۰
plusresetminus
شغل دندان پزشکی و دندان سازی یکی از مشاغلی می باشد که در ایران سابقه ای بس طولانی دارد.
دندان سازان و دندان پزشکان قجری /عکس
بی تردید نخستین دندان پزشکان ایرانی دلاک ها و سلمانی ها بوده اند اما از اواسط دوره قاجار و ورود گسترده ی اروپاییان به ایران شاهد ورود دندان سازان و افرادی متخصص در امر دندان پزشکی می باشیم، چنانچه نخستین ثمره ی آن ساخت دندان مصنوعی بود، به نحوی که جعفر شهری در این باره می نویسد: شاید دندان مصنوعی در ایران بیش از صد سال سابقه ی عام نداشته باشد و به قول مشهور اول سازنده دندان مصنوعی دندان کش و جراح و طبیب دندانی بنام استپانیان بوده که در شمال خیابان چراغ برق جنب کوچه ناظم الاطبا جایگاهی داشته و پس از آن مهاجر روسی ای که از قفقاز آمده در خیابان منوچهری مطبی گرفت، دندانسازی که علاوه بر ساختن دندان مصنوعی در دندان کشی نیز استادی و زور پنجه ای تعجب آور داشته که همانند یکی از اسلاف خود که او نیز از افغان آمده بطور سیار دندان می کشید روغن مانندی به لثه دندان مالیده بدون کلبتین (انبر) و تنها به مدد دو انگشت شست و سبابه دندان را بطرفة العینی، بدون درد و الم بیرون می کشید.
در ابتدا دندان های مصنوعی بغیر آن ها که استپانیان می ساخت بجز دهان خراب کن هایی نبودند که وسیله تازه کارهای بی اطلاع ساخته می شدند و از آنجا که در آن زمان مثل دیگر اعضا و اندام که وقتی زنِ چاق و وقتی لاغر و زمانی ابروی کلفت پاچه بزی و زمانی نازک قطانی مد می شود دندان ریز باب شده بود تا آنجا که خواستگارها بجز دختر دندان ریز نمی پسندیدند و دندانسازها هم که دندان های ریزِ سفید دندان موشی بکار گرفته و لثه هایش را که کلفت طنابی قرمز و آن که دندان را تا به قول خودشان کله نکند هر چه زیادتر به داخل دهان می بردند و از قد که می گفتند کوبیده شده جا می افتد بلند گرفته که دهان نیمه باز مانده بدترین هیئت ها را به صورت داده در جا افتادن هم که لب ها به درون رفته و چروکیده گویی درِ کیسه بهم آورده اند و در خندیدن که لثه سرخ کلفت آن بیریک زده بیننده را دچار تهوع می نمود و از بدنمایی و زشتی در آن حد که کسی با دندان مصنوعی دار نه هم غذا و نه هم صحبت می گردید.
مخصوصاً عدم عادت به شستنشان که در اکثر، زنگ و سیاهی دود و غذا و زوائد میان فواصلشان بود و بی ادبیشان که در هرجا، اگرچه در دکاکین و قهوه خانه و سرِ سفره عام که از دهان بیرون کشیده زیر رویشان را که غذا و چیزی رفته بود انگشت کشیده فیت و فوت کرده به دهان می گذاشتند.

قیمت دندان مصنوعی
قیمت این دندان ها در ابتدا از دستی سی چهل تومان بود که کم کم در اثر زیاد شدن دست و همکار به دستی ده و پنج تومان رسید، تا دو مرتبه که سیر صعودی یافته به پنجاه و شصت تومان تثبیت گردید و دندان هایی که سفارشی و توسط دندانسازهای بالاشهریِ اسم و آوازه دار به قیمت دستی صد و صد و پنجاه تومان ساخته می شد و ارزان تر از همه جا مشهد و کاشان بود که می گفتند هم دندان هایشان بهتر است و هم ارزانتر و هم یکی دو روزه تحویل می دهند، در قیمت دستی بیست و پنج، سی تومان و تا اواخر که در چهل و پنجاه تومان، مطابق خوب و بد جنس دندان باقی ماند و چه زیاد افرادی که بخاطر ارزانی و زودرسی دندان بار سفر مشهد بسته یک تیر و دو نشان نموده هم زیارت کرده هم دندان می گذاشتند و جمعی که در زیارت قم به کاشان رفته صبح سفارش دندان داده عصر گرفته مراجعت می کردند.
دندان مصنوعیدر ابتدا کسی به سهولت به زیر بارش ننمیرفت و آن را نجس و فرنگی و حرام و مال مرده و مانند آن خوانده و طرفداری نداشت اما کم کم کارش به جایی رسید که اکثراً دندان مصنوعی گذار شده تا آنجا که با اندک ناراحتی ای چاره آن را کشیدن کامل و گذاشتن دندان مصنوعی دانستند به این صورت که غیرفقرا به دندانساز و فقرا و روستاییان و بی پول و پَلِه ها که به (میدان سید اسماعیل) یا مرده شوخانه رفته از میان دندان هایی که روی هم ریخته شده بود دستی در دهان امتحان نموده چند تومانی داده راهی می شدند، که در این باره هم ایرادی نمی توانست داشته باشد که چه چیزمان به همه کس می ماند که دندان مصنوعی گذاری و دندان سازیمان باشد! و اما در انتخاب اینگونه دندان ها و امتحان کردن با دهان تا از بیماری و کثافت و گرد و غبار پاک بشوند به آن ها فوت می کردند!!

دلاک یا دندانساز!!
باید یادآور شد که قبل از این دکان و مؤسسه و خانه و محلی جهت کار دندان و امور آن وجود نداشت و مسائل دندان از کشیدن و دستور و دوا درمان منهای دندان مصنوعی تنها به عهده دلاک های حمام و سلمانی های دکان دار و دوره گرد بود تا کم کم که مردم بهداشت شناس و مملکت متمدن شده قرار شد آب را با قاشق خورده لحاف را با چنگال سر بکشند! و تعدادی از این دلاک ها و سلمانی ها دکان و محل مخصوص برای آن گرفته، با فریفتن شاگرد دندان سازهای خارجی و به هوای دندان کشیدن و اصلاح آن نزدشان رفتن دندان ساز و با ابزار جدید و عمل ساختن دندان مصنوعی آشنا گشتند و اندک اندک رشته شان مخصوص و دندان ساز معرفی گردیدند و شاگرد دندان سازهای کارآموخته هم آن هاییشان که توانستند دکانی فراهم کنند به آن افزودند.
در دکان اینگونه دندانسازها جز چند کلبتین کوچک و بزرگ و یکی دو پنس (انبرک طبی) و مقداری پنبه و یک لگن تف کنی و یک شیشه آب نمک وجود نداشت و ابزار ساختن دندان مصنوعیشان یکی دو قوطی گچ و چند قالب که روی میزشان ریخته شده بود و اسباب دکانشان یکی دو صندلی قراضه برای نشستن و صندلی زیرسری داری برای دندان کشیدن و میز کوچکی که کلبتین ها (انبرها) رویش چیده شده بود.
وسایل کرخ کننده به هیچ صورت وجود نداشت و فقط هنر دندانساز یا دندان کش بر این بود که هر چه سریعتر کار را تمام بکند و پس از آن که شیشه آب نمک را جهت بند آوردن خون بدست مریض بدهد که از آن در دهان و پای دندان کشیده شده بگیرد، شیشه ای برای تمام مشتریان و چه کسی جرئت کند کراهت از دهان زده ی دگران نماید، و چنانچه دندان مریض پیله و چرک داشت که عجالتاً نمی شد آن را بکنند دستور ضماد نشاسته یا گُل خطمی و دستمال آب گرمِ فصل به فصل که از بیرون به محل آن بگذارند بدهند تا سر باز نموده موقع کشیدنش برسد.

دندان کش های معروف
کیسه کش های حمام و سلمانی های دکاندار که بکار ختنه و زخم بندی و دندان کشی دست داشتند را نیز دلاک می گفتند و اگرچه تمامشان دندان می کشیدند اما تنها چند تنشان دلاک واقعیِ با نام و نشان که جهت خاطرجمعی زیادتر به آن ها رجوع می کردند، مانند دلاک حمام کوچه غریبان در بازار و دلاکِ حمام خشتی در محله عودلاجان و دلاکِ حمام مادرشاه یا حمام حکیم هاشم در اول بازار بزازها و دلاک حمام شریف الدوله در سنگلج و دلاک حمام بازار حاج غلامعلی در بازارچه صابون پزخانه و از سلمانی ها استاد محمدعلی دلاک در اول بازار پامنار و استاد حاجی سلمانی در بازار پاچنار و بقیه را مگر اجبار وادارشان به مراجعه به آن ها می نمود، مانند شدت دردِ دندان که طاقتِ رسانیدن به دلاک و سلمانی مشهور برایشان نگذاشته بود.
معمولا برای کشیدن دندان هیچگونه دارویی که جلوگیر درد آن شود وجود نداشت و فقط هنر دندان کش بود که بتواند مانع جلب توجه بیمار در کشیدن دندان بشود و سرعت عملش تا کار او را هنوز متوجه نشده تمام بکند و در این خصوص تنها استاد حسن بود که همیشه، بجز اوقاتی که اصلاح سر و روی مشتریان می نمود کلبتین خود را که تنها یک نوع برای همه دندان ها داشت در آستین پنهان نموده آماده بود، تا چه کسی مراجعه بکند و با ورودِ مشتریِ دندان دردی هم بود که بدون مقدمه و به اسم دیدن دندان او را به روی چهارپایه می نشاند و هنوز دهان مشتری باز نشده بود که آخش بلند شده و همراه آن که دندانش کف دستش گذاشته شده بود و فقط این حرف به مشتری که بلند شو راحت شدی، دندان درد کن و زن زِق زِقو را باید کشید و دهشاهی اجرتش را گرفته مرخصش می کرد.
اما بقیه چالاکی او را نداشته دندانکشی شان را با کمک این و آن مانند شاگرد یا مشتریان دکان یا راهگذار و اهل محل انجام می دادند که یکی دو تا را می گفتند تا وی را نگاه داشته از تکان نخوردنش خاطر جمع بشوند چه بدترین حالت برای بیرون کشیدن دندان آن بود که بیمار وسط کار جنبیده یا ترسیده بخواهد مانع شده یا سرش را گردانده دست او را بگیرد و یا از جا بلند بشود و بدتر از آن زمانی که دندان کمرشکن شده یا ریشه به فک جا مانده بود که نه تنها دستیار و وجود مددکار را واجب می نمود بلکه محتاج می شد تا زورمندانی نیز مریض را بی اعتنا به داد و قال و دشنام و ناسزاهایش محکم نگهش داشته کمک بکنند.

فوت و فن های دندان کشی
سوای جلادت در کار فوت و فن هایی نیز داشتند، از جمله استاد محمدعلی پامناری که به شاگردش یاد داده بود چنانچه انبر را به دندان مشتری گیر داد و سرفه زد اگر به دندان بالا گیر داده بود محکم به روی مشتش بکوید و اگر به دندان پایین محکم کرده بود به زیر مچش بزند، در این خاصیت که هم کمک به زور و هم به سرعت عمل بکند.
(شگرد)ی که از آن فواید بسیار دیده اکثر دندان ها را به همان شیوه درآورده بود و اواخر که پیر و ناتوان گردیده مشتش از نگاهداری انبر بازمانده کار دندان را کنار گذارده بود.
دیگر دندان کشیدن با ابریشم برای آن هایی که از انبر می ترسیدند و همه حواسشان با آنکه برای کشیدن آمده بودند آنجا بود که سلمانی دستش به طرف انبر نرود، و سلمانی دست های خالی از انبر خود را نشان مشتری می داد و مثلاً که می خواهد دندانش را معاینه بکند ابریشم تابیده محکمی را که آماده داشت به این اسم که می باید چربی دور دندان را پاک بکند به دور دندان قلاب نموده با یک تکان که سر دیگرش به مچ دست خودش قلاب شده بود آن را بیرون می کشید که البته این حیله به کار دندان های سبک نیمه لق نه دندان های درشت می آمد.
دیگر چهارپایه بود که مریض را بر روی آن نشانیده به نحوی انبر را به دندانش گیر داده آماده کشیدن می گردید که معلوم بود درد آن مریض را به مقابله داشته از چهارپایه حرکت می نمود و محکم به روی شانه اش زده آمرانه حکم به نشستنش می کرد و در حال نشستن، شاگردش که برای این کار در پشت سر مریض آماده بود چهار پایه را از زیرش کشیده سنگینی بدن دندانش را بیرون می کشید و با سر و صدا کردنش که دندان را به سر انبر نشانش می داد و اگر دندان بالایی مشتری بود انبر را گیر داده سر مشتری را به پایین می کشید و شاگرد آموخته کار سنجاقی از پشت به مشتری می نواخت که ناچار مشتری بشتاب از روی چهارپایه بلند می شد و باز کار خاتمه یافته بود! و انواع حیله ها از این قبیل که به کار دندان کشی می بردند، اما با اینهمه چه زیاد بودند مشتریانی که با این همه نیمه کاره از زیر دست سلمانی بلند و آه و واه کنان خارج شده منصرف می گشتند.
در این میان تنها استاد حاجی سلمانی گذر پاچنار بود که تا دندان را نمی کشید از سر مشتری دست بردار نبود چه عقیده داشت رنج نیمه کاره ماندن دندان به مراتب زیادتر از نکشیدن آن می باشد و برای این کار علاوه بر حیله ها عوامل دیگر که بکار می گرفت.

استاد حاجی سلمانی
این استاد حاجی مردی بود نسبتاً تنومند و به قول همسایگانش بی رگ که فحش و دشنام مشتریان برایش نقل و نبات آمده با آن ها گوشت می گرفت، پس در درجه اول دشنام و ناسزای مشتری برایش حل شده بود که باعث انصرافش نمی گردید و دکان و دندانکشی اش تئاتری که محل نشاط و خنده اهالی می گردید و مترصد می شدند که کِی مشتریِ دندانی به او رجوع نموده تفریح بکنند.
اولاً مشتریان را غالباً همراه یکی دو تن از زورمندان اهالی به بام دکان یعنی طاق بازار می کشید که فریاد و فغان او باعث جمع شدن مردم نشده از کارش باز ندارند و آن هایی که به رفتن به بام حاضر نمی شدند به روی صندلی دسته دار سلمانی اش نشانیده به یک طرفة العینی همراه اشاره شانه و دست هایش به صندلی بسته شده سرش در اختیار شاگرد قرار می گرفت و انبرش به دهانش می رفت و بسا مشاهده می شد که مشتری زورش به سر نگه دار و دیگران رسیده صندلی را از جا کنده بر پشت خود همراه استاد حاجی که سر انبرش در دهان وی و دسته اش در مشتش بود به وسط بازار می کشید و دشنامی بود که جویده جویده از دهان مشتری نثارش می گردید و مردم و راهگذرانی که به خنده و قهقهه می آمدند و چه زیاد که نصف بازارچه را با هم پیموده تا دندان را از دهان بیرون می کشید، آنگاه فحش ها را که به اخلاقش آشنا بودند پس مشتری داده می گفت (بد کردم راحتت کردم!) و بازش گردانده آب نمک به دهانش می گرفت!

اگر این چند نفر هم نوع عملشان کاملاً ابتدایی و اسباب خنده بود اما کمتر دیده و شنیده شد که به کسی در دندان کشی مانند شکستن فَک و درآوردن آن با دندان و مانند آن صدمه بزنند، در حالیکه دندانسازهای بعد که دکان و دستگاهی ساختند چه زیاد اتفاق می افتاد که دندان را شکسته یا جا گذاشته و یا تکه ای از فک را با دندان بیرون می آوردند، چه امید آمپول کرخ کننده شان هر گونه دقت و نگرش را از ایشان باز می گرفت، مخصوصاً از آن زمان که گواهی دانشکده و جواز کار هم زینت بخش دکان هایشان گردید که مصونیت از هر تعقیب و شکایت می یافتند.

https://www.cafetarikh.com/news/27387/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما