۰
plusresetminus
جای گفتن ندارد که یکی از دلایل مهم عدم مخالفت آمریکا با مسئله‌ی هسته‌ای ایران، وجود رابطه‌ی حامی-پیرو بودن و به عبارتی بهتر، وابستگی شاه به آمریکا بود که شاید به کار بردن اصطلاح دست‌نشاندگی برای این وضعیت بتواند تا حدی این رابطه را روشن کند.
امروزه اهمیت فناوری هسته‌ای در عرصه‌های گوناگون پزشکی، صنعتی، کشاورزی و... بر همگان ثابت گردیده است. به دلیل مزایایی که این نوع انرژی دارد، بسیاری از کشورها در صدد استفاده و بهره‌برداری از آن برآمده‌اند. جمهوری اسلامی ایران نیز علی‌رغم اینکه بارها و بارها اعلام کرده که خواهان استفاده‌ی صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای است، اما همواره با مخالفت و ادعای کذب آمریکا و غرب مبنی بر اینکه ایران به دنبال سلاح اتمی است، مواجه گردیده است.

 

مخالفت آمریکا با فناوری هسته‌ای ایران در حالی صورت می‌گیرد که این کشور در دوره‌ی پهلوی نخستین حامی و مشوق برای دستیابی و انتقال فناوری هسته‌ای به ایران بود و امروز به بزرگ‌ترین مخالف برنامه‌ی هسته‌ای ایران تبدیل شده است. حال جای سؤال است که آن همه حمایت در دوره‌ی پهلوی و این همه مخالفت بعد از انقلاب اسلامی ناشی از چیست؟

 

در پاسخ، استدلال بر این است که در دوره‌ی محمدرضاشاه، فروش و انتقال تکنولوژی هسته‌ای جدا از آنکه مانع از بومی شدن فناوری هسته‌ای توسط متخصصان ایرانی می‌شد، سود سرشاری را نیز برای ایالات متحده در پی داشت. علاوه بر این، محمدرضاشاه تا حدود زیادی رویکرد تأمین منافع ایالات متحده را در خاورمیانه در پیش گرفته بود و روابطی کاملاً دوستانه و البته حامی-پیروانه با آمریکا داشت. به همین دلیل، با آنکه ایالات متحده می‌دانست رژیم پهلوی قصد و قابلیت ساخت بمب و سلاح‌های اتمی را دارد، هیچ گاه با آن مخالفت نکرد. بنابراین در این نوشتار کوتاه، به بسط مفهومی این موارد می‌پردازیم.

 

خرید و انتقال فناوری هسته‌ای از غرب و عدم بومی شدن

اولین تلاش‌های ایران برای دستیابی به فناوری هسته‌ای به دهه‌ی پنجاه میلادی بازمی‌گردد. برنامه‌های هسته‌ای شاه در این زمان بسیار بلندپروازانه بود و شاه برای تحقق بخشیدن برنامه‌هایش از صرف هزینه‌های گزاف و وابستگی تکنولوژیکی به غرب و آمریکا دریغ نمی‌کرد. برای اولین بار آمریکا، ایران را به انتقال فناوری هسته‌ای و خرید تجهیزات مربوط به آن ترغیب و تشویق کرد. طی این دوران، ایران به عضویت آژانس بین‌‌المللی انرژی اتمی درآمد و مرکز تحقیقات هسته‌ای تهران در ۱۹٦۷[۱] و سازمان انرژی اتمی ایران را در ۱۹۷٤ تأسیس کرد.[۲] تکنولوژی هسته‌ای ایران در آن دوران کاملاً وارداتی و وابسته به کشورهای غربی به خصوص آمریکا بود.

 

 

وارداتی بودن فناوری هسته‌ای باعث شده بود که ایران تا قبل از انقلاب اسلامی همواره متکی به دانش غربی‌ها باشد و تحت‌الشعاع سیاست‌های آن‌ها قرار گیرد و هر آن گونه که دوست دارند با ایران رفتار کنند. اکبر اعتماد، که بسیاری از رسانه‌های غربی او را پدر برنامه‌ی هسته‌ای ایران می‌خوانند، در مصاحبه‌ای در مورد نوع مزاحمت آمریکاییان برای ایران در دوره پهلوی گفته بود: «می‌گفتند که اگر به ما رآکتور یا سوخت بدهند، هر کاری که خواستیم با باقی‌مانده‌ی سوخت مصرف‌شده بکنیم باید با اجازه‌ی آمریکایی‌ها باشد.»[۳]

 

علاوه بر آمریکا، ایران به سایر کشورهای غربی نظیر فرانسه (در زمینه‌ی تأسیس یک مرکز تحقیق و توسعه‌ی اتمی در ایران)، آلمان (در زمینه‌ی امنیت و حفاظت تأسیسات هسته‌ای و جلوگیری از تشعشعات سوخت اتمی)، کانادا (در‌ زمینه‌ی در اختیار ‌گذاردن مواد هسته‌ای شامل پلوتونیوم و اورانیوم غنی‌شده، تجهیزات و تأسیسات) یا حتی کشورهای آسیایی نظیر هند هم وابستگی تکنولوژیکی داشت و فرآیند غنی‌سازی و چرخه‌ی سوخت اتمی توسط آن‌ها انجام می‌گرفت؛ اما بعد از انقلاب اسلامی، بسیاری از این دانش‌ها بومی شد و توسط متخصصان ایرانی عملیاتی گردید و از سال ۸۰ به بعد، ایران توانست به بسیاری از توانایی‌های صلح‌آمیز هسته‌ای، از جمله دانش غنی‌سازی اورانیوم از طریق لیزر، توانایی استخراج اورانیوم از معادن، تبدیل سنگ اورانیوم به کیک زرد یا کنسانتره‌ی اورانیوم و... دست یابد.[٤]

 

در حالی که قبل از انقلاب و در دوره‌ی ‌پهلوی، بیشتر این توانایی‌ها توسط کشورهای غربی انجام می‌شد. وابستگی به دانش و تخصص غربیان، گذشته از اینکه وابستگی به آن‌ها را به همراه داشت، سود سرشاری را نیز نصیب تولیدکنندگان غربی این فناوری می‌کرد. هزینه‌ی بالای احداث نیروگاه‌ها، متخصصان غربی، وارد کردن بسیاری از تجهیزات مربوطه که می‌توانست در کشور هم تولید شود و... تنها بخش کوچکی از این هزینه‌ها بود.

 

 

کسب سود اقتصادی

 

قطعاً از دید هیچ کارشناس و صاحب‌نظری پنهان نیست که از نتایج مهم وابستگی در هر زمینه‌ای و از جمله واردات و انتقال یک تکنولوژی یا کالا به یک کشور، در وهله‌ی اول کسب سود سرشار و فراوانی است که عاید کشور فروشنده یا صادرکننده می‌گردد. از آنجا که فناوری هسته‌ای نیز وابسته به دانش آمریکا و غرب بود، هزینه‌های زیادی که شامل وارد کردن برخی تجهیزات و قطعات، استفاده از نیروی متخصص غربی و... می‌شد، به کشور تحمیل می‌گردید.

 

در آن دوره، بسیاری از نیروگاه‌های کشور با صرف هزینه‌های گزاف توسط کشورهای غربی تأسیس می‌گردیدند. مثلاً در سال ۱۹٦۷، آمریکا اولین رآکتور تحقیقاتی ٥ مگاواتی آب سبک را به ایران فروخت[٥] و در سال ۱۹۷٤، ایران طی قراردادی با بنیاد پژوهشی استنفورد آمریکا،به توافقی در خصوص تولید ۲۰ هزار مگاوات برق تا سال ۱۹۹٥ از طریق تأسیس نیروگاه‌های هسته‌ای دست یافت[٦] که اصلی‌ترین و پرهزینه‌ترین هدف هسته‌ای قبل از انقلاب اسلامی بود. همچنین ایران موافقت‌نامه‌ای را با شرکت کرافت ئرک یونیون آلمان برای احداث نیروگاه هسته‌ای بوشهر به ارزش ۸/۷ میلیارد مارک آلمان منعقد کرد. از مجموع مبلغ قرارداد، ۸/٥ میلیارد مارک به صورت پیش‌پرداخت در اختیار شرکت آلمانی قرار گرفت. به موجب این قرارداد، شرکت آلمانی موظف به احداث دو واحد آب سبک فشرده در ۱۸ کیلومتری جنوب غربی بوشهر می‌شد.[۷]

 

در سال ۱۹۷٥ نیز ایران ۱۰ درصد از سهام مجتمع غنی‌سازی اورانیوم به نام یورودیف را، که قرار بود در منطقه‌ی تریکاستن فرانسه احداث شود، خرید و در مجموع، در این تأسیسات ۲ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری کرد که فسخ این قرارداد بعد از انقلاب منجر به پرداخت خسارت ۹۰۰ میلیون فرانکی از سوی ایران نیز شد و تبعات جبران‌ناپذیری را برای فعالیت‌های هسته‌ای ایران در پی داشت.[۸]

 

در همین سال، هوشنگ انصاری، وزیر امور اقتصاد و دارایی ایران و وزیر امور خارجه‌ی آمریکا یک قرارداد گسترده‌ی اقتصادی، که شامل فروش ۸ رآکتور به ارزش ٦/٤ میلیارد دلار به ایران بود را امضاء کردند. کمیسیون انرژی اتمی آمریکا موافقت کرد که یک رآکتور آب سبک به ظرفیت ۱۲۰۰ مگاوات همراه با سوخت آن به ایران فروخته شود و همچنین یک قرارداد اولیه برای تأمین سوخت مربوط به رآکتورهای دیگر ایران نیز امضاء شد.[۹]

 

همچنین شاه در آخرین سال حکومتش نیز در پی خرید ۱۲ رآکتور جدید از ایالات متحده، فرانسه و آلمان برآمد که البته محقق نشد.[۱۰]طی این دوران، نه تنها شاه، بلکه این کشورهای غربی به خصوص آمریکا بودند که مشتاق همکاری در زمینه‌ی فعالیت‌های هسته‌ای با ایران بودند. به علت سود و مزایایی که در این زمینه وجود داشت، بسیاری از کشورهای غربی مانند شرکت‌های فرانسوی، برای عقد قرارداد با ایران در زمینه‌ی ارائه‌ی چرخه‌ی سوخت هسته‌ای با یکدیگر به رقابت برخاسته بودند.

 

 

نگاهی اجمالی به هزینه‌ی خرید یا تأسیس نیروگاه‌ها و... که البته فقط بخش کوچکی از آن در این نوشتار کوتاه ذکر شد، به خوبی می‌تواند بیانگر علت این اشتیاق باشد. در این دوره، حجم همکاری آمریکا با ایران در حدی بود که خبرنگار اشپیگل می‌گوید: «سناتور آمریکایی چرچ، اخیراً هشدار داد نباید ایران را تا این حد تجهیز کرد. او گفته است ما بدون شک داریم یک خانه‌ی مقوایی می‌سازیم که روزی بر سر ما و متحدین ما خراب خواهد شد.»[۱۱]

 

روابط دوستانه‌ی رژیم پهلوی و آمریکا

 

رابطه‌ی حامی-پیرو ایران و آمریکا

 

جای گفتن ندارد که یکی از دلایل مهم عدم مخالفت آمریکا با مسئله‌ی هسته‌ای ایران، وجود رابطه‌ی حامی-پیرو بودن و به عبارتی بهتر، وابستگی شاه به آمریکا بود که شاید به کار بردن اصطلاح دست‌نشاندگی برای این وضعیت بتواند تا حدی این رابطه را روشن کند. نقطه‌ی عطف در رابطه‌ی سلطه‌آمیز آمریکا علیه ایران را می‌توان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دانست که با حمایت آشکار و مستقیم آمریکا صورت گرفت و در نهایت، وابستگی استراتژیک نظام پهلوی به ایالات متحده را در پی داشت.[۱۲] کودتای ۲۸ مرداد به بسیاری از ایرانیان ثابت کرد که شاه اگر آلت دست انگلیسی‌ها نباشد، عروسک آمریکایی‌هاست.[۱۳]

 

بعد از این کودتا، محمدرضا به خواست آمریکا، دیکتاتور بلامنازع ایران بود و آمریکایى‌ها نیز از او توقعى جز این نداشتند. انگلیسى‌ها سلطنت را براى وضع ژئوپلیتیک ایران مناسب‌ترین سیستم حکومتى مى‌دانستند.[۱٤] شاه نیز برای حفظ قدرت خود و نیز نشان دادن عمق دوستی و وابستگی‌اش به اربابان غربی-آمریکایی‌اش، از هیچ افتضاحی دریغ نمی‌کرد. اسدالله علم در همین رابطه در جلد پنجم خاطرات خود می‌نویسد:

 

«یک‌شنبه ۲۱/۱۰/٥٤: ...عرض کردم قرارداد شرکت انگلیسی کاستین، در چا‌بهار، برای ساختمان‌های عادی، غارت است که ما با آن‌ها منعقد می‌کنیم؛ یعنی آن‌ها ما را غارت می‌کنند. به دقت گوش دادند، ولی چیزی نفرمودند... فرق معامله در حدود ٦۰۰ میلیون دلار است. شاید چون انگلیسی‌ها واسطه‌ی عمل اضافه‌ی استخراج نفت شده‌اند و شاهنشاه فکر می‌فرمایند که در اینجا کمک بکنند، می‌خواهند این لقمه را به آن‌ها بخورانند...»[۱٥]

 

دادن حق قضاوت کنسولی به آمریکاییان در سال ۱۳٤۳ نیز در راستای همین ابراز نوکری به اربابان آمریکایی از طرف شاه انجام شد که بعدها اعتراض امام (ره) و مردم را در پی داشت. در پی همین دوستی‌ها بود که کارتر نیز در شب آغاز کریسمس در سال ۱۳٥٦ در نطقی ابراز داشت:

 

«سال نو را با کسانی آغاز [می]کنیم که به آن‌ها اطمینان زیادی داریم و در مسئولیت‌های عظیم زمان حال و آینده با آن‌ها سهیم هستیم. ایران به دلیل رهبری بزرگ شاه در یکی از پرآشوب‌ترین مناطق جهان، جزیره‌ی ثبات است. در جهان هیچ کشوری وجود ندارد... که در برنامه‌ریزی امنیت نظامی متقابل به اندازه‌ی شما به ما نزدیک باشد. هیچ کشوری در جهان وجود ندارد که در مورد مسائل منطقه‌ای مشترک به اندازه‌ی شما به ما نزدیک باشد و ما تا به این حد با هم مشاوره داشته باشیم و هیچ رهبری وجود ندارد که من نسبت به او چنین احساس عمیقی از رضایت و دوستی داشته باشم.»[۱٦]بنابراین شنیدن چنین جملاتی از شاه نیز نباید چندان عجیب باشد که «من تاج و تخت خود را مدیون خدا، ملتم و شما (آمریکا) می‌دانم.»[۱۷]

 

بر اساس همین سیاست به اصطلاح دوستی و یا ارباب و نوکری آمریکا و شاه بود که آمریکایی‌ها ایران را به عنوان ژاندارم منطقه انتخاب کردند، البته نه برای منافع ایران، بلکه به خاطر منافع خود آمریکایی‌ها! چرا که آمریکا در آن سال‌ها درگیر جنگ ویتنام بود و هزینه و خسارت‌های زیادی را در آنجا متحمل شده بود و برای اینکه هزینه‌ی حفظ سلطه‌ی غرب به دوش دولت‌های بومی بیفتد، با اجرای دکترین نیکسون-کیسینجر، از وابستگان منطقه‌ای خود برای دفاع از منافع خود استفاده کرد.[۱۸]این رابطه‌ی دوستی تا جایی بود که علی‌رغم اینکه آمریکایی‌ها طبق اسناد و مدارکی پیش‌بینی کرده بودند شاه توان و تصمیم به ساخت بمب اتمی دارد، اما هیچ گاه علناً مخالفتی با آن نکردند.

 

 

شاه ممکن بود تصمیم به ساخت بمب هسته‌ای بگیرد

اسناد بسیاری که از دوره‌ی پهلوی به جا مانده است نشان می‌دهد که شاه امکان دستیابی به سلاح‌های اتمی را داشت و آمریکا نیز به خوبی به این مسئله پی برده بود، اما هیچ گاه علناً با این مسئله مخالفت نکرد و تنها به ابراز نگرانی‌های ظاهراً عمیق بسنده کرد. بسیاری از این اسناد که توسط خود آمریکایی‌ها و یا افرادی که منتسب به حکومت پهلوی بودند منتشر شده‌اند به خوبی، خود گویای این واقعیت هستند.

 

اولین سند جز اسناد آمریکایی است که به تازگی از رده‌بندی محرمانه خارج شده و توسط سایت وزارت خارجه آمریکا انتشار عمومی یافته است‌: «دولت‌های جرالد فورد و جیمی کار‌تر هم‌زمان با مذاکراتشان برای فروش رآکتور اتمی به ایران، نگرانی‌های عمیقی از امکان عزم و دستیابی ایران به سلاح‌های اتمی داشتند. ایران برای خرید رآکتور با فرانسه و آلمان غربی هم گفت‌وگوهایی کرده بود. آن زمان نگرانی اصلی این بود که ایران بکوشد پلوتونیوم تولید کند که چهار دهه پیش اصلی‌ترین ماده‌ی لازم برای ساخت سلاح‌های اتمی بود.»[۱۹]

 

علم نیز در خاطرات خود به این موضوع اشاره کرده است: «اصرار در ساختن نیروگاه‌های اتمی، که شش برابر گران‌تر از نیروگاه‌‌های حرارتی-گازی تمام می‌شد، با هیچ منطقی جور درنمی‌آمد. مگر آنکه فرض شود شاه در اندیشه‌ی دسترسی به بمب اتمی بوده است. در این زمینه، نشانه‌ای نیز وجود دارد؛ به این معنا که در سال‌های واپسین شاهنشاهی، به دستور شاه قرار بود در اصفهان دانشگاهی برای علوم و فنون نظامی، با بودجه‌ی کافی، زیر نظر ارتش برپا شود و به ویژه به پژوهش‌های هسته‌ای و شیمیایی بپردازد. حتی گفت‌وگو شده بود که در صورت لازم، اسرار کشورهای دیگر را بربایند.»[۲۰] و یا در جایی دیگر گفته بود:

«شنبه، ۸/۹/٥٤: ...بعد، کارهای جاری را عرض کردم، من جمله برنامه‌ی مسافرت جنوب و کارهای آستان قدس رضوی و گزارش کارهای اتمی و قراردادهای با فرانسه و آلمان را که از طرف [اکبر] اعتماد، رئیس [سازمان] انرژی اتمی رسیده بود، عرض کردم. ماشاءالله شاهنشاه چه وسعت نظری برای ایران دارد و من مطمئن هستم که قطعاً در فکر تهیه‌ی بمب اتمی هم هست.»[۲۱]

 

البته اکبر اعتماد نیز خود در مصاحبه‌ای که در همین رابطه انجام داده است، این موضوع را تأیید می‌کند:

«شاه عقیده داشت که به اندازه‌ی کافی در منطقه قدرتمند است و می‌تواند از منافع ما در منطقه دفاع کند. بنابراین نیازی به بمب اتمی ندارد. اما به من گفت که اگر این وضعیت تغییر کند، مجبور خواهیم بود برای ساخت بمب اتمی اقدام کنیم. بله! این نظر را داشت. در آن زمان مأموریت من این بود که همه‌ی تکنولوژی‌های ممکن در زمینه‌ی اتمی را به دست بیاورم. می‌گفتیم شاید در آینده لازم شود.»[۲۲]

 

اکنون سؤال این است: چطور حکومتی که بارها اعلام کرده است به دنبال سلاح‌های هسته‌ای نیست و شرعاً و قانوناً داشتن آن را حرام می‌داند، باید تحت تحریم‌های سخت قرار گیرد، اما حکومت پهلوی که در همین منطقه‌ی جغرافیایی قصد و توانایی آن را داشت که سلاح‌های هسته‌ای تولید کند، نه تنها یکی از متحدان راهبردی آمریکا در منطقه، بلکه یکی از ارکان امنیت دوستونی نیکسون در خلیج فارس بوده است؟ چرا آمریکایی‌ها در ایران از حکومتی حمایت می‌کرده‌اند که دقیقاً همان قصدی را داشته است که امروز به بهانه‌ی آن، ایران را تحت فشار قرار داده‌اند؟

 

در پایان به نظر می‌رسد مرور اجمالی فعالیت‌های هسته‌ای حکومت پهلوی و نیز اسناد موجود، این مسئله را ثابت کرده باشد که مخالفت غرب و در رأس آن، آمریکا با مسئله‌ی هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران، بیشتر ناشی از منافع ایالات متحده است. بدین معنی که هر دولت یا حکومتی که پیرو منافع و سیاست‌های آمریکا باشد، به همان میزان نیز آمریکا از آن کشور حمایت خواهد کرد؛ همچنان که از فعالیت‌های هسته‌ای پهلوی حمایت کرد و با آنکه فهمیده بود شاه دارای توان ساخت سلاح‌های هسته‌ای است، هیچ گاه با آن مخالفت نکرد، زیرا رژیم پهلوی حامی و مدافع منافع ایالات متحده در خاورمیانه بود و روابطی کاملاً دوستانه و حامی-پیروانه با آمریکا داشت.(*)

https://www.cafetarikh.com/news/19974/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما