در اواخر فوریه 1908 در حالیکه شاه سوار بر اتومبیل از خیابانهاى تهران مىگذشت،بمبى به سوى ماشین وى پرتاب شد که اتومبیل را متلاشى ساخته و یکى از سرنشینان آن را به قتل رسانید.شخص شاه،که در ماشین دیگرى بود،آسیبى ندید. امّا طبیعى است که بسیار هشیار گشت و از آنپس هرگونه امید به سازش ضعیف و ضعیفتر گردید.
جوان و تاریخ- کشکول
در اواخر فوریه 1908 در حالیکه شاه سوار بر اتومبیل از خیابانهاى تهران مىگذشت،بمبى به سوى ماشین وى پرتاب شد که اتومبیل را متلاشى ساخته و یکى از سرنشینان آن را به قتل رسانید.شخص شاه،که در ماشین دیگرى بود،آسیبى ندید. امّا طبیعى است که بسیار هشیار گشت و از آنپس هرگونه امید به سازش ضعیف و ضعیفتر گردید. خانهاى که بمب از آن پرتاب شده بود،در تصرف زرگرى به نام«سید غلامرضا مرندى»بود که بازداشت و مورد بازجویى قرار گرفت. امّا هیچمطلب مشخصى دربارۀ مرتکبین این اقدامات جسارتآمیز،که به ظاهر سه تن بوده و گریخته بودند،آشکار نگردید. البته به لحاظ ارتجاعیون این اقدام کار انقلابیون بود. در حالیکه رهبران ملّیون اعلام داشتند این عمل توسط جناح ارتجاعى و به هدف ممانعت از هرگونه سازش بین شاه و مجلس ملّى صورت گرفته است. انقلابیون اظهار داشتند که بمبانداز در تماس با شاپشال خان، یهودى روسى و معلم سرخانۀ شاه در جوانى و روح اهریمنى نگهبان وى در زمان سلطنت، بوده است . مدبر الملک،که زمانى سردبیر«تمدن»بود،در روایتى از کودتاى 23 ژوئن 1908 که براى هفته نامۀ«حبل المتین»-شمارۀ 14 سپتامبر 1908-در کلکته ارسال داشت، پا را از این هم فراتر نهاده و مىگوید شاه شخصا در این بمباندازى دخالت داشتند تا از این رهگذر مجلس ملّى را بىاعتبار کند. حدود اوایل آوریل 1908،احتشام السلطنه که پس از استعفاى صنیع الدوله،در آغاز سپتامبر 1907،به ریاست مجلس رسیده بود،استعفا کرد و ممتاز الدوله جانشین وى گردید. او با مساعى خود در جهت تحدید آزادى مطبوعات و سخنرانان عمومى،و نیز مخالفت با تشکیل یک نیروى مسلح ملّى،به سختى منفور گشته بود. تحت رهبرى ممتاز الدوله اوضاع به مراتب آرامتر بود.تقریبا در همین زمان،چهار تن از رهبران اوباش که در دسامبر علیه مجلس تظاهرات کرده بودند، مجازات شدند.این چهار عبارت بودند از:صنیع حضرت،مقتدر نظام،نایب اسماعیل و سید کمال که همگى فلک شده و ده سال به کلات تبعید گشتند.تقریبا یک ماه بعد،مجازات مشابهى در مورد محکومین به قتل ارباب فریدون زرتشتى اعمال گردید.حوادثى که به دومین کودتاى خطرناک انجامید،در پایان ماه مه 1908 آغاز گردید.روابط شاه و مجلس هنوز بسیار تیره بود و عضد الملک پیر به عنوان میانجى دربار و مجلس عمل مىکرد.شاه خواستار آن بود که مطبوعات و خطباى مردمى باید از سخن گفتن علیه وى خوددارى کنند،در حالیکه مجلس درخواه عزل شش تن از سرسختترین ارتجاعیون بود که مسبب اصلى تحریکات مستمر شاه علیه مشروطیت شناخته مىشدند.این شش تن عبارت بودند از:امیر بهادر جنگ،شاپشال خان، مفاخر الملک،امین الملک،موقر السلطنه و مجلل السلطان.شاه به این امر رضا داد.امّا اصرار داشت که باید نخست مجلس به خواستههاى وى پاسخ گوید.امّا سرانجام توافق شد که هردو طرف همزمان اقدام کنند.سرآخر،مشروطهخواهان کمیتهاى از خطیب بزرگ مردمى آقا سید جمال،جهانگیر خان سردبیر صور اسرافیل،سید محمد رضا شیرازى سردبیر«مساوات»و پارهاى نمایندگان صاحبنفوذ در افکار عامه تشکیل داده و ایشان چندان در تعدیل اوضاع موفق بودند که عنقریب در مطبوعات و خطابههاى عمومى لحنى به مراتب محترمانهتر نسبت به شاه اتخاذ گردید.امّا شاه هنوز از عزل درباریان خود امتناع مىجست تا سرانجام برخى نجبا و نخبگان به ریاست شاهزاده جلال الدوله-پسر عموى شاه و فرزند ظل السلطان-علاء الدوله،معتمد خاقان،سردار منصور و وزیر همایون،که از سوى مردم و انجمنها تقویت مىشدند،چنان قدرتمندانه بر این نکته پاى فشردند که شاه در اوّل ژوئن 1908 تسلیم گردید.بااینوجود،درباریان معزول چندان هم دور نرفتند و امیر بهادر جنگ به سفارت روسیه پناه برد،در حالیکه شاپشال خان و کلنل لیاخوف قزاق کماکان به دیدار شاه،که وامىنمود از مشروطهخواهان بیمناک است،مىرفتند.