شاه بعد از تعطیلات نوروز 1334 توسط اسدالله علم ، به زاهدی تکلیف کرد که استعفا نماید. زاهدی هرگز چنین انتظاری از شاه نداشت و پیشنهاد علم را جدی نگرفت، ولی سفیر آمریکا توسط اردشیر زاهدی پیغام فرستاد که دوران خدمت او به سر آمده، بهتر است بدون مقاومت کنارهگیری کند. زاهدی به فکر معامله افتاد و در قبال تحویل نخست وزیری، خواستار شغل دیگری شد. سرانجام سفیری سیار ایران در اروپا که مرکز آن سوییس بود تأسیس و مادمالعمر تحویل وی شد. زاهدی در هفدهم فروردین 1334 از نخست وزیری کنارهگیری کرد و به سوییس رفت و ویلای گل سرخ را از محل اعتبارات دولت آمریکا به حساب شخصی خود واریز کرده بود خریداری نمود و مشغول زندگی راحتی شد. ضمنا او مجاز نبود به ایران بازگردد .
فضلالله زاهدی در سال 1276 هجری شمسی در شروین همدان به دنیا آمد. پدرش ابوالحسن زاهدی معروف به بصیر دیوان بود. زاهدی تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه ی مظفری گذراند و تحصیلات متوسطه را در مدرسهی الیاس به پایان رساند. پس از پایان تحصیلات متوسطه وارد مدرسهی نظام گردید و مدارج این مدرسه را نیز پشت سر گذاشت.
زاهدی در سال 1294 در حالی که بیش از هجده سال نداشت، به درجهی نائب سومی (ستوان سومی) رسید. سه سال بعد نائب دوم شد. عجیبترین پیشرفت زاهدی سه سال بعد، یعنی در فاصلهی سالهای 1297 تا 1299 نیز به درجهی سرتیپی رسید.
زاهدی در سراسر دوران جوانی خود در جنگهای داخلی شرکت داشت. در سال 1296 به کردستان مأمور شد و در حوادث آن منطقه شرکت کرد. چندی بعد واقعهی جنگل و قیام میرزا کوچک خان پیش آمد. رضا شاه ـ که در آن زمان به رضا خان میرپنج معروف بود و در شهر رشت به سر میبردـ زاهدی رابه گیلان احضار کرد.
زاهدی در این مأموریت توانست قوای «خالو قربان» را شکست دهد. مقارن همین احوال، عدهای تحت فرماندهی «احسانالله خان» از تنکابن به سمت تهران در حال پیشرفت بودند. که رضا خان، زاهدی را مأمور جنگ با احسان الله خان کرد و زاهدی نیز توانست در طول یک هفته احسانالله خان را شکست دهد.
زاهدی در تمام جنگهای شمال شرکت داشت. بر همین اساس در اواخر سال 1299 که درجهی سرهنگی داشت، سرتیپ مرتضی خان( سپهبد یزدان پناه بعدی) فرمان درجهی سرتیپی را برای او از تهران به رشت برد. متعاقب این وقایع، زاهدی مأمور سرکوب اسماعیل آقا سمیتقو ـ که در آذربایجان علم طغیان برافراشته بود ـ گردید و در این مأموریت پیروزی نصیب زاهدی شد. به دلیل این موفقیت، زاهدی به دریافت نشان ذوالفقار و آجودانی رضا شاه نائل آمد. پس از این مأموریت، وقایع خوزستان پیش آمد . زاهدی در سال 1300 (هـ.ش) به فرماندهی تیپ فارس منصوب شد و به شیراز رفت . در این سمت تازه ایفا شده بود که دستور رسید برای سرکوبی شیخ خزعل به خوزستان برود. زاهدی در منطقهی «زیدون» با قوای شیخ خزعل مواجه شد و پس از مدت یک هفته درگیری بین شورشیان و وقای دولتی ادامه داشت و زد و خوردهایی که در رامهرمز و نزدیکی اهواز بین قوای دولتی و شیخ خزعل روی داد، شیخ خزعل شکست خورد.
پس از شکست شورش جنوب رضاخان، زاهدی را به فرماندهی کل نیروهای خوزستان و فرمانداری نظامی آن منطقه منصوب کرد. پس از پایان وقایع شیخ خزعل، سرتیپ زاهدی به تهران آمد. او اولینبار مأموریت یافت که به رشت ، سفر کند. ورود او به رشت مقارن با وقایع ترکمن صحرا بود، لذا از طرف دولت مرکزی ، سرتیپ جان محمدخان از سمت خراسان و زاهدی از سمت رشت مأمور شدند که به ترکمن صحرا حمله کنند و شورش ترکمنها را سرکوب کنند. در این جنگ زاهدی و جان محمدخان توانستند آرامش را در ترکمن صحرا برقرار سازند.
پس از وقایع ترکمن صحرا ، زاهدی برای خرید اسبهای مجار به اروپا رفت و پس از مراجعت ، به ریاست شهربانی منصوب شد. زاهدی در سال 1314 ریاست بازرسی امور مالی ارتش را بهعهده گرفت و در سال 1316 مأمور احداث ساختمان باشگاه افسران ارتش شد. در شهریور 1320 سرتیپ زاهدی به فرماندهی ژاندارمری کل کشور و در سال 1321 به فرماندهی لشکر اصفهان منصوب شد. زاهدی در لشکر اصفهان بود که وقایع سوم شهریور پیش آمد و انگلیسیها وی را اسیر کردند. ژنرال مک لین که در آن هنگام درجهی ستوانی داشت، یک روز صبح به دفتر کار زاهدی رفت و او را به زندان فرستاد و تا پایان جنگ جهانی دوم در فلسطین که در آن زمان در اشغال انگلیسیها بود، به سر برد و کسی از او خبری نداشت. در سال 1324 با پایان جنگ ، زاهدی نیز از زندان انگلیسیها آزاد شد و به تهران آمد. او پس از ورود به تهران به ریاست باشگاه افسران منصوب شد و به درجهی سرلشکری نیز ترفیع یافت.
سرلشکر زاهدی در زمان ریاست ستاد ارتش رزمآرا در سال 1329، به ریاست شهربانی کل کشور منصوب شد. در این هنگام انتخابات دورهی شانزدهم مجلس شورای ملی جریان داشت. طرفداری زاهدی از دکتر مصدق و طرفدارانش ، خشم رزمآرا را برانگیخت ، با وجود مخالفت نخست وزیر وقت( رزمآرا) ، چند تن از کاندیداهای جبهه ملی از تهران به مجلس راه یافتند.
از این پس روابط دوستانهای بین اعضای جبهه ملی و سرلشکر زاهدی برقرار شد. موقعی که انتخابات مجلس سنا شروع شد، زاهدی به عنوان سناتور انتصابی به مجلس سنا رفت. او بعد از کابینهی حسین علاء ، در تشکیل کابینةی دکتر مصدق شرکت کرد.
در کابینهی مصدق علاوه بر وزارت کشور، شهربانی را نیز زیر نظر داشت و در همین زمان بود که مبارزه علیه تودهایها را شروع کرد. این جریانات مقارن با خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس بود.
پس از چندی دکتر مصدق، زاهدی را از کابینهاش کنار گذاشت و زاهدی به تدریج به ردیف مخالفان مصدق پیوست. زاهدی چند بار در دوران زمامداری دکتر مصدق اعلامیههایی در مخالفت با وی منتشر کرد واز آن پس متواری شد تا این که وقایع بیست و هشت مرداد 1332 پیش آمد. (1)
فرمان نخست وزیری فضلالله زاهدی بدین ترتیب صادر شد که مأمورین سیاسی آمریکا در ایران از محمدرضا پهلوی نامهی سفید مهر شدهای گرفتند تا از میان کاندیداهای نخست وزیری، فرمان را به نام کسی صادر کنند که مورد اعتمادتر بوده و قادر به انجام کو دتا باشد و چون سرلشکر زاهدی بیش از همه حائز شرایط بود به دستور سفارت آمریکا، حسنعلی هیراد (منشی شاه) نامه ی سفید مهر شده را به نام او پر کرد.
این مطلب را دکتر مصدق در دادگاه نظامی تأیید کرد و گفت: «... من آن شب دستخط را نگاه کردم، دیدم اول صحه شده و بعد نوشته شده است، معلوم بود از آخرش که کلمات به هم نمیرسید و گشاد کشاد نوشته شده تا به امضا برسد. (2)
زاهدی در روز اول شهریور 1332 کابینهی خود را به شرح زیر به شاه معرفی کرد:
سرلشکر عبدالله هدایت وزیر جنگ ، دکتر علی امینی وزیر دارایی ، جمالآلدین اخوی وزیر دادگستری، دکتر محمود مهران وزیر فرهنگ، مهندس غلامعلی میکده وزیر راه ، دکتر علیاصغر پورهمایون وزیر اقتصاد ملی ، احمد حسین عدل وزیر کشاورزی ، دکتر جهانشاه صالح وزیر بهداری ، ابوالقاسم پناهی وزیر کار ، علیاصغر حکمت وزیر مشاور، امیرحسین ایلخان ظفر بختیار وزیر مشاور ، دکتر محمد سجادی وزیر مشاور ، سرتیپ عباس فرزانگان کفیل وزارت پست و تلگراف ، عمیدی نوری معاون نخست وزیر ، موسی سرابندی معاون نخست وزیر و سرتیپ محمدحسین جهانبانی به کفالت وزارت کشور منصوب شد.
سپهبد فضل الله زاهدی و اعضای کابینه وی در مراسم افتتاحیه دوره هجدهم مجلس شورای ملی
با لباس رسمی سلام 1332/12/27
زاهدی قبل از هر کاری لازم دید برای رفع مضیقهی مالی اقدام کند و این کار به آسانی میسر نبود. راه انداختن صنعت نفت و فروش نفت، نیاز به زمان داشت، لذا به آمریکا متوسل شد. لوی هندرسن (سفیر آمریکا در تهران) که نقش مهمی در انجام کودتا داشت، به دولت ایران اطلاع داد که آمریکا تصمیم گرفته است مبلغ 45 میلیون دلار به عنوان کمک اقتصادی در اختیار دولت ایران قرار د هد و علاوه بر آن ، اعتباری معادل 4/23 میلیون دلار به برنامهی عملیات اصل چهار در ایران اختصاص داده است. قسط اول کمک بلاعوض ، در همان روزهای نخست به دولت زاهدی پرداخت شد و قسمت مهمی از آن به حساب عدهی خاصی واریز گردید.
زاهدی در روزهای نخستین متوجه شد که در مقابل هیولای نفت قرار گرفته است و باید به دست او چنین برنامهای که دو سال در جهان جنجال آفریده بود حل و فصل شود و برای اجرای این برنامه، به برقراری رابطهی سیاسی با انگلستان نیاز داشت.
دیگر آن که باید مجلسین ایران را بطوری تشکیل دهد که قراردادهای آیندهی نفت را بی چون و چرا به تصویب برساند. هم چنین حزب توده را که در دوران مصدق قدرت رگفته بود، سرکوب نماید.
با آغاز حکومت دیکتاتوری ازهدی، حکومت نظامی در تهران و شهرستانها، دایر شد زاهدی در سرکوبی مردم و انتقام گرفتن از افرادی که در دولت سابق دست داشتند، از هیچ عملی مضایقه نکرد. زندانها از مخالفین دولت پر شد. شبکههای حزب توده، یکی پس از دیگری به دام افتادند. کسانی که در براندازی حکومت مصدق سهمی داشتند، به اخذ پاداش نایل آمدند. قاتلین سرتیپ محمود افشارطوس از اتهام منتسبه در دادگاه تبرئه شدند. نظامیان بازنشسته به ارتش بازگشته و در رأس مقامات مهم و رده ی اول کشور قرار گرفتند. مخافین مصدق نیز به فراخور فعالیت ، دستمزد خود را گرفتند. (3)
زاهدی در اجرای برنامههیا تدوین شدهی آمریکا، کوچکترین غفلتی نورزید. پایگاههای متعدد نظامی و فرهنیگ در ایران تأسیس کرد و دست آمریکا را در تمام شؤون ایران باز کرد.
ارتش توسط آمریکا نوسازی شد و سلاحهای جدید آمریکایی در سربازخانهها رواج یافت. وزارت جنگ و ستاد ارتش پر از گروهبانهای آمریکایی شد. کشاورزی ایران در اختیار آنها قرار گرفت. در دانشگاه تهران، مؤسسهای به نام مؤسسه امور اداری تأسیس شد و عدهی زیادی از ایرانیان برای تحیل به آمریکا اعزام شدند. (4)
زاهدی از هر جهت برای شاه و آمریکا قابل اعتماد بود و امکان برکناری او برای سالیان دراز پیش بینی نمیشد. او نه تنها خود را در وضع موجود سهیم میدانست، بلکه اعتقاد داشت که برگرداندن قدرت به شاه، سقوط مصدق و پاکسازی حزب توده، تماما در نتیجهی شهامت و تدبیر او بوده است. بنابراین سهمی برای شاه قائل نبود. شاه به تدریج ،به این فکر افتاد که خود از قدرت آمریکا به نفع خویش بهرهمند گردد. گرفتن این امتیاز مستلزم ملاقات و مذاکرهی حضوری بود. آیزنهاور (رییس جمهور آمریکا) رسما از شاه دعوت کرد. این دعوت ظاهرا برای بازدید و باطنا برای مذاکره بود. شاه به آمریکا سفر کرد و موفق شد که موافقت آمریکا را برای ادارهی امور ایران توسط خویش و برکناری زاهدی جلب کند.
شاه بعد از تعطیلات نوروز 1334 توسط اسدالله علم ، به زاهدی تکلیف کرد که استعفا نماید. زاهدی هرگز چنین انتظاری از شاه نداشت و پیشنهاد علم را جدی نگرفت، ولی سفیر آمریکا توسط اردشیر زاهدی پیغام فرستاد که دوران خدمت او به سر آمده، بهتر است بدون مقاومت کنارهگیری کند. زاهدی به فکر معامله افتاد و در قبال تحویل نخست وزیری، خواستار شغل دیگری شد. سرانجام سفیری سیار ایران در اروپا که مرکز آن سوییس بود تأسیس و مادمالعمر تحویل وی شد.
زاهدی در هفدهم فروردین 1334 از نخست وزیری کنارهگیری کرد و به سوییس رفت و ویلای گل سرخ را از محل اعتبارات دولت آمریکا به حساب شخصی خود واریز کرده بود خریداری نمود و مشغول زندگی راحتی شد. ضمنا او مجاز نبود به ایران بازگردد .
پس از رفتن زاهدی ، فساد مالی حکومتش ظاهر شد. از سوءاستفادههای کلان مطرح بود، اما سرانجام برای سرپوش گذاشتن به آن همه غارتگری، تنها عدهای گرفتار شدند؛ مصطفی مقدم ( مدیرعامل بانک تجارت خارجی) از آن جمله بودند که بیوک قزوینی و دکتر صیرفی (رییس شرکت بیمه) به زندان افتادند. (5)
پی نوشت ها:
1- جعفر مهدی نیا، زندگی سیاسی سپهبد زاهدی ، انتشارات پانوس ،تهران 1375 ، 12- 16
2- گذشته چراغ راه آینده است ، پژوهش از جامی ، ققنوس ، تهران 1377 ص 624
3- باقر عاقلی ، نخست وزیران ایران از مشیرالدوله تا بختیار ، انتشارات جاویدان ، تهران 1370، ص 804-806
4- همان ، ص 811
5- همان ، صص 811-812