این گزارش صرفا برای آرشیو شدن است...
هارت کمى پس از ورودش به ایران گزارش مىدهد که روند تجارت در کشور به دلیل اجراى کنترلهاى ارزى مختل شده است ، و سپس مشکلاتى را که یکى از متمولترین تجار مملکت به نام حاج معینالتجّار بوشهرى با اعلیحضرت پیدا کرده بود، شرح مىدهد:جداى از داستان اختلالاتى که کنترل ارز در تجارت به وجود آورده، ماجراى دیگرى را در تهران شنیدهام که کفیل وابسته بازرگانى بریتانیا هم آن را تأیید مىکند. این ماجرا به مشکلاتى مربوط مىشود که حاجى معینالتجّار بوشهرى، از متمولترین بازرگانان ایران، پیدا کرده است.
جوان و تاریخ- کشکول
هارت کمى پس از ورودش به ایران گزارش مىدهد که روند تجارت در کشور به دلیل اجراى کنترلهاى ارزى مختل شده است ، و سپس مشکلاتى را که یکى از متمولترین تجار مملکت به نام حاج معینالتجّار بوشهرى با اعلیحضرت پیدا کرده بود، شرح مىدهد:جداى از داستان اختلالاتى که کنترل ارز در تجارت به وجود آورده، ماجراى دیگرى را در تهران شنیدهام که کفیل وابسته بازرگانى بریتانیا هم آن را تأیید مىکند. این ماجرا به مشکلاتى مربوط مىشود که حاجى معینالتجّار بوشهرى، از متمولترین بازرگانان ایران، پیدا کرده است. بوشهرى که مىگویند ثروتش به ٣ تا ٤ میلیون تومان مىرسد چند کشتى بخار در رود کارون و املاک در اندر دشتى در خوزستان دارد. علاوه بر این، امتیاز استخراج اکسید آهنِ جزیره هرمز در خلیج فارس نیز براى اوست و تا همین اواخر هم امتیاز بزرگى براى درختبُرى در استان مازندران داشت. طبق اخبارى که شنیدهام، همین دارایى اخیر بلاى جانش شده است. بوشهرى هم مثل شاه از درختانى که در جنگلهاى مازندران مىبُرید، تراورس درست مىکرد و به سندیکا مىفروخت، و مىگویند از همین محل سود هنگفتى به یک اندازه نصیب بوشهرى و سندیکا مىشد؛ ولى شاه فکر مىکرد که فقط بوشهرى سود مىبرد و به همین دلیل کارخانههاى چوببرى و سایر مال و اموال او را در مازندران مصادره کرد. طبق اخبار واصله، از بوشهرى خواستهاند که ٦٠٠ هزار تومان به اعلیحضرت بپردازد و یا اینکه خیابانى را درست از وسط ملک زیبایش در تهران رد مىکنند، تا خانههایش خراب شود. در گزارشهاى بعدى هارت به مشکلات دیگر بوشهرى نیز اشاره شده است. او در گزارش مربوط به افشاگرىهاى آقابکف جزئیات یک مورد «خرید» ملک از سوى رضاشاه را نیز شرح مىدهد:[شاه] آدم پول دوستى است؛ ولى گویا فقط عشق شمردن آن رادارد، چون از وافورش که بگذریم، اهل ریخت و پاش و خوشگذرانى نیست. به جرئت مىتوانم بگویم که در سال ١٩٣٠ نزدیک به ٢ میلیون دلار به املاکش اضافه کرد. بزرگترینشان یک قطعه زمین بسیار قیمتى در شمال ایران بود که از حاجى معین[التجار] بوشهرى خرید. البته بوشهرى هیچوقت دستش به ٣٥٠ هزار تومانى که بابت ثمن معامله تعیین شده بود نرسید. هرچند وزیر دربار ٥٠ هزار تومان حق کمیسیونش را از حلقوم بوشهرى بیرون کشید. قضیه خیلى پنهان نماند، زیرا وقتى وزیر دربار حق کمیسیونش را از حاجى مطالبه و دریافت کرد و چک را براى وصول به بانک شاهنشاهى ایران فرستاد، مقامات به محض رویت چک ٥٠ هزار تومانى شصتشان از ماجرا خبردار شد.هر چند این حاجى که زمینش را فروخت و چیزى عایدش نشد آدم بسیار متمولى است، ضرر و زیانهاى زیاد دیگرى هم به همین ترتیب دید. بوشهرى که پیرمردى ٩٠ ساله با ظاهرى پدرانه است، دقیقاً از همان اشخاصى است که شاه باید براى مدرنسازى و صنعتىکردن کشور به خدمت مىگرفت؛ که البته اینطور نکرد. بوشهرى، به رغم کهولت سنش، حمل و نقل دریایى را در رود کارون و خلیج [فارس] به راه انداخت که کمک بزرگى به شرکت اولن و شرکا براى حمل مصالح جهت کشیدن خط آهن بود. علاوه بر این، چند کارخانه چوببُرى در شمال احداث کرد که براى خط آهن در آن منطقه تراورس مىساخت. به شاه خبر دادند که بوشهرى با فروش غیر مستقیم تراورسها به دولت سود زیادى به جیب مىزند، و شاه هم امتیاز کشتیرانى در رود [کارون] و خلیج [فارس] را از او گرفت و زمین و کارخانههاى چوببُرىاش را در مازندران مصادره کرد. اینجا همه چیز به نام شاه مصادره، و جزو دارایىهاى او مىشود و نه دولت. با وجود این، کلاً مىتوانم بگویم آنطور که مىدانم شاه فعلى ایران تقریباً از همه جهت بهترین آدمى است که طى چند قرن اخیر بر ایران حکومت کرده است. او اهل آبادانى است. اگر به خاطر حرصِ و ولع کاملاً مشهود و معروفش نبود، مىشد او را همپاى پادشاهان کوچکتر اروپا دانست. و اگر قرار باشد مقایسهاى بکنم، مسلماً او را بالاتر از کارول، پادشاه رومانى، مىدانم. اگرچه از پولپرستى و مالپرستى این آدم خبر داشتم، نمىتوانستم باور کنم که همه این فسادهاى کوچک و بزرگ زیر سر شاه باشد. ولى حالا دیگر شکى برایم نمانده، و این گزارش را جهت حفظ در آرشیو برایتان مىفرستم.