۰
plusresetminus
برشهایی از کتاب « خاطرات محمد هاشمی»

ماجرای بازدید شاه از دانشگاه آریامهر و مریضی هاشمی

برنامه بازدید شاه از دانشگاه صنعتی آریامهر در روز ۱۱ آبان ۱۳۴۵ برگزار شد. من‌‌‌ همان روز خودم را به مریضی زدم و در خانه ماندم. آن روز دانشگاه پزشک خود به نام آفتاندلیان ـ که ارمنی هم بود ـ را به منزل ما فرستاد تا مرا معاینه کند و ببیند واقعا مریض هستم یا نه. او به منزل ما آمد و قضیه را متوجه شد ولی نامردی نکرد و سه روز برایم استراحت نوشت و من نه ‌تنها آن روز بلکه دو روز بعد هم به دانشگاه نرفتم.
ماجرای بازدید شاه از دانشگاه آریامهر و مریضی هاشمی
در بخشهایی از کتاب می خوانیم:

 محمد هاشمی در خاطراتش روایت‌های جالب دیگری هم دارد؛ از آن جمله روایتی است از روز بازدید محمدرضا شاه از دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف). هاشمی که از اوایل تاسیس دانشگاه به واسطۀ آشنایی دور به نام مهدوی کرمانی مدیر دوره عمومی دانشگاه، به عنوان کارمند در آنجا استخدام شده بود، هنگامی که اعلام شد شاه قرار است برای بازدید به دانشگاه صنعتی بیاید، برای دیدار با او فاقد صلاحیت تشخیص داده شد. او می‌گوید: «مدتی از فعالیت‌هایمان در دانشگاه گذشته بود که اعلام کردند شاه قصد دارد برای افتتاح رسمی دانشگاه به آنجا بیاید. به همین دلیل تحقیق و بازجویی و... آغاز شد. افرادی که وارد دانشگاه می‌شدند می‌بایست کارت کارمندی داشته باشند. من هم که هنوز رسمی نشده بودم و به صورت غیررسمی در آنجا کار می‌کردم به من اعلام کردند چون شما در ساواک پرونده دارید، ساواک شما را تائید نکرده و شما نمی‌توانید به دیدار شاه بروید. گفتم: بهتر، ما که مشتاق زیارت و دیدار شاه نیستیم.»

 اما چیزی نگذشت که ورق برگشت، چنانکه هاشمی با وجود داشتن پرونده در ساواک، با ارسال دعوتنامه‌ای به درب منزلش برای دیدار با شاه فراخوانده شد؛ آن هم از طریق دکتر نیاکی، مسئول دبیرخانه دانشگاه. هاشمی در توصیف دکتر نیاکی می‌گوید: «او اهل نیاک آمل و از مبارزان قدیمی و آدم بسیار مؤدب، محترم و تحصیلکرده‌ای بود و دکترای حقوق بین‌الملل از فرانسه داشت. او جزء ده نفر حقوقدانان همراه دکتر مصدق در دادگاه لاهه بود که بعد از ۲۸ مرداد مغضوب واقع شد. پس از مدتی به خاطر روابطش با دکتر مجتهدی و دکتر منتصری به دانشگاه صنعتی شریف آمد و به عنوان مسئول دبیرخانه آن دانشگاه مشغول به کار شد. ارتباطی هم با اللهیار صالح داشت. نیاکی وقتی فهمید که من برادر هاشمی رفسنجانی هستم، احترام ویژه‌ای برایم قائل شد، چون برادرم در جمع روشنفکران ملی و مذهبی به دلیل فعالیت‌هایش شهرت یافته بود. دکتر نیاکی کتاب «سرگذشت فلسطین» ترجمه برادرم را خوانده و تحت تاثیر قرار گرفته بود.»

 

همین مبارز قدیمی بود که هاشمی را برای دیدار با شاه به کارت دعوت تجهیز کرد. او در این باره می‌گوید: «آقای دکتر نیاکی به من گفت: بگذار من برم کارت را درست کنم و برایت کارت بگیرم. گفتم: به هر حال، من که دارم کار می‌کنم. در هر صورت دکتر نیاکی رفت و نمی‌دانم چه کرد که بعدا یک کارت به آدرس من که در آن ایام در منزل یکی از بستگان در خیابان گرگان زندگی می‌کردم، فرستاد.»با این حال کارمند جوان دل خوشی از رژیم نداشت و ترجیح می‌داد در مراسم دیدار با شاه شرکت نکند، این چنین بود که راه‌حلی دیگر پیدا کرد: «برنامه بازدید شاه از دانشگاه صنعتی آریامهر در روز ۱۱ آبان ۱۳۴۵ برگزار شد. من‌‌‌ همان روز خودم را به مریضی زدم و در خانه ماندم. آن روز دانشگاه پزشک خود به نام آفتاندلیان ـ که ارمنی هم بود ـ را به منزل ما فرستاد تا مرا معاینه کند و ببیند واقعا مریض هستم یا نه. او به منزل ما آمد و قضیه را متوجه شد ولی نامردی نکرد و سه روز برایم استراحت نوشت و من نه ‌تنها آن روز بلکه دو روز بعد هم به دانشگاه نرفتم.»

 

منبع:

فاطمه یابنده، « خاطرات محمد هاشمی»، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، پاییز ۱۳۹۲، ۳۸۴ صفحه، ۱۲۰۰۰ تومان

 

https://www.cafetarikh.com/news/20062/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما