۲
plusresetminus
تحلیل موضوعی قسمت دهم سریال معمای شاه

قوام السلطنه، دولتمرد قجری سلطنت پهلوی

در دوره وزارت جنگ رضاخان، ما شاهد تنش جدی بین رضاخان و احمد قوام هستیم. آن¬چه بیشتر از هر چیز خاطر قوام را مشوش می¬ساخت، رشد قدرت رضاخان بود. قوام سعی در محدود کردن اختیارات رضاخان داشت..
قوام السلطنه، دولتمرد قجری سلطنت پهلوی
جوان و تاریخ- ادب و هنر

 

مقدمه

 در تاریخ معاصر ایران و در بین سیاست مداران و نخست وزیران ، مشابهت‌های زیادی در زندگی سیاسی قوام السلطنه با دکتر مصدق مشاهده می‌شود. هر دو سیاستمدار، اصل و نسب قاجاریه‌ای داشتند. هر دو از خانواده‌ای اشرافی و زمیندار برخاسته بودند. هر دو اصطلاحاَ از میرزاها و دبیران و مستوفی‌های دربار بودند. هر دو دارای خط و ربط خوبی بودند. هر دو در اروپا تحصیل کرده بودند. هر دو در نیمه اول عمر خود والی مهمترین ایالت‌های ایران بودند (خراسان و فارس). هر دو وزیر مالیه و خارجه بودند. هر دو با پادشاهی رضا خان مخالف بودند وهر دو در طول سلطنت او خانه نشین بودند. و بالاخره هر دو در مقاطعی حساس نخست وزیر ایران بودند (قوام بیشتر و مصدق کمتر) و جالب اینکه در مقطعی قوام رئیس الوزرا بود و مصدق در کابینه او وزیر مالیه بود. در حوزه سیاست خارجی نیز هر دو با نفوذ زیاد انگلستان مخالف بودند و معتقد بودند که امریکا به عنوان موازنه کننده روس و انگلیس باید در سیاست و اقتصاد و ارتش ایران نقش موثر داشته باشد. در این تفکر قوام پیش آهنگ بود و مصدق بیشتر از قوام تاثیر گرفته بود. در قسمت دهم سریال معمای شاه یکی از شخصیتهای اصلی که وارد سریال شد، احمد قوام بود که در قامت نخست وزیری ایران توانست به غائله آذربایجان و خروج نیروهای ارتش سرخ از آذربایجان خاتمه دهد. در این بخش از سلسله تحلیلهای موضوعی سریال معمای شاه به دنبال بررسی حیات سیاسی قوام السلطنه در جریان تحولات سیاسی و اجتماعی ایران و نوع مواجهه وی با استعمار انگلیس و روس هستیم.

 

بازخوانی حیات سیاسی و اجتماعی قوام السلطنه

 احمد قوام معروف به قوا السلطنه ، فردی که در پنج دوره به نخست وزیری ایران رسید؛ فرزند میرز ابراهیم معتمدالسلطنه فرزند میرزامحمد قوام­الدوله است. احمد قوام در 1252ش، در تهران متولد شد.[1]  احمد هنوز بیش از یک سال نداشت که مادر خود را از دست داد. احمد از 6 سالگی تحصیلات مقدماتی را آغاز کرد و تحصیلات متوسطه و عالی خود را آغاز نمود.[2]  احمد قوام  در سفر سوم مظفرالدین شاه به فرنگ(1323) در صف همراهان شاه بود. پس از بازگشت ترفیع مقام یافت و با لقب(وزیر حضور) رئیس دفتر مخصوص شاه شد.[3]   قوام مشروطه خواه بود و با مشروطه­خواهان در ارتباط بود و آنان را از تحولاتی که در دربار جریان داشت با خبر می­ساخت. بالاخره فرمان مشروطه به خط زیبا و خوش قوام­السلطنه در 13 مرداد 1285(ه.ش) به امضای شاه رسید.[4]   قوام در کابینۀ مستوفی­الممالک وزیر جنگ شد و لایحۀ خلع سلاح مجاهدین را به تصویب رساند. وی تا سال 1296 مجموعا 9 بار در راس وزارتخانه­های عدلیه، مالیه و داخله قرار گرفت و در همان سال با اختیارات کامل به فرمانفرمایی خراسان و سیستان تعیین گردید.[5]

 

قوام در دوران گذار سلطنت قاجاریه و پس از سقوط کابینۀ سیدضیاء، قوام­السلطنه در خرداد 1300 از طرف شاه رئیس­الوزراء شد. از اولین اقداماتی که قوام قبل از تعیین هیات دولت انجام داد آزادی محبوسین سیدضیاء بود. اقدام بعدی وی افتتاح مجلس دورۀ چهارم بود.[6] قوام در مدت زمامداری خود توانست طغیان کلنل محمدتقی خان پسیان، میرزا کوچک­خان جنگلی، امیرموید سوادکوهی، ساعدالدولۀ تنکابنی را سرکوب کند. از اقدامات دیگر او تصویب قرارداد 1921، در 24 آذر 1300(ه.ش) بین ایران و شوروی است. هم­چنین در 14 آذر 1300 عهدنامۀ ایران و افغانستان نیز تصویب شد.[7]

 

  در دوره وزارت جنگ رضاخان، ما شاهد تنش جدی بین رضاخان و احمد قوام هستیم. آن­چه بیشتر از هر چیز خاطر قوام را مشوش می­ساخت، رشد قدرت رضاخان بود. قوام سعی در محدود کردن اختیارات رضاخان داشت و لذا در مهر ماه 1301 قوام و رضاخان در کاخ گلستان با یکدیگر مذاکره کردند و قرار شد سردار سپه به مجلس برود و اظهار کند بر طبق قانون اساسی رفتار خواهد کرد و حکومت نظامی را نیز الغا خواهد نمود.[8] اما در  16 مهر 1302، 8 ماه پس از سقوط کابینه، قوام به اتهام توطئه و طرح­ریزی برنامۀ ترور رضاخان بازداشت شد و سرانجام به تبعید قوام از ایران منتهی گردید.[9]   قوام در اواخر 1309 به ایران بازگشت؛ ولی هیچ­گونه فعالیت سیاسی نداشت و بیشتر اوقات خود را در باغ چای خود می­گذرانید.

 

  قوام و موضوع خروج نیروهای شوروی از خاک ایران

 حسین فردوست در مورد نخست وزیران دورۀ اول سلطنت محمدرضا می­گوید: افرادی که به صدارت می­رسیدند، وابستگان انگلیس بودند. احمد قوام هم به سیاست انگلیس و هم به سیاست آمریکا وابسته بود؛ولی با روس­ها قمار می­کرد.[10]  قوام در 25 بهمن 1324 مأمور تشکیل کابینه شد.  وی در این دوره از صدارت خود چون سیاستهای اتحاد جماهیر شوروی را تایید می‌کرد مورد حمایت حزب توده قرار گرفت‌. قوام در اولین انتصاب خود مظفر فیروز مخالف سرسخت شاه را به عنوان معاون سیاسی و پارلمانی خود برگزید. در 29 بهمن 1324 قوام در رأس یک هیأت بلندپایه سیاسی و اقتصادی و فرهنگی به مسکو رفت و در دوم اسفند با استالین مذاکرات مفصل و طولانی انجام داد. وی سرانجام در برابر فشارهای سرسختانه روسها پذیرفت که پس از بازگشت به ایران تعدادی از اعضای حزب توده را برای همکاری در کابینه بپذیرد و قرارداد واگذاری نفت شمال را با نمایندگان اعزامی دولت شوروی امضاء کند، مشروط بر آن که اتحاد جماهیر شوروی نیز از فرقه دمکرات آذربایجان حمایت نکند و قوای خود را از ایران خارج سازد. او در 16 اسفند 1324 به تهران بازگشت‌. این قرارها عملی شد و پیرو مذاکرات قوام و سادچیکف ـ سفیر تام الاختیار شوروی در تهران ـ اعلامیه مشترکی در 15 فروردین 1325 به امضای دوطرف رسید که در آن بر چهار مورد تأکید شده بود. این موارد عبارت بودند از:

 

1. دولت ایران حزب توده را در قدرت سهیم سازد.

 2.  ارتش شوروی ظرف یک ماه و نیم تمام خاک ایران را تخلیه کند.

 3. از آنجا که حوادث آذربایجان یک موضوع داخلی است‌، باید ترتیبی مسالمت‌آمیز برای حل آن اتخاذ گردد.

 4. قرارداد ایجاد شرکت نفت ایران و شوروی تا انقضای مدت 7 ماه برای تصویب مجلس پانزدهم پیشنهاد شود.

 بند اول مقاوله نامه به موقع انجام شد و در 10 مرداد 1325، قوام دولت ائتلافی خود با حزب توده و حزب ایران را تشکیل داد. در این کابینه دکتر مرتضی یزدی به سمت وزیر بهداری‌، دکتر فریدون کشاورز به سمت وزیر فرهنگ و ایرج اسکندری به سمت وزیر بازرگانی و پیشه و هنر منصوب شدند. بند دوم مقاوله نامه نیز متعاقب اجرای بند اول عملی شد و روسها نیروهای خود را از ایران خارج کردند.  ذکر این نکته ضروری است که در ترغیب روسها به خروج از ایران‌، علاوه بر امتیاز دادن قوام‌، تهدید ترومن نیز مؤثر بود.[11]

 

با خروج ارتش سرخ از ایران، قوام السلطنه وزیران توده‌ای را از دولت اخراج و انحلال دولت را اعلام داشت و دولت جدیدی تشکیل داد. در این دوره از نخست وزیری بود که وی حزب پرقدرت دمکرات را با کمک فکری مظفر فیروز پایه‌گذاری کرد ودر آذر 1325 با تجهیز و بسیج ارتش، فرمان حمله به آذربایجان و فرقة دمکرات را صادر کرد. در 21 آذر با حملة نیروهای ارتش‌، آذربایجان آزاد و بساط فرقة دمکرات درهم پیچیده شد. در این حمله، دولت و ارتش شوروی به طمع به دست آوردن امتیاز نفت شمال هیچ گونه واکنشی نشان ندادند، ـ در مجلس پانزدهم (29 مهر 1326)قرارداد واگذاری نفت شمال به شوروی تصویب نشد و نمایندگان مجلس با پشتیبانی ملت کلیه نقشه‌های سوسیال امپریالیسم شوروی را نقش بر آب نمودند. بزرگترین خطای سیاسی قوام پیوند سیاسی با دربار در 26 تیر 1331 ش بود که به دنبال یک سری ملاقاتهای سیاسی با اشرف در اروپا و مذاکرات طولانی، پس از قریب پنج سال قطع رابطه با شاه و دربار صورت گرفت. قوام در راستای این پیوند اعلامیه شدیداللحن و تندی انتشار داد و در این اعلامیه تصمیم خود را به اجرای اصلاحات و «مبارزه با افراطیون سرخ، دفع ارتجاع سیاه و اظهار انزجار از عوام فریبی وریا و خاتمه دادن به دوران عصیان » را مطرح ساخت. او در این اعلامیه گفت: «کشتیبان را سیاستی دگر آمد». او با تندی به ایجاد محاکم انقلابی و برقراری امنیت اشاره کرد و مسئله نفت را یکی از لازمترین مساعی دولت دانست و اشاره کرد حل قضیه نفت هر چند مشکل است، ولی غیر ممکن نیست. انتشار این اعلامیه موجب مخالفت شدید آیت الله کاشانی رهبر مبارز نهضت نفت گشت و قیام 30 تیر 1331 شکل گرفت به طوری که قوام در عصر 30 تیر 1331 از صدارت بر کنار گشت. شکست قوام در تیر 1331 شکست سیاسی این سیاستمدار پیر به حساب می‌آمد و پس از آن قوام تا پایان حیات خود کمر راست نکرد.

 

قوام  سرانجام 31 تیر 1334 در اثر بیماری قلبی درگذشت و در قم دفن شد. احمد قوام در جوانی با اشرف السلطنه دختر حاجب الدوله امیرعلائی ازدواج کرد، امّا صاحب فرزند نشد، سپس در 1326 در لاهیجان‌، با یک دختر روستایی ازدواج کرد و از او صاحب یک پسر شد. این پسر 8 ساله بود که قوام درگذشت‌.  درباره قوام السلطنه سیاستمدار کهنسالی که قریب 60 سال در صحنه سیاسی ایران بازیگر ماهری بود، همه گونه سخن رفته است. او مجموعاً پنج بار نخست‌وزیر و متجاوز از بیست مرتبه وزیر، یک بار فرمانروای کل خراسان و یک دوره هم وکیل مجلس بوده است. قوام ذاتاً مردی مستبد و قانون‌شکن و جاه طلب بود، از جنجال و سروصدا لذت می‌برد، همیشه دوران صدارت او با هیاهو و سروصدا توأم بوده است ولی در عین حال به وطن عشق می‌ورزید و هرگز خیانتی به زعم خود مرتکب نشد. از تملق لذت می‌برد، به همین دلیل اطرافیان او را همیشه افراد متملق و چاپلوس تشکیل می‌دادند. از ریخت و پاش دولتی ابائی نداشت. 

 

 

https://www.cafetarikh.com/news/21737/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما