آقاخان محلاتی (فرقه اسماعیلیه) که در زمان محمدشاه قاجار دست به چند اقدام مسلحانه ناموفق زده بود یازدهم جولای 1841 (20 تیرماه 173 سال پیش) پس از عبور از کویر لوت، از طریق خراسان بزرگتر (قائن و سرزمینی که دولت لندن نامش را افغانستان تلقین کرده است) عازم هندوستان (هندوستان انگلیس) شد.آقاخان، نخست در کرمان بپاخاسته بود که شکست خورد و فیروزمیرزا حاکم وقت کرمان وی را دستگیر و به تهران فرستاد، ولی محمدشاه اورا بخشید. آقاخان پس از ترک تهران، با کسان خود در منطقه «شهربابک» به ایستادگی مسلحانه دست زد، اما این بار هم از نیروهای دولتی شکست خورد و به فارس رفت و از آنجا دوباره به منطقه کرمان بازگشت و به ایستادگی دست زد که بازهم شکست خورد و چون خانعلی خان فرمانده نیروهای دولتی از او دست بردار نبود، در راور ِ کرمان تصمیم به خارج شدن از ایران گرفت.پاره ای از مورخان نوشته اند که آقاخان در حمله سال 1840 به کرمان (حمله دوم)، از حمایت انگلیسی ها برخوردار بود. انگلیسی ها در آن زمان می کوشیدند تا با فراهم ساختن مشکلات، درگیری های داخلی و ...، دولت ایران را که هنوز قدرتی داشت از تلاش مسلحانه برای حفظ «هرات» و مناطق اطراف آن که از بدو تاسیس دولت مرکزی ایران به دست کوروش بزرگ در 25 قرن پیش، قطعه ای از خاک این کشور بودند و «آریا» و «آریانا» خوانده می شدند، منصرف کند و احتمالا حمایت از آقاخان در همین راستا صورت گرفته بود. بسیاری از سرداران بزرگ ایران ازجمله اسپهبد سورنا (در ارمنستان؛ سور ِن) از ساتراپی آریا برخاسته بودند. هرات چند بار هم پایتخت ایران شده بود و مرکز مقاومت استقلال طلبان ایران بر ضد سلطه عرب و نیز کانون احیاء زبان و ادبیات فارسی.آقاخان پس از ورود به هندوستان ِ انگلیس، از طریق مکاتبه و تماس تلاش کرد که باجلب نظر دربار تهران به ایران بازگردد و هدایایی هم برای ناصرالدین شاه که تازه شاه شده بود فرستاد که امیر کبیر برای آقاخان پیام فرستاد که اگر پای به مرز ایران بگذارد دستگیر و مجازات خواهد شد. دولت انگلستان که حامی آقاخان بود و از او سود سیاسی می بُرد اجازه داد که در هندوستان باقی بماند و آقاخان در آغاز کار بمبئی (مومبای) را برای سکونت برگزید و سپس به منطقه سِند (پاکستان امروز) رفت. پس از آقاخان پسر و نوه هایش جانشینش شدند. پیروان فرقه اسماعیلیه (یک فرقه شیعه) را 20 میلیون تن برآوُرد کرده اند.در زمینه تضعیف بنیه نظامی ایران و تداوم این ضعف اقدام های متعدد دیگر از سوی دولتهای استعمارگر وقت صورت می گرفت که پاره ای از این اقدامات از طریق تبلیغات منفی بود. برای مثال: به استهزا ء گرفتن اقدام میرزا آقاسی ایروانی رئیس الوزراء محمد شاه که قسمت قابل ملاحظه ای از پول خزانه کشوررا صرف ریختن «توپ» کرده بود. این استهزاء نیز با همین هدف و با نقشه خارجی صورت می گرفت، که مقام دیگری در صدد تقویت بنیه دفاعی ایران بر نیاید.«تاریخ» نشان داد که عمل میرزا آقاسی و نیز امیر کبیر در تقویت ارتش، کار بجایی بود. کار به تمسخر گرفتن عمل میرزا آقاسی (ساختن توپ)، در سالهای دهه 1320 که نیمی از این سال ها، ایران در اشغال نظامی متفقین بود با همان هدف از سر گرفته شد و این بار به کتاب های درسی تاریخ دبیرستانها هم راه یافت تا در ذهن نوجوانان ایران اثر منفی بگذارد و شستشوی مغزی شوند که دولت دکتر مصدق تالیف کتاب های درسی دبیرستانی را از انحصار دولت خارج ساخت ولی پس از او، دوباره به دست دولت افتاد.