در بخشی از کتاب آمده است:
موقعی که در سال 1336 کار ازدواج من با والاحضرت شهناز صورت جدی به خود گرفت علم وقاحت را به جایی رساند که به شاهنشاه گفته بود اردشیر زاهدی معتاد به مصرف مواد مخدر است! بنده داماد اعلیحضرت شدم و به دستور ایشان به کار در وزارت امور خارجه پرداختم و در سال 1338 به اتفاق همسرم به ایالات متحده رفتم و در آنجا بود که فهمیدم اعلیحضرت با انتصاب بنده به عنوان سفیر ایران در آمریکا خواستهاند تا من از محیط سراسر رقابت تهران دور باشم. من قریب دو سال را در اروپا و آمریکا با وضعیتی که یک سفیر سیار دارد گذراندم و به رتق و فتق امور دانشجویان ایرانی سرگرم بودم. در آن زمان پدرم که از سال 1339 در سوئیس زندگی میکرد گاه به دیدار ما میآمد و یا ما به دیدار او در ژنو میرفتیم. در تمام این ملاقاتها والاحضرت شهناز حضور داشتند و صحبتهای من و پدرم در مورد مسائل خانوادگی و یا حل و فصل امور مربوط به املاک ایشان در ایران و کلاً صحبتهای غیرسیاسی بود. اما بعداً از طریق یک منبع موثق مطلع شدم که آقای اسدالله علم به شاهنشاه گفته است اردشیر در ملاقاتهایی که با پدرش در ژنو (سوئیس) داشته راههای بازگشت پدرش به قدرت را بررسی کرده است! آن موقع علم رئیس املاک سلطنتی بود اما چون وسایل خوشگذرانی شاهنشاه را فراهم میآورد مورد توجه اعلیحضرت بود، او هم از این موقعیت استفاده کرده و ضمن نزدیک کردن خود به شاهنشاه با پشت هماندازی و دروغ و بدگویی از این و آن مخالفان و رقبای خود را از صحنه خارج میکرد و این منتهای نامردی بود. اصولاً در مورد اسدالله علم باید بگویم که او نمونه یک نامرد واقعی بود و به هیچ نشانه مردی و مردانگی پایبند نبود و حتی موقعی که زنش به او گفته بود چرا این همه دوست دختر میگیرد و به او خیانت میکند علم در پاسخ به او گفته بود تو هم آزاد هستی که دوست پسر بگیری و خوش باشی!