در رابطه با حاجی میرزا آقاسی صدر اعظم محمد شاه قاجار که نزدیک به 13 سال در این مقام حضور داشت دیدگاه های گوناگونی مطرح شده است. وی آخرین صدر اعظم محمد شاه قاجار بود. او پس از آن که قائم مقام فراهانی به فرمان محمدشاه کشته شد به این جایگاه رسید. میرزا آقاسی از خاندان بیاتی بود که شاه عباس ۳۰۰ خانوار از آنان را از ایروان در ارمنستان امروزی به دره ماکو انتقال داد. وی بعد از طی تحصیلات اولیه به عراق رفته و بعد از اتمام تحصیلاتش به ماکو برمیگردد و سپس به عنوان معلم نوادگان فتحعلی شاه که به صورت سنتی در خوی ساکن میشدند گمارده میشود. داستان آشنایی وی با شاهزاده محمد (محمد شاه آینده) از همین کلاسها آغاز میگردد و در نهایت او بهعنوان مراد محمد شاه درمیآید. او سرانجام پس از مرگ محمد شاه، توسط امیرکبیر به کربلا تبعید گردید و همانجا درگذشت. در ادامه به توصیف یکی از وقایعی می پردازیم که موجبات ارادت بیش از پیش محمد شاه به میرزا آقاسی را باعث شد:
جوان و تاریخ- داستانک تاریخی
در تابستان 1261 هجری قمری به فرمان محمد شاه قاجار، دختر احمد علی میرزا را برای ناصرالدین میرزا ولیعهد عقد کردند و در تهران بساط سور و سرور گستردند. در این هنگام شدت گرمای تهران چنان طاقت فرسا بود که تخم مرغ در آفتاب نیم پز می شد فلذا محمدشاه و اهل حرم مجبور بودند در همین هوای گرم از ییلاق تهران بیایند و در بزم عروسی حضور یابند.
از آنجائیکه شاه قاجار اعتقاد و ارادت عجیبی به حاجی میرزا آقاسی داشت نامه ای به او نوشت مبنی بر آنکه میرزا از خدا بخواهد تا از گرمی هوا کاسته شود. وقتی این نامه در مجلسی که جمعی نیز حضور داشتند به حاجی آقاسی رسید، خواند و در پاسخ گفت: «ان شالله چنین خواهد شد»
آنگاه روی به مجلسیان کرد و گفت: «گویا شاه مرا سلیمان نبی می پندارد و باد صبا را به فرمان من می داند که می خواهد هوی گرم را خنک کنم»
حاجی میرزا آقاسی آخرین صدر اعظم محمد شاه قاجار
اما از اتفاق روز بعد همانگاه که محمد شاه از ییلاق عازم تهران شد بادی خنک بوزید و هوا ملایم و سرد شد و این وضعیت تا یک هفته یعنی تا زمانی که شاه در تهران بود دوام یافت و به محض اینکه شاه بازگشت هوا نیز به گرمی و تافتگی سابق برگشت.
به روایت بسیاری از ناظران و ناقلان اتفاقات اینچنینی روز به روز بر ارادت محمد شاه قاجار به حاج میرزا آقاسی می افزود.