اعتمادالسلطنه که از رجال دربار ناصرالدین شاه بود، در روزنامه خاطرات خود، وقایع سیاسی و اتفاقهای دربار را در ۱۵ سال آخر عمرش ثبت کرده است که شامل سالهای ۱۲۹۸ تا ۱۳۱۳ قمری برابر با ۱۸۸۰ تا ۱۸۹۵ میلادی میشود. وی چون به دربار شاه راه داشت، نکتههای قابل توجهی از زندگی رجال، وضع اجتماعی، زد و بندهای سیاسی و مسائل پشت پرده به نگارش درآوردهاست.
جوان و تاریخ- کشکول
در خاطرات اعتماد السلطنه آمده است که شاه یک ساعت از شب گذشته از اندرون بیرون آمدند . به من فرمودند روزنامه های تازه آورده را بخوان . مشغول بودم . بعد ملیجک پیدا شد با یک عدد دایره و یک دنبک و یک دستگاه سنتور و چهار پنج غلام بچه . مدتی ملیجک ثانی با غلام بچه ها ساز زدند و شاه محظوظ بودند . حکیم الممالک هم تملقات می کرد و ماشاالله می گفت . یک وقت ملتفت شدیم که در اتاق همایون 40 تا 50 غلام بچه و فراش خلوت 15 ساله به تماشای بازی ملیجک آمدند . اسن (پیر) مجلس حکیم الممالک بود که عقلش از اطفال به مراتب طفل تر بود و اعقل و اعلم من بودم که به قدر خری عقل ندارم و به قدر یابویی علم . سبحان الله چه دوره ای شده است . تعجب و حیرت باید کرد .
زشت ، حسن است در ولایت شاه
گرگ بر تخت و یوسف اندر چاه