۱
plusresetminus
کارنامه سیاه آمریکا در یکصد سال گذشته نشان می‌دهد که چگونه مقامات عالی رتبه این کشور مرزهای آرام جهان را مخدوش کرده و به بهانه‌های مختلف به این سوی و آن سوی آن لشکر کشیده‌اند. حاصل این تهاجمات از یک سو چیزی جز کشتار مردمان بیگناه و سرنگونی رژیم‌های مخالف غرب و درراس آنها آمریکا نبوده است و از سوی دیگر سودهای کلانی را به اشکال گوناگون دردرجه نخست نصیب کارتل‌های نفتی سپس کارخانه‌های مهمات سازی غرب و درنهایت صاحبان قدرت و ثروت درآن سوی اقیانوس‌ها کرده است.
الگوی رفتاری امریکا در جهان
تاریخ همیشه آموزنده است؛ زیرا سرگذشت ملت‌ها را روایت می‌کند و سرگذشت ملت‌ها روندی خروشان و ابدی دارد. تاریخ درعین حال سرگذشت جنگ‌طلبی‌ها و سلطه‌جویی ابرقدرت‌هایی را روایت می‌کند که به دلیل قدرت و ثروت بادآورده ناگهان دست از آستین ستم بیرون آورده و بخش یا بخش‌هایی از جهان را درکام سوزان جنگی ویرانگر افکنده‌اند.
کارنامه سیاه آمریکا در یکصد سال گذشته نشان می‌دهد که چگونه مقامات عالی رتبه این کشور مرزهای آرام جهان را مخدوش کرده و به بهانه‌های مختلف به این سوی و آن سوی آن لشکر کشیده‌اند. حاصل این تهاجمات از یک سو چیزی جز کشتار مردمان بیگناه و سرنگونی رژیم‌های مخالف غرب و درراس آنها آمریکا نبوده است و از سوی دیگر سودهای کلانی را به اشکال گوناگون دردرجه نخست نصیب کارتل‌های نفتی سپس کارخانه‌های مهمات سازی غرب و درنهایت صاحبان قدرت و ثروت درآن سوی اقیانوس‌ها کرده است. گرچه این روند همچنان به اشکال پیچیده‌تری ادامه دارد، اما به نظر می‌رسد دیگراین معادله کارآیی خود را از دست داده باشد، زیرا دیگر مردم جهان بخوبی به ماهیت طرح‌های سلطه‌جویانه امپریالیست‌ها پی برده‌اند و جنبش‌های بهار عربی یک نمونه از خروش مردم محروم منطقه خاورمیانه است که روزگاری نه چندان دور عرصه ترکتازی ارتش‌های غربی به رهبری آمریکا بود. امروزه فریاد تظلم‌خواهی ملت‌ها از استعمارگران و در راس آنها آمریکا از شرق تا غرب جهان و حتی در خیابان‌های نیویورک و لندن نیزبه گوش می‌رسد. دیر نیست که بتواند پیوند شوم ثروت و قدرت را در قلب جهان سرمایه‌داری برهم ریزد؛ پیوندی که به دلیل فقدان معنویت حاصلی جز جنگ، توسعه‌طلبی و سلطه‌جویی نداشته است. آنچه را ملاحظه می‌کنید، نگاهی گذرا به کارنامه سیاه آمریکا در عرصه مداخلات نظامی و توسعه طلبی در چهارگوشه جهان است و نشان می‌دهد که مبارزه با استکبار نه یک شعار بلکه یک ضرورت حیاتی برای نجات جهان از سلطه جویی ابرقدرت‌هاست.

جنگ کره
جنگ کره (۱۹۵3 ـ ۱۹۵0) با فجایع گسترده‌ای از سوی هر دو طرف درگیر در جنگ یعنی نیروهای کره شمالی و چین و همچنین سربازان کره جنوبی و ایالات متحده همراه بود. در این جنگ، نیروهای نظامی ایالات متحده با قتل‌عام وحشیانه آوارگان غیرنظامی، به این بهانه که ممکن است افرادی نفوذی در میان آنها باشند، کارنامه سیاهی از خود بر جای گذاشتند. از آن گذشته، هواپیماهای آمریکا با بمباران شهرهای مختلف کره شمالی و تهدید به استفاده از بمب هسته‌ای علیه مردم این کشور، باعث کشتار هزاران زن و مرد و کودک گردیدند. تخمین زده شد کل تلفات وارده به طرفین اعم از کشته‌ها، مجروحان و مفقودالاثرها بالغ بر 3 میلیون نفر بوده است. تلفات وارده بر آمریکایی‌ها نزدیک 36 هزار نفر بود.

جنگ ویتنام
آنچه ویتنامی‌ها از آن به عنوان جنگ آمریکایی و آمریکایی‌ها از آن تحت عنوان جنگ ویتنام یاد می‌کنند، نام مجموعه عملیات و درگیری‌های نظامی است که از سال ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۵ بین نیروهای ویتنام شمالی و جبهه ملی آزادی‌بخش ویتنام جنوبی معروف به «ویت‌کنگ» از یک سو و نیروهای ویتنام جنوبی و متحدانش بویژه ایالات متحده آمریکا از سوی دیگر رخ داد. هدف ویتنام شمالی و ویت‌کنگ‌ها بیرون راندن نیروهای ایالات متحده آمریکا و متحدانش از ویتنام و سرنگون کردن حکومت ویتنام جنوبی و ایجاد یک کشور واحد بود. با گذشت زمان وسعت و اندازه این جنگ بیشتر شد، زیرا نیروهای ویت‌کنگ و ویتنام شمالی مورد حمایت چین و شوروی قرار گرفتند و از طرفی نیز متحدان آمریکا از نیروهای ویتنام جنوبی حمایت کردند و به تدریج این درگیری‌ها به جنگی بزرگ در سراسر ویتنام و بعضی از نقاط هند و چین تبدیل شد. در سال ۱۹۶۸ نیروهای ویت‌کنگ و ویتنام شمالی همزمان با عید تت و آغاز سال ویتنامی، حمله‌های گسترده‌ای را در سراسر ویتنام جنوبی آغاز کردند که به حمله عید تت مشهور شد. اگر چه این حمله‌ها از نظر نظامی موفقیت زیادی نداشت، اما گسترده بودن و شدت آن و نیز پوشش خبری آن در سراسر جهان و بویژه در داخل آمریکا، افکار عمومی را بشدت بر ضد آمریکا بسیج کرد و تظاهرات ضدجنگ در آمریکا را به دنبال داشت. دولت آمریکا بتدریج مجبور شد تا نیروهای خود را از ویتنام فرا خواند و کار دفاع از حکومت ویتنام جنوبی را به خود آن حکومت بسپارد. در ۳۰ آوریل ۱۹۷۵ نیروهای ویت‌کنگ و ویتنام شمالی، سایگون (پایتخت آن زمان ویتنام جنوبی) را گرفتند و جنگ ویتنام به پایان رسید. کشته شدن 60 هزار آمریکایی، 250 هزار نظامی و شهروند ویتنام جنوبی و بیش از یک میلیون نفر از نظامیان و غیر نظامیان ویتنام شمالی تلفاتی بود که این جنگ به همراه داشت.

جنگ افغانستان
جنگ افغانستان در ۷ اکتبر ۲۰۰۱ توسط نیروهای ایالات متحده آمریکا تحت نام رسمی عملیات بلندمدت آزادی در پی حمله القاعده به رهبری اسامه بن‌لادن به نیویورک و واشنگتن در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و هشدار جورج دبلیو بوش رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا به گروه طالبان مبنی بر اخراج گروه تروریستی القاعده از افغانستان و رد طالبان از این درخواست آغاز شد. هدف اصلی این جنگ مبارزه و از بین بردن القاعده، طالبان و حامیان آن بود. تقریبا یک ماه بعد رژیم طالبان سقوط کرد و با برگزاری کنفرانس بُن حامد کرزای به قدرت رسید و در انتخابات به مقام ریاست جمهوری افغانستان برگزیده شد. تلفات این جنگ برای نیروهای آمریکایی و شهروندان افغان فاجعه بار بوده است. طبق آمار رسمی تاکنون 1648 سرباز آمریکایی طی این 10 سال کشته شده‌اند. در این 10 سال 1432 نظامی آمریکایی نیز مجروح و معلول شدند. در کنار تلفات جانی وارد شده به نظامیان آمریکایی، هزینه این جنگ برای مقامات کاخ سفید سرسام‌آور است. طبق گزارش‌های رسمی، تاکنون هزینه این جنگ برای آمریکا بیش از 15 تریلیون دلار تخمین زده شده است.

مداخله نظامی در لبنان
در پی ترور بشیر جمیل، رهبر حزب فالانژ مسیحی در سال 1982 که بتازگی رئیس‌جمهور لبنان شده بود اوضاع به کلی دگرگون شد. یک روز پس از وقوع این حادثه، ارتش اسرائیل در 15 سپتامبر بخش غربی مسلمان‌نشین بیروت را اشغال کرد. 2 روز بعد، شبه نظامیان مسیحی حزب فالانژ در محدوده تحت کنترل نیروهای اسرائیلی وارد 2 اردوگاه پناهندگان فلسطینی شدند و به کشتاری خونین که به «قتل عام صبرا و شتیلا» معروف شد، دست زدند. آنان در این حادثه حدود 800 مرد و زن و کودک فلسطینی را کشتند.
بلافاصله پس از آن، نیروهای چند ملیتی مرکب از تنفگداران دریایی آمریکا، فرانسه و ایتالیا به منظور میانجیگری در جنگ اسرائیل و نیروهای ساف وارد بیروت شدند. این برای نخستین بار پس از مداخله نظامی آمریکا در لبنان در سال 1958 بود که ایالات متحده نیروهایی را به این کشور می‌فرستاد. در ابتدا، اکثر گروه‌های لبنانی از این نیروی چند ملیتی، به عنوان یک نیروی پاسدار صلح، استقبال کردند. اما طولی نکشید که با مخالفت مسلمانان شیعه و سوری‌ها که آنها نیز نیروهایی در لبنان داشتند روبه‌رو شدند. در 18 آوریل 1983 بمبی در نزدیکی سفارت آمریکا در بیروت منفجر و باعث کشته شدن 17 آمریکایی شد. در پاییز همان سال تفنگداران دریایی آمریکا مواضع تندروها را گلوله باران کردند. در ساعات اولیه روز یکشنبه 23 اکتبر 1983 انفجاری در نزدیکی پادگان تفنگداران دریایی آمریکا در بیروت صورت گرفت. تعداد 241نفر از تفنگداران و پرسنل نیروی دریایی آمریکا بر اثر این انفجار کشته شدند. همراه با ویران شدن پادگان مزبور، سیاست آمریکا در لبنان نیز ویران شد، اما ریگان در گزارش سالانه خود به کنگره، پافشاری کرد که نیروهای اعزامی آمریکا به لبنان، باید در بیروت بمانند. با سپری شدن 2 هفته، حکومت شکننده لبنان سقوط کرد. پس از این اتفاقات یک نظرسنجی عمومی در آوریل 1985 نشان داد که مردم آمریکا، دخالت دولت ریگان در لبنان در فاصله سال‌های 1982 تا 1984 را بزرگ‌ترین شکست تاریخ سیاست خارجی آمریکا قلمداد می‌کنند. پس از خروج نیروهای ایالات متحده در 1985، لبنان دیگر شاهد حضور نیروهای آمریکا در این کشور حتی در قالب نیروهای پاسدار صلح نبوده است.

جنگ عراق
جنگ آمریکا علیه عراق که سال 2003 آغاز شد و با اشغال این کشور ادامه یافت، 2 هدف عمده داشت. جورج بوش، رئیس‌جمهور وقت آمریکا دلایل این جنگ را این‌گونه اعلام کرد: رابطه صدام‌حسین با القاعده و دیگری نابودکردن سلاح‌های کشتار جمعی عراق بنابر توافق‌نامه ۱۹۹۱. این جنگ با خروج آخرین تیپ رزمی آمریکایی در ۱۹ آگوست ۲۰۱۰ به‌طور رسمی خاتمه یافت. البته هنوز حدود ۵۰ هزار نیروی آمریکایی برای آموزش نیروهای عراقی، در این کشور باقی مانده‌اند که زمان خروج این نیروها هم با توافق 2 کشور تا پایان سال ۲۰۱۱ اعلام شده‌ است.
اما واقعیت حضور نظامیان آمریکایی در عراق از سال 2003 تاکنون، برجای ماندن میلیون‌ها قربانی و نابودی اقتصاد این کشور به همراه تاراج منابع سرشار مالی آن است. آمارهای منتشر شده از سوی دفتر فدرال بودجه آمریکا نشان می‌دهد هزینه تجهیزات جنگی و خسارات وارد آمده به ارتش این کشور در جنگ عراق از مرز 1‌/‌9 تریلیون دلار گذشته که معادل 6 هزار و 300 دلار برای هر شهروند آمریکایی است. همچنین بررسی آمارهای منتشر شده در خصوص جنگ عراق نشان می‌دهد طی این مدت 4 هزار و 482 نظامی آمریکایی در این کشور کشته و حدود 32 هزار نفر از نیروهای آمریکایی در این جنگ زخمی شده‌اند. از سوی دیگر تاکنون یک میلیون و 590 هزار عراقی براثر این جنگ جان خود را از دست داده‌اند که اکثر آنان از شهروندان غیرنظامی بودند. حمله آمریکا به عراق بیش از 4 میلیون و 700 هزار عراقی بی‌خانمان هم بر جای گذاشته است. خسارت وارد آمده به زیرساخت‌های شهری در عراق، فرار سرمایه‌گذاران از این کشور و بهره‌برداری مخفی از ذخایر نفتی آن باعث شد عراق در میان 183 کشور حاضر در رتبه‌بندی اقتصاد جهانی، در ردیف 174 قرار بگیرد. با این اوصاف می‌توان گفت هزینه‌های جنگ عراق بعد از خروج نیروهای آمریکایی از این کشور به پایان نخواهد رسید.

جنگ بوسنی
با اوج‏گیرى مساله خودمختارى و استقلال‌طلبى‌ میان مردم کوزوو، دولت یوگسلاوى فشارهاى خود را بر مردم این منطقه بشدت افزایش داد و آنها را با شدیدترین تحرکات استبدادى و امنیتى محدود کرد تا آنجا که عرصه بر مردم چنان تنگ شد که مجبور به مهاجرت به کشورهاى اطراف شدند. قوم‏گرایى در شبه‌جزیره بالکان که از بحران بوسنى هرزگوین آغاز شده بود و سال‌ها جنگ میان صرب‏ها و کروات‏ها با مسلمانان را به دنبال داشت، به کوزوو نیز سرایت کرد. استدلال دولت یوگسلاوى این بود که کوزوو بخشى از سرزمین یوگسلاوى و صربستان است و به هیچ وجه حاضر به تجزیه این بخش از خاک خود نبود. مردم مسلمان کوزوو نیز نمى‏خواستند تحت حاکمیت صرب‏ها قرار داشته باشند. فشار یوگسلاوى بر مردم کوزوو و آواره‌شدن آنها زمینه را براى دخالت کشورهاى عضو اتحادیه اروپا فراهم آورد، اما در میان این کشورها وحدت نظر وجود نداشت. از سوى دیگر، یوگسلاوى متحد سنتى روسیه بود و اتحادیه اروپا نمى‏خواست مستقیما رودرروى روسیه بایستد. در این مقطع زمانی عملیات نظامی ناتو با محوریت آمریکا در مارس 1999 به منظور ممانعت از کشتار نژادی در منطقه کوزوو و اعتبار بخشی به ناتو صورت گرفت. سرانجام یوگسلاوى پس از تحمل ضربات سنگین تسلیم گردید و از کوزوو عقب‌نشینى کرد.
طبق آمار رسمی تعداد کشته‌های نظامی و غیرنظامی در این جنگ از 150 هزار تا 260 هزار نفر تخمین زده می‌شود. شمار مفقودان نیز 17 هزار و 689 نفر اعلام شده است. شمار کودکان به قتل رسیده اعم از صرب، مسلمان و کروات 17 هزار نفر ذکر می‌شود. خسارت مالی بوسنی 29 میلیارد دلار برآورد شده است.

حملات نظامى به سودان
در پى وقوع انفجار در سفارتخانه‏هاى آمریکا در کنیا و تانزانیا‌ 6 آگوست 1998 مقام‏هاى آمریکایى اعلام کردند که از هیچ تلاشى براى شناسایى و مجازات عاملان بمبگذارى در این سفارتخانه فروگذار نخواهند کرد. در انفجار کنیا، حدود 75 نفر کشته شدند و بیش از هزار نفر زخمى گردیدند. در انفجار تانزانیا نیز 7 نفر کشته و حدود 70 نفر مجروح شدند. در مجموع 2 انفجار 8 آمریکایى کشته و 7 نفر نیز مفقودالاثر گردیدند. چندى بعد مقام‏هاى امنیتى آمریکا اعلام کردند که گروه اسامه بن‌لادن مسوول بمبگذارى در سفارتخانه‏هاى آمریکا در کنیا و تانزانیا بوده است. متعاقب آن با موشک‏هاى دوربرد کروز و تام هاوک چند منطقه در افغانستان و سودان را مورد تهاجم نظامى قرار دادند که بر اثر آنها صدها غیرنظامى کشته و مجروح شدند.آمریکا در حمله به سودان یک کارخانه داروسازى را به کلى منهدم و اعلام کرد این کارخانه متعلق به بن‏لادن بوده و به تولید سلاح‏هاى شیمیایى اشتغال داشته است.اسامه بن‌لادن هرگونه دخالت در انفجارهاى کنیا و تانزانیا را بشدت تکذیب نمود و سودان نیز ارتباط کارخانه داروسازى را با بن‌لادن تکذیب کرد. به عقیده تحلیلگران حمله به سودان در جهت تضعیف کشورهاى اسلامى و در راستاى فشار بر دولت براى تعدیل مواضع این کشور صورت گرفت. نکته جالب این که حمله نظامى آمریکا به سودان بدون مجوز شوراى امنیت سازمان ملل صورت گرفت.

جنگ لیبی
با آغاز ناآرامی‏های داخلی در این کشور فوریه 2011، به دلیل برنتابیدن حکومت قذافی نسبت به مطالبات عمومی، زودی لیبی درگیر یک جنگ داخلی فرسایشی شد. شدت برخوردهای سرکوبگرانه دولت سبب‏ساز مداخله شورای امنیت سازمان ملل و تصویب قطعنامه‏ای به منظور اقدام نظامی ناتو در این کشور شد.
از منظر دولت آمریکا، مداخله این کشور در لیبی، براساس تعهد واشنگتن برای دفاع از حقوق بشر و گسترش دموکراسی شکل‏ گرفته است. از این رو جنگ لیبی از منظر آمریکایی‏ها یک «مداخله بشردوستانه» محسوب می‏شود. در عملیات هوایی ناتو به لیبی که با حمایت آمریکا صورت گرفت، بیشتر هواپیماهای انگلیسی و فرانسوی شرکت داشتند. این عملیات 11 روز پس از قتل معمر قذافی طبق مصوبه شورای امنیت سازمان ملل و به‌رغم نارضایتی آمریکا و ناتو، روز دوشنبه گذشته 31 اکتبر به طور رسمی پایان یافت. گفته می‌شود در جریان عملیات و بمباران‌های هوایی ناتو، علاوه بر ویرانی شهرها و تاسیسات لیبی، هزاران لیبیایی نیز کشته یا مجروح شده‌اند.
با این حال، ظاهرا نه دولت اوباما و نه افکار عمومی آمریکا، تمایلی به آغاز جنگی تازه نداشتند. در واقع دولت اوباما تصور می‏کرد که جنگ لیبی در مدت زمانی اندک به نتایج مورد نظر منتج خواهد شد، اما با ادامه بحران در این کشور و رد طرح آتش بس ارائه‌شده توسط اتحادیه آفریقا از سوی انقلابیون لیبی، سیاست خارجی واشنگتن به نوعی تحت فشار قرار گرفت.
مشارکت ایالات متحده در عملیات نظامی ناتو در لیبی، موجب گسترش دامنه اختلافات در درون هیات حاکمه این کشور شد که البته به نظر می‏رسد بخش عمده‏ای از این اختلافات، ناشی از رقابت‏های سیاسی میان 2 حزب دموکرات و جمهوریخواه در آستانه انتخابات میان دوره‏ای کنگره و ریاست‏جمهوری در سال 2012 باشد.

فاجعه در خلیج خوک‌ها
مبارزه فیدل کاسترو با سیاست امپریالیستی آمریکا و ملی کردن همه کمپانی‌های آمریکایی که پیش از انقلاب کوبا (اول ژانویه ۱۹۵۹) صاحبان واقعی کوبا بودند، خشم محافل سیاسی و پولی آمریکا را برانگیخت. سحرگاه 17 آوریل ۱۹۶۱ با چراغ سبز جان کندی رئیس‌جمهوری آمریکا 1600 نفر مهاجر کوبایی مقیم فلوریدا که از مخالفان بنام فیدل کاسترو بودند درصدد واژگون کردن حکومت و کشتن رهبر انقلاب کوبا در منطقه «خلیج خوک‌ها» درصدد پیاده‌شدن در سواحل کوبا برآمدند.همه حمله‌کنندگان مدت‌ها تعلیمات نظامی در آمریکا دیده بودند. کوبایی‌های مهاجر از کمک‌های لجستیکی نیروی دریایی آمریکا و تفنگداران ارتش آمریکا بهره‌مند بودند. هدف این بود که با پیاده‌شدن در خاک کوبا مردم را با خود همراه کرده و با شورش همگانی و همصدا مخالفان مسلح کاسترو را که هنوز در کوهستان‌ها وجود داشتند با خود همراه سازند. یکی از هدف‌های نخستین، کشتن فیدل کاسترو بود. با این حال حمله به کوبا در خلیج خوک‌ها با شکست کامل روبه‌رو شد. نتیجه این حمله از نظر دیپلماتیک برای سیاست دولت کندی فاجعه‌آمیز بود. 24 آوریل ۱۹۶۱ جان کندی رئیس‌جمهوری آمریکا رسماً اعلام کرد که مسوولیت شکست در خلیج خوک‌ها به عهده اوست. جنگ خلیج خوک‏ها در 17 آوریل به پایان رسید در حالى که 300 کشته و 1113 اسیر براى مهاجمان در برداشت. این جنگ هرچند کوتاه و کوچک به حساب می‌آمد اما بى‏تردید اثر سیاسى آن بسیار زیاد بود. هنوز پس از نیم قرن از آن تاریخ، کوبا در «زیردماغ» ایالات متحده به رهبرى فیدل کاسترو و برادرش رائول ماهیت ضدآمریکایى خود را حفظ کرده و آماده است تا هر تهاجمى را پاسخ دهد.
کوبا در روزگاران گذشته برای تمام انقلابیون جهان یک «سمبل» بود و اگر آمریکا مى‏توانست در نبرد خلیج خوک‏ها، کاسترو را سرنگون کند این امر ضربه‌ای سنگین به تمام جنبش‌های استقلال‌طلبانه و ضدامپریالیستی تلقی می‌شد و بخصوص می‌توانست برجنبش‏هاى چپگرایانه در نیکاراگوئه، شیلى و السالوادور تاثیری منفی بگذارد. کشور کوچک کوبا در تمام دوران جنگ سرد خاری در چشم آمریکا بود و این نبرد به لحاظ تاریخی جایگاه خاصی در مناسبات جنگ سرد یافت.

 

https://www.cafetarikh.com/news/19979/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما