۰
plusresetminus
شاه در معاملات بزرگ اقتصادی، به خصوص در بخش خرید تسلیحات نظامی از پورسانت‌های کلان بهره می‌برد. یکی از روش‌های خاندان پهلوی برای دریافت رشوه این بود که در مقابل اخذ پروانه‌ی تأسیس مؤسسه‌ اقتصادی و یا کارخانه، صاحبان آنها سهامی را به رایگان در اختیارشان قرار می‌دادند؛ از این رو بود که درباریان در اکثر شرکت‌ها و مؤسسات اقتصادی کشور صاحب سهام بودند.
رانت‌خواری در خاندان پهلوی
سوءاستفاده‌ی خانواده‌ی سلطنتی و درباریان از موقعیت خود در استفاده از امکانات کشور، شرکت در معاملات، راه‌اندازی صنایع و دریافت وام‌های کلان، از مصادیق فساد اقتصادی و دریافت رشوه از سرمایه‌داران برای سفارشات و وساطت آنان در مراکز مختلف دولتی و از مظاهر فساد مالی آنان در کشور بود.

در زمان پهلوی دوم، نزدیکان و درباریان وی از هر راه ممکن برای کسب ثروت در تکاپو بودند و دریافت رشوه و استفاده از رانت‌های مالی به امری معمولی در بین آنان تبدیل شده بود. حتی شاه این رفتار درباریان خود را به عنوان نوعی کسب و کار درآمد به رسمیت شناخته بود.[1] از سوی دیگر، شاه هیچ علاقه‌ای نداشت که با افشای مسائل مربوط به رشوه‌خواری و رانت‌خواری در میان مقامات کشوری، ضعف حکومت خود را ظاهر کند. وی همواره تلاش می‌کرد به دنیا نشان دهد که مفاسد و سوءاستفاده‌های مالی در کشور را کاملاً تحت کنترل دارد.[2]

دریافت پورسانت و رشوه در میان درباریان پهلوی دوم یک عمل مشروع و قانونی بود تا آنجا که مادر شاه در این درباره گفته است:

«این رسم است که شرکت‌های خارجی پورسانتاژ بدهند. این بیچاره‌ها از بودجه‌ی مملکت که برنداشته‌اند. خارجی‌ها اگر دلشان می‌خواهد چند میلیون به رجال ما بدهند؛ چرا ما باید تنگ‌چشمی کنیم و جلوی بخشش آنها را بگیریم.»[3]

شاه در معاملات بزرگ اقتصادی، به خصوص در بخش خرید تسلیحات نظامی از پورسانت‌های کلان بهره می‌برد. یکی از روش‌های خاندان پهلوی برای دریافت رشوه این بود که در مقابل اخذ پروانه‌ی تأسیس مؤسسه‌ی اقتصادی و یا کارخانه، صاحبان آنها سهامی را به رایگان در اختیارشان قرار می‌دادند؛ از این رو بود که درباریان در اکثر شرکت‌ها و مؤسسات اقتصادی کشور صاحب سهام بودند.

از سوی دیگر کارخانه‌ها، شرکت‌ها و بانک‌های غیردولتی بزرگ برای اینکه گرفتار کاغذبازی دولتی نشوند و از پرداخت مالیات و یا عوارض گوناگون معاف شوند، ده یا بیست درصد سهام را بلاعوض به نام شاه می‌کردند و با آسودگی تمام امور خود را انجام می‌دادند. بسیاری از این سهام که طبق آئین‌نامه‌ی شرکت‌ها، می‌توانستند بدون نام باشند، بعد از مدت کوتاهی فروخته می‌شدند و مبلغ آن نیز از کشور خارج می‌شد.[4]

نمایندگی شرکت‌ها و مؤسسات اقتصادی خارجی بخش دیگری بود که درباریان از طریق آن به ثروت‌اندوزی می‌پرداختند. نزدیکان شاه معتقد بودند که بدون دخالت و حضور آنان هیچ شرکتی در کشور فعالیت اقتصادی موفق نخواهد داشت؛ لذا نمایندگی مؤسسات اقتصادی خارجی انحصار در تعداد انگشت‌شماری از درباریان قرار داشت. این ناکارآمدی اقتصادی کشور یکی از عوامل مهم رواج فساد در دربار پهلوی بود.

*بنیاد پهلوی

مهم‌ترین بخش ثروت شاه را «بنیاد پهلوی» تشکیل می‌داد. در سال 1330 شاه برای به جریان انداختن پول‌های حاصل از فروش املاک سلطنتی[5]، اداره‌ای به نام «دفتر املاک اختصاصی» به‌وجود آورد، هفت سال بعد سازمانی به نام بنیاد پهلوی جانشین آن شد که در مدت کوتاهی به بزرگ‌ترین تشکیلات اقتصادی و مالی ایران تبدیل شد. بنیاد پهلوی که به طور رسمی در سال 1337 تأسیس شد، ظاهراً یک بنیاد خیریه بود که از دارایی‌های محمدرضا تأمین می‌شد، اما به تدریج تمام درباریان اعم از شاه، خواهران و برادران و خویشاوندان سببی و نسبی و وابستگان دور و نزدیکش در آن به سرمایه‌گذاری و دخالت مستقیم پرداختند و با ایجاد دفاتر مخصوص در خرید و فروش‌های کلان، واردات و صادرات، بانکداری، کشاورزی و مقاطعه‌کاری با یکدیگر به رقابت پرداختند.[6]

بنیاد پهلوی از سه طریق به دربار و درباریان خدمت می‌کرد:

اول، به صورت یک مجرای قانونی و مطمئن برای تأمین مستمری‌ها و افزایش درآمدها.

دوم، به صورت یک منبع سرمایه‌گذار و حامی شرکت‌های متعلق به شاه؛

سوم، به صورت یک وسیله‌ی کنترل مؤثر و تعیین‌کننده‌ی بخش‌های مختلف اقتصادی و صنعتی کشور.[7]

درباره‌ی میزان دارایی بنیاد پهلوی و شاه آمار دقیقی وجود ندارد؛ زیرا ثروت شاه در بسیاری از کشورهای جهان در بانک‌ها، مؤسسات بیمه، شرکت‌های ساختمانی، بنگاه‌های خصوصی و رستوران‌ها و هتل‌ها پخش بود. طبق آمار موجود، شاه به اتفاق همسرش سرمایه‌ای حدود 35 میلیارد دلار داشتند و بین 30 تا 50 درصد سهام بانک‌های خصوصی در ایران در اختیار آنان بود که باید به آن هزار دِه، تعدادی هتل، رستوران، شرکت‌های سهامی و کشتیرانی را نیز اضافه کرد.[8]

در سال 1356ش، بنیاد پهلوی در 207 تأسیسات صنعتی و زراعی از جمله 8 مزرعه، 10 کارخانه‌ی سیمان، 17 بانک و شرکت بیمه، 23 هتل، 25 شرکت فلزکاری، 25 شرکت کشت و صنعت، 45 شرکت ساختمانی، 17 شرکت صنایع غذایی و ده‌ها شرکت بازرگانی سرمایه‌گذاری کرده بود و سالانه 40 میلیون دلار کمک مالی از دولت دریافت می‌کرد. از سال 1352 به بعد بنیاد پهلوی به خرید اموال غیرمنقول در خارج از کشور اقدام کرد. از آن پس میزان دارایی‌های شاه در داخل و خارج از کشور همچنان رو به فزونی گذاشت. در ایران هیچ مؤسسه‌ی اقتصادی و مالی مهمی وجود نداشت که شاه و اطرافیانش در آن سهیم نباشند.

*شاه

شاه به دریافت رشوه از افراد و مؤسسات گوناگون علاقه‌مند بود و از این کار هیچ ابایی نداشت. در یکی از اسناد ساواک به نقل از دو نفر از کارمندان عالیرتبه‌ی شهرداری آمده است:

«... موضوع احداث جاده‌ی سوم موردنظر قرار گرفته و شاهنشاه با یک شرکت انگلیسی در این مورد وارد مذاکره شده‌اند و قرار است شهرداری تهران برای حفظ اصول ظاهری، کشیدن جاده را به مزایده گذارده و پس از مطالعه‌ی پیشنهادات شرکت انگلیسی مذکور، برنده اعلام و در ضمن، امتیاز خرید و فروش زمین‌های اطراف جاده‌ی سوم نیز به شرکت مذکور واگذار شود و در قبال این امتیازات مبلغی در حدود 80 میلیون تومان به شخص اول مملکت پرداخت و 30 الی 50 هزار متر از زمین‌های مرغوب کنار جاده‌ی سوم نیز برای تأسیس یک هتل درجه‌ی اول در اختیار مؤسسه‌ی بنیاد پهلوی گذارده شود.»[9]

محمدرضا برای دریافت رشوه از شیوه‌های متفاوتی استفاده می‌کرد که گاه به قدری ماهرانه بود که هیچ ردی از دریافت‌کننده و پرداخت‌کننده‌ی رشوه به جای نمی‌ماند. در سند دیگری مربوط به گزارش‌های ساواک که از وزارت گمرکات است، آمده است:

«یکی از افسران مأمور وزارت گمرکات و انحصارات اظهار داشته که در حال حاضر آقای سرتیپ ضرغام، وزیر آن وزارتخانه، ماهیانه /000/000/3 ریال به اعلیحضرت همایون شاهنشاه می‌پردازد. افسر مزبور اضافه نموده که در حال حاضر مأمورین وزارتخانه‌ی مزبور شخصاً اقدام به وارد کردن کالای قاچاق از خارج نموده، به طوری که در قسمت جنوب وارد کردن قاچاق برای قاچاقچیان نفعی ندارد؛ زیرا مشابه همان کالا توسط مأمورین گمرک به قیمت ارزان‌تر در دسترس مشتریان و خریداران قرار می‌گیرد...»[10]

پرداخت رشوه به روزنامه‌نگاران و مطبوعات، به خصوص مطبوعات خارجی از جمله ابزاری بود که شاه برای تقویت جایگاه بین‌المللی خود و نیز سرپوش نهادن بر افتضاحات خاندان سلطنتی از آن سود می‌جست. در یک مورد پس از آنکه رسوایی قاچاق مواد مخدر توسط اشرف پهلوی در فرانسه مورد توجه مطبوعات اروپا و آمریکا قرار گرفت، محمدرضا به سفارتخانه‌های ایران در اروپا دستور داد که به هر وسیله‌ی ممکن مانع انتشار آنان در مطبوعات اروپایی شوند. پس از آن، سیل فرش، قالیچه، پسته، خاویار و هدایای گرانبها بود که به سوی نشریات اروپایی سرازیر و حتی رپرتاژ آگهی‌های چند صد هزار دلاری به نشریات واگذار شد. پرداخت این‌گونه رشوه‌های سنگین بود که مطبوعات غربی را از پرداختن به این موضوع بازداشت، و این مسئله به زودی به فراموشی سپرده شد.[11] در مورد پرداخت رشوه به روزنامه‌نگاران خارجی از سوی شاه و دولت ایران، پرویز راجی[12] در خاطرات خود نوشته است:

«عده‌ای از روزنامه‌نگاران خارجی در ایران هدایایی به صورت رشوه دریافت داشته‌اند تا در بازگشت، مقالات تملق‌آمیزی در مورد شاه بنویسند. در این میان «بورچ گریو» سردبیر مجله‌ی نیوزویک، 2 قطعه فرش به قیمت 20 هزار دلار و «دوویلیه» روزنامه‌نگار فرانسوی که کتاب تملق‌آمیزی هم درباره‌ی شاه نوشته بود، یک دستبند طلا به قیمت 12 هزار دلار دریافت کردند. البته روزنامه‌نگارانی که از رژیم شاه رشوه می‌گرفتند، منحصر به این نفرات نبودند، چون اکثر آنها در مسافرت به ایران از پول بلیط هواپیما گرفته تا مخارج هتل و هزینه‌ی تفریح خود را از دربار یا بودجه‌ی دولت دریافت می‌داشتند و در پایان کار نیز هدایایی می‌گرفتند و می‌رفتند.»[13]

علاقه‌ی شاه به پیشبرد اهداف خود از طریق پرداخت رشوه و نیز ماهیت نظام‌های غربی، محمدرضا را در ماه‌های قبل از پیروزی انقلاب بر آن داشت تا با اهدای هدایایی گرانبها به افراد قدرتمند آمریکایی، در جهت بقای حکومت خود گام بردارد؛ به همین منظور افرادی را به همراه میلیون‌ها دلار به آمریکا فرستاد تا در این راستا تلاش کنند.

*فرح

فرح سومین همسر رسمی محمدرضا و دومین فرد بانفوذ دربار بود که نقش مؤثری در امور مختلف کشور داشت. نفوذ و قدرت فرح در کشور ناشی از سه عامل بود: اول اینکه او به عنوان همسر شاه از عمده‌ترین افرادی بود که مرتب به شاه دسترسی داشت و می‌توانست بی‌پرده با او به گفتگو بپردازد. دوم، او مادر ولیعهد بود و از این بابت شأن و مقامی استثنایی در دربار داشت و سوم، در شهریور 1346، مجلس مؤسسان با اصلاح اصل 38 متمم قانون اساسی، مقام نیابت سلطنت[14] را به او واگذار کرد.[15] فرح به منظور رسیدگی به امور مورد علاقه‌ی خود دفتر ویژه‌ای به نام «دفتر مخصوص ملکه» ایجاد کرده بود که بالغ بر ششصد نفر کارمند داشت و در مسائل گوناگون فرهنگی، هنری و اقتصادی فعالیت می‌کرد. در بخشی از این دفتر که کارشناسان و ارزیابان هنری فعالیت داشتند، مبالغ هنگفتی اختلاس می‌شد. قضیه از این قرار بود که در کارشناسی بناهای قدیمی که فرح علاقه‌ی خاصی به مرمت و نگهداری آنان داشت، این افراد غالباً قیمت بنا را دو تا سه برابر ارزش واقعی آن قیمت‌گذاری می‌نمودند و پس از خرید ساختمان با 3/1 قیمت اعلام شده، مابقی پول را اختلاس می‌کردند. موارد این‌چنینی در دفتر ملکه بسیار زیاد بود. هزینه‌ی هنگفت این‌گونه امور از بودجه‌ی کشور پرداخت می‌شد، آن هم صرفاً برای سرگرمی و دلخوشی فرح.[16]

بودجه‌ی مربوط به دفتر مخصوص ملکه در سال به چندین میلیارد ریال می‌رسید. براساس اسناد به جای مانده از رژیم پهلوی، طی سال‌های 1349ـ 1357، فقط شرکت ملی نفت ایران مبلغی افزون بر شش میلیارد ریال به دفتر مخصوص فرح پرداخت کرده است.[17] مسئله‌ی دیگری که در مؤسسات تحت ریاست فرح وجود داشت، سوءاستفاده و رشوه‌های کلان و اختلاس‌هایی بود که توسط دوستان و یاران او صورت می‌گرفت؛ هر چند سازمان‌های وابسته به دربار و افراد خاندان سلطنتی به میزان وسیع‌تری از امکان این فساد برخوردار بودند. اعانه‌ها و کمک‌هایی که از سوی مردم به سازمان‌ها داده می‌شد، اکثراً در جیب درباریان انباشته و مبلغ اندکی صرف خانواده‌های بی‌بضاعت می‌شد. این وضعیت تا جایی رسید که حتی برای خرید شیر مورد نیاز کودکان معلول ذهنی، از شیر مخصوص گوساله‌های شیرخوار استفاده شد، امری که از سوی اطرافیان فرح و البته با حمایت او انجام می‌شد.[18]

در کنار این فعالیت‌ها، فرح در امور اقتصادی نیز فعال بود. علی شهبازی[19] در خاطرات خود در این‌باره نوشته است: «فعالیت اقتصادی فرح از زمان دولت منصور در سال 1343 که بنا شد شیوه‌ی شهرسازی شهر تهران دگرگون شود، به شکلی جدید و اصولی آغاز شد. او با عده‌ای از دوستان و نزدیکان خود سیستم جدید خانه‌سازی متراکم به شکل آپارتمان و ساخت خانه‌هایی با متراژ کم را در ایران گسترش داد... اندکی بعد مؤسسه‌ی ساختمانی با نام سردار افخمی که یکی از نزدیکان فرح بود ایجاد شد و ساختمان‌هایی به سرعت در خارج از محدوده‌ی شهر تهران به شکل مجتمع و شهرک احداث شدند. پس از اتمام این طرح‌های جدید، عدم استقبال مردم برای خرید منازل، این تاجران جدید مسکن را به فکر فروش خانه‌ها به ادارات دولتی و اعطای خانه‌ها به کارمندان انداخت؛ بدین منظور به دستور فرح تعداد کثیری از این خانه‌ها توسط وزارت آبادانی و مسکن خریداری شد و در اختیار دوایر دولتی قرار گرفت... در این فعالیت‌های ساختمانی، شهر تحت اختیار فرح و دوستان نزدیک او درآمد. به طوری که ساخت ساختمان‌ها به مناقصه گذاشته می‌شد و معمولاً گروه فرح در مناقصات موفق می‌شدند. از طرف دیگر کارهای ساختمانی دولتی و شرکت‌های بزرگ نیز تحت اختیار این گروه قرار ‌گرفت. گاه قدرت و نفوذ این گروه به حدی بود که پس از پیروزی در مناقصه با دریافت پورسانتی مطلوب [تا 25 درصد کل هزینه‌ها] کار را به شرکت دیگری واگذار می‌کردند.»[20]

*اشرف

اشرف خواهر دوقلوی محمدرضا از ابتدای سلطنت برادرش تا آخرین دقایق عمر او نقش سرنوشت‌سازی در بقای سلطنت پهلوی داشت. در واقع او یکی از چهره‌هایی بود که با استفاده از شبکه‌ی گسترده‌ی دوستانش که هر یک مشاغل مهم مملکتی را در اختیار داشتند؛ نفوذ گسترده‌ای در امور مختلف سیاسی و اقتصادی داشت؛ به طوری که نقش دولت در سایه را در کشور بازی می‌کرد. اشرف نیز مانند سایر اعضای خانواده‌ی پهلوی، یک دفتر مخصوص داشت و اشخاص بانفوذی در آنجا کار می‌کردند. این دفتر به «گورستان فیل‌ها» معروف شده بود. اشرف بعد از برادرش، ثروتمندترین فرد خانواده‌ی پهلوی به حساب می‌آمد. دفتر وی با نفوذی که در کشور داشت، به‌صورت یک سازمان موازی با دولت در برنامه‌ریزی و مدیریت طرح‌های اقتصادی و تجاری بسیار فعال بود.

اشرف در زندگی خود به دو چیز بسیار علاقه‌مند بود: مرد و پول. اشرف برای به دست آوردن پول بیشتر، دست به هر عملی می‌زد. دریافت رشوه برای واگذاری شغل از اعمالی بود که توسط او انجام می‌گرفت. وی رسماً پول می‌گرفت و مناصب حکومتی را می‌فروخت. فریده دیبا در کتاب خاطرات خود به این موضوع اشاره کرده است: «اشرف در انتخاب وزرا، وکلای مجلس، سفرای ایران در خارج از کشور و حتی معاونان وزرا و مدیران کل دخالت می‌کرد و با گرفتن پول‌های کلان، پست‌های نان و آبدار را می‌فروخت.»[21]

یکی از روش‌های کسب درآمد اشرف این بود که در مقابل دریافت پروانه‌ی تأسیس مؤسسات تجاری و اقتصادی، درصدی از سهام مؤسسه به رایگان در اختیارش قرار می‌گرفت. گاهی اشرف در مقابل اخذ مجوز فعالیت تا ده درصد سهام کارخانجات را دریافت می‌کرد. به عنوان نمونه شرکت سیمان خوزستان و فارس ناچار شد مقداری از سهام خود را به اشرف واگذار کند و مدیرعامل شرکت موظف بود هر ماه سود سهام را تبدیل به ارز و برای فرزندان و همسر اشرف به پاریس ارسال کند. اشرف حتی مقداری از سهام کاغذ پارس را نیز به همین شیوه تصاحب کرد.[22] او گاهی سازمان‌های دولتی را وادار می‌کرد خارج از مقررات مناقصه با یک شرکت خارجی قرارداد ببندند و خود نیز مبالغ هنگفتی می‌گرفت. در مورد دریافت رشوه‌های کلان به وسیله‌ی اشرف، در کتاب خاطرات فریدون هویدا آمده است:

«والاحضرت اشرف به وسیله‌ی پسر بزرگش توانسته است کمیسیون کلانی به خاطر عقد قرارداد مقاطعه‌کاری با چند کنسرسیوم بین‌المللی، فروش‌های کمپانی فرانسوی «داسو» به ایران، پروژه‌ی نیروگاه حرارتی ساخت کمپانی «براون باوری» سوئیس و مقاطعه‌ی تأسیسات بندر چابهار توسط کمپانی «براون اندروت» دریافت دارد.»[23]

در سند به جای مانده از دوره‌ی رژیم پهلوی آمده است:

«... اخیراً خرم[24]، مدیرعامل شرکت آسفالت راه، به وسیله‌ی والاحضرت شاهپور حمیدرضا (از سهامداران شرکت مذکور)، با والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوی ارتباط پیدا کرد و برای انجام نظریات و پیشرفت کار خود و استفاده از نفوذ معظم‌علیها، یک دستگاه اتومبیل کادیلاک مدل 57 مشکی مجهز به تمام وسایل مدرن (کولر، یخچال، رادیوگرام) و پانصد هزار ریال وجه نقد به والاحضرت شاهدخت هدیه کرد...»[25]

اشرف در زمینه‌ی رانت‌خواری، سرآمد خاندان پهلوی بود. در گزارش سازمان سیا درباره اَعمال اشرف آمده است:

«اشرف با اعمالی که اگر کاملاً غیرقانونی نباشد، اغلب در مرز اعمال خلاف قانون است، در معاملات شرکت می‌کند، کارهایی که اگر دیگران انجام دهند لااقل ده سال زندان دارد، ولی وقتی موضوع را به شاه گزارش می‌دهند، شاه فقط به بالا انداختن شانه اکتفا می‌کند.»[26]

اشرف به منظور دریافت رشوه از شرکت‌های مختلف اقتصادی بین‌المللی، عوامل حکومتی را مجبور به اطاعت از خواسته‌های خود می‌کرد و مسئولان دولتی نیز چاره‌ای جز اطاعت از اوامر وی را نداشتند. اشرف در جریان خرید دستگاه‌های اتمی، سازمان انرژی اتمی را تحت فشار قرار داد تا پیشنهاد یک گروه آلمانی را بپذیرد. جمشید آموزگار، نخست‌وزیر وقت نیز رئیس سازمان را احضار کرد و گفت که نظر والاحضرت حتماً باید تأمین شود.[27] نمونه‌ای دیگر از سوءاستفاده‌های مالی اشرف مربوط به قطعه‌زمینی در شمال تهران بود که از سوی وزیر کشاورزی به بنیاد پهلوی واگذار شد. بنیاد پهلوی نیز این زمین را با قیمت ارزان در اختیار اشرف قرار داد. اشرف یک شرکت ساختمانی به نام مهستان تأسیس و با یک شرکت ایتالیایی قراردادی منعقد کرد تا 3000 مسکن لوکس بسازد. قبل از اینکه کار ساختمانی شروع شود، آن را پیش فروش و سپس کل شرکت را واگذار کرد و از این راه سود کلانی به جیب زد.[28]

یکی دیگر از راه‌های سوءاستفاده‌ی اشرف که از منابع درآمد وی نیز محسوب می‌شد، این بود که هر یک از تجار و بازرگانان که برای واردات کالا به کشور دچار مشکل می‌شدند و یا می‌خواستند بدون عبور از گمرک، حجم عظیمی از کالا را وارد مملکت کنند و حقوق گمرکی را نپردازند به سراغ اشرف می‌رفتند. اشرف به منظور استفاده‌ی هرچه بیشتر از امکانات گوناگون کشور و ثروت عمومی مملکت، شیوه‌ی دیگری هم داشت. وی در مورد دوستان و نزدیکان خود پس از رساندن آنها به مقامات مهم کشوری، با کمک آنان به غارت بیت‌المال می‌پرداخت. برای نمونه انتصاب عبدالحسین هژیر به نخست‌وزیری که از دوستان صمیمی اشرف محسوب می‌شد؛ با حمایت و پشتیبانی وی صورت گرفت. در مقابل، هژیر به اشرف کمک کرد تا سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی را تأسیس کند، سازمانی که عامل نفوذ اشرف در تمامی شئونات کشور شد. هژیر همچنین درصدی از درآمد حقوق گمرکی ایران و درصدی از درآمد حاصل از فروش بنزین را به این سازمان اختصاص داد.[29] این سازمان بعدها امتیاز یک سازمان بخت‌آزمایی ملی را که سود فراوانی برای اشرف داشت، به دست آورد.

 

[1]. حسینیان، روح‌الله، چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، تهران 1383 ٬ص 123

[2]. صمیمی، مینو، پشت پرده‌ی تخت طاووس، ترجمه‌ی حسین ابوترابیان، انتشارات اطلاعات، چ هشتم، تهران 1374، ص 186

[3]. آیرملو، تاج‌الملوک، خاطرات ملکه پهلوی، مصاحبه‌کنندگان ملیحه خسروداد، تورج انصاری، محمودعلی باتمانقلیج، انتشارات به‌آفرین، تهران 1380، ص 441

[4]. کیا. ب، ارتش تاریکی، ترجمه و نشر کتاب، چ اول، مرکز تهران 1376، ص 115

[5]. املاک خالصه‌ی سلطنتی شامل دهات و اراضی‌ای می‌شد که خانواده‌ی سلطنتی در اختیار داشتند. راه‌های دستیابی به این املاک متعدد بود، اما راهی که در زمان سلطنت رضاشاه بسیار معمول شد به این صورت بود که زمینداران از ترس شخص شاه یا عاملان حکومت تمام یا بخشی از ملک خود را به نام آنان می‌کردند. رضاشاه در طول 16 سال سلطنت خود تعداد 2400 ده را به تصرف خود درآورد وی به هنگام خروج از ایران این دهات را به نام ولیعهد خود، محمدرضا ثبت کرد. در دوره‌ی پهلوی دوم نیز املاک سلطنتی شامل 6 هزار قریه و قصبه بود.

[6]. محمدرضا سوداگر، رشد روابط سرمایه‌داری در ایران: مرحله‌ی گسترش، اندیشه‌ی شعله، تهران 1369، صص 145- 148

[7]. سید علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، چاپ دوم، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها، تهران 1383، ص 241

[8]. همان

[9]. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد 12168، سند شماره‌ی 143

[10]. همان، سند شماره‌ی 146

[11]. فریده دیبا، پیشین، صص 244- 245

[12]. پرویز راجی فرزند عبدالحسین در سال 1315ش به دنیا آمد. وی در انگلستان تحصیل کرد و در سال 1338ش به ایران بازگشت و به لطف آشنایی با هویدا در مناصب گوناگون شرکت نفت و نخست‌وزیری به کار مشغول شد. روابط راجی و اشرف پهلوی زبانزد خاندان و رجال دربار پهلوی بود. راجی در سال 1355ش سفیر ایران در انگلستان بود و تا آستانه‌ی انقلاب که متواری شد، در این پست باقی ماند.

[13]. راجی، پرویز، خدمتگزار تخت طاووس، ترجمه‌ی ح. ا. مهران، انتشارات اطلاعات، چ اول، تهران 1364، ص 309

[14]. در این اصل آمده است که: «ولیعهد وقتی می‌تواند شخصاً امور سلطنت را متصدی شود که دارای بیست سال تمام شمسی باشد. اگر به این سن نرسیده باشد شهبانو مادر ولیعهد بلافاصله امور نیابت سلطنت را به عهده خواهد گرفت.»

[15]. ازغندی، سید علیرضا، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها، چاپ دوم، تهران 1383، ص 245

[16]. فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول، گردآورنده مؤسسه‌ی مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، انتشارات اطلاعات، چ چهاردهم، تهران 1381، صص 313- 315

[17]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد شماره‌ی 00557019 و 00557020

[18]. مینو صمیمی، پیشین، صص 136- 137

[19].علی شهبازی یکی از قدیمی‌ترین محافظان شخصی شاه قبل از سال 1332 به گارد شاهنشاهی ملحق شد.

[20]. علی شهبازی، محافظ شاه، انتشارات اهل قلم، تهران 1377، صص 225- 235- 239

[21]. دیبا، فریده، دخترم فرح (خاطرات فریده دیبا)، ترجمه‌ی الهه رئیس‌فیروز، انتشارات به آفرین، چاپ اول، تهران 1379، ص 226

[22]. روح‌الله حسینیان، پیشین، ص 123

[23]. هویدا، فریدون، سقوط شاه، ترجمه‌ی ح. ا. مهران، انتشارات اطلاعات، چ سوم، تهران 1365، ص 146

[24]. رحیمعلی خرم معروف به مهندس خرم، فرزند بیک علی در سال 1300ش در روستای کوهپایه زبیر از توابع ساوه متولد شد. وی بی‌سواد بود. ابتدا مقاطعه‌کار شهرداری تهران و بعداً مدیرعامل شرکت راه، صاحب (پارک) ارم در تهران و هتل و کاباره در تهران شد. خرم از نزدیکان خانواده‌ی پهلوی، عیاش، خوشگذران و فردی شاهدوست بود.

[25]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد 12168، سند شماره‌ی 156

[26]. شوکراس، ویلیام، آخرین سفر شاه، ترجمه‌ی عبدالرضا هوشنگ مهدوی، انتشارات البرز، چاپ هشتم، تهران 1371، ص 240

[27]. . روح‌الله حسینیان، پیشین، ص 124

[28]. همان

[29]. پهلوی، اشرف، چهره‌هایی در یک آیینه، ترجمه‌ی هرمز عبداللهی، نشر فروزان، چاپ اول، تهران 1377، ص 117

منبع: پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی 

https://www.cafetarikh.com/news/32444/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما