دستور است که شکست بخورید

از وقایعی که اوایل شهریور 1320 دهان به دهان نقل می شد این که رضاشاه روز دوم شهریور وقتی به لشکر باغشاه می رود می بیند یک نفر آنجا نیست و سربازان و افسران همه رفته اند . جریان را که می پرسد می گویند به دستور سرلشکر احمد نخجوان وزیر جنگ و شورای امرای افسران ارتش به تمام افراد ارتش مرخصی داده شده و آنان به روستاها و شهرهای خود رفته اند . همان روز رضاشاه همه افسران ارشد را به کاخ سعد آباد احضار می کند . او به قدری عصبانی بود که با شمشیر به شانه ی سرلشکر نخجوان و معاون او سرتیپ علی ریاضی می زند و آنان را خلع درجه می کند و در همان کاخ دستور می دهد آنان را زندانی کنند و از عجایب این که همین سرلشکر احمد نخجوان در کابینه ی دوم فروغی مجددا به سمت وزیر جنگ معرفی شد و خیال می کنم زمانی بود که رضاشاه هنوز کشور را ترک نگفته بود و اعتراضی هم نکرد . بنابراین بخوبی پیداست مرخص کردن افراد ارتش به دستور نیروی بیگانه بوده است . حتی از یکی از تیمسارها شنیدم سربازان گرسنه با پای پیاده و با پیراهن و شلوار پاره در جاده قم عازم خانه های خود بودند و در حالی که امرای ارتشلباسسربازی را از آنان گرفته بودند و هیچ یک اعتراضی به افسران فراری و فرماندهان لشکر نمی کردند .