کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

بهلول و غلامی که از تلاطم دریا می ترسید

29 بهمن 1394 ساعت 18:04

مسافران از گریه و زاری آن غلام به ستوه آمدند و از آن میان بهلول از صاحب غلام خواست تا اجازه دهد به طریقی آن غلام را ساکت نماید . بازرگان اجازه داد . بهلول فوری امر نمود تا غلام را به دریا انداختند.


جوان و تاریخ- حکایت

آورده اند که یکی از بازرگانان بغداد با غلام خود در کشتی نشسته و به عزم بصره در حرکتبودند و نیز در همان کشتی بهلول و جمعی دیگر بودند . غلام از تلاطم دریا وحشتداشتو مدام گریه و زاری می نمود . مسافران از گریه و زاری آن غلام به ستوه آمدند و از آن میان بهلول از صاحب غلام خواست تا اجازه دهد به طریقی آن غلام را ساکت نماید . بازرگان اجازه داد . بهلول فوری امر نمود تا غلام را به دریا انداختند و چون نزدیکبه هلاکت رسید او را بیرون آوردند . غلام از آن پسبه گوشه ای از کشتی ساکتو آرام نشست.
اهل کشتی از بهلول سوال نمودند در این عمل چه حکمتبود که غلام ساکتو آرام شد ؟ بهلول گفت : این غلام قدر عافیتاین کشتی را نمی دانستو چون به دریا افتاد فهمید که کشتی جای امن و آرامی است.


کد مطلب: 22084

آدرس مطلب :
https://www.cafetarikh.com/news/22084/بهلول-غلامی-تلاطم-دریا-می-ترسید

کافه تاریخ
  https://www.cafetarikh.com