ریشههای اصلی قیام مسجد گوهرشاد را باید در سیاستهای مذهبى، فرهنگی و اجتماعی عصر رضاشاه جستوجو کرد. رضاشاه در سالهای آغازین ورود به صحنه سیاست ایران، سیاست مذهبی خود را چنان تنظیم کرد که فردی دیندار و مقید به شعائر و احکام اسلامی و حفظ آنها به نظر میرسید. زمانی که وی پلههای ترقی را میپیمود، خود را مسلمانی متعصب معرفی کرد؛ زیرا از ریشهدار بودن مذهب در میان مردم ایران و نیز پیامدهای منفی مقاومت و مخالفت در برابر روحانیان و نیروهای مذهبی به خوبی آگاه بود. رضاشاه بعد از سفر به ترکیه و دیدار با آتاتورک، پادشاه سکولار ترکیه، تأثیر زیادی از اندیشههای غربی گرفت و یگانه راه پیشرفت را تقلید از غرب میپنداشت. رضاشاه بعد از دو سال که احساس کرد پایههای حکومت و قدرتش تا حدودی تثبیت یافته و میتواند در مقابل اعتراضها و مقاومتهای احتمالی ایستادگی کند، سیاست فریب مذهبی را تغییر داد و درصدد برآمد سیاستهای اجتماعی و فرهنگی که در تقابل و تضاد با مذهب و فرهنگ آمیخته به مذهب مردم ایران بود، اجرا کند. به همین منظور دستور لباس متحدالشکل و کشف حجاب را به تمام والیان وقت صادر کرد.
1. آغاز اعتراضهای مردمی به سیاستهای فرهنگی رضاشاه
حکومت پهلوی بهطور رسمی و آشکارا خود را از قیدوبند دین و مذهب رها کرد و حتی به ستیز با مظاهر آن پرداخت. تا جایی که خانواده شاه در قم، بیحجاب و با لباس نیمهبرهنه به زیارت حضرت معصومه(س) رفتند و این بیش از پیش علما را نگران کرد. مخالفت با سیاستهای غربگرایانه و ضداسلامی شاه به شکلهای گوناگون، مانند سخنرانى، مهاجرت، تحصن در مکانهای مقدس و... اظهار شد. رضاشاه میپنداشت که با تغییر ظاهر میتوان به پیشرفت رسید. ازاینرو، از سال 1314 مرحله جدیدی در مسیر نهادینه کردن کشف حجاب شروع شد. وی در این مرحله، به مناسبتهای مختلف، جشنهایی با حضور مقامات بلندپایه کشور به پا میکرد تا به اندیشه غربی رسمیت بخشد. از جمله این جشنها میتوان به جشن هزاره فردوسی در مشهد اشاره کرد که در آن برای نخستینبار دختران بدون حجاب در صحنه ظاهر شدند و به رقص و پایکوبی پرداختند. در شیراز و تبریز و دیگر شهرهای بزرگ ایران نیز چنین مراسمهایی برگزار شد. در شیراز مردم به رهبری سیدحسامالدین فالی و در تبریز آیات سیدابوالحسن انگجی و آقا میرزا صادق آقا به برنامههای ضدمذهبی جشنها اعتراض کردند که البته موجب دستگیری و زندانی شدن و تبعید روحانیان شد.
انتشار این اخبار در شهر مذهبی مشهد غوغایی برپا کرد و روحانیان و مراجع خراسان، با برپایی جلساتی به بحث و بررسی و مخالفت با این اقدامات پرداختند. در این جلسهها، روحانیان به این نتیجه رسیدند که ادامه سیاست تغییر لباس به برداشتن حجاب خواهد انجامید و باید جلوی آن را گرفت، وگرنه اثری از دین باقی نمیماند.
طبق مدارک موجود، آیتالله حسین قمی از شدت ناراحتی در حین سخنرانی گریسته و اعلام کرده است که اکنون اسلام در خطر است و فدایی میخواهد و خودم نیز حاضرم در این راه فدا شوم.
2. شدت عمل والی خراسان، یکی از عوامل اعتراض مردمى
از مرکز دستور تغییر لباس و تبدیل کلاه پهلوی به کلاه بینالمللی موسوم به شاپو یا کپی رسید و به استانداری خراسان ابلاغ گردید. فتحالله پاکروان نیز بدون کمترین تأمل و درنگى، دستور اعلیحضرت را اجرا و در این زمینه دستورهای اکیدی به نظمیه خراسان و مشهد و دیگر ادارهها و عوامل تابعه صادر کرد. به گفته محمدعلیشوشترى، خفیهنویس عصر رضاشاه، اجرای حکم در مشهد تا حدی مشکل بود؛ زیرا عوالم مخفی و متدینان و مجاوران، به جنبوجوش افتادند و با شعار «من تشبه بقوم فهومنهم» آشکارا بنای اعتراض را گذاردند.
بازتاب دستور رضاشاه و بخشنامه وزارت داخله در زمینه استفاده از کلاه بینالمللی که لحنی کاملاً تهدیدآمیز، بهویژه برای کارمندان دولت داشت و آنها را در صورت استفاده نکردن از آن، به انفصال از خدمت تهدید میکرد، موجب نگرانی مراجع و علمای خراسان و مردم شد. گفتنی است که در این دوره، روحانیان خراسان همکاری بسیار خوب و هماهنگی با همدیگر داشتند. آنها طی جلساتی پس از بحث و مشورت تصمیم گرفتند که آیتالله قمی به تهران برود و با رضاشاه در مورد متوقف کردن اجرای قانون تغییر لباس مذاکره کند. ایشان این مأموریت را پذیرفت و راهی تهران شد. البته در برخی منابع آمده که رفتن به تهران، ابتکار فردی خود آیتالله قمی بوده است. ایشان تا مدتی پس از قیام مسجد گوهرشاد، به عتبات تبعید شد.
3. علت اصلی قیام گوهرشاد
در بعضی مدارک، علت قیام مسجد گوهرشاد، انتشار خبر محاصره محل اقامت آیتالله قمی در شهر ری توسط نیروهای نظامی آمده است. ایشان هرگز موفق به دیدار با شاه نشد. این خبر موجب تحریک احساسات مردم و واکنش اعتراضآمیز آنها گردید. مردم ابتدا در منزل آیتالله سیدیونس اردبیلی تجمع کردند، ولی با افزایش جمعیت، قرار شد تجمع به مسجد گوهرشاد در جوار مرقد مطهر رضوی انتقال یابد و هر روز یکی از روحانیان برای مردم سخنرانی کند. همچنین با تلاشهای روحانیان خراسان، نامهای با امضای 150 نفر از علما و افراد سرشناس خراسان، خطاب به رضاشاه نوشته شد و در آن بازگشت آیتالله قمی را به مشهد خواستار شدند، اما مسئول تلگرافخانه مشهد قبل از تلگراف این نامه به شاه، فتحالله پاکروان، استاندار خراسان را از این برنامه باخبر کرد.
پاکروان هم بیدرنگ دستور تعقیب تمامی امضاکنندگان را صادر کرد. بدینترتیب عدهای دستگیر و برخی نیز مجبور به ترک مشهد شدند. با این پیشامد، اوضاع در مشهد بیش از پیش به وخامت گرایید و شهر درحالیکه چشم به راه خبری از آیتالله قمی بود، آبستن رخدادهای جدیدی گردید. همزمان با این شرایط، شیخ محمدتقی بهلول، قهرمان دیگر قیام مسجد گوهرشاد که تحت تعقیب بود و از شهری به شهر دیگر میرفت، پس از اطلاع از گرفتاری آیتالله قمى، روز چهارشنبه 18 تیر 1314 از شهر قائن خارج شد و صبح پنجشنبه 19 تیر خود را به مشهد رساند و به حرم امام رضا(ع) رفت، اما مأموران امنیتى، او را شناختند و ساعتی پس از ورودش به حرم، او را دستگیر و در یکی از اتاقهای صحن کهنه زندانی کردند. هدف مأموران این بود که شب، هنگام خلوت شدن خیابانها و به دور از چشم مردم، او را به شهربانی منتقل کنند تا واکنش مردمی صورت نگیرد. ساعاتی پس از بازداشت شیخ محمدتقی بهلول، به دلیل اقدام نسنجیده مأموران که او را در اتاقی رو به محوطه صحن بازداشت کرده بودند، مردم بهتدریج از این امر آگاه شدند و در مقابل محل توقیف وی تجمع کردند. این لحظه را باید نقطه آغاز قیام مسجد گوهرشاد دانست؛ زیرا تحولات سریع و گسترده بعدی از اینجا آغاز شد. دیری نگذشت که به تحریک نواب احتشام رضوى، سرکشیک پنجم آستان قدس رضوى، مردم به محل بازداشت بهلول حمله و او را آزاد کردند. خود ایشان میگفت: «مردم مرا برداشتند و روی دست بلند کرده و با ذکر صلوات بهسوی مسجد گوهرشاد بردند و آنگاه روی منبری که معروف به منبر امام زمان(عج) است، جای دادند. رئیس شهربانى، خود را جلوی منبر رساند و گفت: شیخ! منبر نرو! ممنوع است، اما مردم او را زیر مشت و لگد گرفتند و از مسجد بیرون کردند».
بهلول قصد ایجاد آشوب و درگیری نداشت، فقط میخواست در هیئت حاکمه، در مورد واکنش مردم ایجاد وحشت کند تا شاید آیتالله قمی را آزاد کنند. او میگوید: «وقتی این منظره پیش آمد و رئیس شهربانى و پلیسها را زدند، من گیج شده بودم و نمیدانستم چه باید بکنم. در تمام محوطه مسجد و صحنها صدای مرگ بر شاه و لعنت بر شاه و مرده باد شاه و زنده باد اسلام، لعنت بر بهایی و لعنت بر دشمن علما بلند بود. به مردم گفتم: کاری که نباید میشد، شد و ما نباید نرمی نشان دهیم، باید پایمردی و مقاومت کنیم. یا حاج آقا حسین قمی را از حصر آزاد کرده و احکام اسلام را جاری کنیم، یا همه کشته شویم».
پس از این صحبت، مردم را به خانههای خود فرستاد تا پس از تأمین یک هفته یا دو هفتهای خانوادههایشان به همانجا برگردند و برنامهها و اهداف خود را تا رسیدن به نتیجه دنبال کنند. این اتفاقات در پنجشنبه شب، نوزدهم تیرماه رخ داد، ولی چون نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی هنوز دستوری از تهران دریافت نکرده بودند، واکنش خشونتآمیزی نشان ندادند. در این مرحله، تحریکات نواب احتشام رضوی که کلاه بینالمللی خود را پاره کرد و زیر پایش انداخت، در برانگیختن مردم بسیار مؤثر بود. در پایان شب، بهلول از مردم خواست جمعه در مسجد گرد آیند و دیگران را نیز خبر کنند تا به مناسبت سالروز بمباران حرم امام رضا(ع) توسط روسها، در سال 1330 هجری قمری و اقدامات ضداسلامی حکومت پهلوی سخنرانی کنند.
4. تجمع مردم در حرم رضوی به مناسبت سالگرد گلولهباران حرم
سحرگاه جمعه، بیستم تیر 1314، همزمان با سالروز بمباران حرم رضوی توسط روسها، مردم مشهد به رسم همهساله که مراسمی برگزار میکردند، در صحنهای حرم رضوی و مسجد گوهرشاد گرد آمدند. این روز در میان مشهدیها به «عاشورای ثانی» مشهور بود. پس از اینکه دستور سرکوب مردم تظاهرکننده از طرف رضاشاه رسید، شیپور آمادهباش نظامیان به صدا درآمد و زمان حمله به مردم، نزدیک شد. نظامیان پس از استقرار در محلهای حساس اطراف حرم و مسجد گوهرشاد، سعی کردند جلوی ورود مردم را به داخل حرم و مسجد گوهرشاد بگیرند و به کسانی که تحصن کرده بودند نیز اعلام کردند که متفرق شوند و عرایض خود را به استانداری تسلیم کنند تا بررسی و رسیدگی شود، اما شیخ بهلول در جواب آنها گفت: «ما جمع نشدهایم برای اینکه به حرف استاندار متفرق شویم.» پس از این جواب، درگیری بین نیروهای نظامی و مردم شروع شد. فرمانده نظامیان دستور آتش داد، اما وقتی یکی از افسران به دلیل اینکه نمیخواست به روی مردم تیراندازی کند، خودکشی کرد و افسر دیگری به دست یکی از سربازان کشته شد، نظامیان روحیه خود را باختند و دست و پای خود را در مقابل انبوه جمعیت گم کردند. در همین موقع فرمانده نظامیان فرمان عقبنشینی داد. پس از رفتن سربازان، مردم بهسوی مسجد گوهرشاد و صحنهای حرم هجوم آوردند و آنجا پر از جمعیت شد. در این درگیریهای محدود، به گفته بهلول 22 نفر کشته و عدهای هم زخمی شدند و چندین قبضه سلاح به دست مردم افتاد. در این روز (جمعه، بیستم تیر) گروهی از طرف نیروهایدولتی برای مذاکره و مصالحه با شیخ محمدتقی بهلول آمدند و قرار شد، آیتالله قمی تا صبح یکشنبه آزاد شود و به همین شرط، مصالحه موقتی صورت گرفت. هدف نیروهای دولتی به دست آوردن زمان برای دستگیری عاملان و سازماندهی خود بود و مردم معترض و متحصن نیز در این مدت، به تشییع و تدفین کشتهها و رسیدگی به وضع زخمیها پرداختند. این مصالحه تا ساعات آغاز بامداد یکشنبه 22 تیر دوام یافت.
کسبه نیز مغازههای خود را بستند و به متحصنان و معترضان پیوستند. همچنین سخنرانان مختلف برای مردم درباره گرفتاری آیتالله قمى، مخالفت با تغییر لباس و دیگر مسائل سخنرانی میکردند. در طرف دیگر، قشون خراسان به فرماندهی سرلشکر ایرج مطبوعی و نیروهای شهربانی و آگاهى، در حال هماهنگی نیروها برای سرکوب و پراکنده کردن مردم بودند. محمدعلی شوشتری که خود نیز شاهد وقایع بود به نقل از پاکروان و اسدی (نائب التولیه آستان قدس رضوی) میگوید: «اعلیحضرت فرموده بود اگر بیش از این مسامحه کنید و تعلل ورزید، نه کلاه بر سر شما و نه تاج بر سر من باقی خواهد گذارد. امر میکنم و فرمان میدهم امشب باید غائله خاتمه یابد. هرقدر قشون لازم است، باید آنها را محاصره و محرکین را دستگیر کنید».
5. ضعف در رهبری و قتل عام مردم به دست نیروهای نظامى
در این مرحله، رهبری منسجم و واحدی در بین متحصنان و اجتماعکنندگان برای مذاکره و مصالحه وجود نداشت و مسئولان امر نیز با توجه به دستورهای مؤکد رضاشاه بیش از این نمیتوانستند وقتگذرانی کنند. با توجه به آزاد نشدن آیتاللهقمى، دیگر مهار احساسات مردم، از عهده بهلول، نواب احتشام و مراجع و علما خارج شده بود. ازاینرو، نیروهای نظامی و امنیتی پس از اینکه به هدف مورد نظر نرسیدند، شروع به استقرار نیرو در خیابانهای مشهد و خیابانهای منتهی به حرم کردند و لشکر شرق، حالت جنگی در شهر و اطراف حرم پدید آورد. مسلسلهای سنگین و توپها نیز در این مکانها روبهروی مسجد گوهرشاد، و در ساعات پایانی در پشتبامها و مکانهای حساس نیز مستقر کردند و نظامیان موضع گرفتند. در این بحبوبه که از همهجا بوی کشتار و خونریزی و سرکوب به مشام میرسید، محمدولیخان اسدى، نائب التولیه آستان قدس رضوی با توسل به این حیله که رضاشاه درخواست متحصنان را پذیرفته، روحانیان ارشد و مراجع خراسان را به بهانه مذاکره در این زمینه، از میان مردم و از مسجد گوهرشاد بیرون کشید، اما حقیقت این بود که آنها از کشته شدن مراجع و پیامدهای خطرناک آن که ممکن بود در کل کشور آشوبی عظیم به پا کند، وحشت داشتند. شاید هم در این مورد دستوری از مرکز رسیده بود. در بعدازظهر روز شنبه بیستویکم تیر ماه، تشکیلات کل نظمیه مملکتی به نظمیه مشهد دستور داد: «امشب در موقعی که تردد موقوف [شده] و جمعیت متحصنین هم تقلیل یافته است، غفلتاً عده کافی هرچه بیشتر با فرم و لباس از قوای پیاده، آژان، صاحب منصب، وکیل، افسر و سرباز، به مسجد وارد و کلیه محرکین اعم از علما و تجار و کسبه و غیره را آناً دستگیر و بدون درنگ از مسجد یا صحن، خارج و بهسرعت به سمت طرق و هرچه دورتر بهتر، تحتالحفظ اعزام و همچنین هرکس را که در خارج آستانه و مسجد تا به حال تشخیص دادهاید که در این امر مداخله دارد، آنها را هم دستگیر و همین عمل را درباره آنها اجرا دارید».
این دستور در حالی صادر شد که هنوز تصور میکردند متحصنان مثل روز قبل، در اواخر شب پراکنده خواهند شد. اما چنین نشد و جمعیتی بین 15 تا 20 هزار نفر در مسجد و اطراف آن بودند. در ادامه این دستور، آمده بود که در صورت مقاومت مردم، آنها را با سلاحهای سرد متفرق کنید. پس نیمه شب و در ساعات اولیه بامداد یکشنبه، 22 تیر و با مشاهده پراکنده شدن مردم، تمام درها و راههای ورود و خروج به مسجد گوهرشاد و حرم بسته شد. مردم با مشاهده این وضعیت، درها را شکستند و با مأموران درگیر شدند. در این لحظه بود که دستور شلیک مرگبار و کشتار مردم صادر شد و مردم بیدفاع و بدون سلاح، هدف گلولههای توپ و مسلسل قرارگرفتند. کشتار در درون و بیرون مسجد، با شدت کمسابقهای به مدت چند ساعت ادامه یافت و صدای غرش توپها و مسلسلها آسمان مشهد و حرم رضوی و مسجد گوهرشاد را به لرزه درآورد و صحنههای هولناکی پدید آورد. کشتار مردم در این مسجد، به اندازهای بود که به گفته شاهدان عینی 56 کامیون جنازه از صحنه کشتار خارج کردند. پیکر شهدا و مجروحان را که جمعی از پیرمردان، پیرزنان، کودکان و زنان و مردان بیگناه بودند، به محله خشتمالها و باغ خونی مشهد بردند و زنده و مرده آنها را در گودالی بهصورت دستهجمعی دفن کردند. یک روز پس از این فاجعه، عملیات دستگیری علما و روحانیان آغاز شد و شمار زیادی از آنان بازداشت و روانه زندان شدند.
قیام مسجد گوهر شاد برای همیشه در دفتر جنایتهای پهلوی ثبت شد. گفتنی است این قیام، یک سال پس از بازگشت رضاخان از سفر به ترکیه و تحت تأثیر مشاهده بیبندوباری و بیحجابی زنان ترکیه رخ داد.