دورۀ زمانی کتاب، از ابتدای پادشاهی قاجار تا زمان پهلوی اول را دربرمیگیرد. دربارۀ این دوره، کتابهای متعددی به قلم محققان ایرانی و غیرایرانی نوشته شده است، اما در این کتاب، نگارنده، دادههای خود را با کمترین اعمال نظر یا شرح و بسطی در مقابل خوانندگان قرار میدهد. به عبارت دیگر، نویسنده به دنبال آن است «تا در حد امکان تصویری واقعی از زنان و وضعیت آنان در این دوره ارائه کند».
مقدمه
عصر قاجار از آن جهت که اولین تحولات اجتماعی و سیاسی ایران و گذر ایرانیان از سنتهایی ریشهدار به سوی دنیایی نو و متجدد را بازنمایی میکند، از اهمیت بالایی نزد پژوهشگران برخوردار است. پژوهشگران همواره به این دوره، خصوصا به عنوان منبعی برای درک هویت فرد ایرانی مدرن، بازگشت داشتهاند؛ به طوری که امروزه، صرف نظر از نوع و شیوۀ پژوهشهای انجامشده، اسناد تاریخی زیادی را از این دوره میتوان یافت که در حوزههای متفاوت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. اما از تاریخ زنان در دورۀ قاجار کمتر میتوان پژوهشی کامل و جامع را معرفی نمود که با بهرهگیری از همۀ منابع مهم این دوره به همۀ ابعاد حیات آنها از ابتدای دورۀ قاجار تا پایانش پرداخته باشد.
«تاریخ خانمها» از پژوهشهایی است که جایگاه زن ایرانی در عصر قاجار را به طور کلی مورد بررسی قرار میدهد. این کتاب جلد پنجم از مجموعۀ ششجلدی بررسی جایگاه زن ایرانی است و از سوی انتشارات قصیدهسرا روانۀ بازار شده است. خانم بنفشه حجازی، پیش از این چهار جلد از این مجموعه را منتشر کرده که عناوین هر یک بدین شرح است: «زن تاریخ» (بررسی جایگاه زن در ایران باستان)، «به زیر مقنعه» (بررسی جایگاه زن ایرانی از قرن اول هجری تا عصر صفویه)، «ضعیفه» (بررسی جایگاه زن ایرانی در عصر صفوی) و «تاریخ هیچکس» (بررسی جایگاه زن ایرانی در عصر افشاریه و زندیه).
معرفی کتاب
دورۀ زمانی کتاب، از ابتدای پادشاهی قاجار تا زمان پهلوی اول را دربرمیگیرد. دربارۀ این دوره، کتابهای متعددی به قلم محققان ایرانی و غیرایرانی نوشته شده است، اما در این کتاب، نگارنده، دادههای خود را با کمترین اعمال نظر یا شرح و بسطی در مقابل خوانندگان قرار میدهد. به عبارت دیگر، نویسنده به دنبال آن است «تا در حد امکان تصویری واقعی از زنان و وضعیت آنان در این دوره ارائه کند».
پیشگفتار کتاب به اجمال وضعیت ایران در عصر قاجار را بررسی کرده است. پس از ضعف و زوال صفویان، ایران به مدت بیش از نیم قرن فاقد حکومت مرکزی قدرتمند و پایدار بود. هرچند قاجاریه نتوانست به تمامیت ارضی ایران دورۀ صفوی دست یابد، با غلبه بر مدعیان توانست حکومتی مرکزی و قدرتمند تأسیس کند و در دورهای بااهمیت، آرامش و یکپارچگی را به کشور بازگرداند. موقعیت استراتژیک ایران و سیاست خارجی ناشی از آن، یکی از چالشهای اساسی پیش روی حاکمیت ایران در این دوره است، به طوری که ایران به عرصۀ کشمکش دو دولت قدرتمند روسیه و بریتانیا تبدیل شد. «شاهان قاجار که در داخل مالک جان و مال و حیثیت مردم بودند، در برابر این دو قدرت به طور شگفتآوری زبونی نشان میدادند». نویسنده با توجه به چنین شرایطی معتقد است که در این دوره، زنان به طور کلی به عنوان بخشی از خاندان سلطنتی، خاندانهای قدرتمند ایلاتی و غیرایلاتی، بازاریان، علما و دهقانان، با مختصر تفاوتی میان زنان شهری و ایلی، درباری و عوام، همچنان تحت اقتدار و اختیار خانواده بودند، بدون آنکه بر جهان بیرون از خانه و حرمسرا تأثیری بگذارند. «انبوه مدارک و اسناد متناقض، پنهانکننده و مخدوشگر حقایق تاریخی این دوره هستند، اما آنچه قابل توجه است این است که طرفداران هر شاه و حاکمی، اعمال او را از زاویۀ دید خود درج و تفسیر کردهاند. تفاوت اندیشه و مرام آنان باعث شده که مصائب همه مورد اشاره واقع شود، مگر مصیبت زنان». هرچند چرایی تحریف و نادیده انگاشتن مصائب زنان خود، امری قابل تأمل و جدی است، آن گونه که از پیشگفتار کتاب برمیآید نویسنده نه به دنبال طرح این سؤال، بلکه بیشتر به دنبال آن است که وضعیت تحریفشده و پنهانشدۀ زنان عصر قاجار را برای خوانندگان تصویر و برجسته سازد.
«تاریخ خانمها» در شش فصل ارائه شده که در آنها چهرۀ زنان در عرصههای مختلف فرهنگی، خانوادگی، جنسی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، با همین عناوین بررسی گردیده است. در میان این عرصهها چهرۀ فرهنگی زنان بیشترین حجم کتاب را به خود اختصاص داده، در مقابل، چهرۀ اقتصادی تنها هجده صفحه از کتاب را شامل شده است.
مقدمۀ کتاب با شرح واقعۀ فرار آقامحمدخان قاجار، بنیانگذار سلسلۀ پادشاهی قاجار، آغاز میشود. او که در قلعۀ کریمخان زند به عنوان گروگان بهسر میبرد، از طریق عمۀ خود آگاه میشود که پس از مرگ وکیلالرعایای در حال احتضار، بازماندگان زند قصد کشتن او را دارند. با توجه به جنگاوریها و لیاقتهایی که بعدها آقامحمدخان در متحد ساختن قبایل مختلف ایل قاجار و بنیانگذاری حکومتی متمرکز از خود نشان داد، اشاره به نقش و دخالت یکی از زنان خویشاوند او در نجات جانش در ابتدای کتاب، کنایهای است از نقش و قدرت پنهان زنان دربار که به عنوان آغازی تأثیرگذار، خواننده را به خواندن کتاب ترغیب میکند.
فصل اول، «چهرۀ فرهنگی زنان»
با بررسی «عقاید حقیر دربارۀ زنان» آغاز میشود. بهزعم نویسنده این مبحث یکی از اساسیترین امور دربارۀ زنان است؛ زیرا «چنین نمونههایی در هر دوره مشخص میسازد که تمایز بالذات زن و مرد از حیث هستیشناسی علاوه بر تحقیر کردن بیدلیل زن، موجبات تساوی این دو را نیز از میان میبرد».
بررسی دیدگاههای مختلف به زنان در این بخش چنان فراگیر و همهجانبه است که گاه به نظر میرسد متن به آشفتگی موضوعی دچار شده است. اما همانگونه که نویسنده خود اشاره کرده، این امر از آن جهت است که کتاب بر اساس طبقهبندی موضوعی نگاشته نشده و چهرۀ فرهنگی زنان به طور کلی و از خلال جهانبینیهای متفاوت؛ «شاه، حاکم، انقلابی و جهانگرد» ترسیم میشود. مباحث مرتبطی که در ادامه به آنها پرداخته میشود؛ فحشهای ناموسی، توهینهای ناموسی در شعر فارسی، تحقیر پوشش زنان، تحقیر زنان پیر و تحقیر زنان ایرانی در نوشتۀ جهانگردان است. این فصل به بررسی دیدگاههای منفی نسبت به زنان بسنده نکرده و مواردی را بررسی نموده است که یا خود واجد ارزش برای زنان هستند یا زنان را در موقعیتهای دوگانه و متناقض قرار میدهند؛ تعظیم زنان، اعتبار مادری، ناموسپرستی و تغییر مذهب از این موارد هستند.
یکی از مباحث مهم و تا حدی مستقل در فصل اول، بحث «سواد و تحصیل» زنان است. نویسنده به فراگیر نبودن سوادآموزی در میان اقشار مختلف و همچنین محدود بودن آن به آموزشهای مذهبی اشاره نموده و عمومی شدن تحصیل زنان را به «دوران بعد از مشروطه و فعالیت مردان و زنان مبارز» نسبت میدهد. «سختیهایی که آنها کشیده و صدماتی که در این راه دیدهاند، نشاندهندۀ فضای ضدیت با سوادآموزی و تحصیل زنان است… با این حال اکثر این زنان [باسواد] از حمایت خانواده و بستگان خود بهرهمند بودند و در واقع بیشتر فعالیت برای سوادآموزی زنان را مردان انجام دادهاند». اسناد و مطالبی که در اینجا ارائه شده یکی از خواندنیترین بخشهای کتاب را پیش روی خوانندگان قرار میدهد. همچنین به نمونههایی از «نثر و اندیشه زنان» پیشرو و شجاع از جمله فاطمه دره؛ مادر خسرومیرزا و جهانگیرمیرزا، فاطمه سلطان؛ مادر میرزا تقیخان امیرکبیر و همچنین تاجالسلطنه؛ دختر ناصرالدینشاه، پرداخته شده است. در ادامه نویسنده به بررسی زندگی و اندیشۀ دوازده تن از زنانی میپردازد که با تحصیلات مذهبی خود، برای رسیدن به حد اجتهاد تلاش کردهاند. «این بانوان که دستپروردگان پدران، برادران و همسران عالم خود بودهاند از جانب آنان اجازۀ نقل حدیث داشتهاند. از آموزش و تدریس به زنان تا ادارۀ حوزههای درسی در داخل و خارج از ایران، وعظ و خطابه، تألیف کتب مذهبی، و پرورش فرزندانی نامور در کارنامۀ این زنان عالم، فاضل، محدث، ادیب و شاعر ثبت [شده] است». علاوه بر این، کتاب به طور مختصر به نویسندگان و مترجمان، نقاشان، خوشنویسان، و زنان اهل موسیقی نیز میپردازد.
فصل دوم که عنوان «چهرۀ خانوادگی زنان» را دارد، خانواده و ازدواج و تأثیر مصلحتاندیشیهای سیاسی بر ازدواج زنان بررسی میشود. از جملۀ این موارد، وصیت معروف آقامحمدخان به فتحعلیشاه برای برقراری اتحاد میان دو تیرۀ مهم دولو و قواینلو از قبیلۀ قاجار است. نویسنده انواع دیگر ازدواجهای سیاسی را نیز در این فصل بررسی میکند و در ادامه به تشریح دو نوع ازدواج عقدی و صیغه، سن ازدواج، واسطهگران ازدواج، شیربها، جهیزیه، مراسم ازدواج در دربار و در میان اقوام مختلف ایرانی، طلاق و حرمسراها و مشکلات مربوط به آنها میپردازد.
فصل سوم، «بررسی چهرۀ جنسی زنان» نام دارد که نویسنده در آن به نگرشهای فرهنگی ایرانیان قرن نوزدهم، نسبت به جنسیت فرزندان خود و همچنین سرنوشت زنان عالیرتبه در جنگها و کشمکشهای قدرت میپردازد. در ارائۀ مطالب بعدی این بخش که به بررسی امنیت زنان، خشونت علیه زنان، روسپیگری و روابط نامشروع میپردازند، تا حد زیادی از سفرنامهها استفاده شده است که در نتیجه، توجه به وضعیت زنان عادی جامعه به نحو چشمگیری افزایش مییابد.
البته زنان قاجار علاوه بر شرکت در شبکۀ ازدواج قدرتهای گوناگون و تأثیرگذاری از طریق مشورت و استشفاع، به طرق مستقیم و با قرار گرفتن در هرم قدرت نیز نقش مهمی در سیاست ایفا میکردند، به طوری که «زنان خاندان قاجار از نظر میزان دخالت در تصمیمگیریها و سیاستهای اجرایی مملکت هم از نظر کمیت و از نظر کیفیت در تاریخ ایران مشخص و متمایز هستند».
فصل چهارم کتاب، «چهرۀ سیاسی زنان» چگونگی اعمال نظر این زنان بر سیاستها و تلاش آنها در عزل و نصبهای سیاسی را تشریح میکند و همچنین چهرههای سیاسی زنان این دوره را معرفی مینماید. طبیعی است که در این بخش زنان عادی جایی نداشته باشند و مطالب به زنان درباری و طبقات بالای جامعه منحصر شود.
فصل پنجم؛ «چهره اجتماعی زنان»، به فعالیتها و سرگرمیهای زنان در عرصههای خصوصی و عمومی اشاره میکند. مطالب ارائهشده در این بخش عمدتاً از سفرنامهها و گزارشهای مستشاران خارجی استخراج شده و علاوه بر زنان دربار، زنان عادی را نیز دربرمیگیرد. تشریح تأثیر پوشش زنان در آزادیهای اجتماعی آنان و تأثیرپذیری آنان از آداب و پوشش غربی، نتیجۀ نگاه تیزبین و بیرونی این افراد به زن ایرانی است. درحالیکه تفریحات زنان به اندرونی و اماکن مشخصی محدود میشد، با آغاز جنبش مشروطه فعالیت و حضور زنان افزایش یافت. فعالیت زنان ایرانی در نهضت مشروطه عمدتا در سه زمینه بوده است: «مبارزه تبلیغاتی و افشاگری به منظور تحریک و تهییج افکار عمومی، حمایت مالی از مبارزه برای تهیۀ اسلحه و مهمات و شرکت در مبارزۀ مسلحانه».
فصل ششم و پایانی کتاب یعنی «چهرۀ اقتصادی زنان»، مطالب زیادی در خصوص مهارتها و مشاغل زنان و منابع اموال و درآمد آنان ارائه کرده است. اقدامات عمرانی و امور خیریه و وقفیات، یکی از مهمترین عرصههایی است که زنان دورۀ قاجار از خلال آن تأثیرگذاری و نفوذ و قدرت خود را در عرصههای اقتصادی و اجتماعی، اعمال و تثبیت مییکردند. در نهایت بخش پیوست کتاب شامل تصاویر و عکسهایی است که مرتبط با مطالب کتاب ارائه شده است. این بخش برگرفته از عکسهای موجود از زنان دورۀ قاجار در سایر منابع و مطالعات این دوران است.
نکاتی دربارۀ کتاب
این نخستین بار نیست که تاریخ زنان در دورۀ قاجار در پژوهشهای تاریخی مورد توجه قرار گرفته است، اما تحقیقی که برای اولینبار تاریخ زن ایرانی در دورۀ قاجار مورد توجه قرار دهد، از سوی خانم بشری دلریش با عنوان «زن در دورۀ قاجار» صورت گرفت. با وجودی که به نظر میرسد کتاب یادشده پیشینۀ «تاریخ خانمها» بهشمار میرود، جایش در میان مآخذ متعدد مورد استفادۀ مؤلف خالی است. در کنار مآخذ باید به منابع دست اول نیز به عنوان بخشی از منابع وی اشاره کرد که بدون تفکیک از یکدیگر در پایان کتاب ارائه شده است.
در مورد منابع پژوهش نکتۀ دیگری را باید متذکر شد؛ درست است که زن در تاریخنگاری دورههای مختلف مورد بیتوجهی قرار گرفته و بنابراین پژوهش در حوزۀ تاریخ زنان با دشواریهایی جدی روبهرو است، اما در مورد دورۀ قاجار که با توجه به شرایط خاصش منابعی از قبیل اسناد و مطبوعات به آثار مورخان آن دوره اضافه شده، تا حد زیادی این نقص جبران شده است. مطمئنا با استفاده از منابع متعددی که خصوصا در اواخر این دوره در کنار تألیفات تاریخی وجود دارد، میتوان تصویری دقیقتر از تاریخ زنان در این دورۀ مهم ارائه داد.
در پایان باید گفت با وجودی که اطلاعات گستردۀ کتاب مانع از آن شده است که نویسنده، به مطالعهای عمیق نسبت به موضوع دست یابد، مرور آن اطلاعاتی خواندنی و جالب توجه در اختیار خواننده قرار میدهد و ازآنجاکه مطالعات تاریخی راهی به سوی درک و شناخت موقعیت فعلی و کنونی ماست، این کتاب به منظور درک هویت و جایگاه زن مدرن ایرانی، از جمله کتابهایی است که باید مورد توجه قرار گیرد