صبح شانزده آذر، هنگام ورود به دانشگاه، دانشجویان متوجه تجهیزات فوق العاده سربازان و اوضاع غیر عادى اطراف دانشگاه شده، وقوع حادثهاى را پیشبینى مىکردند. فضا بهشدت آبستن حوادث و درگیرى بود. بعد از گذشت مدتى، براى جلوگیرى از تنش و درگیرى، چندین دانشکده تعطیل اعلام شد و در ادامه، سراسر دانشگاه به دستور رییس دانشگاه تعطیل گردید.
در تاریخ 24 آبان 1332 اعلام شد که نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا از طرف آیزنهاور به ایران مىآید. نیکسون به ایران مىآمد تا نتایج «پیروزى سیاسى امیدبخشى را که در ایران نصیب قواى طرفدار تثبیت اوضاع و قواى آزادى شده است» (نقل از نطق آیزنهاور در کنگره آمریکا بعد از کودتاى 28 مرداد) را ببیند.
در مقابل، دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند که در فضاى حکومت نظامى بعد از کودتاى سیاه، هنگام ورود نیکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا نشان دهند. دو روز قبل از آن واقعه تلخ (14 آذر) زاهدى تجدید رابطه با انگلستان را رسما اعلام کرد و قرار شد که «دنیس رایت»، کاردار سفارت انگلستان، چند روز بعد به ایران بیاید. از همان روز 14 آذر تظاهراتى در گوشه و کنار به وقوع پیوست که در نتیجه در بازار و دانشگاه، عدهاى دستگیر شدند. این وضع در روز 15 آذر هم ادامه داشت و بیشتر اعتراضها از دانشکده پزشکى و داروسازى و حقوق و علوم آغاز شد.
صبح شانزده آذر، هنگام ورود به دانشگاه، دانشجویان متوجه تجهیزات فوق العاده سربازان و اوضاع غیر عادى اطراف دانشگاه شده، وقوع حادثهاى را پیشبینى مىکردند. فضا بهشدت آبستن حوادث و درگیرى بود. بعد از گذشت مدتى، براى جلوگیرى از تنش و درگیرى، چندین دانشکده تعطیل اعلام شد و در ادامه، سراسر دانشگاه به دستور رییس دانشگاه تعطیل گردید. نیروهاى نظامى رژیم که بهشدت رفت و آمد دانشجویان را کنترل کرده و در این بین عدهاى را نیز دستگیر نموده بودند، با حضور در کلاس یکى از اساتید دانشکده فنى (مهندس شمس استاد نقشهکشى) زمینه اعتراض را در کلاس درس ایجاد کردند. آنان قصد داشتند دو دانشجو را که ظاهرا به حضور نظامیان در دانشگاه اعتراض داشتند را دستگیر نمایند. دستگیرى دو دانشجو کلاس را به هم زده، دانشجویى دیگر بر روى نیمکت کلاس فریاد مىزند: «آقا ما چقدر بىعرضه هستیم. چقدر بدبخت هستیم. این کلاس نیست، این درس نیست. یک عدهبدون اینکه از استاد و از کادر دانشگاه اجازه بگیرند وارد کلاس مىشوند و هیاهو در مىگیرد. تف به این کلاس و تف به این مملکت!» دانشکده فنى به هم مىریزد و در محاصره کامل نظامیان قرار مىگیرد و به یکباره فرمان آتش صادر شده و دانشجویان در صحن طبقه اول به خون مىغلطند. عدهاى زخمى شده و در این میان سه دانشجو به نامهاى قندچى و بزرگ نیا و شریعت رضوى به شهادت مىرسند.
همان روز 16 آذر پلیس توسط رادیو اعلام کرد: «عدهاى از دانشجویان در کلاسهاى درس نشسته بودند و به پلیس، چهره خشنى نشان مىدادند و پلیس را مسخره مىکردند و این باعث شده که پلیس به واکنش بیفتد. پلیس قصد زدن دانشجویان را نداشت ولى دانشجویان به پلیس حمله کردند و مىخواستند اسلحهشان را بگیرند. پلیس در قالب دفاع این کار را کرده و قصدش زدن دانشجویان نبوده است.» فرداى آن روز شاه، تیمسار مزینى را براى دلجویى به دانشگاه مىفرستد تا خودش را از این گناه و تقصیر تبرئه کند. وى با خانوادههاى شهدا ملاقات مىکند و در دانشگاه به ظاهر از اساتید و روسا عذرخواهى مىکند. دو روز بعد از واقعه 16 آذر، نیکسون به ایران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهى که هنوز به خون دانشجویان بىگناه رنگین بود، دکتراى افتخارى حقوق دریافت کرد. روز 16 آذر به عنوان روز مقاومت و ایستادگى دانشجویان این سرزمین در برابر استعمار غرب و استبداد و خودکامگى در دفتر تاریخ این سرزمین به یادگار ثبت گردیده است.
16 آذر، نماد روحیه خروشان جنبش دانشجویى و مظهر ایثار، از خودگذشتگى، پایدارى و استقلال و آزادى است. در این روز، دانشجویان به اعمال مزدورانه شاه اعتراض و او را دستنشانده دولت آمریکا معرفى کردند. آنان ثابت کردند که دانشجو، تنها جوینده دانش نیست؛ بلکه جوینده همه خوبىهاست و در همهجا حضور چشمگیرى دارد و با روشنگرى و آگاهىهاى خود، هرگز اجازه نخواهد داد دشمنان در امور داخلى و خارجى کشور دخالت کنند. 16 آذر ثابت کرد که ایران تنها از آنِ ملت ایران است و آنان خود حق اداره کشورشان را دارند. 16 آذر ثابت کرد که قلمها، شعارها و قدمهاى استوار دانشجو، همواره همراه ملت و یاریگر دولت در همه زمینههاست.
بعد از کودتاى 28 مرداد 1332، رژیم وابسته پهلوى که توانسته بود با کمک اربابان آمریکایى بر اریکه قدرت باز گردد، درصدد برآمد تا پایههاى حکومت خود را تثبیت کند، اما غافل از اینکه مقاومت مردم بطور کامل از بین نرفته و ایران در اولین فرصت، خشم و انزجار خویش را نشان خواهد داد.
نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا در سال 1332، راهى ایران گردید. در حقیقت او مىآمد تا نتیجه سرمایهگذارى بیست و یک میلیون دلارى را که سازمان جاسوسى آمریکا، سیا، در راه کودتا و سرنگونى دولت مصدق هزینه کرده بود، از نزدیک مشاهده کند. ملت در حال افسردگى و از نفاق و تفرقهاى که استبداد توانسته بود در میان او ایجاد کند، ناراحت بود.
رهبرى نهضت مقاومت، قصد رساندن صداى اعتراض مردم را به گوش جهانیان داشت و تلاش لندن و واشنگتن را که مى خواست با مشروع جلوه دادن رژیم کودتا، امتیازات مورد نظر خود را در محیط آرام بهدست آورد، خنثى کند. اجراى این برنامه به عهده کمیته هماهنگى دانشگاه تهران واگذار شده بود.
تظاهرات دانشجویان دانشگاه تهران، به عنوان اعتراض به ورود دنیس رایت، کاردار جدید سفارت انگلیس در ایران، از روز 14 آذر 1332 آغاز گردید. دانشجویان دانشکدههاى حقوق و علوم سیاسى، علوم دندان پزشکى، فنى، پزشکى، داروسازى در دانشکدههاى خود تظاهرات پرشورى علیه رژیم کودتا برپا کردند. رژیم پهلوى که به خوبى از خشم ملت و خصوصاً دانشجویان نسبت به خود و اربابان آمریکا از پیش آگاه بود، با تمام قوا متوجه دانشگاه شد.
روز 15 آذر تظاهرات به خارج از دانشگاه کشیده شد و مأموران انتظامى، در زد و خورد با دانشجویان، شمارى را مجروح و گروهى را دستگیر و زندانى کردند. صبح روز 16 آذر 1332، گارد تا دندان مسلح رژیم پهلوى براى اولین بار وارد صحن دانشگاه شد تا فریاد مخالفان را در گلو خفه کند.
در یکى از کلاسهاى درس دانشکده فنى، چند تن از دانشجویان در اعتراض به حضور ماموران گارد رژیم شاه در صحن دانشگاه، آنها را به مسخره مىگیرند و همین بهانه کافى بود تا وارد کلاس درس شوند و با ایجاد جو رعب و وحشت، محیط را براى بهرهبردارى و گرفتن زهر چشم دانشجویان آماده سازند. مأموران گارد با حمله به دانشجویان بىپناه، سه تن از آنان را به شهادت مىرسانند.
حادثه 16 آذر 1332، بعنوان یک روز (مقاومت تاریخى) در تاریخ دانشگاه تهران ثبت شد. از آن پس، همهساله بهرغم کوشش رژیم و ساواک، دانشجویان دانشگاه تهران و دیگر دانشگاههاى سراسر ایران، مراسم و تظاهراتى به یاد شهیدان آن روز برپا مىکردند.
شهید چمران در ر ابطه با حادثه 16 آذر مىگوید: «وقایع آن روز چنان در نظرم مجسم است که گویى همه را به چشم مى بینم، صداى رگبار مسلسل در گوشم طنین مىاندازد، سکوت موحش بعد از رگبار، بدنم را مىلرزاند، آه بلند و ناله جانگداز مجروحین را در میان این سکوت دردناک مىشنوم. دانشکده فنى خونآلود را در آن روز و روزهاى بعد به راى العین مىبینم...»
بازتاب جهانى
خبر واقعه 16 آذر و کشته شدن دانشجویان، به سرعت در سراسر جهان انتشار یافت و بسیارى از دانشگاههاى اروپا و آمریکا، با دانشگاه تهران ابراز همدردى کردند. در روز 18 آذر نیز در اعتراض به ورود نیکسون، معاون رئیس جمهور آمریکا به تهران و همزمان با مراسم برگزارى سومین روز کشتهشدگان حادثه دانشگاه، تظاهراتى از طرف دانشجویان دانشگاه تهران برگزار شد. دانشجویان هم در اعتراض به جنایتهاى دولت کودتا، مدت پانزده روز از شرکت در کلاسهاى درس خوددارى کردند. در گذر زمان، 16 آذر به نام روز دانشجو معنا پیدا کرد و در تقویم گنجانده شد.
اهمیت مبارزه
چگونگى سرکوبى دانشجویان در 16 آذر 1332، نشاندهنده اهمیت مبارزههاى دانشجویان براى رژیم و دولت کودتا بود. پس از کودتاى 28 مرداد و قلع و قمع مخالفان، دانشگاه تهران و دانشجویان و نیروى سیاسى، نیروهایى قوى در زمینه مبارزه با دولت کودتا به شمار مىآمدند و مخالفتهاى پىگیر آنان، عملاً رژیم و دولت کودتا را از رسیدن به اهدافشان باز مىداشت. از این رو به نظر مىرسد رژیم با برنامه از پیش تعیین شده به این حمله روى آورد. اگر چه شاه و دولت سعى کردند از خانوادههاى شهدا و رؤساى دانشگاه تهران و دانشکده فنى دلجویى کنند، ولى ترفیع درجه عاملان واقعه 16 آذر و پرداخت پاداش نقدى به سربازان و درجهداران حملهکننده به دانشگاه در فاصله کمى پس از واقعه، حکایت از توطئه از پیش طراحى شده دولت کوتاه شاه براى سرکوبى جنبش دانشجویى داشت.
وحدت دانشجویى
پیدایش جنبش دانشجویان ایرانى خارج از کشور، ارتباطى تنگاتنگ با اوضاع سیاسى اجتماعى و تحولات داخل کشور دارد. وقوع کودتاى 28 مرداد 1332 و بازگشت مقتدرانه شاه به قدرت، دیکتاتورى خشنى به دنبال داشت که اوضاع ایران را یکباره در تاریکى فرو برد. پس از واقعه 16 آذر که سرکوب تنها کانون آشکار مقاومت را در پى داشت، بیشتر فعالیتهاى سیاسى به خارج از کشور انتقال یافت. در این وضعیت، دانشجویان زمینههاى جنبش سیاسى و انقلابى خود را فراهم کردند، ولى چون این حرکتها خودجوش بود، نظم و هماهنگى منسجمى نداشت. از این رو، عمده فعالیتها به صورت پراکنده و نامنظم شکل گرفت. پس از گذشت مدتى، این گروه از دانشجویان در آلمان، انگلستان و فرانسه براى جلوگیرى از اتلاف نیرو و براى ایجاد هماهنگىهاى بیشتر، به این نتیجه رسیدند که با یکدیگر متحد شوند. این نتیجهگیرى به گردهمایى اعضاى این سه انجمن در شهر هایدلبرگ آلمان در 1339 شد.
اتحاد بیشتر
در اوایل دهه 1350، انجمن اسلامى دانشجویان، گروه فارسىزبان در آمریکا و اروپا، با یکدست کردن عقاید و با ایجاد سازماندهى مشترک بین صفوف خود، توانست روش مبارزاتى خود را به گونهاى نشان دهد که رژیم شاه خطر بیشترى از سوى اسلامگرایان حس کند. وجه مشخص انجمنهاى اسلامى دانشجویان در اروپا و آمریکا، در ارتباط بیشتر آنان با روحانیان داخل و خارج از کشور، به ویژه شخص امام خمینى رحمهالله بود. بر همین اساس، ارتباط نزدیک آنان با امام خمینى رحمهالله که طى ملاقاتها و فرستادن پیامهاى مکرر صورت مىگرفت، سبب تعیین خطمشى مبارزاتى و همبستگى گروهى بیشتر بین این دانشجویان شد.
پیام امام
امام خمینى رحمهالله در پیامى روشنگرانه خطاب به انجمن اسلامى دانشجویان آمریکا و کانادا در سال 1352 فرمودند: «اکنون به واسطه اوضاع داخلى و خارجى و انعکاس جنایات رژیم در مجامع و مطبوعات خارجى، فرصتى است که باید مجامع علمى و فرهنگى و رجال وطنخواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمنهاى اسلامى در هر جا که هستند، بىدرنگ از آن استفاده کنند و بىپرده به پاخیزند و به وضع حاضر و جنایات پنجاه سال حکومت غیرقانونى رژیم نوکرمآب پهلوى اعتراض کنند و صداى خود را به مجامع بینالمللى برسانند و به رئیس جمهور آمریکا بفهمانند که ملتهاى اسلامى، جنایات این خاندان را خصوصا در سالهاى اخیر از رؤساى جمهور آمریکا مىدانند».
مبارزه گسترده
انجمنهاى اسلامى دانشجویان بر اساس رهنمودهاى امام خمینى رحمهالله در سالهاى پایانى حاکمیت رژیم شاه توانست مبارزههاى ضد رژیم را در سراسر جهان با ابعاد بسیار گستردهاى به دست گیرد. به ویژه اتحادیه انجمنهاىاسلامى اروپا و آمریکا، با تلاش فراوان موفق شده در جاهاى مختلف دنیا شعبهاى تأسیس کند و هر انجمنى تحت نام همان کشور مشغول به فعالیت گردد. براى مثال انجمن اسلامى دانشجویان هند با وجود نیمه مخفى بودن و نفوذ عوامل ساواک در بین تشکیلات و دانشجویان، تأثیر مهمى در هدایت افکار دانشجویان مقیم هند مىگذاشت.
رابطه با امام
افزایش ارتباط بین دانشجویان مسلمان، امام خمینى رحمهالله و روحانیان مبارز و نیز اعتماد مردم به دانشجویان مذهبى، باعث شد آنان بتوانند به راحتى در روند فعالیتهاى سیاسى جامعه تأثیر بگذارند.
حرکتهاى دانشجویان مسلمان در مراسم مذهبى، به ویژه در ماه محرم کاملاً در راه افزایش آگاهى سیاسى مردم و تحرک بخشیدن به آنها بود. همچنین امکان برقرارى ارتباط دانشجویان مسلمان با دانشآموزان، بازاریان، کارگران و... فراهم آمد و دانشجویان از این ارتباط براى مقاصد سیاسى بهرهبردارى کردند و به شکل مؤثرى در تبلیغ رهبرى امام خمینى رحمهالله و ترویج اندیشههاى او قدم برداشتند. در حقیقت پیوند دانشجویان و امام، باعث شد که جنبش دانشجویى بتواند در حرکت جامعه به سوى انقلاب مؤثر ظاهر شود.
آگاهسازى ملت
امام خمینى رحمهالله یکى از وظایف دانشگاهیان را آگاهسازى ملت معرفى مىکند و مىفرماید: «بر شما جوانان ارزنده اسلام که مایه امید مسلمین هستید، لازم مىباشد که ملتها را آگاه سازید و نقشههاى شوم وخانمانسوز استعمارگران را برملا نمایید. در شناسایى اسلام بیشتر جدیت کنید، تعالیم مقدس قرآن را بیاموزید و به کار ببندید. با کمال اخلاص در نشر و تبلیغ و معرفى اسلام به ملل دیگر و پیشبرد آرمانهاى بزرگ اسلام بکوشید. براى پیاده کردن طرح حکومت اسلام و بررسى مسائل آن اهتمام بیشترى به خرج دهید. مهذّب و مجهّز شوید. متحد و متشکل شده و صفوف خود را فشردهتر سازید. هر چه بیشتر همفکر و انسان فداکار بسازید. صداى برادران رنجیده و مسلمان ایران را به دنیا برسانید و با آنان همدردى کنید».
حفظ اسلام
به فرمایش امام خمینى رحمهالله یکى از وظایف عالمان و دانشگاهیان، دفاع از اسلام است. ایشان در اینباره مىفرماید: «اکنون وظیفه عموم مسلمانان و خصوص علماى اعلام و روشنفکران و دانشگاهىهاى علوم قدیمه و جدیده است که براى دفاع از اسلام عزیز و حفظ احکام حیاتبخش آن که ضامن استقلال و آزادى است... از فرصت استفاده کنند و گفتنىها را بگویند و بنویسند و به گوش مقامات بینالمللى و سایر جوامع بشرى برسانند.»
تزکیه نفس
امام خمینى رحمهالله در مورد اهمیت تزکیه و تهذیب دانشجویان مىفرماید: «براى شما مهم در دانشجویى و در دانشیارى و در استادى و در شاگردى و در تربیت، در علم این است که یک تربیت صحیح همراه علم باشد؛ عالم تربیت شده به تربیت انسانى که همان تربیت اسلامى است. کوشش کنید هر قدمى که براى علم برمىدارید، براىعمل ظاهرى و براى اعمال باطنى، ایجاد تقوا در خودتان، ایجاد استقامت، امانت در خودتان بکنید که وقتى از دانشگاه انشاءاللّه بیرون مىآیید، یک انسانى باشید که هم معلومات داشته باشید و هم امانتدار باشید براى معلوماتتان. هم امانتدار باشید و هم تزکیه نفس کرده باشید، نفس خودتان را مهار کرده باشید. هر قدمى که براى تعلیم و تعلم بر مىدارید، همراه آن قدم، قدمى باشد براى مهار کردن نفستان».
اتحاد گروه
امام خمینى رحمهالله درباره اتحاد گروههاى دانشجویى و مقابله با منحرفان مىفرماید: «آنچه کرارا تذکر دادهام و رمز پیروزى است، اتحاد گروههاى دانشجویى و تشکیل یک گروه اسلامى ملى است در مقابل منحرفان که کوشش دارند تفرقه بیفکنند و شما جوانان عزیز را که امید کشور هستید و سعادت و ترقى میهن بسته به فعالیت شماست، به تباهى بکشند و نگذارند در راه تعالى کشور قدم بردارید و به علم و ادب که مایه پیشرفت و رهایى از استعمار و استثمار نو و کهنه است، اشتغال پیدا کنید. باید بدانید اختلاف و تفرقه، سرچشمه تمام بدبختىها و اسارتهاست.»
اعتلاى کشور
امام خمینى رحمهالله درباره کوشش دانشجویان براى اعتلاى کشور مىفرماید: «امروز که کشور از استقلال شایسته برخوردار است، قید و بند غرب و شرق و غربزدگان و شرقزدگان از کشور و دانشگاه گسسته شده است. جوانان عزیز دانشگاهى، هر چه بیشتر در کسب علوم و فنون، در اعتلاى کشور معظم خود کوشش نمایند و از نفوذ عناصر منحرف و وابسته به چپ و راست قاطعانه جلوگیرى کنند و نگذارند محیط مقدس دانشگاه، آلوده به اغراض منحرفان و وابستگان به اجانب گردد. اگر (هم) انحراف و گرایشى به شرق و غرب خداى نخواسته از اساتید یا دانشجویان مشاهده کردند، به ستاد (انقلاب) فرهنگى اطلاع دهند و در رفع آن با ستاد همراهى لازم را بنمایند».
تداوم راه انقلاب
امام خمینى رحمهالله جوانان دانشجو را امید ملت معرفى مىکند و مىفرماید: «شما جوانان دانشجو و جوانان عزیز، امید این ملت هستید که باید راهى را که فراراه شما گذاشته شده است، به آخر برسانید و این نهضتى را که در راه او آن همه جانفشانى شده است، ادامه بدهید و این صراط مستقیمى را که انبیا جلو راه بشر گذاشتند و نبى اکرم، آخرین انبیا و اشرف همه، آن راه را جلو مردم گذاشتند و مردم را دعوت به این صراط مستقیم کردند و هدایت کردند، به راه انسانیت و خروج از همه انحاى کفر و الحاد و خروج از همه ظلمات به نور مطلق، باید شما جوانها همان راه را ادامه دهید تا اینکه پیرو رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله و در مکتب حضرت صادق علیهالسلام، پیروانى شایسته باشید».
اتکاى به خود
امام خمینى رحمهالله درباره استقلال دانشگاهها و نفى وابستگى آن مىفرماید: «این دانشگاهها باید یک دانشگاههایى باشد که ما دیگر احتیاج به خارج پیدا نکنیم که دستمان (را) در آن وقتى که مىخواهند یک کسىرا معالجه کنند، به دیگران دراز کنیم که بروید آنجا معالجه کنید. باید دانشگاههاى ما و همه قشرها کارى بکنند که لااقل ما محتاج به غیر نباشیم. اینطور نباشد که اگر یکى مریض بشود، بگویند اینجا نمىشود معالجهاش کرد. این طور نباشد که اگر یک گرفتارى بشود، بگوید نه، نمىشود دیگر درستش کرد؛ خودمان سرپاى خودمان بایستیم».
مسؤولیت دانشجویان پس از پیروزى انقلاب اسلامى
با پیروزى انقلاب اسلامى علىرغم تغییر شرایط، نه تنها مسؤولیت دانشجو و دانشگاه خاتمه نیافته، بلکه با توجه به مقتضیات و نیازهاى زمانه و افزایش و پیچیدگى دشمنىهایى که از داخل و خارج متوجه مردم و کشور است، بیشتر هم شده است و انتظار مىرود که قشر دانشگاهى به ویژه دانشجویان به مسؤولیت خود در ابعاد مختلف علمى، اجتماعى و سیاسى آنگونه که شایسته است، عمل کند. امروز، روزگار دیگرى است. از رژیم دستنشانده و مخالف علم و آگاهى مردم و منافى استقلال و هویت ملى که هر فریاد عدالتطلبانه و حقخواهانه را به ضرب گلوله و سرنیزه پاسخ مىداد، در این مملکت خبرى نیست. انقلاب ظلمستیز، عدالتخواه، آزادىبخش و استقلالآفرین اسلامى با مجاهدت مردم مسلمان و حضور فعال و ایثارگرانه همه اقشار جامعه، به ویژه قشر دانشگاهى به پیروزى رسیده است. انقلابى که خود را تداومدهنده راه انبیاء(علیهمالسلام) مىداند و چون آن بزرگواران براى خود رسالتى قائل است که هدف آن گسترش عدالت و آزادى و احیاء انسانیت است و در این راه نه تنها از افزایش سطح فهم و آگاهى جامعه هراس ندارد، بلکه از آنجا که مردم را بزرگترین حامى خود مىداند، به توسعه علم و آگاهى اهمیت و براى صاحبان آن، عالمان و دانشجویان بهایى ویژه قائل است و از آنان انتظاراتى خاص دارد.
امروز، بیش از همیشه تاریخ این سرزمین، انتظار مىرود که طبقه علمى و عالمان راستین و دانشجویان آگاه و آرمانخواه در صحنه حاضر باشند و نقش حساس خود را در قبال ملک و ملت ایفا نمایند. امروز نیز انتظار مىرود آزادىخواهى، آزاداندیشى و عدالتطلبى در چارچوب منافع و هویت ملى، گفتمان حاکم بر فضاى دانشگاههاى ما باشد. هویت و گفتمان جنبش دانشجویى پیش از آنکه دشمنى یا دوستى با نظامهاى سیاسى باشد، در هر حال، عدالتخواهى است. اگر دأب و دغدغه نظام، عدالت و عدالتخواهى نبود، باید به آن اعتراض کند و درگیر شود و اگر مانند نظام برآمده از انقلاب اسلامى، عدالت بود باید به حمایت از آن برخیزد. بهترین صورت این کمک مىتواند، نقد و طرح صحیح مسائل و مطالبه آگاهانه و منطقى نیازهاى مردم و آرمانهاى جامعه باشد و صدالبته «مطالبه کردن با دشمنى کردن فرق دارد» و این توقعى است که مردم انقلابى ایران از همه اقشار به ویژه دانشجویان به عنوان قشرى تحصیلکرده، فعال و زمان شناس دارد: «من بارها گفتهام که از آن روزى باید ترسید که جوان ما، دانشجوى ما، در دانشگاه انگیزه طرح مسأله، طرح سؤال، طرح درخواست نداشته باشد. همه ملت ما باید این باشد که این روحیه مطالبه، خواستن و مدعا داشتن در زمینههاى گوناگون را در نسل جوان کشورمان -بخصوص جوان علمى- گسترش دهیم.»
طرح مطالبات مردم و انتقاد سازنده و مستدل، یکى از کارکردهاى اصلى دانشگاه و وظایف مهم جنبش دانشجویى است. چرا که انجام صحیح و صادقانه این وظیفه نه تنها اقدامات مسؤولان را تصحیح مىکند، بلکه افق عملیاتى آنان را از روزمرگى خارج و به سمت افقهاى آرمانى رهنمون مىسازد و صدالبته صرف طرح انتقاد و مطالبه کافى نیست و همه وظیفه دانشجویان در این باره به حساب نمىآید: «او فقط مسؤولیتش طرح سؤال و پرتاب کردن یک شعار نیست که بگوید، خوب، ما کار خودمان را انجام دادیم، نه، پیگیرى کردن، مطالعه کردن، درباره مسأله اندیشیدن، آن را پخته کردن، راهکار اجرایى براى آن جستجو کردن، براى طرحش با مراکز دستاندر کار و مجرى تلاش کردن و... بالاخره خود وارد میدان کار شدن...» نیز جزو وظایف اوست و در راه انجام این وظیفه باید از افراط و تفریطها بپرهیزد و اعتدال را رعایت کند و همواره تکیه بر عقلانیت داشته باشد تا از تلاشهاى خود نتیجه لازم و مطلوب را به دست آورد، بهویژه در مقطع کنونى که دشمنان زخمخورده این مردم و این انقلاب، براى گرفتن انتقام و بازگرداندن آب رفته به جوى، بیش از هر چیز در کمین غفلتهاى ما نشسته و پیش از هر کس در شخصیتها، عناصر، تیپها و مراکز و طبقات تاثیرگذار طمع کرده و براى آنها برنامههاى مفصل جداگانه تدارک دیدهاند. بدون تردید دشمن براى دانشگاه ما و به ویژه دانشجویان نیز که عمدتاً از نسل جوان آن هم جوان اهل علم، پرسشگر و... هستند، برنامه دارد و این برنامهها را از نخستین روزهاى پس از پیروزى انقلاب اسلامى تا به امروز به اجرا گذاشته که ذکر آن از حوصله این مقال خارج است. با همه اینها، دشمن علىرغم تبلیغات وسیع، طرحهاى پیچیده، شبههافکنى، توهمآفرینى و... جز در مواردى اندک و مقاطعى کوتاه و گذرا آن هم در بخشهایى محدود، موفق به پیشبرد برنامه و تحقق اهدافش درباره دانشگاه و دانشجو نشده است. امروز هم قشر دانشجو با حفظ آرمانهاى انقلابى و توجه به ارشادات و توصیههاى دلسوزان واقعى، نه تنها در برابر دشمن تسلیم نشده، بلکه با خنثى کردن توطئههاى رنگارنگ آن، در کنار مردم، به عنوان یکى از نیرومندترین بخشهاى جامعه در مسیر خنثى کردن توطئه دشمنان گام برمى دارد. با این حال هنوز دشمن و سرسپردههاى داخلى او از یکسو و بدسلیقگى و خودبینىهاى بعضى عناصر و احزاب ورشکسته داخلى از سوى دیگر، چشم طمع به این مکان حساس و این قشر تاثیرگذار دارند و سعى دارند با القائات، تبلیغات و دامن زدن به شبهات و ترفندها و... ظرفیت عظیم دانشگاهى ما را به نفع منافع و اهداف خود به کار بگیرند. بنابراین با توجه به این خطرات و آسیبهاى تهدیدکننده، دانشگاهیان و به ویژه قشر دانشجویى که به مقتضاى سن و شرایط تجربه در معرض بیشتر این تهدیدات هستند، نباید آنى از جایگاه خطیر و مسؤولیت مهمى که برعهده دارند، غافل شوند. دانشجویان باید توجه داشته باشند که در یک تقسیمبندى کلى، دو صدا آنها را به خود فرا مىخواند. یکى صدا و جریانى که چون به مصالح کشور، آرمانهاى انقلاب و منافع مردم مىاندیشد، دانشجو را براى دانشجو مىخواهد و مصالح دانشجو را در نظر دارد و دیگرى صدایى که منافع خود را در پوشش مصالح دانشجو مطرح مىکند و دانشجو و کل دانشگاه را در کنار سایر عوامل به مثابه ابزارى مىنگرد که باید در خدمت اهداف و منافع حزبى و باندى او عمل کند. صاحبان این صدا نمىخواهند دانشجو با تشخیص و شناخت خود مسائل اجتماع و دردها و نیازهاى مردم را مطرح کند و سخنگوى مردم باشد، بلکه مىخواهند مسائل حزبى و منافع گروهى و اهداف سیاسى خود را از بیرون به داخل دانشگاه انتقال داده و دانشجو را به بلندگویى براى طرح آنها، تبدیل کنند و در عین حال به هنگام ناامیدى از همراهى جنبش دانشجویى، اعلام کنند این جنبش حرف مفت است!
اگر دانشجو فراموش نکند که اهداف عدالتخواهانه و پیگیرى مطالبات حقیقى و اصیل مردم و جامعه با اهداف احزاب و گروهها همخوانى ندارد و احزاب اگرچه در حد شعار مثلا عدالتخواهى را نفى نمىکنند، اما در عمل پایبندى آنها به عدالت تا آنجاست که با منافع حزبى تلاقى نداشته باشد و برخلاف دانشجویان، عدالت براى حزب او هدف نیست و آن نیز وسیلهاى است براى تأمین منافع و تحقق اهداف سیاسى، آنگاه تشخیص آن صداها برایش آسان خواهد بود- چنانکه تاکنون بوده- و پیشرو بودن و استقلال خود را حفظ و جز حرف مردم نمىزند و در مسیرى که به تلاش براى تحقق آرمانها و پیگیرى مطالبات به حق جامعه در ابعاد مختلف و قطع هرچه بیشتر وابستگىها و بالاخره بازیابى هویت فرهنگى و ارتقاء سطح آگاهى جامعه منجر مىشود حرکت نمىکند.
آرى، امروز روزگار دیگرى است ولى رسالت دانشجو همچنان ادامه دارد و انتظارات از دانشگاه و دانشجو کماکان باقى است. به بیان رهبر فرزانه انقلاب: «آن چیزى که ما از محیط دانشجویىمان انتظار داریم، پیشرفت علم، پیشرفت اندیشه سیاسى، عمق اندیشه دینى و ایمان دینى، عمق معرفت دینى و روشنبینى دینى، دست یافتن به قلمروهاى جدید؛ هم در زمینه علم، هم در زمینه سیاست، هم در زمینه معرفت دینى در محیط دانشجویى است؛ البته به کمک راهنمایان هر بخشى. شما براى کار علمى باید استاد داشته باشید، براى کار معرفت دینى باید استاد داشته باشید، براى کار سیاست هم همینجور است. کار را شما مىکنید؛ او راهنمایى مىکند. دانشگاه ما و محیط دانشجویىما بایستى در همه این عرصهها پیشرفتهاى حقیقى و چشمگیرى کند و این پیشرفتها را انشاءالله خواهد کرد.»