۰
plusresetminus
این تشکیلات نظامی در دوران‌های بعد توسعه یافت و نقش مهمی در تاریخ ایران ایفا نمود. از ابتدای تأسیس بریگاد قزاق تا کودتای اسفند 1299ش سیزده فرمانده روسی به ریاست آن منصوب شدند. هر چند به¬طور معمول قرارداد هر کدام از فرماندهان برای مدت سه سال بود، اما برخی از آن‌ها مدت بیشتری را در این سمت باقی ماندند و قرارداد آنها برای چند مرتبه تمدید شد. از فرماندهان مشهور بریگاد قزاق می‌توان کلنل لیاخوف و رضاخان میرپنج را نام برد.
ناصرالدین شاه و تاسیس دیویزیون قزاق
تشکیل بریگاد قزاق یکی از امتیازات بزرگ ناصرالدین شاه به بیگانگان است که حاصل رقابت‌های امپریالیستی میان روسیه و انگلستان محسوب می‌گردد. بریگاد در لغت فرانسه به معنای چندین واحد نظامی از یک صنف است که تحت فرماندهی یک سرتیپ یا ژنرال اداره می‌شود و «قزاق» به معنی بی­خانمان، حادثه­جو و طغیان­گر است.[1] «بریگاد قزاق» یا «دیویزیون قزاق» سازمانی نظامی بود که‌ ناصرالدین شاه قاجار در سال 1296ق پس از بازگشت از سفر دوم‌ به اروپا به تقلید از نیروهای نظامی روسیه و تحت نظر فرماندهان روسی، برای کشیک مخصوص خود ترتیب داد.[2]

پس از شکست‌های پیاپی ایران از روسیه در زمان فتحعلی شاه و لشکرکشی بی‌نتیجه محمدشاه به هرات، همچنین شکست ایرانیان از انگلیسی‌ها در جنوب و از ترکمانان مرو در اوایل دوره­ی ناصری، قشون ایران از هم فروپاشید. ناصرالدین شاه که در اندیشه­ی تشکیل ارتش نوین بود، در دومین سفر به اروپا در روسیه توقف داشت و وضع قزاقان روس نظر او را جلب نمود و با تحریک مستقیم عوامل تزار و همچنین پیشنهاد مشیرالدوله سپهسالار که از ملازمان شاه در این سفر به حساب می‌آمد علاقه‌مند شد با همان لباس و ترتیبات، گارد مخصوصی برای خود تشکیل دهد.[3] روسیه هم که برای نفوذ در ایران تلاش می‌کرد آمادگی خود را اعلام نمود و حاضر شد عده‌ای از افسران خود را جهت تشکیل یک هنگ در اختیار دولت ایران قرار دهد. بدین منظور با موافقت تزار، نخستین هیئت روسی به فرماندهی کلنل دومنتویچ در رأس هیأتی مرکب از سه سروان و یک ستوان و ده نفر گروهبان در ژانویه­ی ۱۸۷۹م سال 1296ق به تهران آمدند و قزاقخانه را تشکیل دادند.[4] همچنین تزار هزار قبضه تفنگ و چند توپ برای دو توپخانه­ی سبک به ناصرالدین شاه اهدا کرد.[5] 

این تشکیلات نظامی در دوران‌های بعد توسعه یافت و نقش مهمی در تاریخ ایران ایفا نمود. از ابتدای تأسیس بریگاد قزاق تا کودتای اسفند 1299ش سیزده فرمانده روسی به ریاست آن منصوب شدند. هر چند به­طور معمول قرارداد هر کدام از فرماندهان برای مدت سه سال بود، اما برخی از آن‌ها مدت بیشتری را در این سمت باقی ماندند و قرارداد آنها برای چند مرتبه تمدید شد. از فرماندهان مشهور بریگاد قزاق می‌توان کلنل لیاخوف و رضاخان میرپنج را نام برد.

سرپرستی و اداره­ی نیروی قزاق در ایران تا دی ماه ۱۲۹۹ برعهده­ی فرمانده و افسران روسی بود اما از این تاریخ به بعد به‌ جز فرمانده، تمامی نیروهای روسی مرخص شده و امور قزاقخانه به ایرانیان سپرده شد.[6]

 

اختیارات و وظایف

بریگاد قزاق در ابتدای تأسیس، یک نیروی نظامی ویژه­ی دربار، رژه و گارد محافظ شاه بود که به فرماندهی دومانتویچ و متشکل از پانصد قزاق تشکیل شده بود. بدین ترتیب، گارد قزاق جدای از نیروی نظامی دولتی بود و وظیفه حفاظت از شاه را به عهده داشت، لکن بعدها با توسعه­ی نیروهای قزاق در ایران، این نیروها به‌عنوان یک نیروی نظامی در بسیاری از شهرهای کشور فعالیت می‌کردند. بانک استقراضی که در تأمین مالی نیروی قزاق نقش اصلی را عهده‌دار بود برای برقراری امنیت لازم مالی و جانی خود و کارمندانش عمدتا به همین نیرو متکی بود.7 علاوه­بر این­که حفاظت از شعب بانک در تهران و ایالات مختلف ایران به‌ عهده­ی نیروی قزاق قرار داشت، به هنگام حمل ‌و نقل محمولات بانک 8 و نیز مسافرت مدیران آن در داخل کشور نیز قزاق‌ها عهده‌دار امنیت و حفاظت از راه‌ها می‌شدند.9

بر طبق فصل هفتم قراردادی که میان وزیر خارجه­ی ایران و وزیرمختار روسیه برای استخدام دومین هیئت قزاق به امضا رسید، ضمن تعیین حدود اختیارات و وظایف فرمانده قزاق، گارد قزاق می‌بایست زیر نظر وزارت جنگ ایران قرار می‌گرفت،[7] لکن نیروهای قزاق همواره در اختیار شاه بودند و در مقابل وزیر جنگ و صدراعظم هیچ‌گونه مسئولیّتی نداشتند. حتی در این صورت نیز فرمان‌برداری بریگاد از شاه ظاهری بود و بدون اجازه­ی سفارت روسیه هیچ اقدامی نمی‌کرد. نیروهای قزاق از زمان شروع فعالیت در ایران تا پایان حضور روسیه­ی تزاری در عرصه­ی سیاسی ـ نظامی ایران مهمترین نیروی نظامی سازمان­یافته­ی ایران محسوب می‌شد که در تمام آن دوران فرماندهی و مدیریت عالیه­ی آن در اختیار افسران روسی بود. این فرماندهان روسی بریگاد قزاق که مستقیما توسط دولت روسیه برگزیده می‌شدند پیش از آن­که مجری دستورات دولت ایران باشند، طبق دستورالعمل‌های دولت روسیه رفتار می‌کردند.[8] فرماندهان و معلمان نظامی بریگاد قزاق از پترزبورگ اعزام می‌شدند.

عمده کسانی که درباره­ی عملکرد نیروی قزاق در ایران تحقیقاتی انجام داده‌اند، بر نقش مخرب این نیرو در حیات سیاسی ـ نظامی ایران تأکید ورزیده‌اند. به‌ویژه آن­که بانک استقراضی با پرداخت مرتب مواجب و هزینه‌های جاری این نیرو در تحقق اهداف آن نیرو در پاسداری از خواسته‌های سیاسی ـ نظامی روسیه در ایران بیشترین نقش را ایفا می‌کرد.[9]

 

بودجه­ی بریگاد قزاق

محمدعلی سیاح‌ محلاتی در سال 1323ق تعداد نیروی قزاق را که منظم‌ترین نیروی نظامی کشور بوده‌اند حدود هزار نفر برمی‌شمارد. اما به رغم این­که تمام هزینه‌های این نیروها توسط دولت ایران پرداخت می‌شد، تحت نفوذ سفارت روس قرار داشتند.[10] مخارج بریگاد قزاق در دوره­ی ناصری از خزانه­ی دولت پرداخت می‌شد و در دوره­ی مظفرالدین شاه که مشکلات مالی موجب تأخیر در پرداخت حقوق قزاق‌ها شده بود حقوق و مواجب و هزینه‌های جاری نیروی قزاق مستقیما از عایدات گمرکات شمالی ایران به بانک استقراضی روس واریز می‌شد و سرپرستان این بانک طبق دستورات سفارت روس در تهران حقوق این نیروها را پرداخت می‌کردند، بدون این­که دولت ایران در جریان امر قرار گیرند.[11]

پاولویچ درباره­ی تأمین هزینه‌های نیروهای قزاق می‌نویسد: «حقوق و جیره­ی افسران و سربازان بریگاد قزاق در دست دولت روسیه بود. فرمانده بریگاد در مسائل سیاسی با صلاحدید سفیر روس مقیم تهران اقدام به عمل می‌آورد. فرمانده بریگاد از پطرزبورگ تعیین و اعزام می‌شد. این فرمانده حقوق خود را از بانک استقراضی و تعلیمات لازمه را از سفارت روسیه تزاری اخذ می‌کرد. در یک کلمه این فرمانده عامل مستقیم حکومت پطرزبورگ بود».[12]

بریگاد قزاق سالیانه برای امور خود 000/342 تومان (برابر تقریبا 000/200/1 مارک) دریافت می‌داشت، که در سال 1913م به 000/900 تومان (در حدود 000/500/3 مارک) افزایش یافت.[13]

 

تشکیلات اداری و نظامی

این سازمان نظامی ابتدا در حد آتریاد (هنگ) و سپس بریگاد (تیپ) بود که زیر نظر فرماندهی افسران روس اداره می‌شد. در آغاز تشکیل، بریگاد قزاق مرکب از دو فوج سوار و یک دسته موزیک بود. بعدها تشکیلات آن گسترش یافت و واحدهای پیاده و آتش­بار و فوج‌هایی در ولایت‌های ایران به آن افزوده شد. دولت ایران که از تشکیل بریگاد قزاق چه به­عنوان پیشقراول ارتش نوین ایران و چه به عنوان یک گارد محافظ سلطنت حمایت جدی می‌کرد، مساعی لازم را جهت تقویت این نیرو انجام داد. از این رو قزاق­خانه­ی شاهنشاهی که ابتدا از یک هنگ تشکیل می‌شد پس از مدتی مبدل به بریگاد (تیپ) و سپس دیویزیون (لشگر) قزاق گردید تا افسران و سربازان ایرانی تحت نظر افسران روسی به انجام وظیفه بپردازند.

تسلیحات بریگاد بیشتر روسی بود که بخشی خریداری و قسمتی از سوی تزار به رسم هدیه به ایران فرستاده می‌شد. قورخانه نیز بخشی از مهمات آن­را تأمین می‌کرد.[14]

در آستانه­ی جنگ جهانی اول و با رشد ژاندارمری دولتی در ایران، روسیه از دولت ایران خواست که بریگاد را تا 4500 نفر توسعه دهد. این امر مورد موافقت ایران قرار گرفت و وادبولسکی، فرمانده قزاق، مقدمات تشکیل یک قزاق­خانه را در سال 1291 در تبریز فراهم ساخت. در سال 1292 وادبولسکی در صدد برآمد 4300 قزاق بر عده­ی قزاق­های پادگان گرگان بیافزاید تا در موقع لزوم بتواند شورش‌های آن منطقه را اداره کرده و از سیاست‌های روس­ حمایت نماید.[15] به همین منظور دولت روسیه با استفاده از ضعف دولت ایران، واحدهای قزاق را نخست در تبریز و استرآباد و سپس در رشت، اصفهان، کرمانشاه، همدان، ارومیه و مشهد گسترش داد.

در سال 1294 روسیه در صدد برآمد که مجددا نیروهای قزاق را در ایران توسعه دهد. به همین منظور سپهدار، وزیر جنگ وقت و ژنرال باراتوف، فرمانده نیروهای روس در ایران، دولت ایران را بر آن داشتند تا طرحی را به منظور افزایش تعداد نیروهای بریگاد به میزان 10000 نفر تهیه نماید. نیروی مذکور از این پس به دیویزیون قزاق شهرت یافت و فرماندهی آن بر عهده­ی بارون مایدل گذاشته شد. وی تشکیلات قزاق را وسعت داد و در مشهد، اصفهان، گیلان، مازندران و همدان واحدهایی را تأسیس نمود.[16]

این گسترش و توسعه در نیروهای قزاق در راستای سیاست متفقین به‌منظور جلوگیری از نفوذ عثمانی‌ها و برای تشکیل جبهه‌ای در غرب ایران انجام می‌شد.

با روی کارآمدن دولت بلشویکی در روسیه و افزایش نفوذ انگلستان در ایران، دولت روسیه پرداخت­های خود را به دیویزیون قزاق قطع کرد و دولت انگلستان به ‌تدریج هزینه‌های قزاق را عهده­دار شد تا این­که سرانجام در سال 1296 کنترل مستقیم نیروی قزاق را به‌عهده گرفت و کلنل استاراسلسکی، با حمایت انگلیس، کودتایی علیه فرماندهی وقت قزاق­ها به‌ راه انداخت و خود را به­عنوان فرمانده دیویزیون معرفی کرد. در پی شکست استاراسلسکی از بلشویک­ها در سال 1299 وی از فرماندهی قزاق‌ها عزل و سردار همایون فرمانده قزاق­ها گردید.[17] سردار همایون تا کودتای 3 اسفند 1299 رئیس دیویزیون قزاق و رضاخان میرپنج فرمانده آتریاد تهران بود. پس از کودتا، رضاخان از احمدشاه لقب سردار سپه گرفت و به فرماندهی دیویزیون قزاق منصوب شد.

 

عملکرد بریگاد قزاق در ایران

نیروهای قزاق در طول قرن گذشته نقش مهمی در تاریخ سیاسی و نظامی ایران ایفا نموده و عامل اصلی حفاظت از منافع روسیه در ایران به ‌شمار می‌آمدند. نحوه­ی شکل‌گیری، عملکرد و فرجام نیروهای قزاق، همگی نشان از آن دارد که این نیرو بیش از آن‌که برآمده از بطن جامعه­ی ایران و در خدمت مردم ایران باشد، به­عنوان ابزاری جهت تحقق منافع بیگانگان عمل کرده است. عملکرد این نیرو بیان­گر این است که بریگاد قزاق به اهرم فشاری برای اعمال نفوذ بیگانگان و ابزاری جهت برآورده ساختن مقاصد و منافع روسیه و انگلستان در ایران درآمده بود.[18]در مقاطعی این نیرو به‌عنوان پیش‌قراول ارتش تزاری و در مقاطعی به­عنوان بازوی اجرایی و نظامی انگلیسی‌ها عمل نموده است. برخی از مهمترین اقدامات این نیروی نظامی وابسته بدین شرح است:

 

1. به توپ بستن مجلس دوره­ی اول:

کلنل لیاخوف پس از کلنل چرنوزوبوف، هفتمین فرمانده بریگاد قزاق در ایران بود. لیاخوف زمانی فرماندهی بریگاد را تحویل گرفت که مسأله­ی انحلال قزاق‌خانه از طرف مجلس و ملیون به‌طور جدی مطرح بود. در دوم تیر 1287 بین قوای قزاق و نیروهای مشروطه­خواه درگیری شدیدی رخ داد و مشروطه­خواهان با مقاومت و تاکتیک دقیق، قوای قزاق را شکست دادند. نیروی قزاق به سرکردگی لیاخوف در باغ شاه اجتماع کردند و با دستور محمدعلی شاه و چراغ سبز روس­ها از باغ شاه مجلس شورای ملی را بمباران کرد و عده­ی زیادی از مجاهدین را با وضع ناهنجاری به قتل رسانید.[19]

شواهد بسیاری وجود دارد که از دخالت مستقیم روس‌ها در کودتای محمدعلی شاه پرده برمی‌دارند. در این زمینه می‌توان به چهار نامه‌ای که لیاخوف در آن دوران به فرماندهی کل قفقاز فرستاده است اشاره نمود. همچنین رد درخواست وام جدید از روسیه و برنامه‌ریزی جهت ایجاد یک بانک ملی که توسط نمایندگان شورای ملی دنبال می‌شد نشان از تضاد منافع روس‌ها با تصمیمات مجلس دارد.[20] از این رو روس‌ها با پشتیبانی از بازگشت محمدعلی شاه، اعلان اولتیماتوم جهت اخراج مورگان شوستر، مخالفت آشکار با اصلاحات مشروطه عامل اصلی ایجاد اختلال، ناامنی و بی­ثباتی سیاسی بوده و در نهایت به توپ بستن مجلس اقدام نمودند.[21]

 

2. سرکوب مشروطه­خواهان:

در دوران استبداد صغیر، یعنی از زمان به توپ بستن مجلس شورای ملی تا فتح تهران، بریگاد قزاق نقش سیاسی مهمی در ایران ایفا می‌کرد. به دستور لیاخوف­، پس از به توپ بستن مجلس، سفارت انگلیس به محاصره­ی قوای قزاق درآمد و از پناهنده شدن انقلابیون به سفارت انگلیس جلوگیری شد. در سوم تیر 1287 به دستور محمدعلی شاه در تهران حکومت نظامی اعلام و لیاخوف فرمانده بریگاد مرکزی قزاق، حاکم نظامی تهران شد و سه تن از معتبرترین و مشهورترین افراد مشروطه‌طلب؛ یعنی ملک­المتکلمین و میرزا جهانگیرخان شیرازی و سلطان­العلمای خراسانی به طرز فجیعی در باغ­شاه کشته شدند. سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی و فرزندانشان هم دستگیر و تبعید شدند. در سوم تیر مجلس به دستور شاه به‌مدت سه ماه تعطیل شد و با فتح تهران دوران استبداد صغیر پایان یافت.

نیروهای قزاق در سرکوب قیام تبریز نیز نقش داشتند و تا رسیدن نیروهای روس به تبریز، آن شهر را به محاصره­ی خود درآوردند. به‌طور کلی بریگاد قزاق با حمایت‌های روسیه تلاش‌های زیادی در حفظ سلطنت استبدادی شاه انجام دادند اما سرانجام با تصرف تهران توسط نیروهای مجاهدین گیلانی و بختیاری دوران استبداد به‌سر آمد و مشروطه برقرار گردید.[22]

پس از فتح تهران و شکست نیروهای قزاق به تقاضای وزرای مختار روس و انگلیس کلنل لیاخوف در مقام فرماندهی بریگاد قزاق ابقاء شد. در اردیبهشت 1288 حفظ نظم در پایتخت به‌عهده­ی وی گزارده شد و ژاندارمری و پلیس در اختیار او قرار گرفت. با روی کار آمدن احمدشاه و قرار گرفتن فرمانده قزاق تحت امر وزیر جنگ، ادامه­ی خدمت لیاخوف ممکن نبود و بدین جهت ایران را ترک کرد و به جای او پرنس وادبولسکی به فرماندهی بریگاد قزاق منصوب شد. [23]

 

3. شرکت در کودتای انگلیسی سوم اسفند 1299:

مهمترین تأثیر نیروهای قزاق در صحنه­ی سیاسی ایران، شرکت در کودتای انگلیسی سوم اسفند 1299 بود. نیروی قزاق که در سال 1287 تحت فرماندهی لیاخوف، مجلس شورای‌ ملی ایران را بمباران کرده و با کودتای نظامی، دوران کوتاه مشروطیت را به صورت موقت به پایان بردند، با حضور در کودتای سوم اسفند 1299 ضربات هولناک‌تری بر مشروطه­ی ایران وارد ساخت. در اسفند 1299 قوای قزاق که چهار ماه بود، حقوق خود را دریافت نکرده بودند، از قزوین راهی تهران شدند و شهر را تصرف کردند. سید ضیاء­الدین طباطبایی عامل سیاسی و رضاخان سردار سپه عامل نظامی این کودتا بودند. در اولین ساعات سپیده دم سوم اسفند ۱۲۹۹، رضاخان به­عنوان فرمانده تیپ همدان به همراه قزاق‌های تحت فرمانش از قزوین به سمت تهران حرکت نموده و پایتخت را بدون وقوع مشکلی جدی تحت تصرف خود درآوردند. رضاخان پس از دست­یابی به قدرت درصدد تشکیل ارتشی نوین و نیرومند برآمد. از این رو با ادغام دیویزیون قزاق، ژاندارمری دولتی، بریگاد مرکزی و سایر قوای پراکنده­ی نظامی، از یک سو به فعالیت قزاق­خانه پایان بخشید و از سوی دیگر ارتش جدیدی را به­وجود آورد.

 

 

 

 .[1] میرزایی، محسن؛ تاریخچه بریگاد و دیویزیون قزاق، تهران، انتشارات علم، 1383، چاپ اول، ج 1، ص23

 .[2] همان، ص 27

[3]. هوشنگ مهدوی، عبدالرضا؛ تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ دوم جهانی، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۳، ص ۳۰۰

[4]. مدنی، سید جلال­الدین؛ تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، 1368، ج 1، ص 399

[5]. کرزن، جرج ناتانیل؛ ایران و قضیه ایران، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ج 1، ص 745

[6] . عاقلی، باقر؛ رضاشاه و قشون متحدالشکل، تهران، نشر نامک، ۱۳۸۶، ص 94

[7]. براون، ادوارد گرانویل؛ انقلاب ایران، ترجمه احمد پژوه، تهران، کانون معرفت، 1338، ص 246

[8]. سپهر، احمدعلی (مورخ‌الدوله)؛ ایران در جنگ بزرگ (1918 ـ 1914)، تهران، بی‌نا، 1336، صص 118-119

 . [9]تیموری، ابراهیم؛ عصر بی خبری یا تاریخ امتیازات در ایران، تهران، اقبال، 1357، چاپ سوم، صص 309-312

[10]. سیاح ‌محلاتی، محمدعلی؛ خاطرات حاج سیاح، به کوشش حمید سیاح و سیف‌الله گلکار، تهران، ابن‌سینا، 1346، ص 544

[11]. لیتن، ویلهلم؛ ایران از نفوذ مسالمت‌آمیز تا تحت‌الحمایگی (1860-1919)، ترجمه مریم میراحمدی، تهران، معین، 1367، چاپ اول، صص 171-172

[12]. پاولویچ، میخائیل؛ و تریا. س. ایرانسکی؛ انقلاب مشروطیت ایران و ریشه‌های اقتصادی و اجتماعی آن، ترجمه محمدباقر هوشیار، تهران، رودکی ، 1329، ص 101

[13]. لیتن، ویلهلم؛ پیشین، صص 171-172

[14]. مامونتوف؛ بمباران مجلس شورای ملی در سال 1326ق؛ حکومت تزار و محمدعلی شاه، ترجمه شرف‌الدین قهرمانی، تهران، چاپ همایون شهیدی، 1363، ص 320ـ323

[15]. میرزایی، محسن؛ پیشین، ج 1، ص 851

 .[16] مدنی، جلال­الدین؛ پیشین، ج 2 ص 304

[17]. بهار، ملک­الشعراء؛ تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۱، ج ۱، صص ۷۸ ـ ۷۴

[18]. ملائی، علیرضا؛ بریگاد قزاق ایران، صحنه­ای از مداخلات لجام گسیخته روسیه در ایران، مجله تاریخ و فرهنگ معاصر، سال ششم، شماره ۳ و ۴، پاییز و زمستان ۱۳۷۶، صص ۱۶۱ ـ ۱۸۱

[19]. شمیم، علی­اصغر؛ از نادر تا کودتای رضاخان میرپنج، تهران، انتشارات مدبر، 1373، چاپ دوم، ص362

 .[20] کدی، نیکی. آر؛ ریشه­های انقلاب ایران، تهران، انتشارات قلم، ۱۳۷۷، ص ۱۲۰

[21]. کاظم­زاده، فیروز؛ روس و انگلیس در ایران (۱۸۶۴ ـ ۱۹۱۴)؛ پژوهش درباره امپریالیسم، ترجمه منوچهر امیری، تهران، آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۱، ص ۶۴۸

[22]. بشارتی، محمدعلی؛ از انقلاب مشروطه تا کودتای رضاخان، تهران، 1380، انتشارات سازمان تبلیغات و فرهنگ اسلامی، چاپ اول، جلد اول، ص178ـ 179

[23]. میرزایی، محسن؛ پیشین، ج 1، ص 851

 

https://www.cafetarikh.com/news/20041/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما