اهمیت نمایش این تصویر در روزنامه های آن زمان نه به خاطر ژورنالیسم و تاثیرات آن بر افکار عمومی بلکه به خاطر آن است که در قرن 19 و در عصری که جهان از دنیای دیکاتوری رنج می برد ایران 17 کشوری است که از میان قریب به 190 کشور وارد فاز جمهوریت میشود . این مقایسه به خصوص زمانی جالب تر میشود که یکی از کم هوش ترین دولتمردان تاریخ ایران یعنی پادشاهان قاجاریه بر ایران حکمرانی می کنند .
تصویری از صفحۀ روزنامه نیویورک تریبیون در سال 1908 که جنبش مشروطه در ایران را پوشش خبری می دهد
اهمیت نمایش این تصویر در روزنامه های آن زمان نه به خاطر ژورنالیسم و تاثیرات آن بر افکار عمومی بلکه به خاطر آن است که در قرن 19 و در عصری که جهان از دنیای دیکاتوری رنج می برد ایران 17 کشوری است که از میان قریب به 190 کشور وارد فاز جمهوریت میشود . این مقایسه به خصوص زمانی جالب تر میشود که یکی از کم هوش ترین دولتمردان تاریخ ایران یعنی پادشاهان قاجاریه بر ایران حکمرانی می کنند . مقایسه حال و هوای آن روز جهان شاید اهمیت مشروطه در ایران را بیشتر جلوه دهد . ایران در سال 1285 خورشیدی با انقلاب مشروطیت به عنوان هفدهمین کشور مردمسالار جهان به خیل اندک کشورهای دارای پارلمان میپیوندد؛ جهانی که زیر سلطه استعمار و استبداد بود، کاری که ایرانیها به ثمر رساندند، دستآورد عظیمی بود.در آغاز سده بیستم در جهان فقط 43 کشور مستقل وجود داشت در حالی که امروزه تعداد اعضای سازمان ملل متحد به بیش از 190 کشور رسیده است. این کمابیش 150 کشور جدید، قریب به اتفاق، برآمده از جنگ جهانی دوماند، یعنی پرسابقهترینشان 45 تا 50 سال و بقیه هم 20 سال و 10 سال و... پیشینه دارند.از آن 43 کشوری که در آن زمان دارای استقلال بودند، تنها سه کشور ایران، ترکیه (عثمانی) و تا اندازهای افغانستان از کشورهای اسلامی، مستقل بودند و باقی جهان در چنگ چند کشور بودآفتاب در امپراتوری بریتانیا غروب نمیکرد؛ فرانسه بهعنوان دومین قدرت استعماری بخشهایی از آسیا، شمال آفریقا و بخشهایی از آمریکای مرکزی را و دولت روسیه بخشهای بزرگی از اروپا و آسیا را در اختیار داشت؛ در کنار اینها امپراتوری عثمانی که تنها امپراتوری مسلمان بود، بخشی از آسیا و اروپا را در اختیار داشت؛ پرتغال و اسپانیا هم قدرت استعماری بودند.اگر شما به جهان آنروز بنگرید میبینید به جز بخشهای کوچکی از آسیا، بقیه جهان مستعمره بود. قاره آفریقا و اقیانوسیه، بخشهایی از اروپا که مستعمره امپراتوری اطریش ـ هنگری و امپراتوریهای روس و عثمانی بود، از آمریکا هم بخشهایی زیر استعمار بود.از سوی دیگر از میان این 43 کشور مستقل، فقط 16 کشور را میشد با اما و اگر در زمره کشورهای مردمسالار و دارای پارلمان ردهبندی کرد.در تمام این کشورها و همچنین در ایران، زنان فاقد حق رأی بودند.در این 16 کشوری که دارای پارلمان بودند، مردان هم بهویژه از طبقات فرودست بهدلیل پیچیده بودن نظام انتخاباتی، حق رأی نداشتند...در چنین شرایطی بود که ایران در سال 1285 خورشیدی (1906 میلادی) با انقلاب مشروطیت به عنوان هفدهمین کشور مردمسالار جهان به خیل این کشورهای اندک میپیوندد. بر اینپایه، در جهانی که زیر سلطه استعمار و استبداد بود، کاری که ایرانیها به ثمر رساندند، دستآورد عظیمی بود، یعنی در سراسر قاره پهناور آسیا، ایران نخستین ملتی بود که بانگ ملّتگرایی را بلند کرد و در این مبارزه هم موفق شد.بسیاری نارضایتی عمیق جامعه ایران در دوران حکومت قاجار را ریشه اصلی اعتراضات مردمی علیه دولت و زمینهساز شکلگیری نهضت مشروطیت میدانند. به عبارت دیگر هرج و مرج و فساد در دستگاه اداری، تهی شدن خزانه مملکت بر اثر اسراف و ولخرجیهای شاهان و درباریان، انجام مسافرتهای مکرر و غیر ضروری "مظفرالدینشاه" به فرنگ از طریق دریافت وام با شرایط سنگین از دول خارجی و تحمیل مالیاتهای کمرشکن بر مردم، قحطی فزاینده در تهران و شهرستانها، تسلط روزافزون بیگانگان بر کشور، بحران مالی و سقوط اقتصادی کشور و اعطای امتیازات گوناگون به قدرتهای استعماری، همه و همه مواردی است که به عنوان ریشههای انقلاب مشروطیت مطرح میشوند.از سوی دیگر، تأسیس دارالفنون و آشنایی تدریجی ایرانیان با تغییرات و تحولات جهانی، اندیشه تغییر و لزوم حکومت قانون و پایان حکومت استبدادی را نیرو بخشید.