من با شما میجنگم و شما با من میجنگید، زنها که گناهی ندارند. تا من زنده هستم نگذارید سرکشها و ستمکارهای شما متعرض اهل بیت من شوند...
برشهایی از کتاب «منزلت امام حسین (ع)»
وای بر شما ای پیروان آل ابوسفیان!
10 آبان 1393 ساعت 21:43
من با شما میجنگم و شما با من میجنگید، زنها که گناهی ندارند. تا من زنده هستم نگذارید سرکشها و ستمکارهای شما متعرض اهل بیت من شوند...
در بخشی از کتاب «منزلت امام حسین (ع)» درباره «درسی از امام حسین (ع)»، میخوانیم:
در جریان کربلا سیدالشهدا (ع) باعث شد که دین حفظ شود. آن حضرت نگذاشت دین و زحمات پیامبران و رسول خدا (ص) به هدر رود که در مباحث مختلف این کتاب به غیرت دینی سیدالشهدا (ع) تصریح شده است و اما نسبت به فرزندان و تربیت آنان، غیرت حضرتش برای همگان آشکار است که چه عزیزانی را تحویل جامعه داد.
بعضی از آنها مثل حضرت علی اکبر و علی اصغر (ع) به درجه رفیع شهادت نائل گشتند و اینک غیرت آن حضرت (ع) نسبت به ناموس بیان میگردد.
در روز عاشورا وقتی دشمن دید توان مقابله با سیدالشهدا (ع) را ندارد، به گمان باطل خود خواست از طریق تضعیف روحیه و جنگ روانی امام حسین (ع) را شکست دهد.
برای این کار آمد بین سالار شهیدان (ع) و اهل بیت گرانقدرش فاصله انداخت تا متعرض به خانواده آن حضرت (ع) گردد. در این هنگام امام حسین (ع) فریاد زد و فرمود: «وای بر شما ای پیروان آل ابوسفیان! اگر دین ندارید و از روز قیامت نمیترسید، لااقل در دنیای خودتان آزادمرد باشید.»
بعد شمر (لعنة الله) گفت: «ای پسر فاطمه! چه میگویی؟»
حضرت فرمود:
«اَنَا الٌذی اُقاتِلُکُم وَ اَنتُم تُقاتِلُونَنی، وَ النِساءُ لَیسَ عَلَیهِنٌ جُناحُ فَامنَعُوا عُتاتَکُم عَنِ التَعَرُضِ لِحَرَمی ما دُمتُ حَیٌا»
من با شما میجنگم و شما با من میجنگید، زنها که گناهی ندارند. تا من زنده هستم نگذارید سرکشها و ستمکارهای شما متعرض اهل بیت من شوند.
اگر شمر ملعون گوش به حرف امام حسین (ع) داد و دست از اهل بیت آن حضرت برداشت برای این نبود که دلش به رحم آمد، بلکه از ترس بود. چون میدانست اگر بخواهند این کار را بکنند، در اثر جوش امدن غیرت سرور شهیدان،بیشتر از آنچه کشته شدهاند، کشته خواهند شد.
بر همین اساس بود که بعد از شهادت حضرت ابا عبدالله (ع) به چادرهای اهل بیت آن حضرت حمله کردند و به آتش کشیدند و آنها را به اسارت گرفتند. حتی در ایام اسارت وقتی سر مطهر سیدالشهدا (ع) را به شام نزد یزید (لعنةالله علیه) آوردند. یزید خطاب به امام سجاد (ع) گفت: خدا را شکر پدرت را کشتند.
امام (ع) در پاسخ یزید فرمود: «خدا لعنت کند کسی را که پدر مرا کشت.»
یزید خشمناک شد. دستور داد گردن امام سجاد (ع) را بزنند. امام زینالعابدین (ع) فرمود: هنگامی که مرا کشتی کسی دختران رسول خدا (ص) را به مدینه برگرداند.
«و لیسَ لهم مَحرمُ غَیری»
چون محرمی غیر از من ندارند.
کد مطلب: 20250