تجریش هزار سال پیش تجریش، طجرشت خوانده می شد. چنان که راوندی مورخ تاریخ در شرح سلطنت طغرل سلجوقی آورده است: «آنگاه سلطان از تبریز به سوی ری رفت تا زفاف به دار الملک باشد. اندک مایه رنج بر وی مستولی شد، به قصران بیرونی، به در ری به دیه طجرشت ( تجریش ) از جهت خنکی هوا نزول فرمود، چه حرارت هوا بغایت بود ( به سال ۴۵۵ ق). جالب اینجاست که طغرل در همان تجریش وفات یافت و جنازه اش برای دفن به ری منتقل شد.
جوان و تاریخ- کشکول
مادام ژان دیولافوا در سفرنامه تاریخی خودش که در حدود سال 1280 شمسی تالیف کرده می نویسد : در مسجد (بقعه امام زاده صالح) تجریش چنار عجیب و غریبی است که کمتر نظیر آن در دنیا پیدا میشود ، قطر فوق العاده اش را نمی توان دقیقا با رقم معین کرد ، تقریبا محیط آن به 15 متر می رسد ، هر یک از شاخه های آن مانند تنه کهنسالی در بالای بنای مسجد و سایر اطراف سر به آسمان کشیده ، این درخت عده کثیری را در سایه خود پناه می دهد ، مومنین زیر آن نماز می خوانند ، مکتبدار اطفال را آنجا جمع کرده درس می دهد . قهوه چی سماور و استکان و لوازم خود را درون آن قرار داده است ، سقا هم کوزه های پر آب خود را در گوشه ای از تنه قرار داده است .
تجریش قریه ای بود به اسم طجرشت و مردمش حدود 455 هجری قمری از دهات اطراف آن هم به خاطر ترس از گرگ دور هم جمع می شوند و در کنار حرم امام زاده صالح خانه بنا می کنند . مورخ تاریخ دوره سلجوقی وقتی از سلطنت طغرل سلجوقی می گوید برای اولین بار به تجریش اشاره ای می کند و می گوید : (آنگاه سلطان از تبریز به ری رفت تا زفاف به دارالملک باشد . اندک مایه رنجی بر وی مستولی شد ، به قصران بیرونی به راه ری ، به دیه طجرشت از جهت خنکی هوا نزول فرمود ، چه درجه هوا به غایت بود) .