۰
plusresetminus
برشهایی از کتاب « تو در قاهره خواهی مرد»

مجله تایم و روایت شاه از لحظات ترور

آخرین روز فروردین. فروردینی که در آن عذاب کشیدی. جان کندی. جان به لب شدی. در کاخت مورد سوءقصد قرار گرفتی. در قصرت رگبار گلوله‌ها را به سویت شلیک کردند. در این آخرین روز فروردین گزارش‌ها و مطالب داخلی و خارجی را دربارهٔ سوءقصدت خوانده‌ای. به مجلهٔ تایم گفته‌ای پس از پیاده شدن از اتومبیلت متوجه پایین بودن لولهٔ مسلسل در دست سرباز مهاجم شده بودی.
مجله تایم و روایت شاه از لحظات ترور
در ص 58 کتاب می خوانیم:

در ۲۲ فروردین ۱۳۴۴، رضا شمس‌آبادی یکی از سربازان محافظ کاخ مرمر چند گلوله به سوی شاه شلیک کرد. سوءقصدی که شاه را هراسان کرد و لحظاتی بعد به کشته شدن شمس‌آبادی توسط یکی دیگر از محافظان انجامید. صدر بعد از روایت ترور شاه توسط این سرباز ۲۴ ساله، روایت شاه از این ترور را در گفت‌وگو با مجله تایم نقل کرده است. او می‌نویسد: «آخرین روز فروردین. فروردینی که در آن عذاب کشیدی. جان کندی. جان به لب شدی. در کاخت مورد سوءقصد قرار گرفتی. در قصرت رگبار گلوله‌ها را به سویت شلیک کردند. در این آخرین روز فروردین گزارش‌ها و مطالب داخلی و خارجی را دربارهٔ سوءقصدت خوانده‌ای. به مجلهٔ تایم گفته‌ای پس از پیاده شدن از اتومبیلت متوجه پایین بودن لولهٔ مسلسل در دست سرباز مهاجم شده بودی. گفته‌ای می‌دانی این نشانهٔ آمادگی برای تیراندازی است و بنابراین با سرعت وارد کاخ شدی. گفته‌ای به ملکهٔ سومت فرح که بلافاصله بعد از تیراندازی‌ها به تو زنگ زد، گفتی خداوند بار دیگر نجاتت داد. گفته‌ای پس از تیراندازی، ژنرال محمد موسی، فرمانده کل قوای پاکستان و طیب حسین، سفیر پاکستان در سالن خاتم کاخ ملاقات از پیش‌ تعیین‌شده‌ات را انجام دادی...» (ص۵۸)

 

در ص 59 آمده است:

نویسنده ترس و وحشت شاه از ماجرای سوءقصد را در بی‌قراری و عصبی بودنش طی دیدارهایش با افراد مختلف و از لابه‌لای سخنانش در این دیدارها به تصویر می‌کشد: «ظاهراً خونسرد هستی ولی نیستی. ظاهراً آرام هستی ولی نیستی. همان روز در دیدار با اعضای هیات مدیرهٔ شورای عالی و هیات اجرایی حزب ایران نوین، بی‌قراری‌ات را نشان داده‌ای. صدایت را بالا برده و گفته‌ای "... هر قدر پیشرفت می‌کنیم دشمنان ما دیوانه‌تر می‌شوند و بی‌اراده و دیوانه‌وار دست به کارهای مذبوحانه می‌زنند..." ظاهراً خونسرد هستی ولی نیستی. ظاهراً آرام هستی ولی نیستی. تصور می‌کنی خبرچین‌ها دوره‌ات کرده‌اند. خبرچین‌های لعنتی، خودفروخته‌های نکبتی. تصور می‌کنی پس هر دیواری بدخواهی گوش ایستاده. تصور می‌کنی پشت هر دری مردی با سلاح آتشین انتظارت را می‌کشد.» (ص۵۹)

https://www.cafetarikh.com/news/20142/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما