۰
plusresetminus
بر پایی مراسم ازدواج همواره یکی از با شور و نشاط ترین مراسم اجتماعی در تاریخ ایران بوده؛ چنانچه این امر در دوره ی قاجار نیز با حرارتی خاص و البته آداب و رسومی منحصر به فرد برگزار می شده است و در این بین افرادی در پیوند دادن زن و مرد در شرف ازدواج نقشی موثر داشتند، به نحوی یکی از آنان «دلاله ها» بودند.
دلاله هایی که واسطه ی خیر بودند!
 دروویل که در زمان فتحعلی شاه قاجار از ایران دیدن کرده می نویسد: «در ایران زن و شوهر آینده هرگز شخصاً در امر عروسی دخالت ندارند. این کار به عهده پیرزنانی گذاشته می شود که شغل دیگری جز این ندارند. وقتی که موضوع عروسی مرد جوانی به میان می آید مادر یا خاله یا یکی از زنان دیگر خانواده کوچه به کوچه و در به در راه افتاده و به دنبال دختری که باید بیش از همه مورد پسند داماد آینده قرار گیرد، می گردند. داماد پیش از عروس حق دیدن عروس را ندارد از این رو تصویری که زنان خانواده از عروس برای وی ترسیم می کنند از خوبی و بدی غالباً عاری از جنبه اغراق و گزافه گویی است تا بعداً پشیمانی به بار نیاورد. چه اگر عروسی به این دلیل به هم بخورد بار سنگین خشم و سرزنش بر دوش واسطه ها خواهد افتاد.»

در این باره نیز پولاک می نویسد: «از آنجا که مرد قبل از ازدواج نمی تواند همسر آینده خود را ببیند و در ضمن دختر حتی بدون دیدن شوهر هم حق انتخاب ندارد بلکه فقط بزرگترها اختیار وی را دارند اغلب ازدواج ها در اثر وساطت زنان خویشاوند یا دلاله ها عملی می گردد.

دلاله به مردی که سر زن گرفتن دارد رجوع می کند و از خصوصیات ممتاز بدنی و جسمی زنی که برایش در نظر گرفته است داد سخن می دهد و معمولاً در این باره مبالغه می کند و می گوید پوستش سفید چشمانش درشت، صورتش گرد و همچون ماه، ابروانش کمانی و قامتش مانند سرو است. چون پوست زنان ایرانی هیچ وقت مانند زنان مغرب زمین سفید و شفاف نیست این خصلت خیلی مورد پسند قرار می گیرد. پس از آن دلاله به خانه پدر و مادر دختر می رود و از نظر مالی وضع را روشن می کند.»

دالمانی که در زمان مظفرالدین شاه در ایران حضور داشته است درباره دلاله ها این چنین گزارش داده است: «صرف نظر از پسران و دخترانی که والدینشان به مناسبت خویشی و بستگی و روابط دوستانه برای آن ها نامزدی انتخاب کرده اند سایر ازدواج ها به توسط زنان پیری که آن ها را دلاله می گویند و در شغل خود مهارت و تخصص شایسته ای دارند،  صورت می گیرد. این زنان پیر می دانند که چه زنی برای فلان جوان لازم است و به هر خانه ای که در آن دختری سراغ داشته باشند، می روند و با کمال گرمی پذیرایی می شوند زیرا که حامل مژده خوشبختی هستند و چون به خانه ای رفتند با مادر دختر گفتگو می کنند و از صفات پسندیده پسر جوان تعریف زیادی می نمایند و چون رضایت خاطر مادر و کسان دختر را به دست آوردند به خانه پسر می روند و با مادر او صحبت می کنند و راجع به زیبایی چهره و قشنگی اندام و کمالات و هنرمندی دختر بیاناتی ایراد می نمایند. غالباً دختر از این گفتگوها و آمد و رفت ها بی اطلاع می ماند و مخصوصاً مادر و کسان او دقت می کنند که او از این قضیه آگاه نشود.»

همچنین چارلز جیمز ویلس می نویسد: «داماد یکی از پیرزن های آنجا را به خانه های امثال و اقران خود می فرستد تا از برای او دختری خواستگاری نماید و در این حال انتخاب عروس و پسندیده شدن وجاهت و نظافت مشارالیه با رأی خود خواستگار است و بعضی پیرزن ها در ایران دیده می شود که آن ها همین کار را اسباب شغل خود قرار داده اند و در عرض چند دقیقه ملاقات می توانند که اطلاعات کامله از احوال دختران آنجا به شخص داماد بدهند و از مهارت و زرنگی خود ایشان است که مسمی به خواستگار شده اند.»

در خواستگاری از زنان بزرگزاده معمولاً به عنوان بزرگزاده متوسل می شده اند چنانکه اعتمادالسطنه در خاطرات خود می نگارد: «مجدالدوله والیه دختر شاه را که بیوه اعتضادالملک بود خواستگار شد بلکه علاوه بر خواستگاری کار را به جای خیلی نازک رسانده بود. چند حلقه انگشتر و چند طاقه شال هم نزد انیس الدوله فرستاده بود که والیه را برای او شال و انگشتر کند. فروغ الدوله خواهر فخرالدوله عریضه به شاه نوشته بود که اگر والیه زن مجدالدوله بشود و به جای فخرالدوله خواهر من برود و بنشیند من به سفارت انگلیس خواهم رفت. بندگان همایون هم لج فرمودند مقرر داشتند که مجدالدوله دختر نایب السلطنه را ببرد.»

منابع:

1-اعتمادالسلطنه، روزنامه خاطرات، به کوشش ایرج افشار، تهران: امیرکبیر، 1368.

2-پولاک، سفرنامه پولاک، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران: خوارزمی، 1368.

3-ویلس، تاریخ اجتماعی ایرا در عهد قاجاریه، تهران: زرین، 1363.

4-فووریه، سه سال در دربار ایران، ترجمه عباس اقبال، تهران: دنیای کتاب، 1362.

5-میترا مهرآبادی، زن ایرانی به روایت سفرنامه نویسان فرنگی، تهران: آفرینش، 1379.

*بنفشه حجازی، تاریخ خانمها، تهران: قصیده سرا، 1388.

منبع:قدس

https://www.cafetarikh.com/news/30008/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما