همان طورکه دیدیم قیام 15 خرداد برطبق برنامه و با تصمیم قبلی گروهها نبود اما برخوردی که رژیم حاکم با آن کرد و کشتاری که انجام گرفت خودبخود بسیاری از افراد هم عقیده را بهم نزدیک ساخت و آنها را به گروهبندی وادار نمود تا نظم و ترتیبی درکار پیدا نمایند در تهران و بسیاری از شهرها کمکم جلسات چند نفری پیدا شد که اخبار را بهم میدادند، تراکت و اعلامیهها را پخش میکردند...
بازتاب قیام 15 خرداد وسیع و گسترده بود موجب تغییر فوری دولت علم نشد ولب رژیم و حاکمیت شاه را به لرزه درآورد. دولت علم درواقع دولت شاه بود. اولین کوشش دولت این بود موضوع را کوچک نشان دهد و ثانیاً این اقدام عمومی را لکهدار سازد و اگر ممکن باشد به آن رنگ خارجی بدهد تا مجوزی برای اقدامات شدید علیه دستگیر شدگان پیدا نماید. همان طور که دیدیم روزنامه اطلاعات تحت نظر سازمان امنیت نوشت« 15 خرداد یک گروه 200 نفری با پاره آجر از سمت گلوبندک به طرف سربازخانه حمله کردند ... در این زد و خورد و حملات یک افسر و چند پاسبان مجروح شدند ... در حدود ساعت 11 یک دسته هزار تا هزار و پانصد نفری از در غربی دادگستری وارد کاخ شدند... از ساعت دو بعدازظهر خیابانهای تهران را سکوتی وحشتناک فراگرفته بود و بوی دود در مراکز تظاهرات به مشام میرسید در نتیجه این حادثه و دخالت مأمورین انتظامی عده بیشماری به قتل رسیدهاند».
شاه در 17 خرداد 2 روز پس از قیام گفت«باید به شما بگویم که متأسفانه چه کسانی بساط 15 خرداد را به راه انداختند کما این که در میان کسانی که زخمی شدهاند یا دستگیر شدهاند خیلی از آنها میگفتند که ما چهکار کنیم 25 ریال پول داده بودند و میگفتند در کوچهها بروید بگویید زنده باد فلانی ... » نظر شاه مخلوع در کتاب انقلاب سفید در این مورد چنین است«این غایله به تحریک عوامل ارتجاع توسط شخصی صورت گرفت که مدعی روحانیت بود ... در عوض مسلم بود که این شخص ارتباط مرموزی با عوامل بیگانه دارد؟! بطوری که بعداً دیدیم که رادیوهای آوارگان بیوطن حزب سابق توده یعنی حزبی که اصولاً با خداشناسی مخالف بود از این شخص به کرات با عنوان آیت الله تجلیل کردند و مقام او را باصطلاح معروف به عرش رسانیدند و لو این که احیاناً تحریکات این شخص از جای دیگری آب میخورد ... بلوای 15 خرداد 42 بهترین نمونهی اتحاد نامقدس دو جناح سیاه و قوای مخرب سرخ بود که با پول دستهای از ملاکین که مشمول قانون اصلاحات ارضی شده بودند انجام گرفت ... » (1) بنابراین شاه حرکت اسلامی خمینی را با وجود ضرباتی که بر پیکر امپریالیزم آمریکا و صهیونیزم داشت ارتجاعی میخواند و سد راه اقدامات انقلابی میدانست که آغاز کرده بود و نتیجه این که باید به هر ترتیب با آن مقابله نمود تا نظیر پیدا نکند و اسدالله علم مجازات اعدام را در نظر گرفته بود و در مصاحبه مطبوعاتی که در داخل کشور انعکاس پیدا نکرد این نوید را به سیاستهای سلطهگر داد چون اگر در بین مردم انتشار مییافت معلوم نبود با یک جنبش دیگر دولت بتواند باز هم باقی بماند.
تلاش رژیم در تغییر واقعیت
همان طور که دیدیم 15 خرداد جوششی بود از جانب مردم برای در هم کوبیدن رژیم سلطنت و گرچه با فوریت نتیجه قطعی نداد ولی آثار بسیار باقی گذاشت و به همین مناسبت عوامل رژیم حاکم به طرق مختلف سعی نمودند با استفاده از همه امکانات و از جمله رسانههای گروهی اتهاماتی متوجه آن سازند، جنبه اسلامی و مردمی را از آن بگیرند، جهت خارجی به آن بدهند و افکار عمومی را فریب دهند. اقدامات رژیم را در چندین زمینه ملاحظه مینماییم تبدیل جنبه معنوی به جنبه مادی، قلب واقعیت به تمام معنی،کوششی است که رژیم انجام میداد و مدعی بود مردم به خاطر بدست آوردن 25 ریال دست به تهاجم علیه دولت زدهاند. این ادعا را شاه مطرح کرد و دیگران هم آن را تکرار نمودند. اما این کافی نبود میبایست منبع پرداخت پول مشخص گردد و لذا مسأله پول گرفتن یک مسلمان شیعه از یک مسلمان غیرشیعه عنوان گردید! و منظور این بود که پولهایی جمال عبدالناصر فرستاده در ایران توطیهای صورت گیرد سپس با این مقدمات و تبلیغاتی که به دنبال داشت مبنی براین که به زودی همه چیز را روی دایره خواهند ریخت مدرک بدست دادند و جراید 26 خرداد 42 نوشتند که«در تاریخ یازدهم خرداد شخصی به نام عبدالقیس جوجو از لبنان وارد فرودگاه مهرآباد تهران گردید و چون مورد سوی ظن مأمورین گمرک قرار گرفته بود تحت بازجویی و وارسی قرار گرفت و مبلغی معادل یک میلیون تومان از او بدست آمد که پس از تحقیقات اعتراف کرد که مبلغ مزبور را از طرف جمال عبدالناصر برای افراد معینی در ایران آورده است. تفصیل این جریان به زودی در معرض اطلاع عموم قرار داده خواهد شد» بدنبال این اعلامیه سفارت ایران در بغداد شخص مزبور را محمد توفیق القیاسی نام نهاد که مأموریت داشته این پولها را به اشخاص مخصوصی در ایران بدهد این پولها از طرف عمال ناصر از دمشق به بیروت ارسال و از آنجا به وسایل مختلف به نواحی دیگر منتقل میگردد (2).
عبدالقیس جوجوی افسانهای بود که وجود خارجی نداشت (3) وقتی رژیم از این نقشه نتیجه نگرفت آن را مسکوت گذاشتند و بهتر دیدند فیودالهای داخلی را عامل معرفی نمایند (4) که با کمک کمونیستها آشوب ایجاد کردهاند در صورتی که حزب توده و ابرقدرت مورد اتکای آن شوروی به هیچ وجه نهضت اسلامی را نمیپسندیدند و این حرکت را سدی در راه خود میپنداشتند همان شب 16 خرداد بود که شوروی نهضت اسلامی را مورد حمله قرارداد (5) و مطبوعات آن هم به همین راه رفتند و حتی امام خمینی را در معرض اتهام قرار دادند.
نظر محافل سیاسی، مطبوعاتی و مذهبی جهان
مطبوعات خارجی که هریک نقش خاصی را دارند به صورت مختلف از 15 خرداد ترسیمی کشیدند، دیولت در شماره 129 خود نوشت« در تهران صدها نفر کشته شدهاند، دولت علم حکومت نظامی اعلام کرد، ارتش با تانک و مسلسل علیه طرفداران رهبر مسلمانان خمینی که علیه اصلاحات شاه دست به اعتراض زدهاند وارد عمل شد... خیابانهای مرکز شهر مملو از باقیمانده خرابیها است. کاخ شاه در محافظت شدید است ... » لوموند نوشت:« تظاهرات قهرآمیزی در شیراز و قم به وقوع پیوست تظاهرکنندگان مثل تهران مغازهها را خراب کردند و ساختمانها، سینماها و اتوموبیلها را به آتش کشیدند تعدادی از اتوموبیلها متعلق به پلیس بود ... » روزنامه الاهرام در 16 خرداد نوشت دیروز تهران در آتش خشم شعلهور شد... شدیدترین تظاهرات ضد شاه بود ... این تظاهرات وقتی آغاز شد که زعیم دینی روح الله خمینی و یاوران او دستگیر گردیدند ... تظاهرکنندگان با شعار مرگ بر شاه به اداره رادیو و انتشارات هجوم کردند و کوشیدند آن را اشغال نمایند ... ماشینهای ارتشی را سنگ باران کردند ... پلیس با مسلسل و گاز اشک آور به تظاهرکنندگان یورش برد در همان ساعات اول صدها نفر کشته شدند ... » اکثر روزنامههای جهان با تیترهای درشت از 15 خرداد نام بردند و آن را مورد بحث قرار دادند. حوزه علمیه نجف، کربلا و کاظمین به حمایت آیت الله خمینی تلگرافاتی به رؤسای کشورهای مختلف اسلامی و سازمانهای بینالمللی مخابره و کشتار 15 خرداد رژیم را محکوم نمودند، حوزههای علمیه داخل و روحانیون سراسر کشور با توحید کلمه دنبال قضیه را گرفتند تمام این جریانات در حالی انجام میگرفت که در مطبوعات کشور هیچ خبر از حقایق و وقایع منعکس نمیشد (6) از وقایع 15 خرداد فقط چند سط و چند اعلامیه حکومت نظامی و چند جمله از مصاحبتهای مطبوعاتی شاه و علم و پاکروان داشت اگر کسی در جریان رویدادها نبود نمیدانست حکومت نظامی برای چه تشکیل شده و حملات در مصاحبهها برای چیست.
روحانیت پس از قیام 15 خرداد
قیام 15 خرداد یک جنبش عمومی مذهبی علیه رژیم در حمایت از روحانیت بود. این تحرک صددرصد به نیروهای اسلامی تعلق داشت هیچ گروه و دسته ملی و غیرمذهبی مدعی سهمی در این روز نیست احساسات درونی و ریشههای معنوی انگیزه این برپایی بود و از قبل صفآرایی و برنامهریزی نشده بود. کسی که بطور مستقیم به جمعآوری و یا توطیه مبادرت نکرده بود. به همین جهت با تمام وسعت و گسترشی که داشت رژیم را واژگون نساخت ولی آزمایش بزرگ برای جناحهای مختلف بود بعضی تصور میکردند برای هر جنبشی در ایران یک قدرت خارجی باید پشتیبانی نماید و مقدمهچینی کند، 15 خرداد نشان داد بهترین قوه محرکه بر متن ایران وجود دارد که میتواند با استقلال عمل نماید زیرا این جنبش درست در زمانی صورت گفت که همسایه شمالی ایران یعنی ابرقدرت شوروی پس از مدتی روابط تیره با دولت دیکتاتوری وقت تازه سازش کرده و او را در اقدامات باصطلاح اصلاحی و انقلاب سفید! تأیید میکرد و پشتیبانی مینمود و گروه مقاوم و از جمله مبارزین مذهبی و روحانیون را مرتجعین مینامید (7) و در 15 خرداد هم همین سیاست را تعقیب کرد هواداران سیاست شوروی در داخل کشور هم که همیشه خود را پیشگام و ترقیخواه مینامیدند از این سیاست اصلی پیروی داشتند و طبعاً نه تنها نمیتوانستند سهمی در این اقدام براندازی علیه رژیم داشته باشند بلکه در صف مخالف آن قرار میگرفتند هیأت حاکمه و حامیان غربی آنها هم که شاه نماینده و اجرا کننده برنامه آنان بود مستقیماً زیر ضربه 15 خرداد قرار داشتند بنابراین 15 خرداد مظهر یک استقلال واقعی بود که تشیع قرنها به دنبال آن میگشت (8) ولی همواره راههای انحرافی به آن ضمیمه میشد. این بار یک آزمایش داد که بعد از این تاریخ روی آن حساب میشود. جنبش 15 خرداد گرچه عکسالعمل طبیعی مردم مسلمان در برابر بازداشت آیت الله العظمی خمینی بود اما آزادی فوری ایشان را در برنداشت به همین جهت اعتراضات با تلگراف و نامه از نقاط مختلف ادامه داشت (9) و بالاخره علمای طراز اول کشور برای چارهجویی در تهران اجتماع نمودند (10) و رژیم حاکم که از یک 15 خرداد دیگر بیمناک بود سعی داشت آنها را پراکنده نماید و قدمی هم در جهت خواست آنها برندارد اعتصاب 14 روزه بازارهای کشور پس از اطلاع از سلامتی روحانیون بازداشت شده پایان گرفت (11) و جمعی از علما هم در 29 تیر آزاد شدند و این شایعه بوجود آمد که آیت الله خمینی را تبعید مینمایند و بهمین جهت یکبار دیگر علما و روحانیون عکسالعمل نشان دادند(12).
از زندان قصر به داودیه و قیطریه
تهدید رژیم به مردم و روحانیت استقامت بیشتر داد و حمایت از خمینی زندانی افزون شد و او را بدون تردید در مقام مرجعیت بلامعارض ساخت انتخابات مجلس 21 را رژیم تدارک میدید و مطبوعات و رادیو را در خدمت کنگره آزاد زنان و آزاد مردان! قرار داده بود و میخواست انتخابات را بدون برخوردی پایان دهد و دوران بیمجلسی را پشت سر گذارد و مسأله بازداشت روحانیون و مقاومت ایشان مشکلی بود که باید حل میکرد و از بنبست خارج میشد در عین حال آزادگذاشتن خمینی بزرگ هم خطری مستقیم و فوری داشت. اگر از زندان آزاد میشد قطعاً در آن شرایط تظاهرات، اجتماعات، افشاگریها توسعه مییافت و چیزی را که رژیم از آن وشت داشت بوجود میآورد بنابراین دولت مردان حاکم مصلحت چنان دیدند که رهبر مبارزات را اسماً و رسماً از زندان آزاد نمایند ولی عملاً در محاصره نگهدارند و تماس با مردم را ممنوع کنند و فعالیت ضد شاه را متوقف سازند و در اینجا است که ما به جریان جمعه 12 ربیعالاول سال 1383 (11 مرداد 42) میرسیم رییس سازمان امنیت وقت پاکروان مأمور این تغییر وضع میگردد در پادگان عشرت آباد با امام ملاقات و آزادی ایشان را اعلام میدارد (13) و در ضمن میافزاید«اکنون که آزاد میشوید لازم است به عرض برسانم که سیاست یعنی کلک و نیرنگ، سیاست یعنی دروغ و تزویر، سیاست یعنی حقهبازی و خلاصه سیاست یعنی پدرسوختگی و این کارها مربوط به ما است و مرجع روحانیت نباید خود را به این امور آلوده سازد و در سیاست دخالت نماید.» و پاسخ میشنوند ما در سیاستی که شما معنا میکنید از اول هم دخالت نداشتهایم. بهرحال در همان روز امام را به خانهای مربوط به ساواک در داودیه منتقل مینمایند(14). راه داودیه تحت کنترل قوای انتظامی بود اما هنوز ساعتی از این انتقال نگذشته بود که سیل جمعیت بسوی داودیه سرازیر شد و ترافیک سنگین راهنمایی را با مشکل مواجه ساخت علمای مهاجر که در تهران اجتماع کرده بودند بهمراه روحانیون تهران وقایع 15 خرداد را برای امام تشریح کردند و اطلاع از آن قیام، امام را به سختی تکان داد و در مقابل انبوه جمعیت فریاد کشید«آخر من با این احساسات چهکنم » و آنگاه گریست تا آن روز کسی ایشان را در این حد منقلب ندیده بود اطلاع از کشتار 15 خرداد برای امام ضربه سختی بود(15) هجوم توأم با احساسات گرم مردم به اقامتگاه امام قابل تحمل برای حکومت نبود ساواک بلافاصله تصمیم گرفت منزل را در محاصره مأمورین قرار دهد و از ملاقاتها ممانعت به عمل آورد و اطلاعیهای به این شرح در جراید درج نماید« طبق اطلاع رسمی که از سازمان اطلاعات و امنیت کشور واصل گردیده است چون بین مقامات انتظامی و حضرات آقایان خمینی و قمی و محلاتی تفاهمی حاصل شده که در امور سیاسی مداخله نخواهند کرد و از این تفاهم اطمینان کامل حاصل گردیده است که آقایان برخلاف مصالح و انتظامات کشور عملی انجام نخواهند داد علیهذا آقایان به منازل خصوصی منتقل شدند!» دولت با این اعلامیه میخواست به مردم بگوید که اقامت امام در داودیه به این معنی نیست که اجتماعات سیاسی تشکیل شود بلکه عرفانی است که بدنبال تفاهم و تعهد انجام گرفته و اساس آن عدم دخالت در امور سیاسی است اما بلافاصله عکسالعمل شدیدی در برابر صدور این اطلاعیه در جامعه روحانیت ملاحظه میشود(16). بازتاب ادامه حصر امام آن طور نیست که دولت در بنبست قرار گیرد چراکه توده مردم پس از اعلام آزادی امام آرامش یافتند و تصور نمودند که امام مصلحت را در سکوت تشخیص داده و فعلاً انزوا را اختیار نموده است و برنامه حکومت برای حدود ده ماه به خوبی به موقع اجرا درآمد.رژیم حاکم امام را تحت نظر و دور از مردم نگهداشت اما چنین وانمود کرد که آزادی از ایشان سلب نشده است و با این که پارهای از اعلامیهها واقعیت موضوع را بازگو کردند(17) این افشاگری در حدی نبود که بتواند توطیه حکومت را از اثر بیندازد و مبارزه را هم چنان گرم و در اوج نگهدارد خصوصاً بعد از آن که رژیم علمای مهاجر را مجبور ساخت که به محل اقامتشان بازگردند(18) و البته به قولی هم که به آنها در مورد آزادی مطلق امام داده بود عمل نکرد. در این مقطع از زمان بخوبی فقدان رهبری امام قابل شناسایی و لمس است بعبارت دیگر در دورهای که ایشان تحت کنترل و از مردم جدا میباشند با این که علمای بسیاری عقیده به مبارزه دارند ولی نظر یکنواختی ابراز نمی شود و مقاومت شدیدی عملی نمیگردد و دولت به سادگی میتواند بر تمام آنان فایق آید در این خصوص نظرات متفاوتی ابراز شده بعضی معتقدند که پس از بازداشت امام و مخصوصاً پس از حصر ایشان در منزل خصوصی مقامات برجسته روحانی نه تنها به مبارزه شدت ندادند بلکه کم کم سرد شدند و بعضی که اصولاً مبارزه علیه رژیم را مفید نمیدانستند بعد از بازداشت رهبر به حالت قبل از آغاز مبارزه بازگشتند و بعضی حتی تا بدان مرحله پیش رفتند که گفتند مبارزه موجودیت حوزه علمیه قم را به خطر انداخته و باید اول به فکر اصلاح حوزه بود، ایمان و تقوی را محکم نمودو سپس جهت را تشخیص داد و بهرحال ایجاد تشنج به صلاح اسلام و مملکت نیست این افکار در تمام ده ماهی که امام در حصر بود پیشرفتهایی داشت و از لحاظ نهضت نقاط توقف و رکود و ناتوانی و تزلزل به شمار میرود و در عین حال ارزش والای رهبری را در گردآوری نیروهای پراکنده امت و دادن توان مقاومت به مبارزین بعد میآموزد.
اعتصاب مردم و دستورات فرمانداری نظامی
رژیم حاکم و مجریان آن تصور داشتند که با تلفات سنگین 15 خرداد دیگر کسی را یارای مقاومت و اعتصاب و اعتراض نیست و ارکان حکومت و از جمله فرمانداری نظامی خواهند توانست امنیت را به نفع قدرت استبداد برقرار سازند. هفتمین روز شهدای 15 خرداد اعلامیههایی را برای بزرگداشت بهمراه داشت اما فرمانداری نظامی با صدور اعلامیههایی به تهدید و ارعاب پرداخت و اعلام داشت شبکهی جاسوسی و کانون توطیه و خیانت کشف گردیده و جمعی در این رابطه دستگیر شدهاند(19) رژیم میخواست با این اعلامیههای پیاپی جلو اراده ملت را بگیرد و از اعتصابی همگانی که در شرف انجام بود بازدارد اما این تلاش بیفایده بود و تعطیل 21 خرداد به تعطیل بازار( از 15 تا 27 خرداد تعطیل بود) اضافه شد و تهران را در اعتصاب سراسری برد شهر کاملاً خلوت شد و رفت و آمد به ندرت صورت میگرفت روزنامههای خبری عصر 21 خرداد نوشتند(20) وضع تهران کاملاً آرام بود!، همه جا آرام است! و با این ترتیب سعی نمودند انعکاسی از اعتصاب و تعطیل نداشته باشند.
تشکیلات مذهبی سیاسی پس از 15 خرداد
همان طورکه دیدیم قیام 15 خرداد برطبق برنامه و با تصمیم قبلی گروهها نبود اما برخوردی که رژیم حاکم با آن کرد و کشتاری که انجام گرفت خودبخود بسیاری از افراد هم عقیده را بهم نزدیک ساخت و آنها را به گروهبندی وادار نمود تا نظم و ترتیبی درکار پیدا نمایند در تهران و بسیاری از شهرها کمکم جلسات چند نفری پیدا شد که اخبار را بهم میدادند، تراکت و اعلامیهها را پخش میکردند، و یا نظم و اداره جلسات وسیعتر و عمومی را بعهده میگرفتند این گروهها گاهی صنفی بود مثلاً از دانشجویان مسلمان و یا بازار و یا روحانیون تشکیل میشد گاهی محلی بود از طبقات مختلفی که در یک محل بودند و نهضت را دنبال مینمودند بوجود میآمد گاهی هم همین گروهها اسمی برای خود میگذاشتند و با همان اسم اعلامیه میدادند و از این نوع جبهه مسلمان آزاده(21) را میتوان نام برد. سازمان امنیت و پلیس برای پیدا کردن اعضای گروهها فعالیت زیادی میکردند گاهی شناساییهایی مینمودند و افرادی را بازداشت میساختند اما چون فعالیت این افراد بارز و مشخص نبود و از طرفی در اصل جنبه مذهبی داشت و مردم آنها را حمایت میکردند توفیق مأمورین امنیتی زیاد نبود(22) و هرگاه هم فردی یا افرادی دستگیر میشدند بقیه گروه دیگری تشکیل میدادند و معمولاً گروهها آن طور شکل یافته و منسجم نبود که بازداشت فردی بقیه را ناچار در معرض خطر قرار دهد. در پارهای موارد با دستگیری افراد اعتصابات پیدا میشد که دولت مجبور به استفاده از اعمال زور وسیله حکومت نظامی بود.
بطورکلی در این دوره جمعیتهای مذهبی موفقتر بودند و برای رژیم هم در هم کوبیدن آنها ساده نبود عنوان مذهب خودبخود سدی درمقابل دولت بشمار میرفت. تعطیل جلسه عزاداری یا یک اجتماع قرایت و تفسیر قرآن به آسانی برای مأمورین عملی نبود و محتاج زمینهسازی قبلی و فراهم ساختن شرایط مساعد بود. اما این گروههای مذهبی کمکم به فکر افتادند تا از طریق مسلح شدن در مقابل دولت بایستند. اعمال فشار و زور را با طریق مشابه پاسخ گویند به طوری که بعداً خواهیم دید از بین همین روابط نزدیک مذهبیها و گروههایی پیدا شدند که اقدامات حادی را به مورد اجرا گذاشتند.