۰
plusresetminus
روابط ایران و غرب در عهد قاجار ،به دلیل ضعف شاهان این دوران در مواجهه با قدرتهای غربی، اثرات شومی را بر سیاست و اقتصاد و فرهنگ ایران بر جای نهاد. قاجاریه در امتداد رویکردهای استعمار گرانه دو ابر قدرت آن زمان یعنی روسیه و انگلیس و نیز تحت تأثیر شرایط بین المللی و اوضاع داخلی،به یک سری سیاست هایی در مواجهه با دول خارجی روی اورده بود که در عمل به منزله ی خط مشی سیاست خارجی ایران در قرن نوزدهم میلادی محسوب می شد
مقاله/ تاریخچه‌ی نحوه‌ی برخورد ایران با غرب
 

نویسنده: صالح سلامی

 

نخستین تماسهای ایرانیان با غرب به گونه‌ای بود که از همان ابتدای امر در اثر خوی تجاوزگرانه و امپریالیستی ایشان بدبینی نسبت به سردمداران این تمدن در دل ایران و ایرانی ریشه دواند. ریشه‌ی تفکر استعماری در مغرب زمین به عواملی فکری – اعتقادی در ذهن سیاستمداران غربی بر می گردد که از جمله عبارتند از: 1- اعتقاد ایشان به برتری نژادی و ذاتی، که بین گروه‌های انسانی به دلیل تفاوت وراثتی تمایز قائل شده و در گفتار یا عمل و یا در هر دو خود را برتر از انسان شرقی می پندارند. 2- انکار واقعیت‌های جهان و اصرار بر رسیدن به منافع خود در هر شرایط و با هر ابزاری. 3- قدرت مادی و بهره‌مندی دول استعماری از نعماتی که طبیعت در اختیار آنان گذارده و یا با چپاول ملل دیگر بدست آورده‌اند. دوران هجوم غرب به شرق از دست‌اندازی فینیقی‌ها بر کرانه‌های شرقی دریای مدیترانه آغاز می شود. پس از ایشان یونانی‌ها و رومیان از ادامه دهندگان راه آنها بودند تا اینکه به علت گسترش ارتباطات و حمل و نقل به دوره‌ی استعمار جهانی اروپا با سردمداری پرتغال، هلند اسپانیا و پس از آن انگلستان و فرانسه می رسیم. در قرن نوزدهم و بیستم غارت مستعمرات به انقلاب صنعتی در اروپا انجامید که قدرتی بیشتر برای تسلط بر کشورهای پیرامون به اروپایی‌ها می بخشید. جنگ جهانی دوم اما فرصتی درخشان را برای ظهور و خودنمایی دو استعمارگر جدید فراهم ساخت که عبارت از آمریکا و شوروی بودند. خاطره جمعی ملت ایران لبریز از یادگارهای شوم دولتهای غربی بر زمانه و زندگی ایشان است و ریشه‌ی بی‌اعتمادی امروز ایرانیان به دول غربی حتی وقتی که اظهار تمایل به مذاکره‌ و سازش می نمایند،به همین پیشینه تاریخی تاریک ایشان برمی گردد.

به تفکیک مراحل تاریخی، مسئله نحوه برخورد ایران با غرب را می توان در ادوار ذیل بررسی نمود:

 

الف) دوران پیش از صفویان: ایران تا پیش از اعمال فشار مستقیم سرمایه‌داری غرب بر سرزمینهای اسلامی با بسیاری کشورهای اروپایی پیوند داشت که عمدتاً به دلیل وجود دشمن مشترک یعنی عثمانی بود. بر همین اساس بود که در سال 1402 میلادی امیر تیمور گورگانی که بر ایران، هند، قفقاز و بخشی از روسیه حکومت می کرد، با جمهوری ونیز و امپراطوری روم شرقی هم پیمان شده و با یزید یکم سلطان عثمانی را شکست داد و اسیر نمود. سپس سلام ویژه خود را شارل ششم فرستاده و پیشنهاد پیوندهای متقابل بازرگانی را به او داد. در دوران فرمانروایی ترکمانان آق قویونلو ودر عهد اوزون حسن این نزدیکی تا بدانجا پیش رفت که وی دختری اروپایی از بیزانس را به همسری می گرفت.                                    

ب) دوران صفویان: در این زمانه عثمانی دشمنی بزرگ هم برای ایران و هم برای اروپا بود اما نخستین کشوری که با ایران در این زمان ارتباط یافت پرتغال بود اما این پیوند نه بر پایه دوستی که با یورش پرتغال به جزیره‌ی هرمز و ساختن دژ در سایر جزایر خلیج فارس مانند قشم آغاز شد.در این زمان دو کشور دیگر غربی که با ایران پیمان داشتند فرانسه و هلند بودند.اما در مجموع پیوندهای ایشان غیردوستانه نبود.بیشترین رابطه با انگلیس و در زمان شاه عباس وجود داشت که در نبرد با عثمانی و نیز برای بیرون راندن پرتغال و اسپانیا در جزایر خلیج فارس همکاری داشتند.نیت شاه عباس از این همپیمانی علاقه به اروپائیان نبوده است و او در اصل به دنبال متحدی در برابر عثمانی و سایر دشمنان بوده.بیشتر شاهان صفوی با اروپا جز در موارد خاص رابطه ی خصمانه ای نداشتند که این وضع تا روزگار شاه سلطان حسین نیز تداوم یافت.

ج) نادرشاه و افشاریه: دوستی غرب با ایران در روزگار نادرشاه افشار همچنان تداوم یافت که عثمانی نیز کاتالیزور این مودت بود. اما او در دو مقطع آغاز و پایان فرمانروایی خود از در ستیز با انگلیس درآمد. از آن رو که باور داشت در جنگ 1733م در بصره با عثمانی، انگلیس با دشمن وی همدستی کرده است. علت بدرفتاری‌ها واپسین او نیز خلق و خوی بدبینانه‌ای بود که در اواخر عمر به همگان پیدا کرده بود. او دو اقدام تأثیرگذار در رابطه با غرب انجام داد: اولی یورش به هند و فتح آن در طی 1739 میلادی و کار دیگر او تصمیم به تشکیل یک نیروی دریایی نیرومند در خلیج فارس بود. در کارهای مربوط به نیروی دریایی  در این هنگام هلندیها نیز به نادر مساعدت می کنند و دو کشتی نیز از کمپانی هند شرقی خریداری می شود. او در واپسین روزهای عمر خود اما دستور تاراج اموال کمپانی هند شرقی  و شکنجه کارکنان آن را داد. در مجموع اما این نادر بود که با خاتمه‌ دادن به امپراطوری مغول در هند، زمینه اصلی را جهت گسترش نفوذ و استعمار انگلستان در این سرزمین فراهم کرد. پیوندهای او با روسیه تزاری نیز در مجموعه دوستانه بوده است و تزارهای روسی نیز بدون اینکه دشواری زیادی برای نادر فراهم کنند سرزمینهای ایران را ترک کردند .

د) زندیه: کریم خان زند در طول فرمانروایی خود به استثنای مواردی رفتار دوستانه با دولت‌های غربی داشته است. پیوند وی با هلندی‌ها ی به میزان در خور توجهی نبوده است. از طرف دیگر رابطه فرانسه با ایران بدون تنش است و کمپانی هند شرقی فرانسه می کوشد پیوند دوستی با ایرانیان را برقرار سازد و کمک نظامی این کشور به کریم خان در بیرون راندن امیر مهنا از جزیره خارک سبب نزدیکی به این دو شده بود. پیوندها با روسیه نیز چندان بد نبوده است واین کشور نقش بزرگی در بازار ایران یافته بود. پیوند بازرگانی ایران و روسیه حتی در دوران جانشینان کریمخان نیز تداوم می یابد. البته در ادامه حکومت وی به سبب دشمنی عثمانی با روسیه و ایجاد درگیری بین ایران و روسیه دو کشور مسلمان همسایه به هم نزدیکتر گشتند. اما پیوند کریمخان با انگلیس بسیار دوستانه بود و به آنها امیتازات متعددی را در ایران می داد. این پیوند ها هم در زمینه‌ی تجاری و هم نظامی وجود داشته است.جانشین کریمخان، جعفرخان زند نیز از در دوستی بیشتر با انگلیس در آمد و این روند دوستی و مودت تا زمان آخرین فرمانروایی زندیه یعنی لطفعلی خان پا بر جا ماند.                         

ه) دوران قاجار

روابط ایران و غرب در عهد  قاجار ،به دلیل ضعف شاهان این دوران در مواجهه با قدرتهای غربی، اثرات شومی را بر سیاست و اقتصاد و فرهنگ ایران بر جای نهاد. قاجاریه در امتداد رویکردهای استعمار گرانه دو ابر قدرت آن زمان یعنی روسیه و انگلیس و نیز تحت تأثیر شرایط بین المللی و اوضاع داخلی،به یک سری سیاست هایی در مواجهه با دول خارجی روی اورده بود که در عمل به منزله ی خط مشی سیاست خارجی ایران در قرن نوزدهم میلادی محسوب می شد و در نظر عده ای از مورخین تاریخ دیپلماسی ایران،به عنوان اصول سیاست خارجی ایران در دوره ی قاجار شناخته شده اند.اهم آنها عبارت بودند از:  

1-میل به ایجاد تعادل میان دو قدرت رقیب انگلستان و روسیه در ایران که با قرارداد 1907 میان روسیه و انگلستان بر سر تقسیم ایران عملا به شکست انجامید.                                                               

2-تمایل به  اتحاد با سایر دول  نیرومند اروپایی از جمله فرانسه به جای اتکا بر عناصر داخلی قدرت ملی

3-اتّخاذ سیاست مشهور« قدرت سوّم» که در اصل تنها به ایجاد رقیب برای دو قدرت استعماری دیگر منجر می شد.                                                                                                             

رابطه با انگلیس: تجاوزهای توامان روسیه تزاری به شمال ایران زمامداران قاجار را به فکر یافتن یک دولت نیرومند دیگر انداخته بود تا آنان را در مقابل  این دشمن نیرومند مورد حمایت  و عنایت قرار دهد. به همان طریق که دولت های انگلیس و فرانسه در جهت مطامع خود در صدد جلب اتّحاد و دوستی ایران بودند،خطر روسها نیز سببی بود تا ایران در سیاست خارجی خود تن به چنین استراتژی غلط و بدفرجامی بدهد. با این ملاحظات، استراتژی اتّحاد و تعهّد با دولت های نیرومند بخصوص انگلستان در دستور کار سیاست خارجی ایران قرار گرفت.روابط سیاسی میان ایران و انگلستان در عهد قاجار به سلطنت فتحعلی شاه بر میگردد چرا که در عمل سیاست مستعمراتی انگلستان در هند چنین اقتضا می کرد تا با دول مجاور آن و مخصوصاً  ایران ارتباط دوستی برقرار کند. اما در دوران زمامداری محمد شاه،به این دلیل که وی به سیاست روسیه بیشتر متمایل بود انگلیسی ها تا حدی از قافله عقب ماندند.                                                                              

بعد از به سلطنت رسیدن ناصرالدین شاه ، دولت روسیه به ایران سفیر دوستی و اتحاد فرستاد ولی ناصرالدین شاه به امید اتحاد با انگلستان این پیشنهاد را رد کرد.اما پس از نا امیدی وی از مساعدت انگلیس در برابر روسیه دراقدامی ناگهانی هرات را تسخیر کرد. دولت انگلیس هم جزیره خارک را به تصرف خود در آورد و متعاقب آن بوشهر، خرمشهر و اهواز را نیز اشغال نمود. عاقبت با وساطت فرانسه (ناپلئون سوم) معاهده صلح پاریس برقرار شد و  قاجارها تعهد کردند که نسبت به هرات و افغانستان ادعایی نداشته باشد و استقلال آن را به رسمیت بشناسد و قوایِ خود را فوراً از آن منطقه خارج نماید و بندر عباس و چابهار را هم به مدت بیست سال به سلطان مسقط اجاره دهد.                                                                                             

در باب قراردادهای استعماری که توسط انگلستان در این زمان کسب شد می توان به موارد زیر اشاره کرد:قرارداد رویتر که به موجب آن کشیدن راه آهن از خزر تا خلیج فارس و اداره گمرکات و استخراج کلیه معادن ایران به مدت 70 سال به بارون جولیوس رویتر واگذار گردید ،امتیاز فروش و صدور تنباکوی ایران به ماژور تالبوت که البته این قرارداد با مقاومت روحانیت و مردم در ماجرای تحریم تنباکو ملغی گردیدو قرارداد «دارسی» که به موجب آن، امتیاز استخراج و بهره برداری از نفت در سراسر ایران به استثنای 5 ایالت به مدت 60 سال به ویلیام ناکس دارسی واگذار گردید.                                                                            

رابطه با روسیه : رابطه ایران با روسیه در دوره قاجار خصوصاً در زمان زمامداری فتحعلی‌شاه خصمانه بوده و در شرایط جنگی قرار داشت.گرچه اقا محمد خان در باز پس گیری گرجستان از روسیه پیشتر موفق عمل کرده بود. هدف اصلی روسیه مانند همیشه دسترسی به دریای آزاد بود و علت دیگر این خصومت  نیز چشمداشت روس‌ها به خاک قفقاز. به‌طورکلی در طول قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، روسیه تزاری با تمام امکانات خود تلاش می‌کرد که با ابزارهای اقتصادی و نظامی، نفوذ سیاسی خود را نیز در ایران گسترش دهد.بارزترین نمونه های دست اندازی روسیه تزاری به خاک ایران در این زمان و تحمیل قراردادهای استعماری متعاقب آن به کشور به معاهدات گلستان و ترکمانچای بر میگردد، که البته با اصرار و پادرمیانی نمایندگان انگلیس بر ایران تحمیل شد.در دوره قاجاریه ضعف و سستی دستگاه حکومت مرکزی به به شکلی بود که علما و مردم نیز با وجود همه فداکاری ها و نیز با وجود حضور ملی گرایانی چون عباس میرزا و قائم مقام فراهانی درصحنه ،به دلیل عدم حمایت شاهان و دربار، در مقابله با هجوم همه جانبه روسها توفیق نهایی نیافتند.                        

 رابطه با فرانسه:ایران و فرانسه در دوره فتحعلی شاه روابط خود را با هدف مقابله با روسیه ،دشمن مشترکشان، آغاز کردند اما با توجه به نادیده گرفتن مفاد قرارداد «فین‌کنشتاین» بین دو کشور از جانب فرانسه این روابط به پایان رسید.بنا بر اسناد تاریخی در عهد فتحعلیشاه  ایران و فرانسه تحت رهبری ناپلئون، در اردوگاه فین کنشتاین در لهستان، عهدنامه اتحاد و همکاری منعقد نمودند که متعاقب آن، ناپلئون هیاتی را به سرپرستی ژنرال متیو گاردان جهت آموزش قشون ایران اعزام داشت. اما در همین زمان ناپلئون توانست در فریدلند ضربه مهلکی بر نیروهای روسی وارد آورد. این مساله موجب امضای قراردادی بین فرانسه و روسیه شد که به عهدنامه تیلسیت شهرت یافت. درانعقاد این عهدنامه هیچ‌گونه توجهی به قرارداد ایران و فرانسه در وحدت علیه روسیه و تعهدات این کشور به ایران نشده بود. در نتیجه با تغییر سیاست فرانسه در قبال روسیه و به تبع آن ایران، امور ایران به مساله‌ای فرعی برای فرانسه تبدیل شد و ناپلئون پیمان خود با فتحعلی شاه را بدست فراموشی سپرد.                                                      

و) دوران مشروطه

پیش از مشروطه میرزا آقا خان کرمانی گفته بود:«ما چه بخواهیم و چه نخواهیم فرهنگ غرب مانند سیل به سوی ما روان است» و در برابر یک فرهنگ مهاجم اگر پاسخی آماده نداشته باشیم دیر یا زود بلعیده خواهیم شد.پس با ورود به عصر مشروطه بیشتر پاسخهایی که در آغاز به این یورش استعماری و فرهنگی داده می شد به قصد حفظ و بقای هویت دینی و اجتماعی جامعه ی ایران بود تا متعاقب آن بتوان در برابر خواسته های دیگر استعمارگران ایستاد.                                                                                                                                                                                                             

تصویر ذهنی غالب نخبگان و نیز علمای شیعه در اواخر دوره قاجاریه نوعی بیم از سلطه غرب و هژمونی فرهنگ بیگانه بود که در واکنش با این معضل با یک اقدام اصلاحی به نام مشروطه همراه شدند.آنان معتقد بودند در راه قانون گرایی و اصلاح حکومت اگر ایرانیان خود اقدام نکنند و در صدد تحول در حکومت برای پیشرفت مطابق مذهب و آئین خود نباشند،بیگانگان وارد عمل شده و تغییر را توام با سلطه بر آنان تحمیل خواهند کرد. اما در مهاجرت کبری و هنگامی که مراجع و مردم رهسپار قم شده بودند، عده ای از تجار به سفارت انگلیس پناهنده شدند.مطالبات این جماعت نیز در آغاز مانند متحصنین قم بود اما چندی بعد اعضای سفارتخانه انگلیس و فراماسونرها توانستند درخواست مردم را از عدالتخانه به «مشروطه» تغییر دهند.سرانجام نیز شاه تاسیس دو مجلس را پذیرفت و فرمان مشروطیت را در سال 1285 خورشیدی صادر کرد.              

پس ازبرگزاری انتخابات «مجلس شورای ملی» ،اولین وظیفه این مجلس تدوین قانون اساسی بود.از اینجا بود که تقابل نظری شیخ فضل الله با فرنگی مآبها آغاز شد.این شهید در واکنش به تصمیمات کمیسیون متمم قانون اساسی، اصل پیشنهادی خود را که نظارت جمعی از مجتهدان بر مصوبات مجلس بود منتشر کرد و توانست نظر مراجع نجف را نیز به اصل پیشنهادی خود جلب نماید.در نتیجه ایشان نیز اعلام نمودند که این ماده «از اهم مواد لازم و حافظ اسلامیت این اساس است».اما به تدریج و با نفوذ فراماسونها به جریان مشروطه شیخ تحت فشارهای زیادی قرار گرفت و سرانجام او نیز شهادت به دست فاتحان تهران بود.تردید نیست که نفوذ جریانهای غرب گرا و دخالت انگلیسها در مشروطه این حرکت را با انحرافات جدی مواجه نمود.                                                     

ی)دوران پهلوی اول و شهریور1320

در این دوران بواسطه اعمال دین ستیزانه دستگاه سلطنت و در نقطه مقابل به دلیل نفوذ اندیشه شیعی در میان ایرانیان شاهد واکنشهای گوناگونی از سوی مردم و روحانیت جهت مقاومت در برابر نظام سکولار غربگرا هستیم .گاه نیز این جریانها فوران کرده و به سطح می آمدند مانند قیام مسجد گوهرشاد-مقاومت به صورت شرکت نکردن در مجالس دولتی و جشن ها-عدم خروج بانوان از منزل و..... .در بررسی اقدامات پهلوی اول در گرایش به غرب نمی توان به نقش رهبران دینی و مردم و ایستادگی آنها توجه نکرد.البته شاهی که خود به دست انگلیسها بر سر قدرت امده بود یا به آلمانها بیش از متخصصین ایرانی بها می داد، طبیعی بود که قراداد نفتی با انگلیس را نیز با وجود یک ژست قهرمانانه تمدید نماید و در فرهنگ و سیاست نیز پیرو ایشان باشد.   

 از طرفی معمولا" گفتمانها در فضایی رشد می کنند که عناصر غیر و ضد آنها وجود داشته باشد.گفتمان ناسیونالیسم ایرانی نیز زمانی رشد کرد که مردم ما بیگانگان را مسلط بر کشور خود دیدند.در شهریور 1320 هم آنچه موجب ناراحتی ملت بود،اینکه رضا شاه مستبد بوسیله اجنبی ها از حکومت خلع شده. در این میان نفرت ایرانیان از متجاوزین باعث پیدایش نوعی از ناسیونالیسم در ایران شد که از خصوصیات آن تنفر از قدرتهای بزرگ،بدبینی نسبت به سرمایه گذاری های خارجی و توجه به نیروهای داخلی بود و در مجموع ابراز تنفر از هرگونه مداخله خارجی، از جانب ملت، از پیامدهای آن است.این حس بیگانه ستیزی تا مدتها در حافظه جمعی ایرانیان پا برجا ماند.ایرانیان در این فضا به بازشناسی مرزهای هویتی خود احساس نیاز کردند که اندیشه و عمل فدائیان اسلام نیز متاثر از چنین شرایطی بود.اینها احساساتی بود که بعدها با پیروزی انقلاب اسلامی بر سر ابر قدرتها آوار گردید.                                                                                                      

ر)دوران پهلوی دوم

محمد رضا شاه در طی دوران سلطنت خود به شدت به آمریکا نزدیک‌ و وابسته‌ بود و عملا خود را تحت الحمایه آمریکا و انگلیس می دانست.بارزترین نمونه دست زدن شاه به دامان آمریکا و انگلیس و تبعیت کامل از ایشان کودتای ننگین 28 مرداد بود. ایران با قرارداد کنسرسیوم نفت در سال 1333 و با ورود به پیمان بغداد در سال 1334 کاملا در اردوگاه غرب قرار گرفت و با قراردادی نظامی در سال 1338 از امریکا تضمین کمک نظامی گرفت.او در عرصه فرهنگ نیز مروج و مقوم فرهنگ مصرف گرا یی و لذت طلبی غرب در ایران بود.   

در مقابل سیاست های غرب گرایانه ی محمدرضا پهلوی، عکس العمل هایی از جانب روحانیت و روشنفکران مذهبی صورت گرفت که وجه مشخصه ی تمامی آنها دعوت برای بازگشت به خویشتن اسلامی  است. از جمله هنگامی که شاه در صدد اجرایی نمودن برنامه به اصطلاح انقلاب سفید، که بقای سلطنت او نیز به نوعی به این اصلاحات آمریکایی مآب بستگی داشت، برآمد امام خمینی (ره) در واکنش به اصرار شاه بر برگزاری رفراندوم، طی اعلامیه ای آن را تحریم کرده و فرمودند که این رفراندوم در مقابل حکم اسلام و قانون اساسی بی ارزش است.قیامهای مردم ایران پس از آن و از جمله قیام 17 شهریور وحادثه فیضیه همگی در امتداد خط استعمار ستیزی ایرانیان بوده است که با انقلاب اسلامی و در دوران جمهوری اسلامی به اوج خود رسید.       

  ز )دوران انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی ایران که با تعریفی معنوی از انسان در عصر تحیر بشریت بین مکاتب دنیوی و بن بست ایدئولوژی های شرقی وغربی، به پیروزی رسیده بود ، از ابتدای تولد به رویارویی با مظاهر استکبار پرداخت. با پیروزی انقلاب اسلامی اما دولت آمریکا دست از مداخله در امور ایران برنداشت و تمام امکانات خود را به کار گرفت تا انقلاب نوپای ایران را شکست داده و یا حداقل در آن انحرافی ایجاد کند. از آنجایی که در بسیاری تنشهای داخلی کشور دست آمریکا به گونه ای کاملا آشکار دیده می شد، دانشجویان پیرو خط امام با الهام از اعلام مواضع و سخنان امام(ره)، در اقدامی بی نظیر به تسخیر لانه جاسوسی(سفارت آمریکا) دست زدند. اولین تنش در روابط ایران و استعمار پیر انگلستان هم در این زمان چند روز بعد از تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان پدید آمد. در این زمان بود که تعدادی دیگر از دانشجویان انقلابی، به سفارت انگلستان حمله ای محدود نمودند.از طرفی در جریان اشغال سفارت ایران در لندن در ابتدای انقلاب که منجر به کشته‌شدن دو تن از کارمندان سفارت شد، بریتانیا  به دلیل کوتاهی در برخورد با مهاجمان، مقصر دانسته شده و می شود. در دفاع مقدس نیز شاهد مقاومت مثال زدنی ملتی بودیم که یک تنه در برابر جهان غرب ایستاد و ایشان را از تهاجم خود مایوس و سرخورده کرد.هراس کنونی غرب از رویارویی مستقیم نظامی با ایران نیز ریشه در همین دوران پرغرور دارد.                                                                                                                     

اما در دوره ی بازسازی اقتصادی در فاصله سالهای 1368-1376 شاهد حرکت به سوی نوعی مصرف گرایی و استفاده از محصولات فرهنگی غرب هستیم که میرفت تا باعث تغییر در نوع نیازهای نسل جوان گردد. رهبر معظم انقلاب در دیدار با جمعی از کارگران و فرهنگیان کشور در تاریخ 15/2/1372 در این باره چنین گفتند:« عده‌اى خیال کرده‌اند که وقتى ما به تهاجم فرهنگى غرب حمله مى‌کنیم، فقط مسأله‌مان این‌است که یک نفر در خیابان حجابش را درست رعایت نکرده است! مردم به حمدالله حجابشان را رعایت مى‌کنند؛ الا افرادى قلیل. مسأله‌ اینها نیست. اصل قضیه آن است که داخل خانه‌هاست و از مجامع جوانان سرچشمه مى‌گیرد و دشمنان آن‌جا کار مى‌کنند. آن‌که آشکار نیست، خطر آن‌جاست. جوانان ما شهوات را دور انداختند، راحتى و لذت را دور انداختند؛ رفتند در میدان مبارزه و توانستند دشمن را به زانو درآورند. حال دشمن از جوانان ما انتقامش را مى‌گیرد. انتقام دشمن این است که جوانان ما را به لذات و شهوات سرگرم کند».به واسطه تیزبینی ها و اعلام خطرهایی چنین بود که فرهنگ مصرف گرایی و گرایش به مظاهر فرهنگ غربی در بین جوانان ایران مهار شد.                                                                                                                          

 در دوران اصلاحات اما خطر به شکلی دیگر و در قالب کوتاه امدن از ارزشها در مقابل غرب در میان برخی مسئولین می رفت که نمود پیدا کند و اگر حمایت حزب اله نبود ممکن بود با آمریکا در این زمینه معامله شود. در بحث انرژی هسته‌ای نیز تا قبل از ورود مستقیم رهبری به این عرصه شاهد عقب نشینی های بی موردی از جانب دولت بودیم.                                                                                                             

از جمله اتفاقات مثبتی که در راستای اهداف جمهوری اسلامی ایران و سیاست صدور انقلاب در برابر هجوم فرهنگی-سیاسی غرب رخ داده است ، پدیده ی «بیداری اسلامی» در قالب جنبش هایی است که به شدت متاثر از انقلاب اسلامی ایران بوده است و حکومتهای خادم غرب را در خاورمیانه و شمال آفریقا یا بر انداخته و یا به لرزه در اورده است.شبکه های بین المللی خبری ایران نیز همزمان با شروع تحولات و شعله ور شدن اعتراضات مردمی در کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه به پوشش خبری این انقلابها پرداختند و اقدام به اعلام وقایع امور به مسلمانان و مردم جهان و منطقه کرده و از در پدافندی تاثیر گذار در برابر افند رسانه ای غرب در امدند.                                                                                                                  

اکنون نیز با پیشرفتهای انگار ناپذیر کشورمان در دانش هسته ای و قدرت گیری بیش از پیش جمهوری اسلامی ایران در منطقه ،ادبیات غرب دربرابر ملت ایران و از جمله در مذاکرات هسته ای تغییر یافته و توام با احترام گردیده که این تغییر ادبیات نتیجه پایداری مردم برحقوق هسته ای و تقویت توانایی های داخلی کشورمان است. اگر به روند گذشته نگاه کنیم می بینیم که آنها زمانی با اصل فعالیت های هسته ای کشورمان مخالف بودند اما اکنون ناگزیر از این شده اند که حقوق هسته ای ما را در عمل به رسمیت شناسند.مشاهده نتایج رویکردهای گوناگون به غرب از تسلیم و سازش تا مقاومت توام با تدبیر نشان می دهد که یگانه راه حفظ حقوق هر ملت و از جمله ایران در برابر امپریالیسم غرب ایستادن بر آرمانها و مقاومت در برابر زیاده خواهی هاست و غفلت یا تسلیم در رابطه با ایشان حاصلی جز قربانی شدن نخواهد داشت.

https://www.cafetarikh.com/news/20100/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما