۱
plusresetminus
نشست تخصصی روحانیت و نهضت ملی‌ شدن صنعت نفت ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی

گزارش/ روحانیت و نهضت ملی‌ شدن صنعت نفت

در نهضت ملی شدن نفت، دو قسم مسأله پیش می‌آمد؛ یکی مربوط به نفت و مسائل اقتصادی و سیاسی و دوم مسائل فکری و فرهنگی که به دلیل باز شدن نسبی فضای سیاسی مطرح گردید. کمونیست‌ها در این جریان به رغم سر و صداهای فراوان، به دلیل مشکلاتی که برای حزب توده پیش آمد شکست سختی خوردند.
گزارش/ روحانیت و نهضت ملی‌ شدن صنعت نفت
 در سالهای اخیر، دهها عنوان کتاب درباره دکتر مصدق نوشته شده و در آنها وانمود شده که وی رهبری بی‌نقض و عیب بوده و جناح مقابل او، یکسره برخطا بوده‌اند. در این کتابها نقش روحانیت و در رأس آنان آیت‌الله کاشانی نادیده گرفته شده است.این قبیل برخوردها در کشور ما بی‌سابقه نیست، یا کسی را در آسمان جای می‌دهیم و یا بر زیرزمین می‌نشانیم.
به عبارت دیگر همه دوست دارند همه چیز را یا سیاه ببینند و یا سپید. این افراد نه تنها خود چنین می‌کنند، بلکه نوشته‌ها و گفته‌های افراد بی‌طرف یا به عبارتی با طرف اما همه جانبه‌نگر را هم از ظن خود تفسیر و تأویل می‌کنند. مثلاً اگر کسی خوبی شخصی را وصف کند، حتی اگر دهها نقد هم به او وارد کند، این افراد بر نمی‌تابند. ما این داستان را درباره موضوعات، اشخاص و تشکل‌های مختلف داشته‌ایم. نمونه آن دکتر شریعتی، انجمن حجتیه، دارالتبلیغ اسلامی و بسیاری از مسائل و اشخاص دیگر است. دکتر مصدق برای عده‌ای بت شده است، همان طور که شریعتی برای گروهی بت شده بود. در مقابل، کسانی هم اصرار دارند تا این دو را سرتا پا عیب ببینند. صرف‌نظر از شخصیت دینی آیت‌الله کاشانی که بسیار برجسته است و نیز شخصیت ملی دکتر مصدق که در دوره‌ای با حمایت مردم و علما، مظهر مبارزات ملی ایرانیان در برابر استعمار بود، در اطراف هر دو، کسانی حضور داشتند که قابل دفاع نبوده و نیستند. بسیاری از خطاهای این دو به این افراد بر می‌گردد و ریشه‌اش نیز اطمینان نابجای رهبران به آنان بود. آیت‌الله کاشانی در پی تحقق حکومت اسلامی نبود؛ برخلاف فدائیان اسلام که چنین چیزی می‌خواستند. کسی نمی‌تواند او را از طرفداران تحقق حکومت اسلامی در آن دوره بداند.
در برابر، کسانی هم که دکتر مصدق را یک ملی تمام عیار می‌دانند، در بسیاری از موارد قادر به توجیه روش‌های غیر دمکراتیک وی که مهم‌ترین ضربه را به خودش و نهضت ملی نفت زد، نخواهند بود. مصدق هر روز خواستار اختیارات بیشتر بود. در یک نظام دمکراتیک چه کسی تا این اندازه به روش‌های غیردمکراتیک روی می‌آورد؟ هشدارهای مکرر آیت‌الله کاشانی دربارة بی‌توجهی به آرای مردم و مجلس، به خوبی نشان‌دهنده این نزاع است. در این نزاع کاشانی مدافع دمکراسی و مصدق به بهانه‌های واهی مدافع روش‌های غیر دمکراتیک است.
به هر روی تحقیقات باید بدون پیشداوری به پیش رود. در سالهای اخیر، آثاری چند مبتنی بر اسناد و مدارک نوشته شده است. شاید بهترین این‌ آثار، کتاب محمدعلی موحد «خواب آشفته نفت»؛ (تهران، کارنامه، 1378) و اضافات آن با عنوان «گفته‌ها و ناگفته‌ها» باشد. نهضت ملی شدن صنعت نفت تجربه‌های فراوانی داشت که خوشبختانه رهبران دوره بعد از آن نتایج روشنی گرفتند، بخشی از این تجربه‌ها چنین است:
1ـ این نهضت فاقد یک اندیشه و تفکر منظم بود؛ دلیل آن هم به غیر از فقر فکری و سیاسی در جناح ملی و مذهبی، این بود که برای تحقق یک هدف اقتصادی و اندکی سیاسی تلاش می‌کرد. جبهة متدین و به ویژه روحانیت دریافت که باید به فکر اندیشه‌سازی باشد. در این زمینه، دیندارها از ملی‌ها پیش افتادند. به علاوه سرخوردگی بسیار از ملی‌ها آنان را به جبهه مذهبی‌ها کشاند تا این که نهضت خرداد راه را برای جبهه متدین هموار کرد.
2ـ در آن دوره هنوز زمان مرگ سلطنت نبود. این نکته‌ای است که نمی‌توان از آن غفلت کرد. سلطنت در ایران سابقه دیرینه داشت و با عقاید عرفی و عامیانه پیوندی عمیق برقرار کرده بود. زمان لازم بود تا سلطنت جایگزین جدی داشته باشد و توده‌های مردم بپذیرند که سلطنت می‌بایست از بین برود. ملی‌ها و کمونیست‌ها قادر به ایجاد چنین جایگزینی نبودند. روحانیت هم هنوز دست خالی بود. سالها گذشت و با استفاده از آن تجربه، هم سلطنت بی‌آبرو شد و هم جایگزین معقولی پدید آمد. در نهضت ملی، هیچ کس پیروز نشد. آشکار است که اشتباهاتی در هر چند طرف وجود داشت، اما مهم آن بود که ملی‌ها با تمام وجود سرمایه‌گذاری کردند و شکست خوردند و روحانیت با احتیاط پیش آمد و فرصت را برای بعد نگاه داشت.
3ـ در نهضت ملی شدن نفت، دو قسم مسأله پیش می‌آمد؛ یکی مربوط به نفت و مسائل اقتصادی و سیاسی و دوم مسائل فکری و فرهنگی که به دلیل باز شدن نسبی فضای سیاسی مطرح گردید. کمونیست‌ها در این جریان به رغم سر و صداهای فراوان، به دلیل مشکلاتی که برای حزب توده پیش آمد شکست سختی خوردند. روحانیت نیز که با احتیاط پیش آمده بود، یعنی مراجع محلی درگیر بود نه مرجعیت مطلقه و عامه؛ توانست اندیشه‌ها و موقعیت خود را در عمل محک بزند. طی این ماجرا حوزه با مسائل سیاسی و مذهبی جاری در جهان اسلام آشنا شد و این تحول طلبه‌های جوان را به اندیشه‌ واداشت و آنان را برای پرش فکری و سیاسی آماده کرد. تحولی که در سالهای بعد شاهد هستیم و نتیجه‌اش را در نهضت اسلامی خرداد مشاهده کردیم.
4ـ به نظر من تجربه ملی شدن نفت، بین مشروطه و انقلاب اسلامی، یک نقطه با اهمیت است. در مشروطه روحانیت و روشفکران حضور داشتند، اما سیر کلی ماجرا به سمت عرفی شدن می‌رفت و روحانیت به اجبار کنار گذاشته شد، یا کنار رفت. در انقلاب اسلامی، روحانیت و ملی‌ها ـ گرچه کم‌رنگ ـ بودند اما به عکس مشروطه، حرکت در مسیر دینی شدن بود. در این میان، نهضت ملی شدن صنعت نفت مرحله میانی و یک تجربه جالب بود؛ فرصتی بود تا گروههای مختلف خود را نشان دهند. در این میان، ملی‌ها نتوانستند اوضاع را در اختیار بگیرند؛ دلیل آن هم ناپختگی، افراطی‌گری برخی از افراد و یکدندگی‌های شخص دکتر مصدق بود. البته دلایل سیاسی و امنیتی هم داشت. دکتر مصدق، سیستم امنیتی خود را در اختیار کسانی قرار داد که کودتاچی از آب درآمدند. هر چه بود، نهضت ملی را باید قدم میانی دانست. روحانیت فعالانه شرکت کرد، اما رهبری در اختیار ملی‌ها بود. این جریان در حافظه بسیاری ماندگار شد و بعدها آن تجربه تکرار نشد.
چند نکته
نکته اول
تنها مرجع درجه اولی که با ملی شدن نفت همراهی کرد آیت‌الله حاج سید‌تقی خوانساری بود که آن زمان در قم اقامت داشت و از مراجع ثلاث بود. آیت‌الله حاج شیخ عباسعلی شاهرودی هم که این زمان از علمای مراجع درجه دوم قم بود فتوایی در لزوم ملی شدن صنعت نفت صادر کردند. اما در شهرستانها، شماری از روحانیون درجه دوم (به لحاظ رتبه مرجعیت) جانبدار ملی شدن صنعت نفت بودند.
در تهران، به جز آیت‌الله کاشانی که محور بود، باید از میرزا خلیل کمره‌ای و میرزا محمدباقر کمره‌ای نام برد. از شیراز آیت‌الله بهاءالدین محلاتی؛ از اصفهان آیت‌الله چهار سوقی، آیت‌الله خادمی و چند نفر دیگر؛ از گیلان آیت‌الله حاج سید باقر رسولی و از مازندران آیت‌الله حاج شیخ ولی‌الله مدرسی مازندرانی، را می‌توان نام برد. هیئت علمیه برخی از شهرستانهای دیگر از جمله قمشه و قم هم بیانیه‌هایی صادر کردند. اما آیت‌الله بروجردی وارد این ماجرا نشد. برای این اقدام وی دلایل مختلفی بر شمرده‌اند. ایشان نهایت چیزی که در پاسخ دکتر مصدق نوشتند این بود:
«موفقیت جنابعالی را در تقویت اسلام و اصلاح امور عامه مسلمین از خداوند تعالی مسئلت می‌نماید».
برخی از علما هم به پیروی از ایشان، همین قبیل عبارات را داشتند.
از روحانیون، هیچ کس عدم شرکت آیت‌الله بروجردی را به معنای نفی مشروعیت ورود به این ماجرا ندانست. به همین دلیل در تهران و بیشتر شهرستانها روحانیون وارد ماجرا شدند. بیشتر آنها، در واقع دعوت آیت‌الله کاشانی را لبیک گفتند. این روحانیون تا ماههای پایانی دولت دکتر مصدق، او را همراهی می‌کردند. در ادامه، روحانیون فعال در نهضت ملی دو دسته شدند:
ـ نخست دسته‌ای که پس از مشارکت اولیه، به تدریج جانب دکتر مصدق را گرفتند و طبعاً ـ و به خصوص در شهرستانها ـ در اقلیت بودند. در این زمینه باید از برخی علمای تهران از آن جمله اخوان (سید ابوالفضل و سیدرضا) زنجانی نام برد. کسانی از اتحادیه مسلمین هم؛ گرچه با احتیاط، تا روزهای آخر به حمایت دکتر مصدق ادامه دادند.
ـ دسته دوم کسانی بودند که به حمایت از آیت‌الله کاشانی و مخالفت با دکتر مصدق درآمدند. این عده به همراه کسانی که از ابتدا در این ماجرا وارد نشدند؛ آیت‌‌الله بروجردی و دیگر روحانیون ساکت؛ بیشتر به دلیل روی کار آمدن کمونیستها و نیز اختلافات گسترده آیت‌الله کاشانی با دکتر مصدق، به مخالفت با مصدق پرداختند. روحانیون اصفهان در این دسته جای دارند. کنار کشیدن آنان ضربه‌ای برای دکتر مصدق و فرصتی برای بازگشت شاه بود. گرچه آنچه برای این عده اهمیت داشت، نیامدن کمونیست‌ها بود نه بازگشت سلطنت. هیئت علمیه تهران جانبدار دکتر مصدق بود و اخوان زنجانی، روضوی قمی و فیروزآبادی از آن شمار بودند.
نکته دوم
آیا نهضت ملی یک نهضت دینی بود؟
طی سالهای اخیر چنین وانمود شده که نهضت ملی از اساس، حرکت لائیک و غیردینی بود. در این باره ادعا شده که «کل نهضت ملی اساساً ماهیتی غیرمذهبی داشته است.»  مبنای این تحلیل آن است که روحانیت در این شرایط هنوز در یک دورة‌ تدافعی به سر می‌برد. نه فعال بود و نه ساکت؛ چنان که این وضعیت از مواضع امام در کشف‌‌الاسرار به دست می‌آید. در این مقطع، طبقه متوسط جامعه که ده درصد جمعیت فعال شانزده میلیونی ایران بودند، بیش از آن که از رهبران روحانی حرف شنوی داشته باشند از جریان روشنفکری پیروی می‌کردند، چون سابقه تربیت آنان به دوره رضاخان باز می‌گشت. در دوره رضاخان، دین‌گرایی سخت مورد حمله واقع شده بود. نفوذ حزب توده هم در این جمعیت ده درصدی، به همین بابت بود. با این همه، دین در بخش‌های بنیادی و زیرین جامعه استوار بوده و منتظر فرصت بود تا ظاهر شود. مسلماً حضور روحانیت در نهضت نفت به معنای «دینی» بودن آن نیست، زیرا در مشروطه هم روحانیت حضور داشت. اکنون واضح است که آن جنبش، بیش از آن که یک جنبش دینی باشد، یک جنبش عرفی بود. با این همه، اگر انگیزه حضور توده مردم را فتاوی علما و حضور روحانیون بدانیم، سهم روحانیت در این ماجرا بسیار قابل توجه بود. هیچ‌ فرد غرضی نمی‌تواند این را انکار کند.
نکته سوم
چه، دولت مصدق ملی باشد و چه نباشد، نباید از این نکته غافل شد که در دوره مصدق، به رغم همه دشواری‌ها، بر نفوذ روحانیت در جامعه افزوده شد. دکتر مصدق، به هردلیل، نیاز به حضور روحانیون داشت و یا حداقل در اوائل چنین می‌اندیشید و این سبب اعتنای او به برخی از خواسته‌های روحانیون شد. علاوه بر این، آیت‌الله کاشانی با نفوذی که به دست آورده بود، زمینه را برای نفوذ بیشتر روحانیت در جامعه فراهم کرد. در بسیاری از شهرها، روحانیون، توانستند با نفوذی که به لحاظ سیاسی به دست آوردند در برخی از امور شهر مداخله کنند. نمونه آن آیت‌الله چهارسوقی در اصفهان است. البته مقصود از نفوذ روحانیت، وجهی از نفوذ دین است؛‌ چیزی که به هر روی در این دوره تا حدودی تقویت شد، گرچه مشکلاتی هم باقی ماند. عزت‌الله سحابی برای نشان دادن تدین دکتر مصدق به چندین مورد استناد می‌کند. از جمله به استشهاد دکتر مصدق به حرکت امام حسین(ع) در مجلس چهاردهم. اما درباره دوران نخست‌وزیری وی می‌‌نویسد:
(دکتر مصدق) در زمینه اجرای منویات مذهبی و تعمیق هویت دینی، اقداماتی انجام داد که می‌توان به نمونه‌هایی از آن اشاره کرد. در چهارده خرداد 1330 بخشنامه‌ای درباره رعایت مقررات مذهبی در ماه مبارک رمضان صادر کرد که در روزنامه اطلاعات همان روز چاپ شده است. همچنین در امر عزیمت حجاج به مکه معظمه دولت اقداماتی انجام داد که مورد تشکر عالمان دینی قرار گرفت. از جمله آیت‌آلله چهارسوقی اصفهانی طی نامه‌ای که برای جراید از جمله روزنامه اطلاعات فرستاد، از دولت به واسطه توجهی که به امر زائران مکه معظمه به عمل آورده، تشکر و سپاسگزاری کرد. همچنین از همین سال، یعنی سال 1330 روز وفات امام جعفر صادق (ع) تعطیل رسمی اعلام شد. علما بیانیه‌هایی صادر و تشکر کردند و در جراید چاپ شده است. از جمله مرحوم آقا شیخ‌بهاءالدین صدوقی همدانی در این ارتباط تشکر کرد که در روزنامة اطلاعات ششم مرداد 1330 چاپ شده است. در 23 مرداد، قانون منع پیاله فروشی را لازم‌الاجراء کرد. یعنی از این تاریخ دیگر امکان پیاله‌فروشی نبود. دکتر مصدق با استفاده از اختیارات خود، قانونی تصویب کرد به این شرح که «دولت مکلف است از تاریخ تصویب این قانون به فاصله شش ماه ورود و تهیه و خرید و مصرف کلیه نوشابه‌های الکلی و همچنین تهیه و خرید لول تریاک و مشتقات آن و نیز کشت خشخاش را از سال 1333 به بعد در سراسر کشور ممنوع سازد، به استثنای مصارف طبی و صنعتی.»  ایشان طی صفحات بعد هم شواهد دیگری برای همراهی متقابل دکتر مصدق و عالمان دینی این دوره دارد و در نهایت می‌نویسد:
«دکتر مصدق» اوج حضور عالمان دینی در امور سیاسی و اجتماعی به شیوة غیرابزاری است.»
جمله اخیر او طعنه بر چیز دیگری است. اما به هر روی به غیر از نفوذ سنتی که روحانیت در توده‌ها داشت، در این دوره در سطح سیاسی هم مداخلاتی می‌کرد. تشکیل فراکسیون روحانیت در مجلس هفدهم یکی از مهم‌ترین شواهد این امر است. می‌دانیم که قانون منع مسکرات از زمان طرح آن در زمان رزم‌آرا و حتی پیش از آن تا زمان مصدق فراز و نشیب‌هایی داشت. علما تلاش بسیار کردند و تشکل‌هایی برای تصویب آن به راه افتاد. اما می‌توان گفت در این دوره، به عنصر دین در جامعه، توجه ویژه صورت گرفته که با دوره پیش و بعد از آن قابل مقایسه نیست. این، نباید از نظر دور بماند. همان ماه رمضانی که آقای سحابی از آن سخن می‌گوید، همزمان، آیت‌الله کاشانی و آیت‌الله سیدمحمد بهبهانی هم اطلاعیه دادند.
نکته چهارم
درباره نقش روحانیت علاوه بر آثار گسترده‌ای که درباره شخص آیت‌الله کاشانی به چاپ رسیده، مطالب دیگری نیز منتشر شده است:
مقاله نقش روحانیت در صحنه سیاسی ایران 1954 ـ 1949 از شاهرخ اخوی که در کتاب مصدق، نفت، ناسیونالیسم ایرانی (تهران، 1372) صص 146 ـ 190 به چاپ رسیده و به غیر از تحلیل‌ها و موضع‌گیری نویسنده، گوشه‌‌هایی از مشارکت و مواضع علما را در نهضت ملی شدن نفت و نیز در برابر دکتر مصدق نشان داده است.
ـ گفتار دیگری از عزت‌الله سحابی در کتاب مصدق دولت ملی و کودتا، صص 401 ـ 417 تحت عنوان دین و عالمان دینی در اندیشه و کردار دکتر مصدق چاپ شده است. متن دیگری از محمد بسته‌نگار در کتاب مصدق و حاکمیت ملت (تهران، قلم، 1382) صص 935 ـ 956 آمده و در آن اعلامیه‌ها و فتاوی و بیانیه‌های جمعی از علما و روحانیون و مجامع مذهبی در دفاع از ملی شدن صنعت نفت و دکتر مصدق درج شده است. از جمله، فتاوی علمای بزرگ اصفهان در این باره آمده است. وی برخی از این اعلامیه‌ها را از کتاب نقدی بر مصدق و نبرد قدرت (از ترکمان در نقد کاتوزیان) نقل کرده است.
یک خاندان برجسته علمی در اصفهان
یکی از برجسته‌ترین مفاخر علمی ـ دینی اصفهان در نیمه دوم قرن سیزدهم و اوائل قرن چهاردهم هجری، مرحوم آیت‌الله العظمی میرزا سید محمدباقر چهارسوقی ـ اعلی‌الله مقامه ـ است که به مناسبت تألیف اثر سترگ و ارجمند «روضات الجنات فی أحوال العلماء و السادات» با عنوان صاحب روضات و خاندانش با لقب روضاتی و روضاتیان شهرت یافتند. این خاندان یکی از درازدامن‌ترین خاندان روحانی جهان تشیع است که از زمان جد اعلایشان مرحوم میرابوالقاسم کبیر تا روزگار ما، همواره چهره‌های برجسته‌ای از آنان، در کسوت روحانیت به هدایت مردم از یک سو و حفظ علم و دانش دین از سوی دیگر، اشتغال داشته‌اند. نیای اعلای خاندان حاج میرابوالقاسم (جعفر) مشهور به میرکبیر (تولد روز یکشنبه اربعین سال 1090 ـ‌ وفات 23 ذی‌قعده 1158) فرزند سید حسین‌بن سیدقاسم‌بن سیدمحب‌الله است. نسب آن در نهایت به سید عبدالله فرزند حضرت موسی‌بن جعفر (ع) می‌رسد.
حاج میرابوالقاسم از شاگردان علامه مجلسی (م 1110) و آقا جمال خوانساری (م 1122) بوده و از وی آثار و کتاب‌هایی بر جای مانده که معروف‌ترین آنها کتاب «مناهج‌المعارف» در اصول عقاید است. رساله در حج، کتاب زکات و چندین رساله و کتاب دیگر در فهرست تألیفات ایشان یاد شده است.  وی در بحبوحه فتنه افغان در 1134 ـ 1135 اصفهان را به مقصد خوانسار ترک کرد و در این شهر رحل اقامت افکند. اصالتاً گلپایگانی بودند، گرچه میرابوالقاسم در اصفهان متولد شده بود. میرابوالقاسم در قودجان ، جایی که در آن می‌زیست، درگذشت و پس از آن قبرش مزار عمومی شد. فرزندان وی تا مدتی در خوانسار زندگی کردند و در دوره‌ای به خوانساری شهرت یافتند.
حاج سید حسین فرزند میرابوالقاسم، در شمار علما و فقها بود و روز یکشنبه هشتم رجب 1192 درگذشت. وی از مشایخ اجازة سید بحرالعلوم (1155 ـ 1212) و میرزای قمی (1152 ـ 1231) علیهماالرحمه است.
میرسیدابوالقاسم (جعفر) فرزند حاج سیدحسین در 1163 به دنیا آمد و در رمضان 1240 درگذشت. 
حاج میرزا زین‌العابدین مجتهد زاهد جلیل فرزند میر سیدابوالقاسم، هشتم ذی‌قعده 1190 به دنیا آمد و نهم جمادی‌الاخر 1275 درگذشت. از وی نیز آثاری بر جای مانده که از آن جمله شرح زبدة شیخ بهایی در اصول فقه است. این خاندان تا زمان میرزا زین‌العابدین ـ پدر مرحوم آقا میرزا سید محمدباقر صاحب کتاب روضات‌الجنات است ـ از مهاجرین اصفهان به خوانسار بودند و مدتی در این دیار به سر بردند. سپس مرحوم میرزا زین‌العابدین، همراه فرزندانش ـ به غیر از میرزا محمدجواد خوانساری ـ به اصفهان بازگشت و در محله چهارسوی سکونت گزید. به همین مناسبت، اعقاب ایشان به چهارسوقی شهرت یافتند و در چندین مسجد در همان حوالی که به نام افرادی از این خاندان است، به اقامة جماعت پرداخته به هدایت مردم مشغول شدند.
برجسته‌ترین فرزند حاج میرزا زین‌العابدین، مرحوم آیت‌الله میرزا سید محمدباقر چهارسوقی (1226 ـ 1313) صاحب روضات است که فقیهی برجسته بود. وی با تألیف کتاب روضات‌الجنات نام این خاندان را در تاریخ شیعه جاودانه کرد و پس از او اعقابش به روضاتی و روضاتیان شهرت یافتند. شرح حال مبسوط ایشان را مرحوم معلم حبیب‌آبادی در مکارم‌الآثار  و استاد حاج سید محمدعلی روضاتی در زندگانی آیت‌الله چهارسوقی (صص 82 ـ 96) آورده‌اند. افزون بر آن استاد جلال‌الدین همایی هم در شرح بقعه آقا میرزا محمدباقر چهارسوقی یعنی صاحب روضات، در تاریخ اصفهان به تفصیل دربارة وی، سنگ قبر ایشان و دیگر مدفونین بقعه مذکور سخن گفته است.
مرحوم آخوند ملاعبدالکریم مجتهد جزی اصفهانی (متوفی 1339؛ دانشمندان اصفهان؛ از مصلح‌الدین مهدوی؛ ش 720) که حدود نیم قرن عصر وی را دریافته، در تذکره‌القبور، ص 60 (چاپ اول) درباره ایشان می‌گوید: «و این بزرگوار از رؤساء علمای اصفهان، بلکه سیدالعلماء مطلق و در احترام مقدم بر کل...» فرزند دیگر حاج میرزا زین‌العابدین، مرحوم آقا میرزا محمدهاشم (1235 ـ 1318) است که از علمای برجسته و مرجع تقلید بوده و آثار فقهی و اصولی مهمی چون اصول آل‌الرسول، مبانی الاصول، احکام الایمان و چندین رسالة فقهی و اصولی دیگر دارد.
صاحب روضات که خاندان روضاتی به نام ایشان و به دلیل شهرت کتاب روضات‌الجنات بدان شهرت دارند، دارای چندین فرزند عالم و روحانی بود، که عبارتند از:
1ـ آقا میرزا محمدمهدی (متولد 1251 ـ 1324)
2ـ آقا میرزا محمد مسیح (27 شوال 1255 ـ شب عرفه نهم ذی‌حجه 1325)
3ـ آقا میرزا احمد (1263 ـ‌1341). ایشان آثاری چون حاشیه بر شرایع‌الاسلام و حاشیه‌ای بر شرح لمعه دارند.  دو فرزند ایشان آقا میرزا محمدحسن (1298 ـ 1380) و حاج میرزا محمدحسین ملاذ روضاتی (1302 ـ 1382) در زمره علما بوده‌اند.
4ـ آقا میرزا عطاءالله (1266 ـ‌1335)
5ـ آقا میرزا هدایت‌الله (1271 ـ 1345)
6ـ آقا میرزا محمدحسین (1275 ـ 1352)
7ـ آقا میرزا مجتبی (متولد 23 شعبان 1302)
مرحوم آیت‌الله میرزا مسیح چهارسوقی (1255 ـ‌1325) دومین فرزند صاحب روضات است که خود از علمای بزرگ شهر اصفهان به شمار می‌آمد.  فرزند وی آیت‌الله حاج میرزا سیدحسن چهارسوقی از عالمان به نام اصفهان است که حدود نیم قرن به عنوان روحانی برجسته این شهر به رتق و فتق امور مسلمانان اشتغال داشت. فرزند دیگر آقا میرزا مسیح، میرزا جلال‌الدین چهارسوقی (1283 ـ 1360) از علمای اصفهان  و صاحب هفت فرزند بود که یکی از آنان مرحوم میرزا سیدمحمد هاشم چهارسوقی (متولد 15 محرم‌الحرام سال 1319ق) پدر آیت‌الله حاج سید محمدعلی روضاتی ـ دامت برکاته ـ است. مرحوم میرزا سید محمدهاشم (داماد عم گرامیش، آیت‌الله آقا میرزا حسن چهارسوقی) در جوانی و چهار سال پیش از درگذشت پدرش، به تاریخ 27 جمادی‌الاولی سال 1356‌ق. در شط کوفه غرق شد. شرح حال مفصل وی را فرزندش، در زندگانی حضرت آیت‌الله چهارسوقی (صص 105 ـ 111) نوشته است. آیت‌الله حاج سید محمدعلی روضاتی، تنها فرزند آن بزرگوار، در کنف حمایت جد مادری خویش مرحوم آیت‌الله حاج میرزا سیدحسن چهارسوقی پرورش یافت. مادر ایشان نیز، تنها فرزند مرحوم آقا میرزا سیدحسن چهارسوقی بود.
شرح حال آیت‌الله حاج سید میرزا حسن چهارسوقی
نام اصلی وی میرزا ابوالحسن علی است که به میرزا سیدحسن چهارسوقی شهرت یافته است. نسب شریفش به اجمال چنین است:
میرزا سید حسن بن میرزا مسیح، بن میر محمدباقر بن میرزا زین‌العابدین بن میر سید ابوالقاسم بن سید حسین بن میرابوالقاسم کبیر. آیت‌الله چهارسوقی از شاگردان مرحوم آیت‌الله درچه‌ای بوده و یک دوره تقریرات درس اصول ایشان را تدوین کرده است. به علاوه کتابی هم با عنوان جامع‌الدور نگاشته که در آن، از هر علم و فنی، مطالبی درج شده است.
آیت‌الله چهارسوقی پس از درگذشت پدرش، ابتدا در چهارسو و سپس در اصفهان ملجأ خاص و عام شد و مدت نیم قرن، افزون بر اقامه جماعت، به رسیدگی امور مردم و حل و فصل موضوعات مراجعین پرداخت. این موقعیت که بر اساس یک سنت تاریخی به ادوار گذشته باز می‌گردد، چنان بود که روحانی مجتهد شهر، افزون بر آن به اداره امور شرعیه می‌پرداخت و کار احکام و اسناد شرعی و فصل دعاوی و غیره را انجام می‌داد، حدفاصلی نیز میان حکومت و مردم بود، بسته به نوع و اندازه مناسبات علما با حکومت، نقش آنان شکل می‌گرفت. بسیاری از نیازمندان برای رفع نیازشان به علما مراجعه می‌کردند؛ بیکاران برای یافتن کار، مسکینان برای به دست آوردن نان و کسانی برای حل و فصل کارهای اداری خود به خانه ایشان مراجعه می‌کردند. بخشی از این مطالب در اسنادی که در پی خواهد آمد، مرور شده است. اداره این امور و پاسخ به نامه‌ها و درخواستها، یک دستگاه مفصل اداری می‌طلبید. با این حال مرحوم چهارسوقی تمامی این کارها را انجام داده و در این باره، برخی از روحانیون شهر نیز با وی همکاری داشتند.
آیت‌الله چهارسوقی بنیانگذار و رئیس هیئت علمیه اصفهان بود. جامع‌ترین شرح زندگی آیت‌الله میرزا سیدحسن چهارسوقی که روشنگر نقش وی و هیئت علمیه اصفهان در مسائل سیاسی دو دهه بیست و سی نیز است، در کتاب زندگانی حضرت آیت‌الله چهارسوقی (اصفهان، ش، 1332ش، 244ص) اثر حضرت آیت‌الله حاج سید محمدعلی روضاتی آمده است. این کتاب علاوه بر آن، شرح حال شمار زیادی از عالمان به نام معاصر وی را در ایران و عتبات در خود جای داده است.
آیت‌الله چهارسوقی در نیمه شب پنج‌شنبه سیزدهم جمادی‌الاولی 1377 مطابق با 14 آذر 1336 درگذشت. در یادنامه‌ای که برای آن مرحوم انتشار یافت، آمده که پس از تشییع ایشان در اصفهان، جنازه به قم انتقال یافت و حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی بر ایشان نماز گزارده، سپس جنازه به عتبات انتقال یافت و در کنار عم بزرگوارش مرحوم آیت‌الله میرزا هاشم چهارسوقی به خاک سپرده شد.
شماری از شعرای اصفهان از جمله میرزا جلال‌الدین همایی، میرزا حبیب‌‌الله نیر، معلم حبیب‌آبادی، فضل‌الله اعتمادی، سیدفخرالدین روضاتی و ... به مناسبت فوت وی اشعاری سرودند که برخی از آنها در همان یادنامه به چاپ رسیده است.
مروری بر فعالیت‌های دومین هیئت علمیه اصفهان
در جریان جنبش مشروطه‌خواهی که از گوشه‌ای «انجمن» و «هیئت» پدید می‌آمد، روحانیون برخی از شهرها نیز به تشکیل انجمن مقدس ملی یا هیئت علمیه دست زدند. در اصفهان حاج آقا نورالله اصفهانی (م 1306) ـ برادر آقای نجفی و هر دو از رهبران مشروطه اصفهان ـ هیئت علمیه تأسیس کرده و خود، ریاست آن را برعهده گرفت.  پس از حاج آقا نورالله و در دوره رضاخان این هیئت‌ها از میان رفت. با سقوط پهلوی اول، بار دیگر هیئت علمیه اصفهان با تلاش آیت‌الله سید‌حسن چهارسوقی (1256 ـ‌14 آذر 1336 ش) و جمعی دیگر از علمای اصفهان شکل گرفت. آیت‌الله حاج سید محمدعلی روضاتی که خود در جوانی در جلسات هیئت علمیه اصفهان شرکت داشته و تا مدتها دفتر و مهر آن در اختیار ایشان بوده، گزارشی از تأسیس هیئت علمیه اصفهان، در 1320 ش نوشته‌اند.
بر اساس نوشته وی اعضای اصلی این هیئت بیش از پنجاه نفر می‌باشند که برخی از آنان عبارتند از:
حاج میرزا حسن چهارسوقی؛
حاج سید عبدالله ثقة‌الاسلام مدرس صادقی؛
حاج شیخ مهدی نجفی؛
حاج میرزا محمدحسین ملاذ روضاتی؛
حاج میرزا ابوالحسن تویسرکانی؛
حاج سید شمس‌الدین خادمی؛
حاج سیدعبدالحسین طیب؛
حاج آقا مصطفی سیدالعراقین؛
حاج میرزاعلی اصفهانی واعظ؛
حاج شیخ مرتضی اردکانی؛
حاج شیخ محمدرضا صالحی؛
حاج علم‌الهدی شیرازی.
آیت‌الله روضاتی در 1332ش، هنگامی که هیئت درگیر تحولات ملی شدن صنعت نفت بود، می‌نویسد: این هیئت از بدو تأسیس تا حال، با وجود ضدیت‌های مخالفین آن خدمات شایانی به اهالی اصفهان نموده که از هر حیث موجب افتخار و قدردانی است.
پس از شهریور بیست، دولت جدید می‌کوشید تا سیاست‌های گذشته را تا اندازه‌ای جبران کند، بر این اساس نه تنها از فعالیت‌های مذهبی و تشکیل این قبیل هیئت‌های علمیه ممانعت نکرد، بلکه گاه برای مقابله با کمونیست‌ها از آنها حمایت نیز می‌کرد. کارهای هیئت را به چند دسته می‌توان تقسیم کرد:
فعالیت در ملی شدن صنعت نفت:
هیئت علمیه اصفهان با مسؤولیت و محوریت آیت‌الله چهارسوقی نقش فعالی در هدایت جریان‌های مذهبی ـ سیاسی اصفهان و به خصوص ملی شدن صنعت نفت داشت. دلیل عمده ورود این عده در سیاست، حضور آیت‌الله کاشانی بود. این هیئت، تمام مدتی که مسائل مهم سیاسی در جریان بود، نقش حامی دولت مصدق و آیت‌الله کاشانی را برعهده گرفت.
صدور فتوایی مبنی بر لزوم ملی شدن صنعت نفت از سوی علمای اصفهان
یکی از مهم‌ترین قدم‌هایی که برداشته شد، صدور فتاوی ملی شدن نفت بود. این کاری بود که آیت‌الله بروجردی انجام نداد، اما هیئت علمیه اصفهان که هیئتی سیاسی بود، در این کار مداخله کرده و منتظر دستور و موضع‌گیری آیت‌الله بروجردی نماند. همان‌گونه که اشاره شد، هیئت علمیه اصفهان در این زمینه از مواضع آیت‌الله کاشانی پیروی می‌کرد. فتوایی هم که علمای اصفهان دادند، پس از درخواست آقای کاشانی از آنان بود. ابتدا در یک پرسش چند سطری از آنها خواسته شده بود تا نظر خود را درباره ملی شدن صنعت نفت بگویند.
متن فتوای ملی شدن نفت از آیت‌الله چهارسوقی
قال‌الله الحکیم فی کتابه الکریم، اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم:
و جاهدوا فی‌الله حق جهاده هو اجتباکم و ما جعل علیکم فی‌الدین من حرج ملة ابیکم ابراهیم هو سماکم المسلمین من قبل و فی هذا لیکون الرسول شهیداً علیکم و تکونوا شهداء علی‌الناس فاقیموالصلاة و اتوالزکاة واعتصموا بالله هو موالکم فنعم المولی و نعم النصیر. حرمت تسلیط اجانب و کفار بر مسلمین و اموال و نفوس و اعراض و نوامیس آنها، از بدیهیات و مسلمات اولیه و جای هیچ شبهه و تردید نیست: و لن یجعل الله للکافرین علی‌المؤمنین سبیلاً.
به حکم عقل قاطع و شرع مطاع، بر هر ذی حقی واجب و لازم و متحتم است در حدود قدرت و توانایی حفظ حق مشروع خود را بنماید و از تعرض و مزاحمت غیر به تمام قوا دفاع و جلوگیری نماید و اگر عدوانا احدی دست‌اندازی و تصرف غاصبانه نسبت به حق مشروع دیگری نموده باشد، بر صاحب حق لازم است به وسایل مقتضیه احقاق حق مغضوبه خود را نموده از ید غاصب انتزاع کند، ضرر کشیدن مثل ضرر زدن به غیر حرام است. در این موضوع پیروی از حکم مطاع و فرمایش متبع حضرت آیت‌الله کاشانی دامت برکاته لازم است. با فرط استحقاقی که خود ملت ایران در این موقع که این طور گرفتاری فقر و فاقه و پریشانی هستند و دارند هیچ منصفی نمی‌گوید که مایه حیات و زندگانی آنها را دیگری ببرد. چراغی که به خانه رواست به بیگانه حرام است و فرقی نیست در این جهت بین دولت و ملت همه در نفع و ضرر شرکت دارند. بلکه دولت بیشتر لازم است جدیت در قطع ید اجانب و بیگانگان از حقوق مسلمه و مشروعه ملت خود نموده، اموال و حقوق مغضوبه مسلمین را از ایادی غاصبین انتزاع و به ذوی‌الحقوق تسلیم نماید. والسلام علی من اتبع الهدی.
حرره الاحقر میرزا سیدحسن چهارسوقی.
مهر: الواثقی بالله الغنی محمدحسن بن مسیح الموسوی.
پاسخ‌های دیگر از این حضرات است: آیات‌الله: خادمی، حاج شیخ مهدی نجفی، حاج شیخ مرتضی مدرس اردکانی، حاج سیدمصطفی سیدالعراقین.
اطلاعیه هیئت علمیه اصفهان در لزوم مجازات عاملین کشتار سی‌تیر
مشارکت در صدور اعلامیه و بیانیه در حمایت از دولت دکتر مصدق و آیت‌الله کاشانی ادامه یافت تا آن که ماجرای سی‌ام تیر 1331 رخ داد. در اصفهان نیز تظاهرات برگزار شد و افرادی نیز آسیب دیدند. در این باره علاوه بر جلسه مفصلی که به عنوان مجلس ختم در مدرسه صدر و مدرسه سلطانی (چهار باغ) «به پیروی از منویات حضرت آیت‌الله العظمی آقای کاشانی» برگزار شد، ‌هیئت علمیه اصفهان این اطلاعیه را صادر کرد:
به عموم ستمدیدگان اهالی اصفهان اعلان می‌شود:
کسانی که در حادثه هائله این چند روزه در اثر تجاوزات غیرمشروعه مأمورین انتظامی مقتول و مفقود و مجروح شده‌اند، به فوریت به اسم و رسم و مشخصات و هویت و شناسنامه آنها را به دفتر روزنامه طوفان در خیابان شیخ‌ بهایی صورت بدهید تا از طرف هیئت علمیه تعقیب شود و مرتکبین به مجازات برسند.
میرزا حسن چهارسوقی
حسین الموسوی خادمی
ارتباط با سران نهضت
آیت‌الله چهارسوقی بنا به نقشی که در هدایت مذهبی ـ سیاسی اصفهان برعهده داشت، با سران نهضت ارتباط مستمری داشته و مرتب میان آنان تلگرافات رد و بدل می‌شد. بخشی از این ارتباط با آیت‌الله کاشانی و بخشی دیگر با دکتر مصدق بود، تعداد بسیاری از نامه‌ها و تلگرافات رد و بدل شده به چاپ رسیده است. به علاوه، بسیاری از پیام‌هایی که آیت‌الله کاشانی یا دکتر مصدق برای مردم اصفهان داشتند، بنا به رسم پیشین، توسط آیت‌الله چهارسوقی ابلاغ می‌شد.
در این بخش فهرستی از نامه‌ها و تلگرافات آمده است.
مکاتبات با آیت‌الله کاشانی
استاد روضاتی (در همان روز) نوشته‌اند:
آیت‌الله کاشانی: حضرت آیت‌الله حاج سیدابوالقاسم ـ دامت برکاته وجوده الشریف ـ که در اثر اقدامات مجدانه خود عالم تشیع بلکه اسلام و ممالک اسلامی را سربلند و مفتخر فرموده، مرتباً هر هفته دو سه بار با آقای آیت‌الله چهارسوقی مکاتبه می‌فرمایند و کلیه آن تعلیقات مشحون از تقدیر و تشکر نسبت به خدمات و اقدامات آیت‌الله چهارسوقی است. در یکی از این نامه‌ها نوشته‌اند:
بسم‌الله الرحمن الرحیم: ان شاءالله تعالی وجود مسعود عالی قرین سلامت است. تلواً از احساسات پاک و خداپسندانه حضرت عالی خیلی متشکرم. یالیت که همه اهل علم تأسی به حضرتعالی می‌نمودند و خود را از وظیفه الهیه و جامعه ملت دور نمی‌نمودند. متحیرم که چرا در مقابل کفار، روحانیین سکوت اختیار نموده‌اند.
فهرست برخی نامه‌های متبادله
1ـ نامه آیت‌الله کاشانی به آیت‌الله چهارسوقی درباره ملی شدن نفت مورخه 22 ربیع‌الثانی 1370/29 دی ماه 1329. مجموعه‌ای از مکتوبات و ... آیت‌الله کاشانی: 5/116 ـ 117، متن تصویری آن در خاندان روضاتیان، ص 294.
2ـ نامه آیت‌الله کاشانی به آیت‌الله چهارسوقی در تشکر از ایشان به خاطر حمایت از فعالیت‌های شیخ عباسعلی اسلامی. مجموعه‌ای از مکتوبات و ... آیت‌الله کاشانی: 5/133، خاندان روضاتیان، ص 292.
3ـ پاسخ آیت‌الله کاشانی به نامه آقای چهارسوقی. مجموعه‌ای از...5/134.
4ـ درخواست آیت‌الله کاشانی برای استقبال از سیدمهدی امامی که به اصفهان می‌روند. مجموعه‌ای از ... 5/140.
5ـ پاسخ آیت‌الله کاشانی به درخواست آیت‌الله چهارسوقی و ابراز این که برای انجام اقدامات به وزارت کشور فرستاده شده است، (اسفندماه 1330). مجموعه‌ای از مکتوبات و ... آیت‌الله کاشانی: 2/154 ـ 153.
6ـ نامه آیت‌الله کاشانی به مردم اصفهان درباره انتخابات مجلس هفدهم، (اسفند 1330). مجموعه‌ای از ...:5/166 ـ 167، خاندان روضاتیان، ص 296.
7ـ تلگراف تشکر آیت‌الله کاشانی از آیت‌الله چهارسوقی. مجموعه‌ای از ...:5/180 ـ‌181.
8ـ نامه آیت‌الله کاشانی به حجت‌الاسلام حاج میرزا سیدحسن چهارسوقی (11/3/31). متن این نامه چنین است:
پس از سلام و استعلام از سلامت مزاج شریف زحمت می‌دهد، از اصفهان اخیراً شکایاتی می‌رسد که عده‌ای از کارگران و اوباش محل مزاحم نوامیس مردم شده و هر روز عده‌ای از دختران دچار شهوترانی و عیاشی اشخاص تبهکار، کارگران و صاحبان کارخانه قرار می‌گیرند.
شرحی به جناب آقای استاندار نوشتم و اقتضا دارد که حضرتعالی و سایر آقایان علمای اعلام در این مورد توجه مخصوص مبذول فرمایند و به وسایل مقتضی از این گونه حوادث جلوگیری و آسایش مردم تأمین گردد و بدیهی است که باید مأمورین محل را هم متوجه ساخته و از آن‌ها جداً خواسته شود که کمال مراقبت و جدیت را معمول دارند. پیوسته مترصد بشارت سلامت و ملتمس دعا هستم.
مجموعه‌ای از ...: 5/184، خاندان روضاتیان، ص 295.
9ـ تلگراف آیت‌الله کاشانی به آیت‌الله چهارسوقی به مناسبت پیروزی مردم در سی‌تیر. مجموعه‌ای از...: 5/190.
10ـ نامه آیت‌الله چهارسوقی و پاسخ آقای کاشانی درباره سرهنگ خلیل‌پور. مجموعه‌ای از...: 5/192.
11ـ نامه تشکر آیت‌الله کاشانی از آیت‌الله چهارسوقی (10/7/1331). مجموعه‌ای از ...: 5/206 (گویا در پاسخ نامه‌ای از آقای چهارسوقی برای بازگشت آیت‌الله کاشانی از سفر حج).
12ـ نامه آیت‌الله کاشانی به آیت‌الله چهارسوقی برای لزوم تشکیل انجمنی برای کمک به مستمندان. مجموعه‌ای از...: 5/192.
13ـ نامه آیت‌الله کاشانی به آیت‌الله چهارسوقی برای لزوم تشکیل انجمنی برای کمک به مستمندان. مجموعه‌ای از...: 5/229.
14ـ نامه آیت‌الله زاده کاشانی به آیت‌الله چهارسوقی درباره سروان جواد صادقی. مجموعه‌ای از...: 5/248 ـ‌249.
15ـ تلگراف آیت‌الله کاشانی به آیت‌الله چهارسوقی دایر بر این که آقای شهشهانی می‌آیند و مطالب خود را خواهند گفت.‌ مجموعه‌ای از...: 5/252.
16ـ نامه تشکر دکتر مصدق به آیت‌الله چهارسوقی. نامه‌های دکتر مصدق، ص 176.
17ـ نامه دکتر مصدق به آیت‌الله چهارسوقی درباره مسئله حج. 10/5/30.
متن نامه چنین است:
به عرض می‌رساند:
مرقومه محترم عز وصول بخشید و اظهار لطف عالی موجب نهایت امتنان و تشکر گردید. امید است همواره برکات انفاس و افاضات عالیه روحانیت ممدّ اصلاحات و ترقیات کامل ملک و ملت باشد. در باب وجوهی که از حجاج بیت‌الله اخذ می‌شود وزارت امور خارجه مشغول مطالعه بوده و به نحو مقتضی ترتیب این کار داده خواهد شد و عجالتاً هم  که به واسطه بروز امراض وبا و طاعون عزیمت حجاج ممنوع گردیده است. نامه‌های دکتر مصدق، ص 183، خاندان روضاتیان، ص 286.
18ـ نامه دکتر مصدق به علمای اصفهان توسط آیت‌الله چهارسوقی. نامه‌های دکتر مصدق، ص 186.
19ـ‌ جواب دکتر مصدق به تلگراف حجج اسلام توسط آیت‌الله چهارسوقی. نامه‌های دکتر مصدق، ص 187.
20ـ‌ نامه دکتر مصدق در پاسخ نامه آیت‌الله چهارسوقی. نامه‌های دکتر مصدق، ص 189.
21ـ رونوشت نامه دکتر مصدق به وزارت جنگ جهت آیت‌الله چهارسوقی. خاندان روضاتیان، ص 288.
22ـ پاسخ دکتر مصدق به نامه آیت‌الله چهارسوقی. نامه‌های دکتر مصدق، ص 195، خاندان روضاتیان، ص 288.
23ـ تلگراف دکتر مصدق به آیت‌الله چهارسوقی. نامه‌های دکتر مصدق، ص 199.
24ـ تلگراف دکتر مصدق به آیت‌الله چهارسوقی. نامه‌های دکتر مصدق، ص 212.
25ـ‌ تلگراف دکتر مصدق به آیت‌الله چهارسوقی. نامه‌های دکتر مصدق، ص 214.
26ـ جواب دکتر مصدق به مکتوب آیت‌الله چهارسوقی درباره حج. (21/5/1331).
متن نامه چنین است:
توسط حضرت آیت‌الله آقای چهارسوقی حضرات آقایان حجج اسلام دامت برکاتهم.
به زیارت تلگراف آقایان برخوردار شدم و امیدوارم خداوند توفیق انجام خدمتی را که روحانیون محترم و طبقات دیگر کشور به اینجانب محول فرموده‌اند، عنایت فرماید و با ضعف مزاج و بنیه که دارم بتوانم این خدمت خطیر را به پایان برسانم.
خاندان روضاتیان، ص 279.
27ـ نامه دکتر مصدق به مردم اصفهان، توسط آیت‌الله چهارسوقی.
متن نامه چنین است:
به وسیله حضرت آیت‌الله آقای چهارسوقی، خدمت حضرات آیات‌الله عظام ادامه‌الله بقائهم، بیانیه حضرات آقایان عظام که به تقویت و تأیید از دولت صادر فرموده‌اند، زیارت و موجب کمال تشکر و امتنان گردید. از خاندان متعال برای همگی نسبت به وطن عزیز توفیق خدمت می‌طلبم. و تمنا دارم آقایان متحصنین را از تلگرافخانه ضمن اظهار تشکر و سپاسگزاری از احساساتی که ابراز فرموده‌اند روانه فرمایید. نظر به این که امروز مجلس شورای ملی برای اخذ رأی اکثریت نداشت، اینجانب فقط عنایت نمودم که نظریات دولت را به عرض برسانم و درخواست کنم، چنانچه نمایندگان غایب از جلسه مخالف با نظریه دولت موافق می‌باشند تا روز شنبه 19 شهریور ماه درخواست تشکیل جلسه فوق‌العاده نموده و حاضر شوند و رأی خود را بدهند. با تقدیم احترام دکتر محمد مصدق.
 خاندان روضاتیان، ص 283.
28ـ ارسال نامه آیت‌الله چهارسوقی توسط دکتر مصدق به وزارت جنگ و دستور اقدام روی آن. خاندان روضاتیان، ص 284.
29ـ نامه دکتر عباسی نفیسی معاون دکتر مصدق در تشکر از نامه علمای اصفهان. خاندان روضاتیان، ص 285.
سایر فعالیت‌های هیئت علمیه
دفاع از حجاب
یکی از نخستین تلاش‌های هیئت علمیه اصفهان، تلاش برای حفظ حجاب بود که اسناد موجود آن مربوط به 1326ش. است. بر اساس این اسناد، گفتگوهای هیئت علمیه با استانداری اصفهان، سبب شده تا اطلاعیه‌ای منتشر شده و از ورود زن‌های بی‌حجاب به مساجد و اماکن متبرکه جلوگیری شود. این اطلاعیه به شیراز رسیده و در شاهچراغ نصب شده و استانداری آن ناحیه دستور جمع‌آوری آن را داده است.  این دستورالعمل در پی درخواست کتبی هیئت علمیه اصفهان (نامه شماره 43) و با امضای آیت‌الله چهارسوقی بوده است.
مبارزه با مسکرات
در نهضت عمومی ضد مسکرات که خود یک حرکت گسترده در بسیاری از شهرها بود، هیئت علمیه اصفهان نیز نقش عمده‌ای داشته و اسناد فراوانی از آن بر جای مانده است. در این زمینه، علمای ایران از هر نقطه، به خصوص از کرمانشاهان، فعالیت چشمگیری داشتند و این خود موضوع یک تحقیق مستقل و مفصل است.
هیئت علمیه اصفهان در تاریخ 9/9/1329 نامه‌ای به شرح ذیل به رزم‌آرا نوشت:
خدمت ذی‌شوکت جناب اشرف آقای رزم‌آرا
نخست وزیر کشور شاهنشاهی اسلامی ایران دامت شوکته
پس از اظهار مراسم تشکرات صادقانه از بذل مساعی جمیله در تشیید قواعد دین مقدس اسلام و جلوگیری از مناهی و منکرات شرعیه از عالم اسلامیت [از] حضرت عالی استدعا می‌شود محض خشنودی خاطر صاحب شریعت مطهره، امر و مقرر فرمایید مطلقاً در سرتاسر کشور اسلامی فروش و خرید مشروبات الکلی و فقاع و آب جو که در تمام ادیان و شرایع و مذاهب و ملل حرام و مایه صدها هزار مضار و مفاسد روحی و جسمی و اخلاقی و مخالف با نص صریح اصل اول و دوم متمم قانون اساسی است، بالمره موقوف و متروک باشد تا صفحه تاریخ نخست‌وزیری حضرت اشرف به این امر مهم رنگین و مزین. در مراتب امیدواری عموم مسلمین و به خصوص روحانیین و هیئت علمیه محض مساعدت حضرتعالی که اساس دین مقدس اسلام امر داده بود، بدیهی است عرض حالی از طرف داعیان را که فقط محض دولت‌خواهی و رعایت مصالح شرعیه است، اجابت خواهید فرمود.
الامر الاشراف مطاع
از طرف هیئت علمیه
میرزا سیدحسن چهارسوقی
عبدالله الحسینی مدرس صادقی
مهر هیئت علمیه اصفهان
نامه‌نگاری هیئت ادامه یافت و هم از نخست‌وزیر و هم از شاه پیگیر این ماجرا شده‌اند که اسناد آن در صفحات بعدی همان منبع آمده است.
ماجرای منع از فروش مسکرات، حتی اگر به صورت قانون درآمد، هرگز اجرا نشد و لذا در سندی در همین منبع به سال 14/10/1334 آمده و در آن هیئت علمیه اصفهان طی نامه‌ای که به شاه نوشته، خواسته تا فرمان ملوکانه‌ای در اجرای قانون منع مسکرات صادر کند.  نامه‌هایی هم به رئیس مجلس سنا یعنی تقی‌زاده نوشتند.  سال 1336 هیئت علمیه بار دیگر نامه‌ای در این باره به اقبال، نخست‌وزیر،‌ نوشت.   این ماجرا همچنان ادامه داشت.
مبارزه با زورگویی‌های دولت
تلاش برای مبارزه با باج‌خواهی‌های دولت از مردم نیز در زمرة کارهایی بود که هیئت انجام داده و در این زمینه اسنادی بر جای مانده است. در این باره، حج هم نمونة دیگری بود.
مورد خاص دیگر موضوع موقوفات است که به طور معمول مشکلات عدیده‌ای داشت و هیئت درباره برخی از موارد اقدام کرده است. 
مبارزه با تبلیغات بهائیان
داستان مبارزه با تبلیغات بهائیان یکی از فعالیت‌های جاری این هیئت بود. این کاری بود که در آن زمان، نوع علمای بلاد با آن درگیر بودند. چنان که در قم، آیت‌الله بروجردی هم در این زمینه فعالیت می‌کرد. اسنادی از این موارد که مربوط به آیت‌الله چهارسوقی بوده، در کتاب خاندان روضاتیان آمده است.

 

https://www.cafetarikh.com/news/19843/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما