از نظر سیاسی، گاه نحوه پوشش، بیانگر جهت گیریهای سیاسی است و میتواند پیامدهای سیاسی نیز به دنبال داشته باشد. همچنان که حجاب، در دوران انقلاب الجزایر، ابزاری برای مبارزه سیاسی در مقابل استعمار فرانسه بوده است. از لحاظ فرهنگی، پوشش زن به عنوان یک جنس که بخش مهمی از جامعه است و در تعامل با جنس مرد قرار دارد، نشان دهندۀ گرایشها و جهت گیریهای فرهنگی است؛ به گونهای که از لباس میتوان به عنوان نماد و نشانهای فرهنگی یاد کرد؛ نمادی که حکایت از باورها و ارزشهای یک فرهنگ دارد...
موضوع حجاب در سده اخیر یکی از دغدغههای مهم فرهنگی جهان محسوب میشود که میتواند بسیاری از مناسبات اجتماعی را متأثر سازد؛ به حدی که گرایش زنان به حجاب در برخی جوامع غرب، تهدیدی بزرگ بر بنیان تفکر سیاستمداران و حتی سرمایهداران اقتصادی به شمار میرود. به همین دلیل، منع حجاب که در آن دولتها شدت یافته است، نشانه آشکاری بر استیصال و ضعف قدرتهای حکومتی در برابر تأثیرات عظیم حجاب است.
در ایران امروز، گسترش ادبیات روشنفکری و گرایش افکار متجدد نسل جوان به سمت طرح و تحلیل شبههها پیرامون مسائل گوناگون دینی، توجه بیش از پیش مسئولان و متولیان امر مهندسی فرهنگی جامعه را، به پاسخگویی متناسب با اندیشهها، الزامی کرده است. در این میان مسأله حجاب به عنوان یکی از مباحث پُرمخاطب و جدالبرانگیز اجتماعی روز، مورد توجه بسیاری از مجامع و محافل است.
واقعیت تبیین شده از دیدگاه دین بیانگر آن است که حجاب، کلید تعدیل تمایلات جنسی و کنترل فضای ارزشی در جامعه است و این در حالی است که رابطه مستقیم رعایت حجاب و عفاف با سلامت روحی فرد و انسجام خانواده، حقیقتی غیرقابل انکار است.
در بخشی از مقدمه نویسنده میخوانیم: «پوشش زنان ابعاد چندی دارد و میتوان آن را از جنبههای مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و حتی اقتصادی مطالعه و بررسی کرد. از لحاظ اجتماعی، لباس و نحوه پوشش در سطوح روابط دو جنس زن و مرد با یکدیگر در اجتماع تأثیر میگذارد. همچنین میتواند در تحکیم یا تزلزل خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی نقش داشته باشد. از نظر سیاسی، گاه نحوه پوشش، بیانگر جهت گیریهای سیاسی است و میتواند پیامدهای سیاسی نیز به دنبال داشته باشد. همچنان که حجاب، در دوران انقلاب الجزایر، ابزاری برای مبارزه سیاسی در مقابل استعمار فرانسه بوده است. از لحاظ فرهنگی، پوشش زن به عنوان یک جنس که بخش مهمی از جامعه است و در تعامل با جنس مرد قرار دارد، نشان دهندۀ گرایشها و جهت گیریهای فرهنگی است؛ به گونهای که از لباس میتوان به عنوان نماد و نشانهای فرهنگی یاد کرد؛ نمادی که حکایت از باورها و ارزشهای یک فرهنگ دارد.»
نویسنده در بخش دیگری از مقدمه مینویسد: «نظر به تحول نهادهای اجتماعی، ایجاد نهادهای جدید و نیز تغییر شرایط سیاسی و فرهنگی جوامع در زمانهای مختلف، بازگشت به منابع اسلامی و مطالعه و بررسی مجدد آنها ضرورت مییابد. شکل گیری شرایط و مقتضیات جدید سبب بحث در برخی حیطههای نو همانند میزان دخالت حکومت در پوشش زنان شده است. همچنین در برخی حیطهها چون راههای ارتقای پوشش اسلامی یا آثار آن به رغم اینکه در گذشته نیز از آنها بحث شده، تبیین دوبارهای را ناظر به شرایط جدید اقتضا میکند.»
این نوشته در 11 فصل به بحث درباره موضوع پوشش زنان در اسلام پرداخته است: مفاهیم، تاریخچه پوشش زنان، تشریع پوشش زنان در اسلام، احکام و آداب، بسترها و زمینهها، تنوع پذیری و پوشش، آثار پوشش اسلامی، حکومت و پوشش زنان، انتقادها از پوشش اسلامی، عوامل گریز از پوشش اسلامی، ارتقای فرهنگ پوشش اسلامی از جمله عناوینی است که در این کتاب به آن اشاره شده است.