کتاب حاضر ضمن خودداری از تمرکز بر جزئیات، به جنبشهای فاشیستی کوچکتری پرداخته که خود را اغلب فاشیستی مینامیدند و به همین دلیل در چشم بسیاری از «چپها» «مدافعهجویانه» به نظر میرسد.»
درست است که دعوای تاریخنگاران بر سر فاشیسم پژوهی نولته نیست، اما نکته این است که مبانی نظری نولته از همان کتاب نخستین وی در مورد فاشیسم که بیست و سه سال پیش از دعوای تاریخنگاران نوشته بود هویدا شده بود. به همین دلیل است که که پس از آغاز دعوای تاریخنگاران هورست ملر از تاریخنگاران بنام آلمان، به سخره گفته بود هابرماس واقعا «حالا پس از بیست و سه سال» تزهای نولته را کشف کرده است.
فاشیسم پژوهی نولته بر روشی پدیدارشناختی استوار است که نتایج آن برای جریان نئومارکسیسم (به خصوص «تاریخنگاران اجتماعی») قابل قبول و چه بسا قابل تحمل نبوده است. کتاب پیش رو را باید در این بافت ملاحظه کرد.
کتاب در دو بخش سامان یافته است. در بخش نخست با عنوان «کلیات تاریخ اروپا در عصر فاشیسم» عناوین فرعی مانند مقدمات بلافصل فاشیسم، سرآغاز جنبشهای فاشیستی، فاشیسم و آنتی فاشیسم از سال 1933 و جنگ و اضمحلال فاشیسم آورده شده است.
در بخش دوم با عنوان «جنبشهای فاشیستی ملی» نیز موضوعاتی با عناوین بالکان و جنوب شرقی اروپا، اروپای شرقی و کشورهای بالتیک، اروپای مرکزی و اروپای شمالی و غربی مطرح شده است.