نگارنده در مقدمه این کتاب وهابیان را به دو دسته تقسیم کرده و آورده است: «امروز وهّابیون به دو شاخه تقسیم شده اند: 1ـ سلفى هاى متعصّب و تندرو که همه مسلمین جهان، جز خود را تکفیر کرده و مشرک مى شمارند و خون و اموال آنان را مباح مى دانند؛ جمود در اندیشه و خشونت در سخن و عمل از بارزترین ویژگى هاى آنهاست. 2ـ وهّابى هاى معتدل و روشنفکر که اهل منطق و گفتمان و «حوار» هستند، به افکار سایر اندیشمندان احترام مى گذارند و با دیگر مسلمانان به گفتگوى دوستانه مى نشینند. نه فرمان قتل کسى را صادر مى کنند، نه مسلمانى را مشرک و کافر مى شمرند، و نه حکم به اباحه اموال و اَعراض مى دهند و روز به روز طرفداران بیش ترى پیدا مى کنند. و این طلیعه مبارکى است براى جهان اسلام که آثارش در کتابهایى که اخیراً در حجاز منتشر شده و در جراید و مناظره هاى تلویزیونى آنجا مشاهده مى شود.»
در فصل اول به مباحث «آیا وهّابیّت به پایان عمر خود نزدیک مى شود، خشونت فوق العاده، تحمیل عقیده، تعصّب شدید و افراطى عدم آشنایى به ارزش هاى فرهنگى» پرداخته شده است.
حضرت آیتالله مکارم شیرازی در رابطه با تضادّ عجیب وهابیون نوشته است: «شگفت آور این که حکومت آنها که در سایه این مذهب روى کار آمده، بى توجّه به این گفته ها با تمام کشورهاى جهان ـ از اسلامى گرفته تا غیر اسلامى ـ رابطه سیاسى، اقتصادى و فرهنگى دارد، یعنى با همه مشرکان جهان دوست است! و از آن فراتر، تمام مکّه و مدینه را به صورت کانونى از زیباترین هتل ها براى پذیرایى از مشرکان مسلمان! که همه ساله به عنوان مراسم حج و عمره به آنجا مى آیند، درآورده اند و بهترین پذیرایى را از اهل شرک مى کنند! و این مشرکان درآمد عظیم و سرشارى براى آنها دارند. در حالى که قرآن مجید مى گوید مشرکان نجس هستند و آنها را به مسجد الحرام راه ندهید و اگر از فقر مى ترسید، خداوند شما را به فضل خود بى نیاز مى کند. راستى چرا در اینجا «مشرکان»، «موحّد» مى شوند و به عنوان ضیوف الرحمان (مهمان هاى خداوند!) مورد مهر و محبّت و استقبال قرار مى گیرند و کوچک و بزرگ، خانه هایشان را در اختیار آنان قرار مى دهند.»
از جمله عناوینی که در فصل دوم مورد بررسی قرار گرفته «فریادى که از مکه برخاست، فریادى دیگر از نویسنده شجاعى دیگر، آخرین سخن؛ بیانیه هیأت علماى بزرگ سعودى در محکومساختن خشونتهای وهابیان و توصیه دوستانه به علماى حجاز» است.
نگارنده طی توصیهای دوستانه به علماى حجاز در این کتاب نوشته است: «ما امور زیر را دوستانه به آنان پیشنهاد مى کنیم: 1ـ متّهم ساختن مسلمین را به شرک و کفر به خاطر مسائلى که حدّاکثر، مسائل اجتهادى محسوب مى شود، محکوم کنند، و دستور شریف قرآنى (وَلاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِناً) را به همه پیروان خود توصیه نمایند. 2ـ هرگونه خشونت مذهبى که سبب ترورهاى وحشتناک در عراق و پاکستان و افغانستان و حتّى عربستان و سایر نقاط شده است، به شدّت محکوم کنند. 3ـ راه گفتگوى منطقى و دوستانه را بر اساس احترام متقابل، و دور از هر گونه اهانت و تهمت به شرک و جهل، میان خود و سایر دانشمندان اسلام بگشایند و در مسائل مورد اختلاف به بحث بنشینند و به مصداق (یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ) آن چه را صحیح تشخیص دادند، پذیرا شوند. 4ـ مرزهاى فکرى و جغرافیایى خود را به روى کتب علمى و منطقى سایر مذاهب اسلامى بگشایند، و احساس خطرى برخود در این کار نداشته باشند، و با حوزه هاى علمیّه کشورهاى اسلامى مبادله طلاّب و دانشجو کنند. 5ـ دیوارهاى بى اعتمادى و سوء ظن و بدبینى را میان خود و سایر مسلمین از میان بردارند و به حوزه هاى علمیّه یکدیگر رفت و آمد کنند و براى شرکت در همایش ها براى مسائل مختلف اسلامى در هر جاى دنیاى اسلام اعلام آمادگى کنند. 6ـ دوستان خود را از مطلق نگرى، یعنى اجتهادهاى خود را در اصول و فروع، حقیقت اسلام دانستن و غیر آن را کفر و ضلالت و بدعت شمردن، بر حذر دارند، و به پیام آیه شریفه (وَمَا أُوتِیتُمْ مِّنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلا) گوش فرا دهند.»