۰
plusresetminus
... اما هنگامی که خلق خوشی داشت، بسیار سرزنده و دلنشین بود... حس کنجکاوی‌اش، اروپاییانی را که از دربارش دیدن می‌کردند به خوشامدی گرم مطمئن می‌کرد و آن‌ها می‌توانستند انتظار سوال پیچ شدن داشته باشند
شاه عباس و علاقه به سواری، کمان‌کشی و راستگویی ایران باستان
در صص 191- 199 می خوانیم:

در فصل چهاردهم که دیوید بلو آن را «شاه عباس، انسان و پادشاه» نامیده، دیدگاه نویسنده درباره شاه عباس روشن‌تر می‌شود. در این فصل نویسنده تلاش می‌کند با کنار هم قرار دادن خصوصیات مختلفی که به نظر او شاه عباس دارا بود، به قول خودش شخصیت او را دقیق‌تر بررسی کند: «برعکس بسیاری از نجبای دربارش که دوست داشتند جامه‌های ابریشم و زربفت گران‌بها بپوشند، شاه عباس لباس ساده از پارچه سرخ، سبز یا سیاه را ترجیح می‌داد... اما در جشن‌ها و مناسبت‌های رسمی جامه‌های پر زرق و برق‌تری می‌پوشید... به‌‌ همان سادگی غذا تناول می‌کرد که لباس می‌پوشید... از تدارک و پختن غذا لذت می‌برد... گرچه شاه عباس کم غذا می‌خورد اما به اعتدال نمی‌نوشید. تقریبا بدون استثناء، تمامی اروپاییانی که به دربار او رفته‌اند از اینکه او می‌توانست ساعات متمادی بنوشد به شگفت آمده‌اند. اما هیچ یک از آن‌ها هرگز او را مانند جانشینانش مست ندیدند... او بی‌‌‌نهایت بی‌قرار بود و دائم به انجام کاری مشغول... به همین اندازه از تنبلی دیگران بیزار بود... به چشم او دروغ گفتن حتی خلافی خطیر‌تر بود... به یقین سه چیز را که ایرانیان باستان پیش از هر چیز به مردان جوان خود می‌آموختند قبول داشت: سواری، کمان‌کشی و راستگویی...همه کسانی که او را ملاقات کرده‌اند تحت تاثیر فراست جالب توجه او قرار می‌گرفتند... شاه عباس در عین حال به شدت خرافاتی بود... مردم شاه را کسی می‌دیدند که عدالت را در حق آن‌ها اجرا می‌کند، که معمولا به معنی حفظ آن‌ها از ستم مقامات بود... از این نظر، شاه عباس به داشتن وجدان، بی‌طرفی و سخت‌گیری معروف بود... شاه عباس مجبور بود برای ساختن کشوری منظم و بدون هرج و مرج که به میراث برده بود بی‌رحم باشد، چنان که بود... اما هنگامی که خلق خوشی داشت، بسیار سرزنده و دلنشین بود... حس کنجکاوی‌اش، اروپاییانی را که از دربارش دیدن می‌کردند به خوشامدی گرم مطمئن می‌کرد و آن‌ها می‌توانستند انتظار سوال پیچ شدن داشته باشند... شاه عباس واجد نوعی حس شوخ طبعی ناسوده و دلقک‌وار بود... بی‌تکلفی نشان سبک حکومتی شاه عباس بود... شاه عباس در هر شهری که بود با اسب به شهر می‌رفت تا اگر توانست با مردم سخن بگوید و شاهد اوضاع و احوال باشد... او اغلب بی‌خبر به مغازه‌ها، قهوه‌خانه‌ها و حتی خانه‌های مردم وارد می‌شد... او مخصوصا مشتاق گردش دور و بر بازار‌ها بود و گاه این کار را با جامه مبدل انجام می‌داد، هم برای آنکه بشنود مردم درباره او چه‌ها می‌گویند و هم برای وارسی آنچه برای فروش در بازار عرضه می‌شد... این تنها راه مطلع شدن شاه عباس از اوضاع و احوال قلمرو پادشاهی خود نبود. مانند بیشتر حکمرانان و نظام‌های ایرانی، او لشکری از جاسوسان داشت... تردیدی نیست که بیشتر رعایای وی شاه عباس را با تحسین و محبتی آمیخته با ترس می‌نگریستند...»

 

https://www.cafetarikh.com/news/20475/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما