۰
plusresetminus
فراماسونی همیشه کوشیده است اقلیت های مذهبی را تحریک کند و در جوامع مختلف مسأله و تفرقه ایجاد نماید.حکومت های استعماری انگلیس سعی بر این داشتند عوامل خود را به صورت مجریان صدیقی در پست های حساس قرار بدهند و گاهی هم ایشان را دربرنامه ای چندین ده ساله در چهره مردان ملی ذخیره نمایند.
مقاله/ جایگاه جریان فراماسونری در رابطه ایران با غرب
نویسنده کتاب «تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس»، محمود محمود، می گوید: «از آن روزی که عنوان فراماسون در این مملکت پیدا شد و محفل سرّی آنها به اشاره لندن تشکیل گردید بدبختی و سیه روزی ملت ایران نیز شروع شده است. انگلیسیها این محافل را نه تنها در ایران بلکه در بسیاری از ممالک افریقا و آسیا داشته اند. مأمورین رسمی دولت انگلیس دیگر در این ممالک غریبه نبودند، برادران دلباخته آزادی زیادی داشتند که انگلیسیها را دوست می داشتند و همین که با هم روبرو می شدند یکدیگر را می شناختند و کمک لازم را می کردند».     

فراماسونری از نظر تشکیلاتی،حاصل از تغییر صورت یافتن اصناف قرون وسطایی معماران و بنایان انگلیسی و فرانسوی است که در قرن هیجدهم دیگر کاملاً از حالت یک صنف خارج شده و با تکیه بر ایدئولوژی لیبرالی و حمایت های گسترده ی بورژوازی اروپا به بازوی سازمانی نظام سرمایه داری(به تعبیر دقیق تر،نخستین بازوی سازمانی بورژوازی لیبرال غرب) تبدیل شد.در دوران اولیه گسترش نفوذ غرب در مشرق زمین فراماسونری هم با استعمار رابطه تنگاتنگی پیدا کرد. استعمارگران چون خود را آبادکننده معرفی کردند،در یک طنز تاریخی این نهاد را هم به عنوان یکی از مظاهر آبادانی همراه خود آوردند.ریشه های نهایی فراماسونری بعنوان جمعیتی نهان روش و نخبه‌گرا به الیگارشی یهود باز می گردد که در 1717 اقدام به پایه ریزی آن در انگلستان نمودند و قانون اساسی اندرسون(1723)، اساسنامه لژ فراماسونری انگلیس است که به نوعی قدیمی ترین لژ مدرن فراماسونری می باشد و ادعای آن این است که یک طریقت فلسفی برای تربیت انسان است. از اصول فراماسونری یا دستورهایی که در فراماسونری حاکم است، سرّ نگه داشتن و حفظ اسرار است.کاملاً مخفی عمل می‌کند و اسرار خودش را به هیچ وجه ذکر یا افشا نمی‌کند. این جنبش ابزار توطئه انگلو-صهیونیست جهانی است و بسیاری از مخالفت‌های مسلمانان با آن ریشه در  اساس صهیونیستی این مرام دارد. هم‌چنین گروهی از مسلمانان معتقدند که فراماسونری، با با مفهوم «دجال» در پیوند است. از آنجا که فراماسونری «منافع یهودیان» را دنبال می‌کند به عنوان نمونه، ماده28 میثاق‌نامه جنبش حماس عنوان می‌کند که «فراماسونری از صهیونیسم دستور می‌گیرد».                               

 دورة قاجار در تاریخ معاصر ایران به بسیاری دلایل از جمله به سبب ارتباط نزدیک حکومت قاجاریه با کشورهای غربی حائز توجه است. توجه غربیان به ایران در این دوره در چارچوب رقابتهای استعماری انگلستان، روسیه و فرانسه شکل گرفت. روند وابستگی جامعه ایران به غرب در این دوران با ورود اولین دسته از ایرانیان به مجامع فراماسونری که در آغاز غالبا  سفرا و محصلان اعزامی به اروپا بود، تشدید شد و رفته‏رفته با گسترش یافتن شبکة لژهای فراماسونری و افزایش اعضای آن که عمدتاً از میان طبقات صاحب نفوذ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی گزینش می‏شدند، ابعاد گسترده‏تری یافت. فراماسونری یکی از عوامل مؤثر در تحولات آن روزگار ایران است که باید به نحو شایسته مورد بررسی و تعمیق قرار گیرد. بعد از این دوره ایرانیان دیگری نیز که به خارج سفر کردند و در این سازمان جذب شدند، افرادی چون مهندس میرزا صالح شیرازی، میرزا جعفر مهندس که بعدها مشیرالدوله لقب گرفت، سه شاهزاده فراری ایرانی (رضاقلی میرزا، تیمور میرزا و نجفقلی میرزا پسران حسنعلی میرزا فرمانفرمای فارس) و نهایتاً میرزا ملکم خان که منادی غربگرایی و وابستگی به غرب بود.                           

 مرام این انجمن در ایران ریشه در برداشت های ملکم خان از آموزه‌های سیاسی- اجتماعی اروپای قرن نوزدهم  و خصوصاً انقلاب فرانسه داشت؛ آموزه‌هایی چون لیبرالیسم و اومانیسم. در آغاز، برخی از روشنفکران دوره قاجار، سازمان فراماسونری را به عنوان یک سازمان نوگرا، انقلابی و آزادی‌خواه تصور می کردند که آرمانی جز مبارزه با استبداد و برپایی مردم‌سالاری و بیداری ملت‌ها ندارد. از جمله عوامل مهمی که موجب گرایش و جذب روشنفکران این دوره به سازمان‌های فراماسونری، به ویژه، لژ فرانسوی آن می‌شد، نقش مهم اعضای آن سازمان در انقلاب کبیر فرانسه بود. بیشترین اعضای اصلی فراموشخانه میرزا ملکم‌خان نیز، دانشجویان سابق دارالفنون بودند. وی هدف خود را از تشکیل «مجمع آدمیت» (که برخی از معروفترین اعضای آن عبارت بودند از: فتح الله خان اکبر، عبدالحسین خان سردار محیی، ابوالفضل میرزا عضدالسلطان و دکتر محمد مصدق السلطنه) بدین شرح بیان می‌کند: « من به اروپا رفته و نظام‌های دینی، اجتماعی و سیاسی آنان را مطالعه کردم. من روحیه فرقه‌های مختلف مسیحیت و سازمان جوامع مخفی و فراماسونری را آموختم و به برنامه‌ای رسیدم که باید عقل سیاسی اروپا را با عقل دینی آسیایی با هم به کار گیرد. من می‌دانستم که بی‌فایده است ایران را به الگوی اروپایی تغییر شکل دهیم و تصمیم گرفتم محتوای اصلاحات خود را به لباسی بپوشانم که مردم من بتوانند آن را بفهمند. آن لباس مذهب بود ».                                                                                                                   

 پس از شروع به کار انجمن ملکم در 1274 ق،که اتفاقا ریاست آن نیز با خود ناصرالدین شاه بود، این انجمن در تاریخ 12 ربیع‌الثانی 1278 (19 اکتبر 1861) توسط خود ناصرالدین‌ شاه تعطیل شد. درباره علت تعطیلی فراموشخانه، یک نگاه این است که ناصرالدین‌ شاه، به لحاظ اقتدارگرایی و احساس خطری که از ناحیه چنین نهادهای تازه تأسیسی داشت، دست به این اقدام زد.                                                                                        

انجمن‌ مخفی‌ فراماسون‌ها، یکی‌ از تشکل‌های‌ افراطی‌ عصر مشروطه‌ بود که‌ با هدف‌ تسلط‌ بر حکومت‌ و فرهنگ‌ ایران‌ در این زمانه پرتلاطم فعال شده بو د و محل‌ انجمن‌ نیز باغ‌ «سلیمان‌ خان‌ میکده»‌ در خیابان‌ گمرک‌ بود، مذاکرات‌ و مصوبات‌ این‌ انجمن‌ آشکار می‌سازد که‌ آنها با چابکی‌ و تردستی‌ قصد داشتند با ایجاد اغتشاش‌ و دودستگی‌ در کشور از این شرایط خاص تاریخی بهره برده و موقعیت‌ خود را در کشور استحکام‌ بخشند. عضویت‌ این‌ افراد در جمعیت‌ فراماسونری‌ و وابستگی‌ برخی‌ از آنان‌ به‌ فرقه‌ ضاله‌ بابیه‌ همنوایی‌ و همگامی‌ این‌ جریانات‌ وابسته‌ را در تخریب‌ بنیان‌های‌ سیاسی‌، اجتماعی‌ و فرهنگی‌ ایران‌ ‌ آشکار می‌سازد. بر اساس‌ مصوبات‌ این‌ انجمن‌ می‌بایستی‌ آتش‌ فتنه‌ در کشور روشن‌ شود و هیچ‌گاه‌ خاموش‌ نگردد و تأملی‌ در مصوبات‌ این‌ انجمن‌ نشان‌ می‌دهد که‌ نزاع‌ با حکومت‌ و تضعیف‌ اسلام‌ با تکیه‌ بر بیگانگان‌ محور اقدامات‌ افراطی‌ آنها می‌باشد. لازم به ذکر است  که، مشروطه‌خواهان غرب‌گرا، عمدتاً فراماسونر بودند. غیر از مرحوم «شیخ فضل‌الله نوری» که ارتباطی با این تشکیلات نداشت و به سبب مشروعه خواهی به شهادت رسید، دو سه نفر دیگری که اعدام شدند، فراماسونرهایی بودند که به نحوی اسرار را افشا کرده بودند و بدین طریق به مجزات رسیدند.ایشان در جریان مشروطیت آزادیخواهان را برای رسیدن به هدف، به بست نشستن در سفارت انگلیس تشویق نمودند. فراماسون ها در تدوین قانون اساسی مشروطه حضوری موثر داشتند به گونه ای که قانون اساسی مشروطیت ایران با حضور فراماسون هائی چون تقی زاده، فروغی و سید نصرالله تقوی که هر سه از اعضای اصلی «لژ بیداری ایران» بودند، با اقتباس از قانون اساسی کشور های فرانسه، بلژیک و انگلستان، تهیه شد. در جریان اعدام شیخ فضل الله نوری نیز اعضای تشکیلات فراماسونری نقش عمده داشتند و «شیخ ابراهیم زنجانی»، روحانی نمایی که قاضی دادگاه صادر کننده حکم اعدام شیخ شد، عضو «لژ بیداری ایرانیان» بود. شایان ذکر است که از میان12 نفر اعضای «کمیته انقلاب» مشروطه،9 نفر عضو لژ بیداری بودند.                                                                                             

 در جریان کودتای انگلیسی سوم اسفند 1299 که متعاقب آن رضا خان به قدرت رسید هم، فراماسون ها نقشی تعیین کننده داشتند؛ توضیح اینکه «اردشیرجی»(اردشیر رپورتر) رئیس سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا در ایران طبق اسناد بر جای مانده و بر اساس اعتراف خود از عوامل و مسببین اصلی و پشت پرده کودتا محسوب می شود عضو برجسته لژ فراماسونری «بیداری ایرانیان» است.او تلاش‌های زیادی را نیز در زمینه بهایی سازی زرتشتیان به عمل آورد که موجبات اختلافش را با سران این دین را فراهم کرد. در انتقال قدرت از قاجار به پهلوی و روی کار آمدن غیر قانونی رضا خان  از نقش یک پیشگام فراماسون  نمی توان چشم پوشی کرد؛ «محمد علی فروغی» کسی که می توان از وی به عنوان یکی از ایدئولوگ های اصلی دولت رضا شاه یاد کرد و فردی که اولین و آخرین نخست وزیر پهلوی اول است یک فراماسون بود. جالب تر اینکه همو در جریان انتقال قدرت از پهلوی اول به پهلوی دوم یعنی از رضا به محمد رضا شاه باز نقش اصلی را دارد.                                                

فراماسونری در عصر پهلوی سه مرحله متمایز را پشت سر گذاشت:1- مرحله سکوت نسبی در دوره رضا شاه.هر چند فروغى مشهور به ذکا ءالملک که به عنوان نخست وزیر رضاشاه و اولین نخست وزیر محمدرضا شاه به شمار میرفت، خود از فراماسو نهاى نامى آن دوران به بود. سیدحسن تقی زاده نیز از فراماسو نهاى پیشگام و از کسانى است که به لژ بیدارى ایران پیوست و بعدها نیز از لژهاى دیگر سر درآورد. تقی‌زاده در عصر حکومت رضاشاه پهلوی به مناصب مهمی چون استانداری، وزیر مختاری، سفارت و وزارت رسید و در برنامه‌های اصلاحات رضاشاهی از همکاران نزدیک او بود. ؛ 2- احیای فراماسونری و ایجاد «لژ پهلوی» در دوران محمد رضا پهلوی. در 25 آذر 1330 (لژ پهلوی توسط ارنست پرون،محمد خلیل جواهری، ارنست پرون، محمود هومن، احمد هومن، جعفر رائد و دیگران تأسیس شد و تا سال 1335 فعالیت داشت) ؛ 3- رشد فزاینده فراماسونری در 1955-1978، هنگامی که چندین لژ معمولی وابسته به لژهای اعظم فرانسوی، آلمانی، و اسکاتلندی و دو لژ اعظم شروع به کار کردند.                                                                                                          

 در دوره محمدرضا پهلوی تا حدودی در تفاوت با دوران رضا شاه ، همزمان با گسترش روابط سیاسی با غرب به خصوص انگلستان لژهای فراماسونری بسیاری در ایران تاسیس شد و نفوذ فراماسون‌ها در سیاست ایران به شدت گسترش یافت، هرچند هیچ یک از افراد سرشناس خانواده پهلوی به طور رسمی عضویت خود را در لژ های فراماسونری اعلام نمی کردند، ولی بسیاری از سیاستمداران، نخست وزیران، وزیران، نمایندگان مجلسین و فعالان سیاسی از فراماسون‌های سرشناس بودند. از چهره‌های شاخص فراماسونری در این دوران می‌توان ارنست پرون را نام برد. ارنست پرون سوئیسی ، یکی از نزدیک‌ترین و صمیمی‌ترین دوستان محمدرضا پهلوی بود. پرون بنا بر روایتی، فرزند باغبان و یا سرایدار دبیرستان روزه سوئیس در دوران تحصیل شاه در این مدرسه بوده‌است. وی که دارای معلومات در ادبیات و فلسفه غرب بود به سرعت مورد توجه ولیعهد ایران قرار گرفت و با وی به ایران آمد. هرچند رضاشاه مخالف حضور وی در دربار ایران بود و وی را جاسوس می‌دانست ولی دوستی وی با ولیعهد وی را به دربار ایران راه داد. او از بنیانگذاران لژ پهلوی بود که به گفته «فردوست» با اجازه محمدرضا پهلوی تاسیس شده بود. پرون در طول حضورش در ایران از فراماسون‌ها حمایت زیادی کرد.                             

در این دوران، تشکیلات فراماسونری عمدتا در جهت تثبیت پایه های حکومت پهلوی دوم و تامین منافع غرب و به ویژه متحد غرب،صهیونیسم، فعالیت می کرد. فراماسون‌ها در ایران عموماً وابسته به دول غربی به خصوص انگلستان بودند و عمده فعالیت‌های آن‌ها نیز بدین سبب در جهت حفظ منافع این دولت‌ها بود. در این میان می‌توان به نقش فراماسون‌های شناخته شده این دوران در یک سری قراردادهای استعماری و شبه استعماری اشاره کرد.«قرارداد الحاقی» یا همان قرارداد «گس-گلشائیان» و مساله «کاپیتالاسیون» از آن جمله هستند که در مورد نخست محمد ساعد (نخست وزیر و فراماسون عضو لژ مولوی) و نیزعباسقلی گلشائیان(فراماسون نامی و عضو لژ مولوی) نقش داشتند و در ماجرای کاپیتولاسیون هم، حسنعلی منصور(نخست وزیر)، عباس آرام(وزیر امور خارجه) و شریف امامی (رئیس مجلس سنا در آن زمان و استاد بزرگ لژ فراماسونری) نقش کلیدی ایفا کردند.    

در این دوره در نتیجه ترکیب صهیونیسم و فراماسونری در ایران، پدیده نوین «نوماسونی» شکل گرفت که نطفه  آن در دل رژیم  پهلوی بسته شد و در دامان دولتمردان آن زمان پرروش یافت. علاوه بر مسائل ذکر شده فعالیت های  فراماسونری  در ایران  در عین حال به طور قطع  موجب  گسترش  بی اعتقادی  به  دین مبین  اسلام  و رواج خرافه در میان مردم نیز می شد.                                                                                           

دخالت لژهای فراماسونری در عرصه‏های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی ایران به صور مختلف تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. یکی از وقایعی که گویای دخالت و تاثیرگذاری گستردة ماسون‌ها در امور کشور و توطئه‏های پنهانی آنان است، اتفاقات مربوط به انتخابات دورة بیستم مجلس شورای ملی است که درپی مخالفت ماسون‌ها با دکتر اقبال - که از اطاعت دقیق از دستورهای لژهای انگلیسی و مشخصاً «لژ روشنایی» و «لژ تهران» بازمانده بود – حادث شد. این مخالفت به قدری تاثیر گذار بود که در نهایت، وی را به صرافت انداخت که با توسل به ماسون های نزدیک به خود از شدت مخالفت‌ها بکاهد؛ لذا به وسیلة دکتر غلامرضا کیان از اعضای لژ تهران با گردانندگان لژ روشنایی و لژ تهران تماس برقرار کرد و از آن‌ها خواست که دست از مخالفت با وی بردارند. این بار ماسون‌ها که حریف را درمانده یافته بودند، پیغام دادند: «هیچ‏گونه تعهدی دربارة ادامه نخست‏وزیری شما نداریم».                                                                                                                                

با پیروزی انقلاب اسلامی و نافذ گردیدن قوانین اسلامی در جامعه و حکومت ایران اما فعالیت‌های لژهای فراماسونری در ایران رو به  افول و در نهایت توقف نهاد. در این هنگام، اغلب گردانندگان عمده لژهای فراماسونری که از مقامات متنفذ رژیم پهلوی بودند ایران را ترک گفتند و بدین ترتیب شیرازه تشکیلات فرماسونری در ایران از هم گسست.با تمامی این اوصاف در طول سه دهه تاریخ انقلاب اسلامی نیز ماسونها و دوستان ایشان کوشیده اند تا اصول موضوعه گفتمان لیبرال سرمایه‌داری را از دل اسلام استخراج و استنتاج کنند و  التقاتی از تئوریهای ماسونی با مستندات دینی بیافرینند تا تجدیدنظرطلبی ایدئولوژیک خود را به نام اصلاح‌طلبی دینی پیش ببرند، چرا که به روایت مصطفی ملکیان ک«هیچ گفتمانی در ایران بدون اتکاء به ادبیات دینی رشد نخواهد کرد و حتی لائیک‌ها نیز برای گسترش آراء خود راهی جز استفاده از ادبیات مذهبی ندارند».و این همان نقشه راهی است که بنیانگذار فراماسونری در ایران میرزا ملکم خان نیز بر آن تاکید و اذعان داشت.                                           

پس از آن که با وقوع انقلاب اسلامی ایران، تشکیلات فراماسونری در کشور از هم پاشید، اطلاعات تازه ای هم درباره وابستگی های فراماسون ها به بیگانگان و همدستی آنها  با صهیونیست ها به دست آمد. به طوری که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از مراکز فراماسونری با نام «ستاد عملیات استاد اعظم، جعفر شریف امامی» کشف گردید که در این مرکز یک سری عکس ها ،لیست اعضا و مدارکی دیگر از فعالیتهای ایشان بدست آمد. بر اساس اسناد به دست آمده از این کانون فراماسونی بیش از پیش مشخص گردید که در روزگار محمد رضا پهلوی، نه تنها اساس سیاست  ایران، بلکه سر رشته اقتصاد کشور نیز به شیوه ای بنیادین در دست فراماسون ها بوده است. به هر حال انقلاب اسلامی ایران بر چندین سال حضور و نفوذ مرموز ایادی استعمار در قالب تشکیلات فرا ماسونی نقطه پایان گذاشت، و بسیاری از خیانت ها یی که در لوای گروه های مخفی فراماسونری در طول سالیان متمادی در طول تاریخ معاصر ایران به وقوع پیوسته بود از پرده برون افتاد.                                                   

فراماسونی همیشه کوشیده است اقلیت های مذهبی را تحریک کند و در جوامع مختلف مسأله و تفرقه ایجاد نماید.حکومت های استعماری انگلیس سعی بر این داشتند عوامل خود را به صورت مجریان صدیقی در پست های حساس قرار بدهند و گاهی هم ایشان را دربرنامه ای چندین ده ساله در چهره مردان ملی ذخیره نمایند. سیاست فراماسونری هیچ گاه در مورد ایران نقش نیکخواهانه و اصلاح طلبانه نداشته بلکه فریب و تزویر، اساس کار بوده تا ملت را در عقب ماندگی و بی خبری نگه داشته و میوه ناآگاهی و کج فهمی در ملل را بچینند. بسیاری از ایرانیان که از همان دوران قاجار به انگلستان وارد شدند و آموزش های ماسونی یافتند و در جهت مخالف خواست توده های مردم قرار گرفتند.بر اساس اسناد و مدارک بر جای مانده رد پای فراماسون ها را در جای جای تاریخ معاصر ایران می توان مشاهده کرد،عمدتا به این دلیل که  ایران گذشته از این که بازار خوبی برای تجارت انگلیس بود کلید دروازه هند نیز به شمار می رفت و نفوذ انگلیس از طریق شبکه فراماسونری در این منطقه مستحکم می گردید.بهره برداری از ثروتهای خدادادی ایران زمین و تامین امنیت برای حامیان غرب در منطقه از دیگر دلایل این جنس دخالتها بوده است.مسلما دوران قاجار انگلیس ها و فراماسونهای ذوب شده در غرب را بر کشور مسلط ساخت و اما دوران پهلوی بر آن تسلط افزود. اکثر رجال سیاسی و دولت مردان ایران در دو قرن گذشته پیوسته با این شبکه مربوط بوده و گاهی مسیر نهضت های مردمی از جمله انقلاب مشروطه را هم برحسب خواست خود تغییر داده اند. فراماسونری در ایران از تشکل های ذی نفوذ و پیچیده ای بوده است که در مسیر اغراض و اهداف استعمار و امپریالیسم طی مسیر نموده و در مقاطعی نیز بر نهادهای سیاسی و مراکز مطبوعاتی و فرهنگی و هنری ایران سلطه ی تام و تمام داشته است. تشکل ها و جریان ها و مطبوعات و افراد وابسته به فراماسونری یا متمایل به آن از لحاظ فکری  تلاش کرده و می کنند در هیأتی کاملاً نهان مروّج ایده ها و شعارهای لیبرالی و بازگشت سلطه ی سرمایه داری در ایران پس از انقلاب باشند.از خطر حرکت های بسیار نهان روشانه و منافقانه ی فراماسونری علیه تفکر اسلامی و انقلاب دینی و آرمان های معنوی آن و به منظور استحاله و نهایتاً براندازی انقلاب،به هیچ روی نباید غافل شد.                                                                                   

https://www.cafetarikh.com/news/20096/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما