۰
plusresetminus
اعتراف شرق و غرب به قدرت انقلاب اسلامی و رهبرش

امام خمینی و انقلاب اسلامی در ذهن و زبان جهان معاصر(2)

انقلاب ایران توده ها را آماده جهاد و شهادت، جانبازی و سازندگی کرد; بدان گونه که تاریخ معاصر اسلام هرگز شاهد آن نبوده است. با انفجار قدرتهای انباشته شده مردان، جوانان و توده های عادی و گمنام همان گروه هایی که غریبان کمترین بها را به آنها می دهند; همان گروه هایی که هرگز در "مدرنیزه کردن غرب" شرکت نداشته اند - انقلاب ایران به ثمر رسید; با تکیه و تقوا و اخلاق ایشان بود که امام خمینی و یاران و همراهان وی توانسته اند تمامی دشمنان انقلاب را از صحنه خارج سازند.
امام خمینی و انقلاب اسلامی در ذهن و زبان جهان معاصر(2)
یکی از مشکلاتی که تحلیلگران و گزارشگران و اندیشمندان جهان در شناخت انقلاب اسلامی با آن مواجهند عدم درک فلسفه و هویت انقلاب بخصوص وجود تفکر مذهبی و معنوی مردم و انقلابیون و بخصوص شخصیت امام خمینی است. به روزهای اول انقلاب برگردیم و گزارشی را که از منبع خبری سوئد گرفته ایم گزارشی که بوسیله آقای "براو، لارس" تهیه شده است، فقط به برخی از جملات مورد نظر در این موضوع و محور استشهاد می کنیم. سخنانی که گویای عدم درک آنها از بسیاری جملات امام و سایر شخصیت های انقلابی ایران است. وقتی امام در پیامی یا سخنانی می گوید ارشاد این ملت از جانب خالق صورت می گیرد. گزارشگر چنین می نویسد: "آنها (غرض ایرانی ها و انقلابیون) واقعیاتی را می سازند که به اندازه ای برای ما دور از ذهن است که نمی توانیم منظور از ارشاد از جانب خالق چیست" (8)

همان خبرنگار به قم سفر می کند برای تهیه خبر، زیرا قم آن روز بعنوان یکی از خبرسازترین کانون ها مطرح بود. در مراسمی مذهبی شرکت می کند و شدیدا از این جملات حاضران متعجب می شود که "هزاران نفر از مردم سر بر آسمان برداشته می گفتند"خدایا، بر ما رحمت کن و درهای بهشت را به روی ما بگشا" در جایی دیگر از همان گزارش می گوید "این دنیا با دنیای ما تفاوت بسیار دارد". (9)

آخرین جمله ای که از سخنان آقای براولارس انتخاب می کنیم اینست که از همان آغاز انقلاب اسلامی یعنی حدود بیست سال قبل، ایشان به صدور انقلاب اسلامی ایران بطور غیرمستقیم اقرار کرده است. جای شگفتی است که اینک برخی از دگراندیشان تازه از خواب برخاسته در این واقعیت "اظهر من الشمس" آنهم پس از 20 سال تردید می کنند. البته برای آنان که سخنان مرحوم بازرگان را در همان روزها که بحث صدور انقلاب بود در یاد دارند، تعبیری قریب به این مضمون را گفت که "انقلاب مگر نخود لوبیاست که صادر شود" امروز نباید از برخی شیطنت کاری های بعضی دگراندیشان متعجب شوند. تازه آقایان در میان دفاتر و یادداشتهایشان یا روزنامه های آن روز گشته و دنبال کرده اند، و یا به حافظه خود اگر از کار نیفتاده باشد مراجعه کرده اند و از آقای بازرگان سرمشق گرفته اند. آنهم در حالی که در اثر انقلاب اسلامی اینک دنیا متفکر شده است، بیدار شده است و چونان اقیانوسی خروشان از هر گوشه عالم ندای حق طلبی ملت ایران به گوش می رسد و صد افسوس که پیری کار دست آدم می دهد، هم اندکی ضعف دیده در پی دارد و هم اندکی مشکل شنوایی که تششع انوار انقلاب را در آنسوی عالم بوضوح ببیند و طنین انقلاب اسلامی را از زبان نسل انتفاضه و رنگین پوستان امریکا و گرسنگان افریقا و قلب بوسنی و هرزگوین و افغانستان و شوروی و اروپا و سایر ممالک جهان بشنوند.

جمله نسبتا عمیق و منصفانه آقای براولارس که الحق از برخی افراد ایرانی که چند سالی را هم در مسئولیت اجرایی انقلاب بوده اند واقع بینانه تر است آنهم در حالی که از این سخنان دقیقا 20 سال می گذرد اینست که:

"یک ندا از مسجد دنیا را تکان می دهد، شهر مقدس قم در ایران مسجد اعظم که آدمهای بی ایمان حق ورود بدانجا را ندارند، در نورآبی و طلایی که از نظر مسلمانان این کشور مظهر مقدسی بشمار می رود، می درخشد. این محل پرستشگاه بزرگ و همچنین یکی از مراکز بزرگ قدرت در جهان است. در این محل تصمیی اتخاذ می شود که در نتیجه آن دنیا و همچنین کشور کوچک سوئد تکان می خورد، یکی از چهار شریان حیاتی نفت جهان از این نقطه کنترل می شود" (10)

بی تردید هنوز هم برای جهان غرب برخی از ابعاد شخصیتی امام ناشناخته مانده است. البته غرب حداقل به دو جهت سعی داشت شناخت دقیق، کامل و جامعی از امام بدست آوردنخست اینکه بتواند در همان ابتدای انقلاب در کنترل و تنگنا قرار دادن یا دور زدن امام آگاهانه عمل کند; دیگر اینکه با شناخت امام ، اگر در آینده به چنین افرادی در جهان اسلام با شرایطی مشابه امام برخورد کرد، بتواند موضعگیری کارآمدی داشته باشد، به همین جهات و دلایل دیگر ازهر شخص و موقعیت و مناسبت درصدد بود که به اطلاعات بیشتری پیرامون امام دست یابد. در ابتدا، دولت امریکا سعی داشت دنبال افرادی بگردد که یا روی امام نفوذ داشته باشند یا حداقل امام آنها را به حضور بپذیرد تا از این طریق بتواند اخباری بدست آورد، چون در طول تاریخ تا آن زمان با چنین شخصیتی روبرو نشده بودند. در 13 بهمن 1357 توسط خبرگزاری آسوشتیدپرس خبری به سراسر جهان مخابره شد که اگر چه منابع خبری شخصی ایرانی است اما در شناخت یکی دیگر از ابعاد شخصیتی امام و شیوه های مبارزه ایشان آنها را یاری می داد. پس از مخابره این گزارش دریافتند که، حتی نزدیکترین پیروان و همراهان حضرت امام چه آنانکه از آغاز نهضت پیرو و همراه ایشان بوده اند و چه آنانکه در برهه ای از تاریخ انقلاب تحت شرایطی خاص در شطرنج مدیریت کشور بکار گماشته شده بودند و از نظر خارجیان حتی از نزدیکان امام هم معرفی می شدند (مثل مرحوم بازرگان) از تصمیمهای آینده و سیاست و شیوه های خاص امام برای آینده نهضت کاملا بی خبر بودند. بواقع هیچکدام از یاران امام از روند تصمیم گیریهای مهم و آتی امام پیرامون مسائل و جریانهایی که پیش می آمد مطلع نبودند. مثلا مرحوم بازرگان حتی از تصمیم مهم امام در تشکیل "شورای انقلاب اسلامی "هنگامی که در پاریس بود، خبر نداشت.

مرحوم بازرگان در پاسخ سؤال خبرگزاری آسوشتیدپرس در 13بهمن 1357 چنین اظهار می دارد:

"تصمیم آیت الله در تشکیل شورای انقلابی - اسلامی، که در پاریس اتخاذ شده حتی برای نزدیکترین پیروان او نیز موجبات تعجب را فراهم کرده است. " (11)

برخی ممکن است در این سخن آقای بازرگان تردید کنند و خلاف این بیندیشند، یکی از موثقترین منابع در نهضت اسلامی ایران وجود یادگار امام مرحوم حاج احمد آقاست، که در سخنانی در تاریخ دوازدهم بهمن ماه 1371 در تبیین دیپلماسی و نیز در توضیح برخی تصمیم گیری مهم و حساس و انقلابی امام خمینی شواهدی را یادآور می شود.

"در به هم زدن این ساختار امام قبل از این که دولت موقت بجنبد دستور قطع رابطه با مصر را صادر کردند. بدون مشورت با احدی حکم اعدام سلمان رشدی مرتد را صادر نمودند، بدون توجه به مسائل سیاسی و روابط دیپلماتیک به وزارت امور خارجه دستور می دهند تمام سفرای جمهوری اسلامی ایران در کشورهای عضو بازار مشترک اروپا را فرا بخوانند. بدون درنگ دستور انهدام کتابفروشیها و ناشرین کتاب موهن آیات شیطانی را در سراسر جهان صادر می کنند. بدون معطلی دستور اعدام ناشرین را صادر کردند. دنیای استکبار همیشه دنبال مواضع امام (س) دوان بود و امام هرگونه که می خواستند آنها را تحقیر می کردند مواضع سازش ناپذیر و پرصلابت امام در مسئله سلمان رشدی کار را به آنجا کشاند که بوش رئیس جمهور امریکا برای اولین بار به مسلمانان امریکا به مناسبت عید فطر تبریک گفت. "تاچر" از مسلمانان انگلیسی به خوبی یاد کرد و علی الظاهر با آنان اعلام همدردی نمود سیاستبازان غربی یکی پس از دیگری سفرای خود را با ذلت به تهران فرستادند و عذرخواهی کردند. سران کشورهای اسلامی ناچارا این موضوع را محکوم کردند و حکم ارتداد رشدی در نزد افکار عمومی تثبیت شد. " (12)

اینک که پس از سالها به شیوه های مبارزاتی و تصمیم گیریهای مهم امام می اندیشیم باید اقرار کنیم که امام از ایمان و یقینی برخوردار بود که دیگران با آن هزاران کیلومتر و منزل فاصله داشتند، معمولا در این مواقع افرادی که اندک ضعف و تردیدی در اتخاذ تصمیم دارند لازم می دانند در هر موردی چند نفر را گردآورند و موضوعی را به بحث بگذارند اما امام که از ابتدای نهضت هرگز کوچکترین تردیدی بخود راه نداده است چه لزومی داشت برای یقین شورای انقلاب، یا موارد دیگر منتظر بماند تا هیاتی از ایران بروند و با آنها مشورت کند. از جمله مسائلی که می توان پیرامون شخصیت امام از منظر خارجیان یادآور شد اینست که متاسفانه بسیاری از گزارشگران، خبرگزاریها، ارباب جراید و مطبوعات در حلقه ای متصل به یکدیگر وابسته به شبکه جهانی صهیونیزم و اردوگاه تبلیغی غربند. جای تردید نیست اگر مدعی شویم بسیاری از عوامل خبری شبکه های خبری و رادیو تلویزیونی دنیا بویژه جهان غرب از عوامل جاسوسی و اطلاعاتی کشورهایند به همین دلیل و با وجود سیطره و پوشش عظیم خبری و ماهواره ای که بر جهان اطلاعات و اخبار دارند همواره معرفی شخصیت واقعی امام و بیان ابعاد گوناگون آن عزیز، برای ایرانیان مسلمانی که از نزدیک و بدون تحریف آنرا دیده و شناخته اند مهم بوده است. این بماند که عوامل استکبار برای تضعیف و تخریب آن وجود نازنین چه خرجهاو طرحها و توطئه ها و دسیسه ها که نچیدند; اما از آنجا که خداوند اراده کرد بود یکی از اولیایش را در روزی زمین یاری دهد تا دینش را تقویت کند، بسیاری از آن توطئه ها و نقشه ها مؤثر نیفتاد و خورشید وجود امام همواره در دل و جان عاشقان انقلاب اسلامی می درخشید. از میان صدها هزار مورد گزارشهای کذب و غیرواقع و تحلیلهای نادرست و تحریف یافته گاهی بر سلسبیل استثناء به مواردی برمی خوریم که جای شگفتی دارد. از آنجمله در ماهنامه شاهد شماره 184 پانزدهم تیر 1368 گزارشی را به نقل از خبرگزاری آسوشیتدپرس در معرفی امام می خوانیم، جای شکرش باقی است که برای لحظه ای بر سر عقل بیایند و تعاریفی واقعی از آن رهبر الهی را بزبان آوردند یا با قلم ثبت کنند: آنچه می توان از آن جملات استخراج و تفکیک کرد بقرار زیر است:

1- آیت الله خمینی جهان را تکان داد.

2- آیت الله خمینی فردی بود با چهره ای مصمم و پولادین.

3 - آیت الله خمینی راهنمای مطلق ایران بشمار می رفت.

4- آیت الله خمینی در برخورد با مخالفین به گونه ای رفتار می کرد که گویا آنها در مقابل ایشان فاقد قدرت هستند.

5 - امام خمینی هرگزسازش نمی کرد.

6 - در چهره او (امام خمینی) هیچ نشانی از تردید و آشفتگی درونی دیده نمی شد.

7 - در تمامی دوران ملتهب انقلاب ایران پیام او (امام خمینی) ساده باقی ماند " شاه باید برود. "

8- هیچکدام از پیشنهادهای متعدد سازش در این زمینه بجایی نرسید.

اگر چه بحث تاثیر ایران بر کشورها و ملتهای دیگر بمیزانی روشن است که منکرین آن به منکرین خورشید می مانند، اما از همه مناطق و سرزمین ها بیشتر باید نفوذ و تجلی انقلاب اسلامی را در کشورهای مسلمان و از آن میان در سرزمین فلسطین جویا شد. وقتی صهیونیزم از یک طرف ایران را در راس مخالفان خود قرار داده است و امریکای جهانخوار هم رسما اعتباری را برای مقابله با انقلاب اسلامی ایران و بنیادگرایی اسلامی و دولت و کشور ایران اختصاص می دهد آیا برای کسی جای اندک تردیدی باقی می ماند که آنها از خطر گسترش انقلاب اسلامی در سرزمین های اشغالی شدیدا بوحشت افتاده اند. البته امریکا از خطر دیگری نیز خوف دارد و آن گرایش شدید رنگین پوستان خود امریکا به اسلام است. در آنصورت دیگر نمی تواند بگوید این ها خارجی اند، بیگانه اند و تعابیری از این قبیل. امریکا جغرافیای جهان را در مقابل چشم دارد و می داند که اگر دو سه کشور دیگر از کشورهای منطقه دنبال حکومتی از نوع ایران باشند یا به تفکری از نوع تفکر و تلقی امام خمینی از اسلام روی آورند در آن صورت نه تنها برای اسرائیل غاصب که حتی برای حضور نظامی امریکا هم در منطقه پایگاهی نخواهد ماند. راستی عراق تاوان چندین موشکی را که به اسرائیل زده است هنوز پس داده است؟ امریکا بخوبی از آتش کینه ای که در سینه همه مسلمانان جهان علیه اسرائیل نهفته است و هر لحظه ممکن است شعله ور شود با خبر است. کمینه دلمشغولی امریکا از قبل انقلاب اسلامی و صدور افکار انقلابی حضرت امام از دست دادن پایگاههای مهمی است که در منطقه دارد و پیشانیش سقوط و محو اسرائیل است; زیر پای فرزندان آزاد شده فلسطین، لبنان و سایر عاشقانی که آزادسازی قدس را در راس آرزوهای خود دارند.

برای شناخت بهتر تاثیر انقلاب اسلامی ایران و اندیشه ها و افکار انقلابی و بلند امام خمینی حتی بیان روستائیان لبنانی و بیداری که از این تاثیر حاصل آمده است به گزارش و تحلیل هفته نامه انگلیسی ابزوور دقت کنید:

". . . دو رویداد بزرگ سیاسی که در زمان ما رخ داده است بی چون و چرا متعلق به شیعیان است، یکی از رویدادها، پیروزی انقلاب اسلامی و سرنگونی حکومت طرفدار غرب شاه بود دیگری تسلیم اسرائیل در لبنان است.

. . . روستاییان مسلمان لبنانی که شور دینی شان برانگیخته شده، و از امام خمینی الهام می گیرند، زخمهایی به اسرائیل وارد ساختند که هیچ نیروی دیگر ظرف چهل سال اخیر وارد نساخته بود. " (13)

همانگونه که قبلا اشاره شد اگر فقط نظریات رهبران، انقلابیون و مجاهدان بزرگ فلسطینی را پیرامون تاثیر اسلامی بر انقلاب مردم فلسطین گردآوری کنیم چندین جلد کتاب خواهد شد تا چه رسد که آنها را بشکافیم و اندکی در ترازوی نقد و تحلیل بگذاریم.

یکی از اندیشمندانی که وجودی گرم از ارادت امام و انقلاب اسلامی دارد دکتر فتحی ابراهیم است که از موضع سخنگوی جهاد اسلامی فلسطین به گسترش انقلاب اسلامی در فلسطین و لبنان پرداخته و در این موضوع به تفصیل سخن رانده است. قبل از آنکه عین سخنان ایشان را بیاوریم مهمترین مدخلها و موضوعات کلیدی و پیامهایی را که از سخنان دردمندانه و از سر سوز ایشان می توان استخراج و تفکیک کرد به قرار زیر برمی شماریم:

1- هیچ انقلابی به اندازه انقلاب امام خمینی (رحمة الله علیه) نتوانسته است ملت فلسطین را به هیجان آورد.

2- انقلاب اسلامی ایران این باور فلسطینیان را تغییر داده است که شکست دادن یهودیان امکان پذیر است.

3- انقلاب اسلامی ایران به فلسطینان یاد داد همانگونه که شاه با رهبری امام و عزم ملی به زباله دانی تاریخ افکنده شد پس می توان شیطان بزرگی چون امریکا و اسرائیل را نیز شکست داد و شرشان را از سر منطقه کوتاه کرد.

4- انقلاب اسلامی به ما یاد داد که با الهام از دین اسلام، معجزه امری ست یافتنی است.

5- ملت مجاهد فلسطین به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران به دیده تقدیر و احترام می نگرند.

6- ملت فلسطین امام خمینی را از رهبران ماندگار و جاویدان امت و تاریخ اسلام می دانند.

7- امام خمینی برای فلسطینیان بمثابه چراغ امیدی برای مبارزه با مستکبرین بوده است.

8- در طول دو سال از عمر انتفاضه هیچ مساله ای به اندازه رحلت حضرت امام خمینی ملت فلسطین را متاثر و غمگین نکرده است.

9- ما تصاویر ایشان (حضرت امام خمینی) را مخفیانه به داخل سرزمین فلسطین می بردیم و مساجد و منازلمان را با عکس امام تزیین می کردیم.

10- هیچ سلولی که در آن جوانان متعهد و مجاهد فلسطینی باشند پیدا نمی کنید، مگر آنکه تصاویری از حضرت امام توسط فرزندان فلسطین بر درودیوارهایش الصاق شده باشد.

11- در زندانهای اسرائیل عکس امام به مجاهدان، روحیه می بخشد، اسرائیلیها نمی توانستند ما را از الصاق عکس های حضرت امام منع کنند و اگر عکس را برمی داشتند عکس دیگری در جای آن آویزان می کردیم.

12- دژخیمان صهیونیسم ابتدا بی حرمتی می کردند و عکس ها را پاره می کردند ولی در اثر واکنش خشم آلود مردم ما متوجه شدند که این کار نتیجه عکس دارد.

13- دژخیمان صهیونیزم متوجه شده اند که اینک عکس امام در قلب یکایک فلسطینی ها نقش بسته است و الان پس از مشاهده پایداری فلسطینیها و اصرار آنان برای حفظ و نگهداری عکس امام، این امر را نادیده می گیرند.

راستی این عبارتها و کلمات از سر تعارف و تمجید صرف است؟ این کلمات که درک آنها و میزان تاثیر آنها تن آدمی را می لرزاند از چه چیز خبر می دهد؟ این سخنان در حالت شاعرانه گفته شده است یا از سرشوق و شور و علاقه. این سخنان مبارزی است که خود طعم تلخ زندان و شکنجه دژخیمان صهیونیزم را درک کرده و با رگ و پوست و تا استخوان وحشیگریهای آنان را احساس کرده است. این سخنان خود کتابی روشن از بیداری است، گنجینه گرانبهای خاطرات مبارزی است که در لحظه لحظه عمر امام خمینی را در کنار داشته است. تصویرش را بر لوح جان حک کرده است. این سخنان برآمده از احساس صرف جوانی نیست که صرفا از سر جوانی بزبان آورده باشد. تازه اگر جوانی از شدت عشق امام خمینی به مرحله ای برسد که بگوید ما عکس و چهره امام خمینی را در قلبمان جای داده ایم خود گویای نهایت رشد و بلوغ سیاسی - مبارزاتی است. همین شدت عشق و علاقه به امام و انقلاب اسلامی است که اسرائیل را دچار مشکل کرده است. همین مهرورزی است که پشتوانه استمرار مبارزه فلسطینی ها و لبنانی ها با دست خالی در برابر اسرائیل غاصب است. همین محبت الهی است که بی تردید از جانب خداوند نسبت به امام در دل آنها افکنده شده است، محبتی که در دل کودکان خردسال انتفاضه هم جای گرفته است.

حدیث انقلاب اسلامی و نفوذ معنوی حضرت امام را از هر زبان که بشنویم نامکرر است. غیر از آنکه حضرت امام در روح و جان مسلمانان حیات تازه ای دمید که به مسلمانی خویش ببالند به مسلمانان نیز جراتی داد تا از اسلام حرف بزنند و زمینه ای را حاصل آورد که آن ذهنیت از اسلام که قبل از امام و انقلاب هم بود عینیت یابد. یکی از اندیشمندانی که به بررسی اسلام و امام پرداخته آقای سید صدرالدین از کشور الجزایر است. از جمله نکات مهمی که از مصاحبه ایشان می توان یادآور شد و بگونه ای تصویر و چهره منور امام و انعکاس انقلاب اسلامی را در آن دید عناوین، سرفصلها و محورهای زیر است.

1- اگر قرار باشد مردمی را که قبل و بعد از امام زندگی می کردند از بعد اسلامی و مسلمانی مقایسه کنیم نتیجه می گیریم که مردم قبل از امام خمینی، مسلمان بودند ولی بعد از ایشان بود که به اسلام واقعی عمل کردند.

2- امام خمینی بود که توانست اسلام ناب محمدی را از اسلام امریکایی متمایز کند.

3 - امام خمینی به مسلمانان قدرت داد که بتوانند تواناییهایشان را بشناسد و بروز دهند.

4- امام خمینی از میان مردم برخاست و به ما توکل و اتکاء بخداوند را در عمل یاد داد.

5- ساده زیستی زندگی امام خمینی بواقع زندگی و چهره رسول الله (ص) را به مسلمانان یاد داد.

6- امام خمینی بلحاظ معنوی و تقدیس برای مسلمانان رهبری عزیز بود که در سوگندهایشان به امام سوگند می خورند.

7- غیر ممکن است مسلمانی حق جو باشد ولی در خانه و قلبش امام خمینی حاضر نباشد.

8- امام خمینی سرآغاز عصر و فصلی جدید در حیات اسلام و مسلمانان است، شخصیتی که افقهای نوینی از اسلام را به مردم نشان داد.

9- با جرات می توان ادعا کرد که تمام حرکتهایی که در کشورهای اسلامی، خواه الجزایر، خواه مصر، و یا در امریکا و اروپا انجام می شود به سبب نفوذ امام خمینی و انقلاب اسلامی است.

10- به واسطه وجود امام خمینی و انقلاب اسلامی باید گفت پس از دهه 1980 دیدگاههای مسلمانان بسیار به هم نزدیک تر شده است.

11- برای افرادی که مسلمان نیستند، خواه مسیحی باشند یا دارای هر دین دیگر باشند و حتی آنان که اساسا به خدا معتقد نیستند بعد از انقلاب اسلامی و امام، فرصت پذیرش اسلام وجود دارد.

12- امام خمینی حتی به اعمال و تکالیف شرعی مسلمانان مثل حج روح و جان تازه ای بخشید. (14)

راستی اگر موارد یازده گانه فوق را که از خلاصه سخنان آقای سید صدرالدین ذیل عنوان شخصیت و نقش امام خمینی در جهان معاصر استخراج شده است نمونه کامل و بارزی از صدور انقلاب اسلامی ندانیم، پس چه بدانیم؟ از این نمونه ها فراوانند. نکته قابل توجه اینست که این افراد شناخت عمیق و دقیق را از انقلاب اسلامی از حضور چندین ساله در ایران فرا نگرفته اند بلکه با وجود امواج متعدد و متنوع ضد اسلامی رسانه های خبری تبلیغی غرب، با وجود جو مسموم غرب علیه امام و انقلاب اسلامی توانسته اند به این حقایق دست یابند.

از جمله متفکران و اندیشمندان مبارز دیگری که به تحلیل انقلاب اسلامی و ترسیم چهره امام و انعکاس و گسترش انقلاب اسلامی در جهان معاصر پرداخته است آقای راشد الغنوشی رهبر حرکت اسلامی تونس است. ایشان گویا در جایگاه یک جامعه شناس سیاسی قرار گرفته و ابعادی دیگر از امام و انقلاب اسلامی را شناسایی و کشف و بیان داشته است.

آقای راشد الغنوشی معتقد است قرن حاضر به نوعی، اسیر جاهلیت مدرن و نوین است.

او معتقد است آنچه به استعمارگران تعلق دارد بنیانهای "جاهلی" است. و انقلاب اسلامی این بنیانهای باطل را بهم زده است.

انقلاب اسلامی به احیاء و احضار مفاهیم بلندی در زندگی مسلمانان و بشریت اقدام کرده است از آنجمله اند; روحیه خدایی "ربانی"، روحیه شهادت طلبی، مقاومت، جهاد.

بر خلاف انقلاب اسلامی جنبشهای اسلامی دیگر، پیوسته درصدد رفع اختلاف نظر با قدرتهای امپریالیستی برآمده اند، در حالیکه توانسته است سلطه همه جانبه استعمارگران را در سایه اتحاد و هماهنگی توده ها، درهم بکشند.

انقلاب اسلامی توانسته است تا حد زیادی از بحثهای نظری پا را فراتر بگذارد وعدالت اجتماعی را که قبل از انقلاب جنبه تئوریک داشت به وادی عمل بکشاند.

البته آقای الغنوش بسیار واقع بینانه با انقلاب برخورد می کند و می داند که این برکات و ثمرات به بهای گزاف بدست آمده است. می داند که محاصره اقتصادی اولین حربه ای است که متجاوزین و دشمنان انقلاب اسلامی و استکبار جهانی برای مقابله با انقلاب اسلامی بکار می برد، و از اتفاق، خوب هم درک می کند که چون مسلمانان ایران از پشتوانه ایمان برخوردارند، رنج ها و کمبودها را بجان می خرند تا از اهداف معنوی و بلند انقلابشان دفاع کنند.

آقای الغنوشی در تحلیل خود به نکته ای اشاره کرده است که اگر چه بسیار عمیق و ظریف است اما باید گفت حداقل سی سال قبل از ایشان امام خمینی از آن خبر داده است.

آقای الغنوشی امریکا و شوروی را از بعد مذهبی با یکدیگر مقایسه می کند و می گوید: " شاید این مسئله چندان تعجبی را بر نیانگیزد که در میان افراد برجسته مذهبی نیز این عقیده رواج دارد که در مقایسه بین امریکا و شوروی بهتر است که امریکا را انتخاب کنیم، چرا که امریکاییها حداقل "کتاب آسمانی" دارند! در انقلاب اسلامی ایران کسی اهمیتی به روابط اجتماعات فوق یا کلیسا یا غیر آن نمی دهد. آنان بر این اعتقادند که امریکا و روسیه چه با خدا و چه بی خدا - جهان را از نظر تجاوز بین خود تقسیم کرده اند و ماهیتا با یکدیگر فرق ندارند(15) ". اما بار دیگر آن کلام روشن و ماندگار امام را مرور کنیم که در سالهایی بیان فرمود که بسیاری از نسل امروزی بدنیا نیامده بودند و حتی بسیاری از مردان سیاستمدار جهان فکر می کردند واقعا امریکا و شوروی عمیقا با یکدیگر در تضادند و برخی کوته بینان و متاسفانه مسلمانان متحجر عالم اسلام هم، با همان توجیه ظاهرفریبی که آقای الغنوشی بدان اشاره کرده است آمریکا را بر شوروی ترجیح می دادند، اینک از سر عبرت و معرفت این جمله یا عبارت قصار امام را باز بخوانیم که:

"تمام گرفتاری ما از امریکاست، تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است، اسرائیل هم از امریکاست" (16)

آقای الغنوشی به مقایسه شعارهای برخی حرکتها و نهضت های اسلامی می پردازد و بر نکته جالبی تاکید می ورزد می گوید: شعار قرآنی حرکت "سلفی" این بود که:

"به ریسمان خدا چنگ زنید و متفرق نشوید"

شعار "اخوان المسلمین" در زمان "سید قطب" این بود:

"آنانکه به خدا ایمان نیاورده اند، گمراهانند. "

اما مهمترین شعار ایرانیان در انقلاب اسلامی این است که:

"بدرستیکه وعده داده ایم مستضعفین را وارث زمین گردانیم. "

انصاف باید داد که شعار انقلاب اسلامی برای حرکت جهان اسلام بسیار کارسازتر است. فرق است بین این که کناری بنشینی و بگویی حساب ما از حساب گمراهان جداست که البته جداست، اما از این شعار جوشش و کوشش و حرکت و جنبش درنمی آید. واقعا این شعارها را وقتی در کنار اعلام مواضع صریح امام می گذاریم که در سی و هفت سال پیش تنها و یکتنه قیام کرد و چنین رسا با آواز بلند فرمود:

"من اکنون قلب خود را برای سر نیزه های مامورین شما حاضر کرده ام ولی برای قبول زورگویی ها و خضوع در مقابل جبارهای شما حاضر نخواهم کرد" (17) یا از این عبارت تکان دهنده و تاریخی امام که فرمود: " خمینی را اگر بردار هم بزنند تفاهم نخواهد کرد". (18)

و این کلام و فریاد تاریخی را که بواقع به قلب استکبار جهانی زد، آن روزهایی که کسی را جرات نبود به امریکایی ها چپ نگاه کند و حتی کوچکترین مخالفتی با عوامل امریکا در ایران ابراز دارد: "امروز سرو کار ما با این خبیث هاست، با امریکاست، رئیس جمهور امریکا بداند، بداند این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما، امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما. . . " (19)

نکته دیگری که در سخنان و تحلیلهای آقای الغنوشی قابل توجه است اینکه ایشان معتقد است برخی جنبشهای اسلامی در مراحلی از حیات و تکامل خود از جانب روشنفکران مذهبی، ضربه هایی خورده است. دقیقا خطری است که در مواقعی انقلاب ما را تهدید می کند، او معتقد است "وجود روشنفکران مذهبی پدیده جدیدی است، آنان در مدارس غربی، یعنی همان کسانی که به سرزمینهای اسلامی حمله می برند تحصیل کرده اند و به همین دلیل، عدم اعتماد و اطمینان نسبت به ایشان در بین توده های مردم وجود دارد(20) ". راستی مگر انقلاب ما در مرحله ای از روشنفکران مذهبی چون بنی صدر و نهضت آزادی و برخی طیفها و افراد دیگر چون قطب زاده و دیگران ضربه نخورده است؟ مگر نه اینکه اینان از گرد راه رسیدند و آگاهانه خود را در مراکز و سمتهای حساس جا دادند و حتی به مدارج و مسئولیتهای مهم کشوری هم رسیدند اما دقیقا بجهت همان سست اعتمادی و سست اعتقادی نسبت به اسلام و مردم و امام و انقلاب از پشت به انقلاب خنجر زدند. این همان نکته مهم و اساسی است که آقای الغنوشی وجه مشترک بسیاری از نهضت های اسلامی می داند. آقای غنوشی جدایی دین از مذهب را به زمان کمال آتاتورک در عصر حاضر و در زمان بنی امیه در دوره های گذشته می کشاند.

آقای الغنوشی به مقایسه تشکیلات مستقل مذهبی بین شیعیان و اهل سنت می پردازد و اتفاقا به نتایج بسیار خوب و حکمت آمیزی دست می یابد که از بیان آن صرفا برای جلوگیری از کوچکترین شائبه تفرقه، خودداری میشود.

بحث مهم و محوری دیگری که از رابطه امت و امام بین شیعیان منتج می شود یکی اطاعت و پیروی مردم از علمای دینی است و دیگر آشنایی امام خمینی با زبان توده هاست. راستی اگر امام خمینی قرار بود همیشه از موضع فقیهی که از جایگاه بالای فقه سخن می گوید، با مردم حرف می زد، یا از موضع عارفی که هفت شهر عشق را طی کرده و در قاق قله معرفت، همنشین عنقای مقرب شده است، حرف می زد یا از جایگاه فیلسوفی سخن می راند که بالای منبر استدلال و براهین و قضایای فلسفی نشسته باشد، می توانست در بسیج توده های میلیونی و جهان اسلام تا آن حد موفق باشد؟ بی تردید خیر.

آقای الغنوشی از متفکران و اندیشمندانی است که واقعا عمیقانه انقلاب ما، محورها، ارکان، فلسفه، اهداف و علل پیروزی و نقاط قوت، رموز سربلندی، جایگاه روحانیت و در راس همه محورها موضع و نقش بی نظیر امام را در انقلاب اسلامی درک کرده است. از جمله موضوعات مهمی که در تحلیل و معرفی شخصیت حضرت امام بیان داشته است اینکه: " امام خمینی در پناه خشکاندن فرقه گرایی در جهان اسلام بود که توانست سایر منابع غیر شیعه را نیز در کنار خود داشته باشد. (21) " امام خمینی بیش از هر فرد دیگر به امت واحده اسلامی" می اندیشید.

پایان سخن و مقاله را نقل قسمت پایانی سخنان آقای الغنوشی قرار می دهیم که برای سایر کشورها و حرکتها و جنبشهای اسلامی درسهای روشن و اصول بسیار هدایتگر و عبرت آموزی را به همراه دارد.

"این انقلاب برای نخستین بار در تاریخ، عظیم ترین بخشهای توده ها و مظلومترین آنان در تمامی طبقات و سرانجام تحصیل کرده ها را به سوی خود جلب کرد. در اینجا یادآوری نقش بسیار ارزنده زنان ایرانی در انقلاب قابل ذکر است. انقلاب ایران، اعتبار و آبروی خود و ایدئولوژی و نفوذ آن در عواطف، تمایلات و سنتهای ارزشمند توده ها را بدان پایه که پیش آمد، تا حد زیادی به جانبازی و قیام زنان در این انقلاب مدیون است، هیچکس به اندازه زنان توان و قدرت برای برانگیختن انقلاب با ابراز ویژه ایشان، یعنی احساس و نفوذ در روح را ندارد.

خلاصه کنیم:

انقلاب ایران یکی از موفقیتهای عظیم در جهان معاصر اسلام است. حادثه ای تعیین کننده که به عنوان بهترین نمونه در حرکت جنبشهای اسلامی معاصر باقی خواهد ماند. از نظر مسائل اجتماعی و سیاسی و شیوه عمل، دقیقا به بنیانهای اسلامی توجه شده و روش شیعی را که مدتها وضع نامساعد و شرایط اسفباری داشت به عنوان ابزار تحول اجتماعی به کار گرفته است.

انقلاب توانسته است مرزهای ناسیونالیستی و فرقه گرایی را در هم کوبیده و در دل تمامی توده های تحت ستم و انسانیت شکنجه دیده نفوذ کند و در واقع، با پیروزی این انقلاب، اسلام برای نخستین بار توانسته است به عنوان تئوری "انقلاب جهانی" مطرح گردد.

انقلاب ایران توده ها را آماده جهاد و شهادت، جانبازی و سازندگی کرد; بدان گونه که تاریخ معاصر اسلام هرگز شاهد آن نبوده است. با انفجار قدرتهای انباشته شده مردان، جوانان و توده های عادی و گمنام همان گروه هایی که غریبان کمترین بها را به آنها می دهند; همان گروه هایی که هرگز در "مدرنیزه کردن غرب" شرکت نداشته اند - انقلاب ایران به ثمر رسید; با تکیه و تقوا و اخلاق ایشان بود که امام خمینی و یاران و همراهان وی توانسته اند تمامی دشمنان انقلاب را از صحنه خارج سازند. امام خمینی و مردان "اجتهاد" که در اطراف او بودند - مطهری، طباطبایی، حسسین فضل الله توانسته اند ریشه فرقه گرایی را بخشکانند و به بنیانهای اساسی انقلاب قوام و عمق ببخشند. آنان چنین حرکتی را با اعتقاد به امدادها و الهامات الهی آغاز کردند و سعی کردند سایر منابع غیر از شیعه را نیز در کنار خود داشته باشند; این دیدگاه نقطه عطفی در انقلاب ایران است که می بایست بر آن تکیه کرده و آن را تقویت کرد. آنها همچنین توانسته اند انقلاب را در مقابل گروه هایی که در زمان شاه در میان طبقات تحصیل کرده و تحت تاثیر ارزشهای غربی تشکیل شده بودند از جمله، مجاهدین خلق، ملی گراها، کمونیستها، لیبرالهای اسلامی و چپیها، حفظ کنند. آنها همچنین در احاطه بر ارتش، از طریق ایجاد نهادهای مناسب و به کارگیری میلیونها جوان آموزش دیده و اعضای کمیته انقلاب که به راستی مهمترین عامل مقاومت علیه ضد انقلابیون هستند، موفقیت کامل بدست آورند و این کار تا زمانی که پایه های انقلاب قوام و استحکام اساسی بیابد، ادامه خواهد داشت.

آنها توانستند نقشه ها و توطئه های جهانی بی شماری را که در جهت سرکوب انقلاب طرح می شد در نطفه خفه کنند. از این جنبه شاید بتوان گفت ایران به معجزه ای دست یافت که در تاریخ معاصر اسلام بی نظیر است و آن ایجاد جبهه داخلی خودکفا و جبهه متعدد خارجی و قدرت و توانمندی شکوهمند در هر دو جبهه می باشد. چه کسی می تواند انقلابی را که اینگونه توانمند بر روی پای خود ایستاده و نقطه امیدی برای مسلمانان جهان گردیده و خشم و دشمنی غرب را به جان خریده است، انکار نماید؟ امام خمینی و خط او، توانسته است پس از قرنها، شیعه را به تاریخ اسلام بازگرداند; او توانست این کار را با زنده کردن فلسفه "غیبت امام" در قالب فقیه و ولایت فقیه به انجام برساند. آیا او توان این را خواهد داشت که تاریخ دردناک و اسفبار شیعه را از زیر بار اختلاف بر سر چهار خلیفه اول نیز برهاند؟ واقعیت این است که رهبران جهان سنت و علمای سنی واقعا پیشرفتها و موفقیتهای چشمگیری را که اینک در ایران روی داده است درک می کنند و اعتقاد دارند که مذهب شیعه و جنبه های علمی سیاسی آن به خوبی اجرا شده است. علمای سنی چنانچه تاریخ اسفبار اسلام را در طی قرون تاریک به خوبی بررسی کنند، و به جای جدل سیاسی، به مباحثات آرام و مستدل علمی رو بیاورند و باز هم سعی کنند تعصبات فرقه ای را کنار بگذارند، به درک صحیح تری از نظرات امام خمینی خواهند رسید.

این تبادل افکار و مباحثات عالمانه می تواند، در صورتیکه مبنای آنها قرآن و سنت باشد و از هر نوع جدال کلامی و یا تلاش برای سلطه فرقه ای دیگر جلوگیری به عمل آید و، به عبارت ساده تر تمامی تلاش بر مبنای بحث در بنیانهای قرآنی و اتحاد امت اسلام جهت تحقق رهبری جهان انسانی، توسط اسلام باشد، جنبه تحقق بخود گیرد.

چنانچه تلاشهای پراکنده روشنفکران اسلامی در طی تاریخ مورد مطالعه قرار گرفته و به ویژه سعی شود اختلافات طولانی بین دو فرقه اصلی به کناری نهاده، و شالوده بنای مکتب نوینی که محمد عبده، حسن البناء، سید قطب ابوزهره، خمینی، مطهری و فضل الله آغاز کردند ریخته شود، آنچه ما بدان"صحوه" (بیداری) می گوییم تحقق خواهد پذیرفت، و اگر به نوعی این هدف محقق نشود با درگذشت فرزندان و پسران این مکتب، پایان " امت" نیز در آتش اختلافات فرقه ای فرا خواهد رسید. اینک در ایران تلاشی بین پیروان "تجدید" و محافظه کاران مخالف "تجدید" در جریان است. یکی از مشخصه های حرکت "تجدید" در میان طبقات انقلابی ایران، ذهن باز و روشن جهت تشخیص معنای حقیقی "امت" و میراث فرهنگی انسانی و در نظر گرفتن مشکلات جهان اسلام در مقیاس وسیع به جای تکیه بر شیعه می باشد; در جهت مخالف، محافظه کاران تلاش می کنند که انقلاب اسلامی را به سوی تمایلات صرفا شیعی کشانده و در همین چهارچوب محدود نمایند.

آیا روزی را خواهیم دید که تمامی امت، با تمای فرقه ها و شعب خود روشی معتدل و منطقی و بر حق را پیش گیرند؟ البته اسلام در جهان آینده مکتب و فرقه های فکری گوناگونی را خواهد دید. آنچه ما آرزو می کنیم و می خواهیم که انجام دهیم تعمیم روحیه تحمل و صبر "سلفی "است که باعث می شود تعلق خاطر به "امت واحد" بیش از علاقه به فرقه ای خاص در ذهن یک مسلمان قدرت بگیرد، و تمامی تلاش ما تفهیم این ارزش است که برادری مباحثه و وفاداری در میان امت اسلامی ارتباط بین فرزندان اسلام را استحکام می بخشد. جای کوچکترین تردیدی نیست که اگر ملت اسلام در جهاد علیه متجاوزین و ستمگران، علیه صهیونیسم و حامیان قدرتمند عوامل سرسپرده آن در منطقه بپاخیزند، در گرمای صحنه نبرد، تردیدها و دودلیها ذوب می شود و ابرهای تاریک تاریخ از روی چهره اصیل اسلام بر کنار می روند; اگر چنین شود خورشید برادری و برابری اسلامی درخشیدن خواهد گرفت. پس بیایید "حکومت علماء" را برگزینیم و پتک رعدآسای نبرد آزادیبخش فلسطین را بر فرق جهانخواران بکوبیم و دومین " حکومت جهانی اسلامی" را بر پا داریم. " (22)

 

 

 

پی نوشتها:

1. روزنامه رسالت شماره 265 سال 1373.

2. روزنامه کیهان سال 1359. انشاگری دانشجویان مسلمان پیرو خط امام 3) - مجله پیام انقلاب، شماره 413. سال 1364

4. همان منبع.

5. همان منبع.

6. روزنامه السیاست، کویت شماره 80. دسامبر 1981 میلادی

7. خبرگزاری آسوشیتدپرس. بهمن 1357 روزنامه اطلاعات سال 1369

8. مقالات وزارت ارشاد اسلامی، نقل از خبرگزاری سوئد. سال 1979 میلادی

9. همان منبع.

10. همان منبع.

11. روزنامه اطلاعات سال مهرماه 1369.

12. مجموعه آثار یادگار امام. جلد دوم. ناشر مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی، بهار 1375. چاپ اول.

13. اطلاعات هفتگی، شماره 2327.

14. فصلنامه حضور، شماره 2 (تابستان 1374) .

15. ماهنامه شاهد شماره 131 - اردیبهشت سال 1366.

16. صحیفه نور جلد اول

17. صحیفه نور جلد اول صفحه 40.

18. همان منبع ص 65.

19. صحیفه نور جلد اول صفحه 105.

20. ماهنامه شاهد شماره 131 اردیبهشت سال 1366.

21. همان منبع.

22. همان منبع.

https://www.cafetarikh.com/news/20059/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما