جوان و تاریخ- کشکول
یکى از مهمترین عوامل بروز قحطى در کشور محتکران بودند. تجار و محتکرین ایرانى، دست روس و انگلیس را در این قضیه از پشت بسته بودند. هر جایى که دست روس و انگلیس به مردم نمىرسید، سر و کله محتکرین پیدا مىشد. اینان غلات و مایحتاج مردم را مىخریدند و انبار مىنمودند. کالاهاى مورد نیاز و ضرورى خارجى هم روز به روز کمیاب تر مىشد:
همهچیز در ترقى است. با این گرفتارى مردم براى شکم و ملبوس، اشرار و مفسدین مملکت هم دست از کارهاى خویش برنداشته متصل مشغول چپاول و غارت دهات و مزارع و شهرها هستند. سارقین ایل قشقائى تا ورامین و شهریار طهران آمده[اند] و سرقت مىکنند. از همین یک مسئله گرفتارى مردم این مملکت خوب معلوم مىشود. «در ربیعالاوّل سال ١٣٣٦ عمادالسلطنه از تهران به برادرش عینالسلطنه که در الموت اقامت داشت، نوشت:
از بابت قحطى و نیامدن باران و هنگامهاى که برپاست دیگر نوشتن ندارد. در طهران نمىشود نوشت که به مردم چه مىگذرد و چه وحشتى حکمفرماست. اما کسانى که غله دارند دیگر یقین گله نباید داشته باشند زیرا قیمت از این بالاتر نمىشود و آنچه نوشته بودید یقین است اصلاح مىشود، یعنى به قیمت اعلى خواهند خرید و براى سرکار بد نیست
همین عینالسلطنهاى که این همه از قحط و غلا مىنالید، بر اساس خاطرات خودش از محتکران سرشناس بود، برادرش از تهران به او مىنوشت درست است که قحطى و گرسنگى بیداد مىکند، اما براى او که غلات فراوان انبار کرده است، موقعیتى است بسیار مناسب براى گرانتر فروختن غلات! این نمونهاى از بیرحمى ملاکین و متمولین در برابر مردم عادى بود.
درست زمانى که مردم ایران از گرسنگى مىمردند، تعدادى از سوداگران و تجار، براى پر کردن کیسۀ خود به قیمت افلاس هر چه بیشتر مردم، غلات را به روسیه حمل مىکردند، متن یک خبر به خوبى گویاست: «به واسطۀ اینکه چند نفر از تجار بنىاسرائیل اخیراً در انزلى شروع به خرید برنج نموده و محرمانه به روسیه حمل مىنمایند، از طرف وزارت داخله ثانیاً «١» تعلیمات لازمه براى جلوگیرى از حمل آذوقه به خارجه داده شده و به وزارت مالیه هم نوشته شد که به رؤساى گمرک دستورالعمل اکید بدهند که از حمل آذوقه و خشکه بار جداً جلوگیرى کنند.» این هم از سهم یهودیان در قحطى ایران