وی در سال ۱۲۴۷ خورشیدی برابر با ۱۸۶۸ (میلادی) در روستای بارسوم در نزدیکی شهر گنجه زاده شد. نخست و در آغاز جوانی به رزمندگان ارمنی پیوست و برای مقابله با ظلم ستمگران عثمانی به ارمنستان غربی اعزام شد. پس از مدتها پیکار بیامان علیه عثمانی، به اتفاق چند تن از هم رزمانش به دست نیروهای مرزی روسیه تزاری دستگیر و پس از محاکمه به جزیرهٔ ساخالین روسیه تبعید شد.
جوان و تاریخ- کشکول
یبرم خان ارمنی داستان زندگی اش به فیلم های پر زد و خورد شبیه است . در روستای بارسوم در خانه ای کارگری در نزدیکی گنجه به دنیا آمد . البته زمانی که گنجه دیگر متعلق به ایران نبود و در معاهده ایران و روس از ایران جدا شده بود . اول از هم رفت به مرزها عثمانی تا به عثمانی ها که ارامنه را قتل و عام می کردند بجنگد و انتقام خون زن و بچه های قومشی را بگیرد اما دوسالی به زندان تفلیس افتاد و آنطور که در حکومت تزاری رسم بود به کار اجباری در سیبری و به مدت 24 سال محکوم شد .اما معلوم نمیشود با چه ترفندی از سیبری فرار می کند و خودش را به مشرق زمین و ژاپن می رساند . البته این همه زندگی یبرم نیست او عضو حزب داشناک یا همان حزب ملی ارامنه عثمانی میشود که به دنبال تشکیل ارمنستان مستقل بودند و حتی می گویند مدتی نیز عاشق یکی از همین زنان مهاجر ارمنی می شود و به خاطر او اسب و شورش و ... را رها می کند به تدریس می پردازد و تا اینکه در فتح تهران در کنار مشروطه خواهان است و در نهایت به ریاست نظمیه در تهران می رسد .اما این یبرم خان که هی اعلامیه می داد و تفنگ مشروطه چی ها را جمع می کرد خودش سالها ارتزاق از باج سبیل گیری و مالیات تریاک و قلیان فراهم می شد اما به هرحال جز افرادی است که به نظمیه به شکل معروفش سر و شکلی داد و کلانتری و لباس فرم و ... را به آنها داد . اما چیزی که لکه ننگ کارنامه اوست دستگیری و اعدام شیخ فضل الله است .جایی که در تاریخ نقل شده به تحقیر وقتی متهمان را رو به روی او قرار داده بودند از جمعی پرسید کدام یک از شما شیخ فضل الله هستید ؟