در بررسی نقش مصدق در کودتای 28 مرداد میتوان به دو گونه از رفتارها و ویژگیهای وی اشاره نمود. گونه اول، رفتارها و ویژگیهایی است که ماهیت آن واضح بوده و ناشی از ضعفهای ایدئولوژیک و یا خطاهای تاکتیکی است که در سیری عادی و طبیعی نمود یافتند. اما گونهای دیگر از رفتارهای مصدق بسیار عجیب و معماگونه میباشند. «باید اعتراف نمود که حوادثی که در فاصله 30 تیر 1331 تا 28 مرداد 1331 اتفاق افتاد، آنچنان پیچیده بود و توطئهها آنچنان با دقت طرحریزی شده بود که حتی اکثر کسانی که در متن مبارزات بودند، از ماهیت توطئه آگاه نشدند. در این نوشتار هر دو گونه فوقالذکر و رفتارهای جبهه ملی اول و در رأس آن مصدق را که زمینههای کودتای 28 مرداد را فراهم نمودند را بررسی مینماییم.
«واقعا چنانچه به مصدق خوشبین نبودم و سوابق وی را نمیدانستم، هیچ دلیلی وجود نداشت که بتوانم ثابت کنم که وی مخالف انجام کودتای 28 مرداد نبوده است»(1)
محمدرضا پهلوی کودتای 28 مرداد 1332 یکی از اسرارآمیزترین نقاط تاریخ معاصر ایران میباشد. از همین روی در مقالات و تحلیلهای ارائه شده در خصوص این کودتا هیچگاه اتحاد نظری وجود نداشته و همواره شاهد ذکر عوامل متفاوتی به عنوان عامل اصلی این کودتای ننگین بودهایم. پرواضح است که آنچه این واقعه را به معنایی حل نشده تبدیل نموده سیاستهای مکارانه و پشت پرده آمریکا و انگلیس میباشد. ما مهمترین مصداق این معما را در ظاهر باید در درون کشور و در رفتارهای عجیب دکتر مصدق جستجو نمود. آری متأسفانه به علت اینکه در سالهای پس از کودتا و بواسطه فشارهای عواملی که بررسی آنها در این مجال نمیگنجد، تاریخ معاصر ایران عمدتا به قلم به اصطلاح روشنفکران نگاشته شده است، از همین روی آنان از مصدق که نقاط ضعف اساسی وی را در مقاله «بازشناسی چهره واقعی دکتر مصدق» مفصلا شرح دادیم ، مبتنی بر نقص ساخته، از وی به عنوان اسطوره تاریخ ایران یاد کردند و بگونهای جلوه دادند که وی کمترین نقش در شکست دولت خود نداشته است.
متأسفانه پس از انقلاب نیز صدای افرادی چون شهید دکتر آیت در پردهافکنی از برخی انحرافات در تاریخ نگاری ، بجای نرسید و سخنرانیهای قاطع امام (ره) در افشای چهره واقعی ملیون و حتی «خارج از اسلام» خود .. . مصدق از جانب دوست و دشمن بایکوت شد. طبیعی است که استعمارگران برای نفوذ خود در کشورهای هدف، نیاز به ضعف مفرط دولتها و جدایی آنها از مردم دارند. متأسفانه عملکرد دولت مصدق و همچنین ضعفهای بنیادین جبهه ملی ، این نیاز آمریکا و انگلیس را تأمین نمود و باعث شد که این دو کشور با کمترین هزینه ممکن دولت جدا شده از مردم مصدق را سرنگون سازد.
اختلافات شدید در درون جبهه ملی ، قدرتگیری تدریجی چپ ـ که بواسطه تساهلهای افراطی مصدق بوجود آمد بود ، نداشتن ایدئولوژی مشخص، خود محوری و خود رأیی مصدق ـ که باعث جدایی یاران صمیمی وی از او شد ـ عدم ایستادگی دولت مصدق در برابر بسیاری از زیاده خواهیهای آمریکا و انگلیس و در نهایت از دست دادن حمایت آیتالله کاشانی از جانب مصدق، مجموعا به بریتانیا امکان داد تا با ترساندن آمریکا از خطر تودهای ها و شاید هم تحمیق آمریکا و بزرگنمایی خطر چبها، توافق این کشور را که به دنبال نفت ایران نیز بود، جهت برانداختن حکومت مصدق جلب کند.
در بررسی نقش مصدق در کودتای 28 مرداد میتوان به دو گونه از رفتارها ، اقدامات و ویژگیهای وی اشاره نمود. گونه اول، رفتارها و ویژگیهایی است که ماهیت آن واضح بوده و ناشی از ضعفهای ایدئولوژیک و یا خطاهای تاکتیکی است که در سیری عادی و طبیعی نمود یافتند. اما گونهای دیگر از رفتارهای مصدق بسیار عجیب و معماگونه میباشند که متأسفانه علامت سؤال بزرگی را بر پیشانی مصدق حک نمود. «باید اعتراف نمود که حوادثی که در فاصله 30 تیر 1331 تا 28 مرداد 1331 اتفاق افتاد، آنچنان پیچیده بود و توطئهها آنچنان با دقت طرحریزی شده بود که حتی اکثر کسانی که در متن مبارزات بودند، از ماهیت توطئه آگاه شدند. در این نوشتار هر دو گونه فوقالذکر و رفتارهای جبهه ملی ول و در رأس آن مصدق را که زمینههای کودتای 28 مرداد را فراهم نمودند را بررسی مینماییم.
الف؛ ضعفهای درونی جبهه ملی، دولت و شخص مصدق 1ـ ضعف ایدئولوژیک جبهه ملی و دولت طبیعی است که حیات هر سازمان سیاسی ، نیازمند یک ایدئولوژی مشخص و ثابت است تا موجب شود ، اعضا ، همواره به آن سازمان وفادار باشند. نبود ایدئولوژی ثابت ممکن است موجب گردد تا اعضای سازمان برای پر کردن این خلاء برخی از الگوهای رفتاری و یا تفکر یک فرد را به ایدئولوژی تبدیل کنند و با تعصب و به صورت چشم بسته به آن وفادار بمانند. جبهه ملی از این آسیب بدور نماند. دکتر سنجابی پس از اینکه مصدق از یکسری انتقادات جدی وی ناراحت میشود به مصدق میگوید «شما هر کاری بکنید ، ما پشتیبان شما هستیم؟!»(3) نبود ایدئولوژی مشخص در نزد جبهه ملی و در نتیجه دولت بر آمده از آن دردی بود که خود ملیون به آن اذعان دارند. مصدق میگوید : هر چه در طول زندگیام گفتهام، برنامه من است» (4) خلیل مکی از فعالان نهضت ملی عقیده داشت که با ایدئولوژی مناسب و رهبری صحیح کودتای 28 مرداد و شکست نهضت ملی قابل پیشگیری بود. (5)
2ـ اشتباهات نخست وزیر «مصدق با خنده گفت: آقا ! تمام حکومتها از ماده پنج حکومت نظامی علیه مخالفین خود استفاده نمودهاند،من هم میخواهم استفاده کنم. من [مکی] به محض شنیدن این جمله، دو دستی محکم بر سر خود کوفتم و گفتم ای خاک بر سر من که همیشه تصور میکردم دکتر از ماده پنج حکومت نظامی که همواره خودش میگفت «قانون حکومت نظامی بر خلاف تمام قوانین دموکراسی و قوانین اساسی است و همیشه در دوران نمایندگی ، با آن مخالف بود ، استفاده نخواهد کرد! ... به قدری محکم بر سر زدم که دکتر مصدق خیلی ناراحت شد. (6) اشتباهات متعدد سران جبهه ملی و در رأس آنان مصدق دولت ملی را روز به روز ضعیفتر نمود. ریچارد کاتم نویسنده کتاب «ناسیونالیسم در ایران» معتقد است که علل شکست جبهه ملی ، در گرایشات غیر عقلانی آن نهفته است . او مصدق را همانند «طرفداران کم سواد نهضت» میداند که «اسیر فتنههای غیر عقلانی بودند» (7) ضعفهای فامیل بازی، خود رأیی، پشت نمودن به روحانیت، بیتوجهی به مردم را از دست دادن دوستانی چون مکی، حائریزاده و آیتالله کاشانی و موارد متعدد دیگر اگر در رهبر یک نهضت جمع شوند، سقوط آن نهضت خوشبینانهترین سرنوشت قابل پیشبینی برای نهضت است! (8)
3ـ اختلافات درونی جبهه ملی تنوع گسترده فکری اعضا از سویی و نبود ایدئولوژی مشخص در دولت مصدق باعث بروز اختلافات درونی شدید در درون دولت و جبهه ملی شد و زمینه را برای جدایی بسیاری از یاران مصدق از وی که از محکمترین پشتوانههای وی به شمار میآمدند. را فراهم نمود.
4ـ پشت نمودن به آیتالله کاشانی آیتالله کاشانی در حساسترین و بحرانیترین شرایط تکیهگاه مصدق بود ایشان بواسطه تعامل مستقیم و با مردم و بهرهمندی از پشتیبانی محکم آنان از عوامل اصلی پیروزی نهضت ملی شدن صنعت نفت و همچنین عامل اصلی بازگرداندن مصدق به نخست وزیری در غائله 30 تیر بودند. اما کم کم ورق برگشت و مصدق راه خود را نه تنها از اسلام که از مصلحت ایران جدا ساخت. وی که طعم قدرت را چشیده بود. لایحه افزایش اختیارات خود را به مجلس تقدیم ـ تحمیل ـ کرد او به آمریکا و انگلیس همواره چراغ سبز نشان میداد. نوع انتصابات وی زبانزد خاص و عام بود و همین عوامل باعث جدایی آیتالله کاشانی از مصدق گشت و مصدق مهمترین تکیهگاه خود در بحرانها را از دست داد. این جدایی به معنای جدایی مردم از وی بود . مقابلهای طبیعی است که برای کشورهای چون آمریکا و انگلیس سرنگونی مشخص که نه پشتوانهای مردمی دارد و نه از پشتوانه یاران قدیمی خود سود میبرد با صرف تنها چند هزار دلار امکان پذیر است.
ب ) سؤالهای بدون پاسخ در جریان غائله سی تیر حکومت پهلوی در اوج قدرت خود قرار داشت و ارتش در اخ تیار سفاکی به نام قوام بود که هر صدایی را در گلو با گلوله خفه مینمود ولی تمام اینها که البته پشتوانه استعمار را نیز ، خود داشتند در برابر خودت ملت و پشتوانههای نهضت ملی به زانو در آمدند. یک سال گذشت، تنها یکسال! « در 28 مرداد شاه در نهایت ضعف خود به سر میبرد و به مخفیگاه خود فرار کرده بود. ارتش و قوای انتظامی در اختیار حکومت دکتر مصدق بود و دکتر مصدق به عنوان نخست وزیر بر سرکار بود،چه شد که سپهبد زاهدی که سر او به جایزه گذاشته شده بود و مرتبا از ترس جان به صورت مخفی زندگی میکرد، با چند ارابه تانک و آنطور که میگویند به کمک عدهای از اراذل و اوباش و روسپی، توانست حکومت ملی را با آن همه اختیارات و امکانات نظامی و غیرنظامی سرنگون سازد؟!. بررسی برخی از رفتارهای مصدق نه تنها پاسخی به این معمای حل نشده نمیدهد بلکه تنها به پیچیده شدن پازل کمک میکند: 1ـ اولیه قطعه این پازل را نوع برخورد مصدق با قوام السلطنه میسازد با پیروزی قیام 30 تیر، خواست ملت این بودکه مسببین جنایات ددمنشانه 30 تیر، مجازات شوند. مجلس قوام را عامل کشتار مردم بیگناه شناخت و اموال وی را مصادره نمود. و دهها هزار نفر از مردم تهران نیز در تظاهراتی خواستار محاکمه وی شدند. اما مصدق در اقدامی سؤال برانگیز، قوام را تحت عنایات و الطاف خود قرار داد و دکتر فاطمی را مأمور حمایت از وی نمود. او همچنین به دستگاه دادگستری اجازه پیگیری جنایات وی را نداد! 2ـ مصدق نه تنها جنایتکاران و کسانی که به وی خیانت کرده بودند را مجازات ننمود بلکه به آنان پست و مقام نیز عطا کرد. سرلشکر وثوق مشاور نظامی قوام و فرمانده کل ژاندارمری و عامل جنایت 30 تیر از سوی مصدق به معاونت وزارت دفاع ملی منصوب شد! رفتارهای مصدق، مخصوصا در روزهای متصل به کودتا به گونهای بوده است که اساسا اجرای کودتا را عملی میساخت.(10) 3ـ در این میان عجیبترین رفتار مصدق که خوشبختانه یا متأسفانه قضاوت را در مورد وی راحتتر میسازد انتصاب سرتیپ دفتری به ریاست شهربانی است. دفتری برادر داماد مصدق بود. وی از جانب رزم آرا معدوم به ریاست شهربانی کل شکور منصوب شد و به تعقیب نیروهای جبهه ملی و هواداران مصدق پرداخت. اما مصدق دفتری با به ریاست گارد مسلح گمرک منصوب میکند. رفتار دفتری کاملا قابل پیشبینی است وی با خیانت به مصدق در 25 مرداد 1332 یعنی سه روز قبل از کودتای اصلی در نیمچه کودتایی که علیه دولت رخ داد شرکت میکند. بالافاصله اسناد خیانت دفتری رو میشود. این اسناد به مصدق ارائه میشود. همگان منتظر مجازاتی سخت برای دفتری بودند اما ... مشکوکترین اقدام مصدق در تمام سالهای حیات سیاسی مصدق در 27 مرداد 1332 صورت میگیرد. مصدق که گویی اصلا سندی را ندیده است تنها یک روز قبل از کودتا دفتری را به ریاست شهربانی منصوب میکند و هم او در اولین روز کاری خود از عوامل اصلی کودتا میگردد!! فرزند مصدق در این رابطه مینویسد:«سرتیپ دفتری، در کودتای 25 و 28 مرداد با سرلشکر زاهدی و دیگر کودتاچیان ارتباط و همکاری داشت» (11) روحالله حسینیان در همین رابطه مینویسد: «ناشنوای یمصدق نسبت به اندرزهای حکیمانه کاشانی و دوستانش ، به جایی رسید که عدهای نصب سرتیپ دفتری ... به عنوان رییس کل شهربانی را دلیل بر این میگیرند که کودتا با همکاری مصدق صورت گرفته است» (12)
4ـ نامه کاشانی در 27 مرداد طبیعتا این توطئهها از چشمان آیتالله کاشانی محقق نماند! ایشان در نامهای به مصدق که سر به گفته شهید حسن آیت «شاید مهمترین سند تاریخ معاصر باشد»، به نظر خود در خصوص توافق ضمنی مصدق با عوامل کودتا اشاره میکند: «..... بر من مسلم است که میخواهید مانند سیام تیر کذایی، یک بار دیگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید ... زاهدی را که من با زحمت تحت نظر و قابل کنترل نگه داشته بودم، با لطائف الحیل خارج کردید و حال همانوطر که واضح بوده، در صدد به اصطلاح کودتاست ... این نامه من سندی در تاریخ ملت ایران خواهد بود که من شما را با وجود همه بدیهای خصوصیتان نسبت به خودم، از وقوع حتمی یک کودتا بوسیله زاهدی که مطابق با نقشه خود شماست، آگاه کردم (13) مصدق با بیاعتنایی محض به این نامه پاسخی میدهد که آن هم به عنوان سندی در تاریخ باقی خواهد ماند! 27 مرداد مرقوم حضرت آقای بوسیله آقای حسن آقای سالمی زیارت شد. این جانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم. والسلام. دکتر محمد مصدق معلوم نیست که این «پشتیبانی ملت ایران» چه شد؟ بر سر ملتی که قیام 30 تیر را به راه انداختند به آورده شد؟ چه بر سر 155 هزار نفری آمد که در رفراندوم درخاستی مصدق شرکت کردند.
5ـ بیخبر نگه داشتن مردم درست است که سیاست های غلط مصدق محبوبیت وی را در نزد مردم به شدت کاهش داد اما باید علت مهمتری را برای عدم مقابله مردم با کودتا جستجو نمود: بیخبر نگه داشتن مردم. مردم حتی با حضوری کمرنگ براحتی میتوانستند از کودتا جلوگیری کنند و در مقابل اراذل و روسپیان بایستند. اما حکومت مصدق مردم را تا آخرین لحظه از وقوع کودتا بیاطلاع گذاشت چه برسد به اینکه از آنان یاری طلبد. مصدق پس از وقوع کودتا میگوید: دیگر از من کاری ساخته نیست!! به امید اینکه روزی سینه چاکان مصدق و اندیشههای وی به این معماها پاسخ دهند.
پینوشتها: 1ـ محمدرضا پهلوی ، مأموریت برای وطنم، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، ص 48
2ـ حسن آیت ، ص 66
3ـ خاطرات سیاسی کریم سنجابی، ص 150
4ـکی استوان، سیاست موازنه منفی، ص 86
5ـ ر. ک مجله نبرد زندگی ، ش 10، ص 40-27
6ـ حسین مکی ، سالهای نهضت ملی ، ج 7 ، ص 152
7ـ ریچارد کاتم، ناسیونالیسم در ایران، ص 359
8ـ رجوع کنید به «بازشناسی چهره دکتر مصدق» در همین پایگاه
9ـ حسن آیت، همان ص 67
10ـ ر.ک احمدعلی زارعشاهی ، علل تشکیل و انحلال جبهه ملی ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، 89 11ـ غلامحسین مصدق، در کنار پدرم مصدق ، ص 160
12ـ روحالله حسینیان، 20 سال تکاپوی ... شیعی در ایران ، ص 192
13ـ جهت مطالعه متن کامل نامه ر.ک حسن آیت ص 84