حکومت به فکر آن ها نبود پس آن ها نیز به آن اهمیتی نمیدادند.این بیگانگی جامعه و حکومت در فرهنگ اسلامی ریشه دارد (ر.ک به مطلب پیشین درمورد ریشه ی اسلامی فرهنگ مردم جزیره ی سیسیل) در زمانی که حکومت ظالم یا ناکارآمد است اطاعت و فرمانبرداری لازم نیست و مسلمانان می بایست امور را در درون خود حل و فصل میکردند.در سیسیل نیز, چون اندلس, مدت ها طول کشید تا حکام نورمن مسلمانان را مسیحی کنند.
"جزیره سیسیل" به مرکزیت "پالرمو" خاستگاه مافیا در جهان میباشد.مردم عمیقا شرقی این جزیره , که حتی در نقشه هم گویی دارد از چکمه ی نوک تیز ایتالیا _که به پای اروپا معروف است_ لگد میخورد , از زمان استیلای نورماندی ها (۱۰۷۱ میلادی) تا دوران معاصر در زیر یوغ و ستم حکام بیگانه بودند.آن ها طی این تاریخ طولانی با تمام وجود آموختند که تنها راه مقابله با حکومت استحکام تشکیلات درونی و ساختار طایفه ای است که در گویش محلی "کوسا نوسترا" خوانده میشدند:
"آنچه متعلق به ماست".
حکومت به فکر آن ها نبود پس آن ها نیز به آن اهمیتی نمیدادند.این بیگانگی جامعه و حکومت در فرهنگ اسلامی ریشه دارد (ر.ک به مطلب پیشین درمورد ریشه ی اسلامی فرهنگ مردم جزیره ی سیسیل) در زمانی که حکومت ظالم یا ناکارآمد است اطاعت و فرمانبرداری لازم نیست و مسلمانان می بایست امور را در درون خود حل و فصل میکردند.در سیسیل نیز, چون اندلس, مدت ها طول کشید تا حکام نورمن مسلمانان را مسیحی کنند. این فرآیند, در فرهنگ سیسیلی پنهان کاری و درونی کردن مسایل را به شدت تقویت کرد. انسجام طایفه ای قوام بیشتر یافت و "اُمرتا" , قانون سکوت و رازداری, عمیقا شکل گرفت.در واقع بی شرف ترین فرد آن کس بود که علیه خاندان و مردمش به حکومت حرفی بزند. هر چه بود باید درون "خاندان" حل و فصل میشد.این نظام طی قرن ها آبدیده شد و انضباطی عجیب را شکل داد. به این ترتیب , بتدریج "مافیها" شکل گرفت : دان ها (همسنگ "خان" ها در مشرق زمین) و طوایف شان , در برابر کارگزاران حکومت ها, حاکمان واقعی سیسیل بودند و قواعد و ایستارهای طایفه ای برتر و واجب الاطاعه تر از قوانین حکومت ها شناخته شد.به حکومت رسیدن موسولینی و نظام فاشیستی در ایتالیا ضربه ای سخت بر "دان" ها و "مافیا" هایشان بود. موسولینی شخصا با مافیا درافتاد و از هیچ کوششی برای نابود کردن طوایف سیسیلی فروگذار نکرد.اگر در ایران "امیر مؤید سوادکوهی" و سران طوایف سوادکوه ار بیم انتقام هم ولایتی پیشینشان , رضاخان سوادکوهی, به روسیه ی استالینی گریختند و سرنوشتی فجیع یافتند, "دان" ها و اعضای طوایف سیسیل , آنان که جان بدر بردند, با کشتی راه آمریکا را در پیش گرفتند, و سنن خود را در جامعه ی آمریکایی پیاده کردند.حکایتی عجیب از آمیزش "سنت" و "مدرنیته" , انسان هایی سنتی و عمیقا پرورش یافته در فضای مناسبات عشیره ای میکوشند تا در جامعه ی مدرن آمریکایی نه تنها زنده بمانند, بلکه رشد کنند و به ثروت های کلان دست یابند. جمعی که بر فردگرایی مفرط (اندیویدوالیسم) استوار است , و آنان را به قله های قدرت و ثروت در این جامعه رهنمون میسازد.
منبع : متن پیشگفتار کتاب "آخرین پدرخوانده" اثر ماریو پوزو به قلم حبیب الله شهبازی, تهران, اردیبهشت ۱۳۸۵