تاریخ جدید بوشهر، با پادشاهی نادرشاه افشار (1747-1736م/1160-1149ه . ق) آغاز میشود. سیاست دریایی نادر در مبارزه با عثمانیها و گسترش قلمرو دریایی در خلیجفارس موجب توجه به این بندر و توسعة آن گردید.
بوشهر، در طول سلطنت کریمخان زند (1779-1757م/ 1193-1171ه ق) بر بندرعباس و بندر ریگ، دو رقیب عمده خویش، برتری یافت و تا پایان قرن هجدهم با تصرف بصره توسط قوای زندیه، بندر اصلی و عمده سراسر خلیجفارس گردید. از آنجا که ترقی بوشهر در اواخر قرن هجدهم، با گسترش مطامع استعماری انگلستان در خلیجفارس همزمان بود، لذا موقعیت ممتاز و بینظیر بوشهر از نظر سیاسی، نظامی و اقتصادی مورد توجه انگلستان قرار گرفت.1
انگلیسیها در سال 1812م نمایندگی سیاسی خود را در بوشهر تأسیس کردند و از آن پس تا حدود یک قرن به طور مستمر به افزایش نفوذ خود در خلیجفارس مشغول بودند.2
کمکم شیخنشینهای ساحل جنوبی خلیجفارس تابع انگلستان شدند و این در حالی بود که دولت وقت ایران به دلیل ضعف روزافزون کمتر به خلیجفارس توجه مینمود. لذا سیاست و تجاوز انگلستان در بخش اعظم قرن نوزدهم در خلیجفارس جریان داشت و مرکز هدایت آن نیز بوشهر بود.
در اواسط قرن نوزدهم دو تحول عمده اوضاع خلیجفارس را به آرامی دگرگون ساخت. اول تأسیس حکمرانی بنادر و جزایر خلیجفارس با مرکزیت بوشهر بود که به دولت ایران امکان نظارت مستقیمتری بر سواحل خود در خلیجفارس میداد؛ دوم به قدرت رسیدن مدحت پاشا در عراق که از جمله اقدامات او توسعه و تقویت دریانوردی و بازرگانی بصره بود، که اگر چه میتوانست به گسترش تجارت انگلستان در بینالنهرین منجر شود، اما به دلیل آنکه سرانجام در اواخر قرن نوزدهم میلادی دولت عثمانی به سمت امپراطوری آلمان گرایش نشان داد، به ضرر انگلستان تمام شد.
تا اوایل قرن بیستم نفوذ سیاسی و اقتصادی آلمان از طریق عثمانی و بندر بصره در خلیجفارس گسترش فوقالعادهای یافت، آنچنان که آلمانیها درصدد احداث راهآهن برلین - بغداد و ادامه آن به بصره و کویت برآمدند.3
همچنان که بصره در اواخر قرن نوزدهم توسعه یافت، بوشهر نیز ترقیات اقتصادی و فرهنگی قابل ملاحظهای مینمود. در سراسر این قرن، بوشهر مقام خود را به عنوان بندر اصلی ایران حفظ کرد. بوشهر در حقیقت دروازه جنوبی ایران بود و انگلستان در شرایط سیاسی حاد با فشار آوردن بر آن، دولت قاجاریه را به تمکین در برابر خواستهای خود وادار مینمود؛ رخدادهای سالهای 1838م (درگیری سرهنگ هنل قنسول انگلیس با مردم بوشهر)4 و 1856م (مسئله هرات و لشکرکشی انگلیس به بوشهر) از نمونههای بارز آن است.5
با این حال انگلیسیها همچنان به بهرهبرداری از موقعیت تجاری و ارتباطی بوشهر ادامه دادند، چنان که در دهه 1860م خط تلگراف هند و اروپا را از طریق بوشهر احداث کردند که در طول سالیان طولانی فعالیت این خط، بوشهر از مهمترین پایگاههای آن بود. این امر بر اهمیت خلیجفارس برای انگلیسیها افزود و در همین ایام افتتاح کانال سوئز هم، امکان دسترسی انگلیسیها به بازار خلیجفارس را افزایش داد.
در مجموع موقعیت بسیار خوب انگلیسیها در خلیجفارس در نیمه دوم قرن نوزدهم اساساً متکی به توسعه بندر بوشهر بود و این شهر بندری نیز به واسطه برقراری ارتباط تجاری میان نواحی داخلی ایران و خلیجفارس توسعه طبیعی خود را طی میکرد.
اما در اواخر همین قرن اهمیت اقتصادی و سیاسی خلیجفارس نظر دیگر دولتهای بزرگ را نیز به خود جلب کرد. روسها، آلمانیها، فرانسویها و ترکهای عثمانی تا سال 1901م دفاتر کنسولی خود را در بوشهر افتتاح کردند و بوشهر اهمیتی بینالمللی یافت و کشتیهای آلمانی، روسی و فرانسوی رفت و آمد خود را به بوشهر آغاز نمودند.6
روسها در همه معاهدات خود با انگلستان و نیز در رقابت با آن کشور، به خلیجفارس مینگریستند. در مقابل انگلیسیها با تسلط بر امور گمرکی سعی در حفظ موقعیت تجاری خود داشتند؛ اما آلمانیها با گسترش فعالیتهای تجاری و افتتاح خطوط کشتیرانی عرصه را بر انگلیسیها تنگ میکردند. خرید چند کشتی از آلمان توسط ایران از جمله کشتی مظفری و پرسپولیس و سرانجام شروع فعالیتهای کمپانی ونکهاوس آلمانی (1896م) و توسعه سریع فعالیت آن در سواحل ایرانی خلیجفارس انگلیسیها را سخت به تنگنا انداخت.7
در مقابل این اقدامات انگلستان همچنان به حفظ موقعیت خود در بوشهر امید بسته بود. در هیچ جای خلیجفارس بندری وجود نداشت که در دسترسی به بازارهای وسیع داخلی ایران مانند بوشهر از امکانات ارتباطی و مواصلاتی جدید برخوردار باشد.
بصره نیز در دست جبهه مقابل و مخالف انگلستان قرار داشت، به همین جهت در اوایل قرن بیستم در پشت ظاهری آرام، بوشهر و مناطق اطراف آن به خصوص در امتداد جاده تجاری بوشهر - شیراز، عرصه رقابت میان نیروهای مختلف داخلی و خارجی شد. انگلستان در این میان آلمان را رقیب اصلی خود میدید و نیروهای بومی نیز با محاسبه منافع محلی یا اندیشههای ملی خود به تعیین مواضع خویش مشغول شدند.
رخدادهای انقلاب مشروطه در جنوب ایران، به خصوص در اواخر دوران استبداد صغیر و به سال 1909م/1327ه ق به ضرر انگلستان سیر نمود.
به طور کلی مواضع و عملکرد انگلستان در قبال رخدادهای مشروطهخواهی در جنوب ایران با تهران متفاوت بود. در جنوب ایران روسها حضور فعال و وسیع نداشتند، لذا ابعاد ضداجنبی انقلاب مشروطه اساساً متوجه انگلستان میشد.
نارضایتی تجار محلی از سلطه انگلیسیها بر مسائل اقتصادی بوشهر با توجه به شرایط تجاری مطلوبتری که کمپانی ونکهاوس ارائه میداد، تشدید میشد. طبقات فرودین اجتماع بوشهر از جمله کارگران بندر نیز همیشه مخل اقدامات انگلیسیها بودند. کارگران بندری بوشهر اغلب مهاجران تنگستانی بودند. آنان نیز به عنوان گروهی که بارها در امور سیاسی بوشهر مداخله کرده و اسباب شکست و دردسر انگلیسیها را فراهم نموده بودند، به مخالفت خود با بیگانگان ادامه میدادند. با استفاده از چنین شرایطی رئیسعلی دلواری به سال 1909م/1327 ه ق در پیوند با قیام عمومی مردم علیه استبداد صغیر همراه با آیتالله سیدمرتضی اهرمی علمالهدی8 که در بوشهر زندگی میکرد به یاری مردم شتافته و بوشهر را تصرف کرد.9
آن دو با اطلاع از مواضع ملی تجار ایرانی درصدد تسلط بر گمرک برآمدند، اما انگلیسیها با عنوان ساختن در گرو بودن درآمد گمرکات جنوب در قبال مطالبات خود از دولت ایران، درصدد مقابله برآمدند و حتی تهدید به استفاده از نیروی نظامی علیه بوشهر نمودند.
ایستادگی انگلستان در برابر نیروهای ملی و اسلامی در رخدادهای مشروطهخواهی بوشهر، آنان را به سرعت در موضع مخالف با انگلستان قرار داد. تجار ساکن بوشهر که در این زمان هوشیاری بیشتری به دست آورده بودند، با نیروهای اصیل مردمی - مذهبی مانند رئیسعلی دلواری و آیتالله سیدعبدالله بلادی10 (صاحب اثر ارزشمند لوایح و سوانح) ارتباط نزدیکتری برقرار ساختند و نیروهای قابل توجه فرهنگی بوشهر که محصول «مدرسه سعادت» و گسترش فعالیتهای مطبوعاتی و فکری مانند روزنامه مظفری و انجمنهای سیاسی در بوشهر بود نیز به نحو مؤثری قدم در میدان تلاش نهاد.
مقابله سیاسی - اقتصادی نیروهای ملی و اسلامی بوشهر با استعمار در آستانه جنگ جهانی اول، با فعالیتهای گستردهتر نمایندگی آلمان به خصوص واسموس مقارن گشت و نامبرده با فراست دریافت که بوشهر از کانونهای مهم ضداستعماری ایران، و منازل اصلی ارتباطی آن با شیراز، برازجان، کازرون و نواحی اطراف یعنی تنگستان و دشتی است. پیدایش این کانونهای فعالیت ضداستعماری به هیچوجه حاصل اقدامات آلمانیها نبود، اما شکی نبود که آنان میتوانستند در محاسبات خود بر آن انگشت گذارند.
با شروع جنگ جهانی اول و پیوستن عثمانی به اتحاد مثلث، انگلستان در خلیجفارس وضع را بسیار خطرناک یافت. از یک سو مواضع خط مقدم مرزهای عثمانی به منابع نفتی خوزستان که انگلستان دارای امتیاز بهرهبرداری آنها بوده و در چنین شرایطی برای تأمین سوخت نیروی دریایی خود سخت بدان احتیاج داشت نزدیک بود و از سوی دیگر بوشهر به عنوان باارزشترین نقطه ارتباطی، اقتصادی و سیاسی خلیجفارس کانون فعالیتهای شدید ضدانگلیسی شده بود.
برای آنکه وضع خلیجفارس بیش از این برای منافع بریتانیا خطرناک نگردد و نیز به عنوان بخشی از عملیات علیه عثمانی در بینالنهرین، انگلیسیها به فاو حملهور شدند و سرانجام بصره را تصرف کردند و به پیشروی در خاک عثمانی ادامه دادند. عملیات در بینالنهرین از مرکز فرماندهی و تدارکاتی بوشهر هدایت میشد و انگلیسیها به شدت محتاج تسلط بر اوضاع بوشهر و کنترل آن بودند، اما چون فتاوای علمای عراق در برانگیختن مردم مسلمان علیه بریتانیا در بوشهر انعکاس وسیعی مییافت، از این بابت سخت در هراس و عذاب به سر میبردند.
لذا علیرغم آنکه دولت ایران بیطرفی خود را در 12 ذیالحجه 1332/اول نوامبر 1914 اعلام کرده بود، مکرراً با دخالت در امور اداری و انتظامی بوشهر آن را نقض میکردند، زیرا به خوبی میدانستند که تسلط بر خلیجفارس یعنی تسلط بر بوشهر، آنچنان که میتوان گفت اولین مورد نقض بیطرفی ایران در بوشهر صورت گرفت و بالطبع نیروهای ملی و مذهبی منطقه را به واکنش شدید واداشت. مشکل انگلیسیها در مورد بوشهر فقط سکنه شهرنشین و جمعیت تاجر و روشنفکر و ساخلوی ژاندارم آنجا نبود، بلکه روستاهای مرکزی و جنوبی شبهجزیره و به خصوص حومه آن (ریشهر و بهمنی) که خطوط تلگراف و پادگان انگلیسی در آنجا واقع بود، مشکل اساسی به شمار میآمد، لذا با اقدامی علیه حاجعلی تنگکی11 کدخدای حومه بوشهر سعی نمودند، کنترل شبهجزیره را به دست آوردند.12
از آنجا که حاجعلی با رئیسعلی و رؤسای تنگستان پیوند داشت، با استفاده از امکانات او حملاتی علیه انگلیسیها صورت میگرفت. در مقابل حمله به حاجعلی تنگکی و اسارت او بعد از مقاومت شجاعانهاش در محله امامزاده بوشهر، رئیسعلی و دیگر رؤسای وطنخواه جنوب اعتراض کردند و به عملیات تلافیجویانه متوسل شدند. این اقدامات چون با واقعه تعقیب واسموس و همراهش لیندرز و دستگیری دو تن از اتباع آلمان از جمله دکتر لیسترمن کنسول آلمان و آیزنهوت در بوشهر همراه شد واکنشهای شدیدتری را به دنبال آورد. اگر چه اقدامات انگلستان علیه مأموران آلمانی با اعتراض دولت ایران مواجه شد اما در هیچ کجا مانند بوشهر اعتراضات وسیع و پیگیرانهای در پی نداشت.
پس از اسارت کنسول و تاجر آلمانی مردم بوشهر در اجتماعی پرشور به نقض حاکمیت و بیطرفی ایران اعتراض کردند و خواهان اقدامات جدی و فوری دولت شدند.
مؤقرالدوله حاکم وقت بوشهر در تلگرافی به تاریخ 25 ربیعالثانی 1333 ه ق به تهران، نظریات بوشهریان را چنین گزارش کرد:
الساعه که نیم ساعت به ظهر مانده از مسجد نو بوشهر برگشتم، هیجان عمومی به درجهای است که فوق تصور است. چنین ازدحامی در بوشهر هرگز دست نداده بود و کل علما و عموم طبقات اهالی حضور داشته، ملخص خطابه علما این بود که سه سال است بدون اینکه هیچ ضرر مالی و جانی از بنادر به انگلیس رسیده باشد در آنجا اخلال کرده و عده قشون نگاه داشته و حالا هم هتک حرمت و نقض بیطرفی دولت را کرده.
موقرلدوله سپس میافزاید که آنان گفتهاند: «دست از حقوق مشروعه برنمیداریم و اگر ما را بکشند ایلات و عشایر و اهالی غیور جنوب زنده هستند و به وظیفه اسلامیت و ایرانیت رفتار خواهند کرد... حالیه مردم منتظر نتیجه هستند... و هیچ شبهه نیست که باز اجتماع خواهند کرد.»13
با چنین اوضاعی انگلستان بوشهر را بسیار خطرناک یافت. صرفنظر کردن از بوشهر در این زمان به معنای به خطر افتادن منافع سیاسی و اقتصادی انگلستان بود. در مورد اوضاع عمومی فارس و مواضع دولت ایران نیز انگلستان ناامید بود لذا در تاریخ 8 اوت 1915م مطابق با 26 رمضان 1333ه ق بوشهر را اشغال کرد و روز بعد اعلامیهای بدینگونه در شهر بوشهر منتشر شد:
دولت اعلیحضرت بریتانیا دستوراتی صادر کرده است که نیروهای حاضر در بوشهر بلافاصله شهر را اشغال کنند، اداره امور شهر را به عهده گیرند و ادارات گمرک را به کنترل درآوردند.
این اقدام توسط دولت اعلیحضرت صورت گرفته آن هم به علت ضرورتی که کراهتاً مجبور به انجام آن شده است. زیرا دولت ایران نمیتواند بیش از این نظم و امنیت را در شهر بوشهر و حوالی آن تأمین کند. ضرورتی که به واسطه حمله اسفبار اخیر ایلات به بوشهر که در آن دو افسر انگلیسی کشته و سه سرباز مجروح شدند، مجدداً تأیید شده است.
شرایط آنچنان است که دولت بریتانیا نمیتواند آن را تحمل کند و ناگزیر به چنین اقدامی مبادرت ورزید که ممکن است برای حفظ منافع ضروری باشد، و اشغال بوشهر تا زمانی که دولت ایران تعهد غرامت کامل را از دستههای مقصر در حملة اخیر مطالبه کرده و سایر تقاضاهای دولت بریتانیا را اجابت کند، ادامه خواهد یافت.
طبق دستورات صادره از طرف دولت بریتانیا، اهالی جزیره [شبه جزیره] بوشهر و مناطق اطراف بایستی توجه داشته باشند که از امروز شخصاً تمام امور حکومتی را از طرف دولت بریتانیا به عهده میگیرم.
سرگرد ا. پ. ترِوِر major a.p.trever فرمانده حکومت نظامی از طرف دولت بریتانیا14
عملیات اشغال بوشهر از زمین و دریا با حمایت توپخانه ناوگان دریایی صورت گرفت. ناوچه توپدار مظفری و دو قایق مسلح آذربایجان و مازندران ضبط گردیدند. اولین اقدام انگلیسیها انتشار تمبری بود که روی آن این جمله چاپ شده بود: «بوشهر در تصرف بریتانیا» شهر اشغال شد و ضمن خلعسلاح نیروی نظامی محلی عملیات گستردهای برای دستگیری رهبران آزادیخواه و وطندوست بوشهری صورت گرفت.
انگلستان از بقیه آزادیخواهان نیز با تحمل مشکلات بسیار از بوشهر و چنگال نیروهای انگلیسی گریخته به صفوف مبارزان دشتی، دشتستان و تنگستان پیوستند.15
انگلستان از اشغال بوشهر اهداف متعددی را تعقیب میکرد. از جمله آنها تحقق کامل اهداف استعماری انگلستان در خلیجفارس به خصوص انحصار تجارت جنوب ایران، همچنین وارد ساختن فشار اقتصادی بر تجار محلی و نیروهای مقاوم تنگستانی، چاهکوتاهی و برازجانی بود زیرا ممر اصلی اقتصاد مردم این نواحی از تجارت بوشهر بود.
همچنین تأمین امنیت فرماندهی خلیجفارس از جمله اهداف آن بود. مورد اخیر با حملات پیدرپی رئیسعلی دلواری و سپس نیروهای تنگستانی، دشتستانی و دشتی و داوطلبان ژاندارم دچار نابسامانی بسیار شد. انگلیسیها با اشغال سراسیمه شبهجزیره بوشهر و مسدود ساختن گلوگاه ورودی آن با سیم خاردار و پست نگهبانی، کوشیدند امنیت لازم را برای نیروهای خود تأمین کنند، اما حملات شبانه به آنان ادامه یافت. در مقابل خط تلگرافی بوشهر به شیراز نیز توسط نیروهای ملی قطع گردید. شیخحسین چاهکوتاهی، میرزامحمدخان برازجانی و زائرخضرخان اهرمی نیز با استقرار نیروهای خود در چغادک عملاً انگلیسیها را در بوشهر محصور و محدود نمودند. انگلیسیها صرفاً با آتش مسلسل و قدرت توپخانه در پشت سنگرهایی که با نورافکن و سیم خاردار حفاظت میشد قادر به ایستادگی شدند.16
با اشغال بوشهر برای مدتی کانون سازماندهی مقاومت به برازجان منتقل شد. امکانات ارتباطی و توان اقتصادی دشتستان این امکان را میداد که فعالیتهای مبارزان جنوب از آنجا به شیراز و تهران مخابره شود و مشکلات مسدود بودن راه تجاری بوشهر نیز تا حدودی قابل تحمل گردد. مجاهدان داوطلب شیرازی به رهبری آیتالله محلاتی و نیز نیروهای ژاندارم به همراه دیگر نیروهای محلی در آنجا اجتماع کرده آماده حمله به بوشهر میشدند. فشارهای نیروهای محلی و مشکلات انگلیسیها در اداره و کنترل بوشهر آنان را واداشت که سرانجام از ادامه اشغال بوشهر صرفنظر کنند. آنان در همان زمان اعتراف کردند که حسابشان در مورد اشغال بوشهر اشتباه از آب درآمده و اکنون ناچارند که به حاکمیت دولت ایران اعتراف نمایند.
این امر ممکن نبود مگر به واسطه مقاومت گسترده و مستمر نیروهای وطنخواه بوشهر، دشتستان، تنگستان و دشتی. در نتیجه مدتی پس از اشغال بوشهر، به ناچار طی توافقی با دولت ایران و ایالت فارس با انتصاب حکمرانی ایرانی برای بوشهر موافقت کردند. پرچم ایران در اکتبر 1915م در بوشهر برافراشته شد و حاکمیت ایران بار دیگر بر این خاک ارجمند و عزیز برقرار گشت.