اگرچه خطر تسلط و تجاوز روزافزون استعمارگران روس و انگلیس و تهدید استقلال ایران یکی از دلایل شعلهور شدن انقلاب مشروطه بود، با این حال هیچگاه مشروطهخواهان به نیات استعماری بیگانگان پی نبردند و سرنوشت نهضت را به دخالت قدرتهای بزرگ واگذار کردند. نقطهی اوج دخالتهای بیگانه در جریان انقلاب مشروطه را میتوان در دو مسئلهی به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه به یاری روسها و همچنین عقد قرارداد 1907 که ایران را به مناطق تحت نفوذ دو کشور روسیه و انگلیس تقسیم کرد، مشاهده نمود.
مقدمه
بی شک، انقلاب مشروطه یکی از تحولات مهم تاریخ ایران است. این انقلاب به رغم ناکامی آن، در تحلیل نهایی توانست تغییرات زیادی در ایران، خصوصا از بعد سیاسی، فراهم آورد. این امر پایه حرکت های دمکراتیک بعدی را در تاریخ معاصر ایران فراهم کرد. بررسی و تحلیل علل عدم موفقیّت این حرکت می تواند راه کارهای مناسبی برای تحولات سیاسی ایران خصوصا در عصر حاضر فراهم آورد. به همین دلیل پرداختن به این امر خالی از فایده نخواهد بود. اگر چه مشروطه خواهی در بیداری ایرانیان نقش به سزایی داشت، امّا نتوانست به تمامی اهداف خود دست یابد و نهایتا بر خرابه های ناشی از مشروطه خواهی، پایه های استبداد رضاخانی بنا شد. برخی از مورخان، نقطه عطف شکست مشروطه خواهی در ایران را در اولتیماتوم روس ها به ایران و پایان عمر مجلس دوم و آغاز استبداد ناصر الملکی می پندارند؛ اما به نظر نگارنده، برای تحلیل علل شکست مشروطه باید تحولات بعد از این مقطع را نیز در نظر داشت؛ عواملی که باعث شد شرایط صعود رضاخان در ربودن تاج و تخت سلطنت فراهم آید.
به طور کلی کشور ایران در زمان سلسله قاجار جایگاه و آوازه و عظمت خود را از دست داد و علت آن بی کفایتی و ضعف و زبونی پادشاهان این سلسله و ناآگاهی آنان از تحولاتی بود که در جهان رخ می داد . در حالی که سراسر جهان از پپشرفت علوم و فناوری بهره میبردند و اندیشههای مترقی روبه رشد بود ، شاهان قاجار به وسعت حرامسرها و خوشگذارنی میاندیشیدند. در اواخر قرن نوزدهم پس از سفرهایی که ناصرالدین شاه به اروپا نمود به تدریج نفوذ غربیان و خارجیان در مملکت زیاد شد ورود کالاهای خارجی موجب ورشکستی تولید کنندگان داخلی گردید و اعطای امتیازات فراوان به خارجیان ، وابستگی کشور را روز به روز بیشتر و موجبات نارضایتی مردم را فراهم تر نمود. امتیاز احداث راه آهن ، تلگراف ، کشتیرانی ، بهرهبرداری از معادن و جنگلهای دولتی وغیره به مدت هفتاد سال در ازای چهل هزار پوند به «رویتر » انگلیسی واگذار شد که چون در اثر مخالفت مردم ، شاه مجبور به لغو آن گردید «رویتر » در عوض غرامت ، امتیاز تاسیس بانک رویتر که بعدها به بانک شاهنشاهی معروف شد و امتیاز ایجاد یک شرکت معدنی را از شاه گرفت.
هدف اصلی سیاست برتانیا در ایران ، استفاده از این کشور به عنوان دولت حایل و در دفاع از منافع عظیمتر خود در هند بود و جلوگیری از نفوذ توسعه طلبانه روسیه تزاری که رقیب عمده بریتانیا در سده نوزدهم محسوب میشد.
روسیه نیز بعد از پیروزی در دو جنگ با ایران که منجر به تصاحب مناطقی از خاک ایران گردید ، بر منافع اقتصادی خود در این کشور افزود و مانند انگلیسیها در صدد کسب امتیاز در ایران برآمد. شیلات دریای مازندران ، جاده سازی ، احداث خطوط تلگراف ، راه آهن و ایجاد بانکی که با دادن وامهای سنگین به دولت ، هرچه بیشتر قدرت خود را در این کشور افزایش میداد از جمله آنها بود.
با این تفاسیر احتمالاً مهمترین دلیل قطع حمایت فعال انگلیس از انقلاب مشروطه، پیمان مخفی 1907م بین روسیه و انگلیس و تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ بین این دو دولت و یک منطقه بی طرف بوده است. منافع مادی بریتانیا در ایران مناسبات بازرگانی، میدانهای پر ارزش نفت جنوب قویاً بر اثر این قرارداد که نوعی «مصالحه ی تاریخی» در آسیا بود تضمین شد و بریتانیا بدان وسیله خواست مستملکات خود در هندوستان را حفظ نموده درعوض دست روسیه را در شمال ایران، یعنی عمده ترین کانون انقلاب باز بگذارد. و در واقع با امضای این قرارداد مهر پایان بر حمایت جدی خود از انقلاب زده و مخالفت با نقشههای ضد مشروطه خواهی روسیه را کنار نهاد. گزارشهای متعدد مأموران انگلیس از آن پس حکایت از همکاری و مواضع مشترک آنها در قبال ایران وانقلاب مشروطیت است. دولت روسیه در سراسر دوران انقلاب مشروطیت به مخالفت علنی و عملی با آن پرداخت.
انقلاب مشروطه و نقش قدرتهای خارجی
نهضت مشروطیت شاهد ظهور و سقوط سه مجلس، سه پادشاه و حدود 30 دولت بود. اگر چه این نهضت به سلسله 130 ساله قاجار و حکومت مستبدانه آنها خاتمه بخشید، ولی موفق به جلوگیری از دخالتهای روسیه و انگلیس در ایران نشد. از این رو شناخت سیاست و اهداف بیگانگان در انقلاب مشروطه اهمیت زیادی دارد. زیرا در این مقطع حساس تاریخ معاصر ایران، دخالت و نفوذ کشورهای خارجی روند انقلاب را تغییر داد. به نحوی که شاید بتوان چنین متصور شد که اگر دخالت بیگانگان در انقلاب مشروطه وجود نداشت، سرنوشت انقلاب نیز تغییر میکرد. از این رو در بحث حاضر نگاهی اجمالی بر سیاستها، اهداف و عملکرد دو قدرت روسیه و انگلیس در ایران خواهیم داشت.
روسیه و انقلاب مشروطه
روسیه یکی از بزرگترین صحنه سیاسی ایران در انقلاب مشروطه به شمار میآید. این کشور که همواره میکوشید به آبهای گرم خلیج فارس دست یابد، ایران را منطقهای جهت استثمار اقتصادی با امکانات سوقالجیشی میپنداشت و سعی داشت از طریق آن علیه منافع بریتانیا در هند اعمال فشار نماید. بنابراین باید از یک سو مستقل باقی میماند و از سوی دیگر تحت تسلط روسها قرار میگرفت. از این رو انقلاب مشروطه که طغیانی علیه این سیاست و حرکتی به سوی حکومت ملی دموکراتیک محسوب میشد، منافع روسها را در ایران تهدید کرد. به همین سبب دولت روسیه به پشتیبانی از مستبدین و مخالفان مشروطهخواهی برخاست. پشتیبانی از بازگشت محمدعلی شاه و اعلان اولتیماتوم به ایران جهت اخراج مورگان شوستر، مخالفت آشکار با اصلاحات مشروطهخواهان و ایجاد اختلال و نا امنی و بیثباتی سیاسی، نمونههایی از مخالفتهای روسها با انقلاب مشروطه است.
لیرغم دخالتهای آشکار و پنهان روسیه در ایران، نباید از یاد برد که انقلابیون ایران در آغاز از انقلاب 1905 روسیه الهامهای زیادی گرفتند و به تبعیت از حرکتهای آزادیخواهانه در روسیه، روحانیون پیشاپیش مردم نارضایتی خود را از حکومت شاه وصدراعظم وی نشان دادند. تجار که از تعرفههای جدید گمرکی سخت ناراضی بودند، به جنب و جوش آمده و علیه مسیو نوز بلژیکی و همکارش پریم که هم دست پنهانی روسها بودند، تظاهرات وسیعی به راه انداختند و بازارها نیز تعطیل شدند. نوز که سخت متمایل به سیاست روسها بود، با تعرفه گمرکی جدید خود، بازارهای ایران را برای کالاهای روس گشود و اندک صنعتی که در ایران بود به حال احتضار افتاد.
از دیگر عوامل مؤثر در شکلگیری انقلاب مشروطه اعطای وامهای چند میلیونی روسیه به ایران بود که دومین وام، ایران را به کلی به صورت مستعمره اقتصادی روس درآورد و اداره گمرکهای ایران به استثنای گمرکهای فارس و بنادر خلیج فارس به روسیه داده شد. خبر وامهای پی در پی و سفرهای پرهزینه مظفرالدین شاه به فرنگستان در حالی که مردم در فقر و مشقت به سر میبردند، موجب شدتگیری اعتراضهای عمومی گردید.
بدین ترتیب اعمال و اقدامات روسها در ایران از یک سو و وابستگی دربار ایران به روسیه از سوی دیگر همراه با زیانهای اجتماعی ناشی از واگذاری امتیازات اقتصادی قاجار به قدرتهای استعماری، دامنهی نارضایتی عمومی را افزایش داد و روسیه را به طرح اقدامات نوینی بر علیه انقلابیون واداشت. همچنین اعمال روسها که ایران را به عنوان جزئی از خاک روسیه مورد ارزیابی قرار میدادند، حکایت از به خطر افتادن منافع روسها با وقوع انقلاب مشروطه داشت. از این رو روسها به پشتیبانی از بازگشت محمد علی شاه، اعلان اولتیماتوم جهت اخراج مورگان شوستر، مخالف آشکار با اصلاحات مشروطهخواهان، ایجاد اختلال، ناامنی و بیثباتی سیاسی اقدام نمودند.
در نهایت نیز سرهنگ لیاخوف فرمانده نظامیان روس که از سوی محمدعلی شاه به حکومت نظامی تهران منصوب شده بود و عملاً تهران را به تصرف نظامیان قزاق تحت فرماندهی افسران روس درآورده بود، در روز دوم تیرماه 1287 هجری خورشیدی (23 ژوئن 1908) به همراه نیروهای قزاق، نخست به محاصرهی مجلس و مدرسه سپهسالار پرداخت و سپس هنگامی که با مقاومت مجاهدان رو به رو شد، مبادرت به گلولهباران نمودن ساختمان مجلس نمود. قزاقها پس از تصرف مجلس به پارکامینالدوله حمله بردند و نمایندگان را مضروب و دستگیر کردند و به باغ شاه منتقل ساختند. بدین ترتیب مجلس اول مشروطه تنها دو سال پس از شروع در 1287 توسطه نظامیان روس و به یاری حکومت وقت به توپ بسته شد.
شواهد بسیاری وجود دارد که از دخالت مستقیم روسها در کودتای محمدعلی شاه پرده بر میدادند. در این زمینه میتوان به چهار نامهای که لیاخوف در آن دوران به فرماندهی کل قفقاز فرستاده است و رد درخواست وام جدید از روسیه توسط نمایندگان مجلس و برنامهریزی جهت آنان ایجاد یک بانک ملی اشاره نمود که به شدت، وطنخواهی و بیگانه گریزی نمایندگان مجلس را نشان میداد و از این رو با منافع روسها در تضاد بود.
تقاضای رسمی پناهندگی سیاسی محمدعلی شاه قاجار به سفارت روسیه در 25 تیر 1288 که یک سال پس از به توپ بستن ساختمان مجلس صورت گرفت و در نهایت خروج محمدعلیشاه از ایران در 18 شهریور 1288 که با همراهی نیروهای قزاق صورت گرفت دلیل دیگری برای اثبات ادعای دخالت مستقیم روسها در کودتا است.
طی سالهای بعد خصومت روسیه نسبت به انقلاب مشروطه تداوم یافت و در نهایت هنگامی که مشروطهخواهان تصمیم گرفتند جهت تقویت خود در برابر تهدیدات آشکار و پنهان روسیه و بریتانیا و عناصر داخلی آنان، از برخی مستشاران خارجی در تنظیم امور کشور استفاده نمایند، با اولتیماتومی سه بخشی مبنی بر عزل مورگان شوستر، تعهد بر اینکه هیچ مشاور خارجی بدون موافقت روس و انگلیس استخدام نشود و پرداخت غرامت به قوای روس و سپس اقدام روسها به اشغال انزلی و رشت مواجه شدند. قصور دولت ایران در اجابت این خواستهها طی 48 ساعت، منجر به اشغال قسمت عمده کشور توسط نیروهای روس و انگلیس گردید و دوره دوم مجلس نیز در 24 دسامبر 1911 به پایان آمد و همراه با آن عصر انقلاب مشروطیت نیز به سر رسید.
انگلیس و انقلاب مشروطه
انگلیس به دلیل منافع خود در هند، از هر حربهای سود میجست. از این رو ایران به عنوان دروازه هندوستان همواره مد نظر بریتانیاییها قرار داشت. در واقع تسلط بر ایران موجب استمرار تسلط بر هند و دور نگه داشتن روسیه از اراضی مستعمره بریتانیا بود. به همین دلیل انگلیس نیز خواهان ایرانی ضعیف و نیمه مستقل بود. تلاش برای تجزیه افغانستان از ایران، تغییرات مکرر در خطوط مرزی ایران در شرق، حمایت از خوانین محلی، تسلط بیقید و شرط بر خلیج فارس، کسب امتیازات انحصاری نظیر کشتیرانی، تأسیس بانک شاهنشاهی، تلگراف، کاپیتولاسیون و ... از جمله اقدامات استعمارگرایانه انگلیس در ایران بود.
با این حال در جریان انقلاب مشروطه، روسیه از موقعیت بهتری در ایران برخوردار بود. به همین سبب تداوم وضع موجود با منافع انگلیس همخوانی نداشت. از این رو انگلیس کوشید با تظاهر به حمایت از مشروطهخواهان، آتش انقلاب را در ایران شعلهور سازد و از این رهگذر بتواند روسیه را از صحنه سیاسی ایران خارج کند و هواداران خود را بر صحنه سیاست کشور مسلط گرداند. بنابراین هدف اصلی انگلستان از نفوذ در نهضت مشروطه، کنترل نهضت و هدایت آن به سمت مقاصد لندن بود. بدین ترتیب رفتار مزورانه انگلیسیها سبب شد که در اوائل تابستان 1285 عدهای که تعداد آنها در عرض 10 روز تا 20 هزار نفر افزایش یافت، در داخل محوطه سفارت انگلیس متحصن شوند و مورد استقبال سفارت انگلیس قرار گیرند. سردنیس رایت سفیر سابق انگلیس در ایران در خاطرات خود در موارد متعددی به برنامهریزی دولت متبوع خود برای تبدیل کردن سفارتخانه و کنسولگریهای کشورش در ایران به «مأمن» و «پناهگاه» مشروطهخواهان جهت پیاده کردن مقاصد اصلی خود اشاره کرده است.
به هر روی پس از مدتی که انگلیسیها به عمق امیال آزادیخواهانه و ملیگرایانه مشروطهخواهان پی بردند و دریافتند که با پیروزی انقلاب در صحنه سیاست داخلی ایران هیچ نقشی برای آنان باقی نمیماند، به مخالفت با آزادیخواهان پرداختند بدین ترتیب بریتانیا با همکاری سرمایهداران وابسته، زمینداران، سیاستمداران و خوانین وابسته با کمک لژهای فراماسونری، مشروطیت را به مسیری دیگر هدایت نمود.
همچنین دولت انگلیس در 31 اوت 1907 به عقد قراردادی با روسیه پرداخت و ایران را به سه قسمت تقسیم نمود. طبق این توافق قسمت شمالی ایران شامل شهرهای پرجمعیت و مراکز عمده تجاری از خط فرضی بین قصرشیرین و اصفهان و یزد و خواف و مرز افغانستان، منطقه نفوذ روسیه شناخته شد و قسمت جنوبی که دارای ارزش سوقالجیشی برای دفاع از هند بود از خط فرضی بین بندرعباس، کرمان، بیرجند، زابل و مرز افغانستان منطقه نفوذ انگلستان و قسمت سوم که شامل کویر و بیابانهای بیآب و علف و فاقد اهمیت بود، منطقهی بیطرف متعلق به دولت ایران شناخته شد. آن هم بدین منظور که دو دولت تا حدودی با هم فاصله بگیرند و از برخوردهای احتمالی و اختلافاتشان در این منطقه جلوگیری شود.
قرارداد 1907 در شرایطی به امضای لندن و مسکور سید که در ایران ارکان حکومت مشروطه به خاطر مبارزات مردمی شکل گرفته بود و فرمان برقراری حکومت مشروطه در مرداد 1285 صادر شده بود. اولین مجلس شورا در تاریخ ایران در مهر همان سال تشکیل شده بود و اولین قانون اساسی ایران در دی ماه همان سال تنظیم و تدوین شده بود. بنابراین انعقاد قرارداد 1907 در شرایطی که انقلاب مشروطیت در ایران به پیروزی رسیده و ظاهراً انگلیس از انقلاب حمایت مینمود، این واقعیت را آشکار ساخت که برای بریتانیا منافع استعماری از اهمیت بهسزایی برخوردار است و دفاع از مردمسالاری و دموکراسی تنها در حد حرف است. به نحوی که پس از انعقاد قرارداد 1907 مطبوعات ایران، انگلستان، روسیه و سایر کشورهای اروپائی و همچنین مقامات این کشورها به صراحت به پیروزی انگلیس در این قرارداد اشاره کردند. به هر روی روسیه و انگلیس پس از امضای قرارداد، تلاش کردند تا اقدام خود را تحت پوشش ایجاد یک جبهه واحد علیه آلمان توجیه کنند. در آن زمان هراس از قدرت روزافزون امپراتوری آلمان که به تدریج به صورت یک خطر جدی برای دول استعمارگر درآمده بود و نفوذ زیادی در بالکان و عثمانی پیدا کرده بود، باعث شد که رقبای آن دولت یعنی انگلستان، روسیه و فرانسه اختلافات دیرینهی خود را برطرف و زمینهی اتفاق مثلث و ایجاد جبههی مشترک علیه آلمان را فراهم کنند.
اگر چه افشای این قرارداد در ایران موجب هیجان عمومی و اعتراضات شدیدی گردید و مجلس شورای ملی به اتفاق آراء آن را مردود و بیاعتبار شناخت، با این حال روسها و انگلیسیها عملاً این پیمان را به اجرا گذارده و پس از آغاز جنگ جهانی اول دخالتهای وسیعی در شهرهای ایران به عمل آوردند. بدین ترتیب اعتراضات مردم و نمایندگان مجلس و تظاهرات آنها علیه سیاست دو دولت متجاوز در تهران و شهرستانها و همچنین چاپ مقالات تند در روزنامههای کشور نیز موجب فسخ قرارداد نگردید. در همین زمان مارلینگ وزیر مختار انگلیس به دولت ایران اطمینان داد که استقلال و تمامیت ارضی ایران محفوظ خواهد ماند و قرارداد بین دو دولت فقط به منظور جلوگیری از دخالتهای یک دولت ثالث (یعنی آلمان) در امور داخلی ایران میباشد، ولی ایرانیان قانع نشدند و وقتی مشیرالدوله پیرنیا وزیر امورخارجه این اظهارنظر را در 24 سپتامبر به اطلاع مجلس شورای ملی رسانید، نمایندگان ملت به اتفاق آراء قرارداد منعقده بین دو دولت خارجی در مورد ایران را مردود و بیاعتبار دانستند. در این مورد محمدعلی شاه نیز از نظر مجلس پشتیبانی کرد و در نتیجه دولت ایران طی یادداشت دوم نوامبر 1907 به دولتین روسیه و انگلستان اعلام نمودکه چون قرارداد مزبور مابین آن دو دولت انعقاد یافته، لذا مواد آن فقط مربوط به خود دولتین مذکور میباشد و دولت ایران نظر به استقلال تامهای که دارد، تمام حقوق و آزادی عمل خود را محفوظ میدارد و خود را از هر نفوذی و اثری که قرارداد میتواند درباهی ایران داشته باشد مطلقاً مصون و آزاد میداند.
معالوصف علیرغم اعتراضهای صورت گرفته، به علت ضعف دولت ایران، خللی در اجرای قرارداد فوق ایجاد نشد و روسیه و انگلیس به تدریج شروع به اجرای مفاد قرارداد و اشغال مناطق نفود خود نمودند.
نتیجهی مستقیم این قرارداد این بود که انگلیسیها که با پشتیبانی از انقلاب مشروطیت وجهه و اعتباری کسب نموده بودند به سرعت آن را از دست داده و از این تاریخ مانند روسهای تزاری منفور و مبغوض افکار عمومی ایران گردیدند.
نتیجهگیری
اگرچه خطر تسلط و تجاوز روزافزون استعمارگران روس و انگلیس و تهدید استقلال ایران یکی از دلایل شعلهور شدن انقلاب مشروطه بود، با این حال هیچگاه مشروطهخواهان به نیات استعماری بیگانگان پی نبردند و سرنوشت نهضت را به دخالت قدرتهای بزرگ واگذار کردند. نقطهی اوج دخالتهای بیگانه در جریان انقلاب مشروطه را میتوان در دو مسئلهی به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه به یاری روسها و همچنین عقد قرارداد 1907 که ایران را به مناطق تحت نفوذ دو کشور روسیه و انگلیس تقسیم کرد، مشاهده نمود. در نهایت نیز درخواست روسیه مبنی بر اخراج مورگان شوستر و حمایت بریتانیا از این درخواست در سال 1911 تیر خلاص را به انقلاب زد. بدین ترتیب اتحاد دولتهای روسیه و انگلیس در مقابل خطر آلمان، تقسیم ایران در قرارداد 1907 و اشغال ایران در جنگ اول از جمله مهمترین عوامل خارجی در شکست مشروطه به شمار میآیند.
به هر روی رقابت قدرتهای سنتی روسیه و انگلیس در ایران پس از شکست مشروطه نیز ادامه یافت. به طوری که دولتهایی که روی کار میآمدند، باید تعادل راحفظ کرده و در تصمیمگیریهای خود منافع این دو قدرت را نیز در نظر میگرفتند. از این رو طی تمام سالهای بعد به دلیل رقابت روس و انگلیس در ایران، کابینهها یکی پس از دیگری سقوط میکردند و چند دستگی میان سران انقلاب را بیشتر نمایان میساختند.