۰
plusresetminus
فرای می‌گوید به یک دلیل «حمله اعراب» به ایران را باید یک «عصر طلایی» نامید، چون به «ایرانی‌شدن» مکتب اسلام انجامید. بنابراین، سرشتِ فرضیه او چیز دیگری بود. فرای در رساله میراث ایران نتیجه آمیختگیِ فکر انگلیسیِ «باستان‌گرایی» با عناصر اسلام را فرصت خوبی برای ترکیب «ریشه‌های انقلابی» دین با «خصلت‌های محافظه‌کارانه ملی» می‌داند و به گمانش، این آمیختگی به مرور زمان ماهیتِ اصول‌گرای مکتب پیامبر(ص) را تغییر می‌دهد. سازگاری عناصر اصلی اسلام با سنت‌های ایرانی به تولد یک مکتب انگلیسی جدیدِ «میانه‌رو» می‌انجامد که همان «مکتب ایرانی» است.
ریچارد فرای؛ از فراماسونری تا مکتب ایرانی
 

فراماسونری

ظهور لژهای سری فراماسونری را در جهان باید در دهه‌های 1650 و 1660 میلادی در «دانشگاه آکسفورد» انگلستان جستجو کرد؛دانشمندانی مانند «اسحاق نیوتن» و فلاسفه تجربه‌گرا مانند «جان لاک» از نخستین کسانی بودند که با تاسیس انجمن‌های مخفی زمینه‌های رشد فراماسونری را فراهم ساختند و با تولید «مبانی نظری سرمایه‌داری» به تدوین ایدئولوژی ماسونی کمک کردند




فراماسونری در اروپای قرن هفدهم، از یک سو مبنایی ایدئولوژیک و زیربنایی معرفتی یافت که پروتستان‌های مسیحی آن را بر شاخص‌های «لیبرالیسم کلاسیک» با تکیه بر مالکیت خصوصی و مشروعیت سرمایه‌داری و «اومانیسم الحادی» با تکیه بر انسان‌محوری و انکار فطرت الهی بنا کردند؛ پیشروان آن شعار «عشق به انسان» و واژگان سه‌گانه «آزادی، برابری، برادری» را با نوعی از «معنویت یهودی» و «تساهل مذهبی« درآمیختند و سرانجام از دل رواج این مبانی تئوریک، در دهه 1680 یک تجدیدنظرطلبی بزرگ و سپس کودتایی ایدئولوژیک علیه آئین مسیحیت آغاز گشت که به تحولات موسوم به «انقلاب باشکوه» 1688.م انگلستان رسید؛ این اولین «انقلاب مدرن» به روایت اصلاح‌طلبان سکولار، اما در واقع نخستین «کودتای ماسونی» در جهان بود و از قضاء توسط «حزب سبزهای انگلستان» (حزب ویگ‌ها) و سرمایه‌داران یهودی به وقوع پیوست و نخستین حلقه از کودتاهایی بود که موج آن به فرانسه و سپس آمریکا در سال 1789.م رسید.




فراماسونری در ایران

اگرچه موج ترویج ایدئولوژی ماسونی با دستور «جرج سوم» پادشاه انگلستان به «سر گوراوزلی» (سفیر وقت بریتانیا در تهران) به ایران نیز رسید، اما تاسیس «انجمن مخفی فراموشخانه» توسط «میرزا ملکم خان ارمنی» را در سال 1275ه‍.ق  نخستین تکاپوی رسمی- تشکیلاتی فراماسونرها می‌دانند که برای ساخت طبقه روشنفکران سکولار و گسترش فلسفه اومانیستی پدید آمد تا به روایت ملکم‌خان، این روشنفکران از دل قرآن و با استفاده ابزاری از اسلام به صورتبندی گفتمان لیبرالیستی بپردازند؛ گفتمانی التقاطی که با شعار «رنساس اسلامی» به پیدایش «اسلام لیبرال» انجامید و در تحولات منتهی به «انقلاب مشروطه» نیز نقش‌آفرین بود.

 

ماسون‌های ایران هیچ‌گاه از روش میرزا ملکم‌خان برای «استفاده ابزاری از دین» عدول نکردند و در طول سه دهه تاریخ انقلاب اسلامی کوشیدند تا اصول موضوعه گفتمان لیبرال سرمایه‌داری را از دل اسلام استخراج و استنتاج کنند و تئوری‌های ماسونی را با مستندات قرآنی درآمیزند تا تجدیدنظرطلبی ایدئولوژیک خود را به نام «اصلاح‌طلبی دینی» پیش ببرند، چرا که عقیده رهبران آن این بود که هیچ گفتمانی در ایران بدون اتکاء به ادبیات دینی رشد نخواهد کرد و حتی لائیک‌ها نیز برای گسترش آراء خود راهی جز استفاده از ادبیات مذهبی ندارند.




امروزه در درون جامعه ما تشکیلات فراماسونری در حال شکل گرفتن است و همانطور که در دوران مشروطه، فراماسونری با شعار قرآن و اسلام پیش آمد، امروز نیز فراماسونری با شعارهای اسلام و انقلاب جلوه می‌کند و تحت پوشش آن حرف خود را بیان می‌کند، یعنی قالب را حفظ و محتوا را عوض می‌کند. تبلیغات گروه موسوم به جریان انحرافی و بویژه شعارهای تبلیغاتی «فرقه مشائیه» نه تنها یادآور نقطه آغازین فلسفه اومانیستی و مشرب لیبرال سرمایه‌داری در غرب، بلکه تداعی‌گر یک گفتمان ناقص‌الخلقه ماسونی است. این فرقه نوظهور اگرچه نه خاستگاه اصیل فلسفی و نه پتانسیل عمیق اجتماعی دارد، اما نباید مواجهه انتقادی با آن را صرفاً به سطح یک جدال سیاسی تنزل داد و از خطر معرفتی آن برای «اسلام ناب محمدی» غفلت کرد.

 

نشانه‎های تفکر فراماسونری در ریچارد فرای

مبدع مکتب ایران یک مورخ یهودی به نام "ریچارد فرای" است. وی از زمره مورخانی است که در سده اخیر درباره تاریخ باستان و اسلام و ایران به تحقیقات پرداخته است. این دسته از مورخان که فارغ از ملیتشان، همگی یهودی هستند، منبع اصلی ایران شناسی شناخته می‌شوند به گونه‌ای که بدون استناد به کسانی مانند فرای، پوپ، کریستن سن، اشمیت، آستروناخ، کخ، گیرشمن و... نمی‌توان در باره ایران باستان سخن گفت.

 

این افراد که همگی هویتی مشکوک دارند، عامل اصلی شناساندن تاریخ ایران بخصوص دوره باستان آن شناخته می‌شوند تا حدی که آن‌ها تاریخ ایران را بهتر از مردم کشورمان می‌شناسند. این تاریخ سازی که با دامن زدن به ناسیونالیسم ایرانی در سایه تحریف و یا اغراق در باره وقایع گذشته انجام شده، ریشه بسیاری از مشکلات کنونی به‌ ویژه در بین روشنفکران ایرانی به شمار می‌آید و همزیستی مسالمت آمیز مردم ایران را که سال‌ها در پناه آموزه‌های قرآن به خوبی با همسایگان مسلمانشان زیسته اند، هدف قرار داده است. درباره سوابق "فرای " کافی است گزارش وزارت اطلاعات در سال 1376 در کتاب "هویت " ملاحظه شود؛ در صفحه 131 این کتاب آمده است: «ریچارد فرای چندی پیش به دعوت و تلاش برخی روشنفکران داخلی به ایران سفر کرد و در طول اقامت خود در تهران با استفاده از برخی عناصر نا آگاه اقدام به جمع‌آوری گسترده اطلاعات محرمانه کرد. ریچارد فرای که همکاری به ظاهر علمی او با سیا امری آشکار است، در این سفر تا آن جا پیش رفت که حتی برای جذب برخی مدیران اجرایی و آموزشی کشور اقدام کرد که البته این تلاش با برخی هوشیاری‌ها ناکام ماند.

 

وی همچنین نویسنده کتاب "عصر زرین فرهنگ ایرانی " و بنیانگذار مرکز مطالعات خاورمیانه در آمریکا می‌باشد. فرای در مصاحبه‌ای با شبکه امریکایی CNN در پاسخ به سؤال جهت‌دار مجری این مبنی بر این که "ایرانی که شما از آن صحبت می‌کنید زیر سلطه آیت الله‌ها قرار دارد "، اظهار داشت که مردم خوب و مردم بد در همه جای جهان وجود دارند و... همه چیز تغییر می‌کند. این آمد و شد حکومت‌ها در گذشته نیز بارها وجود داشته است. " فرای از اعضای هیات مشاوران بنیاد مطالعات ایران وابسته به اشرف پهلوی بوده و همکاری به ظاهر علمی او با سازمان سیا پس از جنگ جهانی دوم در قالب مؤسساتی چون "اداره خدمات استرات‍‍ژیک " وابسته به این سازمان امری آشکار است. اکنون روشن می‌شود که منادیان مکتب ایران، از ابداع چنین اصطلاحی چه هدفی را دنبال می‌کنند.

 

«مکتب ایرانی» ریچارد فرای ادامه فراماسونری

فرای یکی از هواداران سرسخت منافع انگلیس در ایران شناخته می‌شد؛ او از ابتدای حضورش در ایران برای صورتبندی و ارائه نظریه‌ای کار کرد که آن را «دغدغة انگلیسی‌» می‌دانستند و فرای برای اولین‌بار به این دغدغه، شکلِ یک «نظریه تاریخی» را داد. به طوری که وقتی یک‌بار ریچارد فرای همراه سفیر انگلستان و پژوهشگران دانشگاه کمبریج لندن برای ارائه گزارش کار تالیفِ «تاریخ ایران باستان» به دیدار محمدرضا پهلوی در کاخ نیاوران رفت، این نکته تعجب ضمنی شاه را برانگیخت. شاه با خنده به فرای گفت چگونه است که:
یک دغدغه انگلیسی برای تاریخ ایران، یک ارگان بریتانیایی و یک سرپرست آمریکایی!

 

این ایران‌شناس آمریکایی، بن‌مایة فکر انگلیسی درباره تاریخ ایران را به روشنی توضیح داد و حتی برای اثبات فرضیه‌های آن به جعل شواهد تاریخی بسیاری دست زد. مقدمات فرضیه فرای، ظاهری فریبنده داشت و ورود اسلام به ایران را یک «عصر طلایی» جلوه می‌داد. فرای می‌گوید به یک دلیل «حمله اعراب» به ایران را باید یک «عصر طلایی» نامید، چون به «ایرانی‌شدن» مکتب اسلام انجامید. بنابراین، سرشتِ فرضیه چیز دیگری بود و از قضاء ریچارد فرای خودش این ظاهر فریبنده را کنار زده است. فرای در رساله میراث ایران نتیجه آمیختگیِ فکر انگلیسیِ «باستان‌گرایی» با عناصر اسلام را فرصت خوبی برای ترکیب «ریشه‌های انقلابی» دین با «خصلت‌های محافظه‌کارانه ملی» می‌داندو به گمانش، این آمیختگی به مرور زمان ماهیتِ اصول‌گرای مکتب پیامبر(ص) را تغییر می‌دهد. سازگاری عناصر اصلی اسلام با سنت‌های ایرانی به تولد یک مکتب انگلیسی جدیدِ «میانه‌رو» می‌انجامد که همان «مکتب ایرانی» است. به نظر انگلیسی‌ها، این نتیجة قابل قبولی از کارکردِ «مکتب ایرانی» به شمار می‌رفت و ارزش سرمایه‌گذاری را داشت، زیرا نتیجه آمیختگی و سازگاریِ «سنت دینی» با «سنت باستانی» به خروج باورهای اصیل اسلام از متن زندگی مردم منتهی می‌شد؛ دقیقاً همان هدفی که انگلیسی‌ها سال‌ها در ایران تعقیب می‌کردند

 

فرای هدفش را مشخصاً «دگرگون کردن سرچشمه‌های دینی» در ایران اعلام کرد؛ او در دیباچه کتاب عصر زرین فرهنگ ایران به صراحت نوشت «باید این نظریه اسلامی را که همه چیز برای مسلمانان با پیامبر اسلام آغاز می‌شود، دگرگون ساخت» و آنان را به «فرهنگ ایران باستان» بازگرداند چون ایرانیان از عصر ساسانیان وارث تمدن شرق بودند. برای رسیدن به این هدف، روایت‌های مجعول تاریخ‌دانان انگلیسی از اوضاع و احوال ایران به عنوان مستندات قطعی، شاهد دروغین قرار ‌گرفت و این‌چنین، داستان انگلیسی‌ها از تاریخ ایران به عنوان ستون اصلی نظریه «مکتب ایرانی» قلمداد گشت. ریچارد فرای برهمین اساس می‌گفت «حقیقت آن است که ایرانیان اسلام را نپذیرفتند، بلکه با روحیه محافظه‌کار خود آن را ایرانی کردند.» برای شرح این روند، فرای عنوان «اسلام ایرانی» را جعل کرد و آن را محصول امتزاج با «سنت‌های باستانی» دانست. فرای حکومت صفویان را بیشتر از آنکه برخاسته از اسلام بداند، بر «سنتِ هخامنشی کوروش» و «آئین‌های ساسانی» استوار می‌داند و مراد و منظور خود را نیز از این سنت‌های باستانی مانند «فرقه میترائیسم» (آئین مهر) که در «مکتب ایرانی» با اسلام آمیخته‌اند، روشن و شیوا شرح می‌دهد.

 

ریچارد فرای در «مکتب ایرانی» صورتی تاریخی از نظریه «ملی‌گرایی اشراقی» را ترسیم می‌کند که مخرج مشترکی از ریشه‌های ناسیونالیستی و آئین‌های صوفیانة شرقی است؛ فرای «فرقه میترائیسم» (آئین مِهرپرستی) را نمونه برجستة بازگشت به سنت‌ باستانی ایران و از پایه‌های اشراقیِ «مکتب ایرانی» می‌دانست. فراماسونر‌ها دلبستگی زیادی به این فرقه دارند و به همین جهت نیز برخی آداب میان فراماسونری و میترائیسم مشترک است. از طرفی، ماهیتِ بسیاری از فرقه‌های صوفی‌گری در ایران با عقاید میترائیسم به عنوان «دین مهر» پیوند خورده است و مورخان انگلیسی رواج اصطلاحات میترائیسم مانند «مهراب» در شعر عرفانی و ادبیاتِ سلسله صوفیه را نشانه چنین پیوندهایی معرفی می‌کنند.

 

یکی از شگردهای شناخته شده دشمن برای «تحریف» مفاهیم و آموزه‌های اسلامی، انتقال واژه‌های شناخته شده از «میدان‌های قابل تعریف» به «بسترها و میدان‌های غیرقابل تعریف» است. به عنوان مثال «مکتب اسلام» تعریف شناخته شده‌ای دارد، ولی اگر به جای آن از «مکتب ایرانی» استفاده شود دیگر نمی‌توان تعریف مشخص و به قول اهل منطق، «تعریف جامع و مانعی» برای آن ارائه کرد. کدام ایران؟ ایران هخامنشی؟ ساسانی؟ پهلوی؟ قاجاری؟ کدام ویژگی ایران؟ فرای نیز برای تشریح «مکتب ایرانی» چنین رویه ای را درپیش گرفت و با همین انگیزه جایگزینی «مکتب ایرانی» به جای «مکتب اسلام» را توصیه می کنند. به طوری که وی عملاً کل «سنت پیامبر» را معادل با «آداب بدوی» می‌گیرد و بدین‌ترتیب، یکی از 4 ستون معرفتیِ اسلام ناب را فرو می‌ریزد تا راه برای نفوذ «باورهای فرقه‌ای» به حوزه «سبک زندگی دینی» راحت‌تر گشوده شود. وانگهی، در دیباچه کتاب عصر زرین فرهنگ ایران با تاکید نوشت که باید باور عمومی ایرانیان به مرجعیتِ تاریخ اسلام را دگرگون کرد و بی‌تردید ارجاع «مکتب ایرانی» به آداب و باورهای فرقه‌های باستانی و صوفی، تلاشی برای همین دگرگونی‌ است. این التقاط، ترفند روش‌شناختیِ «مکتب ایرانی» برای «انحراف» مسلمانان از «اسلام ناب» است.
بعدها "ریچارد رورتی" نیز در تایید فعالیت ریچارد فرای با ارائه آخرین نسخه این تئوری برای ایران گفت «مکتب ایرانی» یک «پادزهر» موثر علیه اسلام اصول‌گرا ارزیابی می‌شود؛ اسلامی که ریشه‌های جهادی آن ریشه در وحی و سنت پیامبر دارد و با ترویج این قرائت رو به انحطاط می‌رود.

 

«مکتب ایرانی» فرای در داخل کشور و حتی در میان رجال دولتی نیز در مقاطع گوناگون دارای طرفدارانی است که اوج این طرفداری را می توان در جریان موسوم به "جریان انحرافی" دید که به طور علنی و آشکارا به ترویج این فکر و ایده پرداخت. در ایران یک فرقه‌ انحرافی موسوم به «فرقه‌ی مشاییه» ظهور کرد که با اتکای آشکار به تئوری‌های «ریچارد فرای»  از تریبون‌های رسمی به ترویج یک «قرائت» جدید از «اسلام» دست زد: «اسلام ایرانی» و «مکتب ایرانی»، همان تفکری است که در کتاب «عصر طلایی فرهنگ ایران» به عنوان «قرائتی رحمانی از اسلام در ایران» ستایش شده و روی دیگر سکه‌ی «تجدید نظرطلبی اسلامی» و «تجزیه طلبی دینی» است.

 

تطبیق نظریات جریان انحرافی با آرای ماسون‌ها یک روش کاملا مستند و علمی است؛ همانطور که می دانیم یکی از مبانی اصلی فراماسونری، ناسیونالیسم است؛  جریان انحرافی نیز با استفاده از این موضوع به ترویج نظریات مکتب ایرانی فرای کمک کرد، به گونه ای که رهبر اصلی جریان انحرافی (اسفندیار رحیم مشایی) مکتب ایران را به جای مکتب اسلام نشانده، و گفت: «من اصرار دارم برمکتب ایران، بعضی‌ها ممکن است بر من خرده بگیرند که تو چرا نمی‌گویی مکتب اسلام، مکتب اسلام دریافت‌های متنوعی از آن وجود دارد. دریافت ناب از حقیقت ایمان و حقیقت توحید و حقیقت اسلام، "مکتب ایران" است؛ باید از این پس ما مکتب ایران را به دنیا معرفی کنیم. » وی عقیده داشت که  امروز حرف‌های مختلفی در دنیا به نام اسلام زده می‌شود اما ما بایستی اسلامی را قبول داشته باشیم که در ایران مستقر است و آن "مکتب ایران" است.

چرایی تمایل فرای برای دفن در اصفهان

 

از طریق جریان انحرافی، رابطه خوبی میان فرای و مسئولان دولت وقت در ایران برقرار شد. ریچارد فرای رابطه خوبی با احمدی نژاد و اطرافیانش داشت، وی مکاتبات خود با محمود احمدی‌نژاد را از شهریور ۱۳۸۶ آغاز کرد و روز شنبه ۶ بهمن ۱۳۸۶ رئیس‌جمهور از وی در جشنواره فارابی به دلیل کوشش‌هایش تجلیل نمود. روابط وی با احمدی‌نژاد به جایی رسید که رئیس دولت دهم در نامه‌ای خصوصی، منتقدان «ریچارد فرای» را «دشمنان انسانیت» نامید.

 

این دلبستگی میان دو جریان انحرافی و «مکتب ایرانی» فرای تا جایی پیش رفت که به دیدار فرای با رئیس جمهور وقت ایران( احمدی نژاد) انجامید. زمانی که فرای با رئیس جمهور دیدار می کند، از او می خواهد تا پس از مرگش  اجازه دهند او را در کنار پوپ که قبرش در کنار زاینده رود است دفن کنند. آقای رئیس جمهور نیز که در وعده دادن ید طولایی داشتند گفتند: چرا بعد از مردن به شما خانه بدهیم، و در برابر درخواست فرای برای اهدای یک «قبر» در اصفهان، قول یک خانه را دراصفهان به وی داد!

 

در هر حال جدا از سلایق سیاسی، فرای مجموعه آثار با ارزشی در باب تاریخ و فرهنگ ایران دارد که می تواند به عنوان متون قابل ارجاع در مورد تاریخ ایران، و به زبان بین المللی در اختیار افراد مختلف قرار گیرد. او بیشتر عمر خود را با عشق به ایران زیست او در وصیتش خواسته بود تا پس از مرگ، در اصفهان و در کنار رودخانه زاینده‌رود و نزدیک آرامگاه پروفسور «آرتور پوپ»، شرق‌شناس معروف به خاک سپرده شود. با همه تفاسیر و برداشت هایی که درباره طرز تفکر و نقدهایی که بر اندیشه "مکتب ایرانی" فرای مطرح است اما در مورد وصیت وی مبنی بر دفنش در اصفهان نمی توان آنرا در راستای اهداف مکتب ایرانی و فراماسونری وی تلقی کرد؛ و این خواسته وی را بیشتر می توان از حس ایران دوستی وی و عشق و علاقه وی به ایران بیان کرد.

 

 

 

 

 

https://www.cafetarikh.com/news/20073/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما