اشاره
کارنامه فعالیتهای تروریستی سازمان مجاهدین خلق از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون نه تنها این سازمان را به مهمترین گروه تروریستی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران تبدیل کرده است بلکه آن را به عنوان یک سازمان تروریستی، سالها در لیست گروههای تروریستی آمریکا، اروپا و استرالیا گنجانده است. فعالیتهای تروریستی مجاهدین خلق متأثر از سه عامل شرایط سیاسی اجتماعی حاکم بر ایران در دوره پهلوی، بنیادهای فکری ایدئولوژیک اندیشههای چپگرایانه و التقاطی سازمان و عدم اقبال عمومی از دیدگاهها و برنامههای آنان و ناکامی سازمان در فضای سیاسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی شکل گرفته و حمایت مستقیم قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای نقش مؤثری در گسترش و تداوم اقدامات تروریستی آنان داشته است. با این وجود، با بنبست استراتژیک سازمان مجاهدین خلق پس از حمله آمریکا به عراق و سقوط رژیم صدام، این سازمان پس از حدود پنج دهه فعالیت تروریستی- که ایران را به یکی از بزرگترین قربانیان اقدامات خشونتبار تروریستی در جهان تبدیل کرده بود- در شرایط کنونی درصدد تحولی ماهیتی و کارکردی برآمده است. این مقاله با تبیین زمینهها، علل، تاریخچه، ریشههای فعالیتهای تروریستی سازمان مجاهدین خلق از ابتدای تأسیس آن تاکنون به ارزیابی سازمان و روابط آن با قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای پرداخته و چشمانداز فعالیتهای آن را مورد بررسی قرار داده است.
مقدمه
سازمان مجاهدین خلق یکی از گروههای تروریستی است که بیشترین فعالیتهای تبلیغاتی و نظامی علیه نظام جمهوری اسلامی را سازماندهی کرده است. این سازمان با علنی ساختن فاز نظامی و آغاز جنگ مسلحانه از 30 خرداد 1361 به همکاری با غرب و سپس صدام در جنگ تحمیلی علیه ایران پرداخت. آنها پس از جنگ تحمیلی نیز به فعالیتهای ضدایرانی خود ادامه داده و علاوه بر اقدامات تروریستی علیه مسئولین و مردم ایران، پیگیری سیاستهای ایذایی علیه منافع ملی ایران از طریق لابیهای امنیتی و پارلمانی در اروپا و آمریکا و برپایی نشستها و تظاهراتهای متعدد، جاسوسی و ارائه اطلاعات از برنامه هستهای ایران، تشدید فشارها علیه ایران در پرونده آمیا، حقوق بشر و مسئله هستهای و اختلافافکنی در روابط ایران و همسایگان را نیز در کارنامه فعالیتهای خود گنجاندهاند. از سوی دیگر این سازمان با استقرار در پایگاههای نظامی خود در عراق، به عنوان متحد استراتژیک و ارتش خصوصی صدام، در سرکوب قیام شیعیان و کردهای عراق در سال 1991 نیز نقش داشته است. مجموع این فعالیتها سبب شده است که این سازمان در لیست گروههای تروریستی آمریکا، اتحادیه اروپا، کانادا و کشورهای دیگر قرار گیرد.
با وجود این، پس از حمله آمریکا به عراق و محاصره نیروهای آن در پایگاه اشرف، انتقال مسئولیت کنترل آنان به ارتش عراق و ضربالاجل دولت عراق برای خروج آنان از این کشور و همچنین در پرتو تحولات درونی این سازمان مانند ناپدید شدن مسعود رجوی (سرکرده سازمان) و گسترش فعالیتهای مریم رجوی در اروپا، خروج نام این سازمان از لیست گروههای تروریستی در انگلیس و سپس اتحادیه اروپا و رویکردهای موافق و مخالف با آنها در آمریکا و اروپا و... سازمان مجاهدین خلق در شرایط حساس، پیچیده و مبهمی قرار گرفته است. بر این اساس، این مقاله به بررسی پیشینه، زمینهها، علل و ریشهها و عملکرد تروریستی سازمان در دو دوره قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و تحول ماهیتی و کارکردی آن در شرایط کنونی پرداخته است.
اول. زمینهها و علل شکلگیری ریشههای تروریستی در سازمان مجاهدین خلق قبل از پیروزی انقلاب
سازمان مجاهدین خلق یکی از گروههای سیاسی- نظامی است که در اواسط دهه چهل شمسی با هدف مبارزه مسلحانه علیه رژیم پهلوی به وجود آمد. این سازمان از درون نهضت آزادی منشعب شد و رویکرد التقاطی مارکسیستی و اسلامی داشت، و از این رو از سوی حکومت پهلوی به مارکسیستهای اسلامی معروف شد. فضای سرکوب و اختناق حاکم بر کشور پس از کودتای 28 مرداد 1332 و واکنشهای خشونتآمیز رژیم پهلوی در قبال فعالیتهای مسالمتآمیز مخالفان سیاسی- به ویژه سرکوب قیام 15 خرداد 1342- سبب شد مشی مبارزه مسلحانه در میان گروههای مختلف سیاسی با ایدئولوژیهای گوناگون تقویت شود. بر این اساس از میان نیروهای مذهبی، هیأتهای مؤتلفه و حزب ملل اسلامی و از میان نیروهای غیرمذهبی، چریکهای فدایی خلق و چند گروه دیگر چپگرا به مبارزه مسلحانه علیه رژیم پهلوی پرداختند.(1) در این شرایط و در شهریور 1344 سازمان مجاهدین خلق توسط سه تن به نامهای: سعید محسن، محمد حنیفنژاد و عبدالرضا نیکبین که از اعضای نهضت آزادی ایران بودند، تشکیل شد.(2)
از سوی دیگر بنیانگذاران سازمان با بررسی دلایل شکست جنبشهای گذشته و پس از چند سال مطالعه و بررسی سطحی در متون دینی و چند کتاب مارکسیستی و مائوئیستی تحتتأثیر فضای انقلاب مسلحانه ناشی از تجربههای دولتهای کمونیستی شوروی، چین و کوبا در نهایت به این نتیجه رسیدند که تنها راهکار مبارزه با رژیم سلطنتی، نظامی و وابسته پهلوی، پیگیری استراتژی مبارزه مسلحانه است. با وجود این، اگر چه سازمان مجاهدین خلق ایدئولوژی اسلامی را به عنوان مکتب سازمان پذیرفت اما علمی دانستن متون مارکسیستی و بهرهگیری وسیع از آنها بر ایدئولوژی آنان تأثیر گذاشت. در واقع، در متدولوژی مسیر مبارزاتی آنان که مرحله آخر آموزش ایدئولوژیک سازمان نیز به حساب میآمد و بعدها به صورت کتاب شناخت نیز تدوین شد، با استفاده از مدارک دسته دوم مارکسیستی مانند آثار فلسفی مائو، اصول مقدماتی فلسفه ژرژ پولیتسر و ماتریالیسم دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی استالین و...، روش شناخت دیالکتیک مورد بحث و آموزش قرار گرفت و با پذیرش این مباحث به عنوان اصول شناسایی دینامیک به مثابه علم، زمینه تجزیه و تحلیل آنان از اسلام بر اساس دیدگاهی مارکسیستی به وجود آمد.(3) از این رو سازمان تحتتأثیر رویکرد التقاطی، استراتژی خود را مشی قهرآمیز در جهت سرنگونی رژیم پهلوی از طریق همگانی کردن مبارزه مسلحانه قرار داد و بدین منظور به تشکیل شبکهای نظامی که مسئولیت تدارک مبارزه مسلحانه را بر عهده داشت، پرداخت.(4)
بر این اساس، سازمان در سال 1347 خطمشی خود را تحتتأثیر تجربیات انقلابیون کمونیستی، بر محور تودهای کردن مبارزه و ایستادگی در مقابل جوّ پلیسی برای شکستن سد یأس و از بین بردن ثبات سیاسی رژیم از طریق عملیات مسلحانه آغاز کرد و تأکید کرد که پیروزی نهایی از طریق «ارتش آزادیبخش» و جنگهای چریکی امکانپذیر است. لذا سازمان برای تدارک عملیات مسلحانه گروههای تیمی اطلاعات و تدارکات تشکیل داد و برای فراگیری فنون نظامی با سازمان آزادیبخش فلسطین ارتباط برقرار کرد و در این چارچوب برخی از اعضای سازمان به اردوگاههای فلسطینی در کشورهای عربی مانند سوریه، لبنان و اردن اعزام شدند.(5) پیش از نخستین عملیات نظامی که برای مراسم جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی تنظیم شده بود اکثر رهبران و اعضای سازمان در شهریور سال 1350 دستگیر شدند. در این میان تمامی اعضای کمیته مرکزی سازمان به جز مسعود رجوی اعدام شدند. این وضعیت عملاً سرآغاز دوره دوم فعالیت سازمان مجاهدین خلق یعنی بازسازی و تغییر ایدئولوژی آن در خلال سالهای 1354-1350 بود. در واقع اگرچه دستگیری گسترده اعضا و کادر رهبری سازمان در شهریور 1350 ضربهای اساسی به این سازمان وارد کرد اما بهرغم اعدام هسته مرکزی سازمان، در فاصله سالهای 1351 تا 1354 با بازسازی سازمان با مرکزیت جدید، عملیاتهای مختلف نظامیای مانند نبرد خیابانی، بمبگذاری در اماکن مهم دولتی و ترور شخصیتهای نظامی توسط سازمان صورت گرفت به گونهای که تا سال 1355، بیش از 40 مورد اقدام مسلحانه که شامل بمبگذاری و قتل میشد، توسط سازمان انجام شد که بسیاری از این اهداف، اماکن و مستشاران آمریکایی بودند.(6)
جدول عملیاتهای نظامی سازمان (1357-1350)
روز 1 مهر 1350 اقدام ناکام برای ربودن شهرام، پسر اشرف پهلوی جهت آزاد کردن همرزمان از زندان، اولین عملیات سازمان بود.
روز 14 اردیبهشت 51 انفجار در دفتر شرکت هواپیمایی بریتانیا و مجله مستهجن «این هفته»
روز 10 خرداد 1351 بمبگذاری در اداره اطلاعات آمریکا، ساختمان انجمن ایران و آمریکا و ساختمان انجمن روابط فرهنگی ایران و انگلیس در تهران.
روز 10 خرداد 1351 انفجار سر راه ماشین ژنرال پرایس، مستشار آمریکایی در تهران.
روز 10 خرداد 1351 انفجار بمب صوتی در مدفن رضاخان، مقارن با سفر نیکسون به تهران.
روز 8 مرداد 1351 انفجار جیپ ارتشی پارک شده در خیابان.
روز 12 مرداد 1351 هنگام ورود ملکحسین پادشاه اردن به ایران، اقدام به انفجار یک بمب در سفارت اردن در تهران.
روز 22 مرداد 1351 ترور تیمسار طاهری در تهران.
روز 4 بهمن 1351 انفجار ساختمان هواپیمایی پانآمریکن.
روز 6 بهمن 1351 انفجار در دفتر شرکت نفتی شل – لاوان. انفجار در دفتر شرکت مس سرچشمه.
روز 7 بهمن 1351 انفجار بمب صوتی در کافه تریای هتل انترناسیونال در تهران.
روز 12 خرداد 1352 ترور سرهنگ دوم لوئیس هاوکینز مستشار نظامی آمریکایی.
روز 28 آبان 1352انفجار در لژ مخصوص سینما شهر فرنگ مشهد.
روز 11 اسفند 1352 به عنوان اعتراض به سفر سلطان قابوس به ایران اقدام به بمبگذاری در ساختمان بانک عمان و دیگر نقاط نظیر دفتر شرکت انگلیسی Gary & Mackenzi، محوطه خارجی سفارت انگلیس و دفتر شرکت پانآمریکن.
روز 31 فروردین 1353 انفجار در مقر گارد دانشگاه صنعتی آریامهر (دانشگاه شریف) به یاد اعدام 4 تن از کادرهای سازمان.
روز 4 خرداد 1353انفجار در ساختمانها و مؤسسات آمریکایی و یهودی مانند شرکت جنرال، شرکت بیمه انگلیسی York Shire و کمپانی یهودی Techno Vice
روز 5 خرداد 1353 بمبگذاری در کارخانه نخریسی مشهد.
روز 29 خرداد 1353 انفجار در پاسگاه ژاندارمری کاروانسرا سنگی.
روز 5 تیر 1353 انفجار تأسیسات برق کارخانه ایرانا در کرج.
روز 5 تیر 1353 انفجار تأسیسات برق کارخانه جیپ لندرور در کرج.
روز 7 آبان 1353 در اعتراض به سفر کیسینجر به ایران، انفجارهایی در دفتر کمپانی چندملیتی ITT، شرکت صنعتی و کشاورزی نراقی و شرکت John Deer
روز 27 آبان 1353 بمبگذاری در دفتر مجله هنر و سینما.
روز 27 اسفند 1353 ترور سرتیپ زندیپور افسر کمیته مشترک و راننده وی.
روز 31 اردیبهشت 1354 ترور دو مستشار نظامی آمریکایی سرهنگ جانترنر و پل شفرد در تهران.
روز 22 اردیبهشت 1354 انفجار در سینما کریستال مشهد.
روز 12 تیر 1354 تلاش برای ترور کنسول آمریکا در تهران که تنها به کشته شدن حسن حسنان، کارمند ایرانی سفارت آمریکا منجر شد.
روز 30 تیر 1354 انفجار بمب در انجمن ایران و آمریکا و در کنسولگری انگلیس در مشهد.
روز 11 آذر 1354 ترور رضا خالقی، راننده وزارت دربار.
روز 6 شهریور 1355 ترور دونالد جی اسمیت، رابرت آر کرونگارد و ویلیام سی کاترل از کارمندان کمپانی آمریکایی راکول اینترنشنال.
پس از مارکسیست شدن بسیاری از اعضای باقیمانده و تصفیه نیروهای مذهبی، مرکزیت سازمان مجاهدین خلق در بیانیهای در سال 1354 با اعلام ناامیدی خود از ترکیب مارکسیسم و اسلام، «اعلامیه تغییر ایدئولوژی» سازمان را منتشر کردند و مارکسیسم را تنها فلسفه واقعی انقلاب دانستند. بنابراین عملاً گرایشهای تروریستی سازمان تحتتأثیر اندیشههای مارکسیستی تقویت شد. این تغییر مواضع، شکاف عمیقی را میان نیروهای سازمان ایجاد کرد و به گسترش تصفیه درونی و ترور برخی اعضای مذهبی سازمان انجامید.(7) بر این اساس، ریشههای تروریستی فعالیتهای منافقین با ترورها و تصفیههای درونسازمانی تشدید شد. افرادی که در این سالها در تشکیلات به قتل رسیدند، عمدتاً در معرض دو اتهام قرار داشتند: نخستین دلیل ترور آنان به مسائل پلیسی و امنیتی و ترس سازمان از نفوذ دوباره ساواک و احتمال خیانت اعضاء برمیگشت؛ چنانکه ترورهای جواد سعیدی، مرتضی هودشتیان، علیمیرزاجعفر علاف از این نمونه بود. دومین دلیل ترورها به اختلافات عقیدتی درون اعضاء سازمان پس از تغییر ایدئولوژی مرتبط بود؛ چنانکه ترور شریف واقفی و صمدیه لباف از این قبیل بودند.(8) به هر حال با گذار سازمان از ترورهای این دوره و شکاف ایدئولوژیک درون سازمانی، عملاً بسیاری از اعضای سازمان که در زندان بودند منشعب شدند و جریانات مذهبی نیز حمایت خود را از سازمان قطع کردند. این شرایط، زمینه ورود سازمان به دوره سوم فعالیت، یعنی رکود و سازماندهی مجدد آن در زندان در خلال سالهای 1354 تا 1357 را به وجود آورد.
در این دوره، بسیاری از اعضای سازمان مجاهدین خلق در زندان بودند و به تدریج مسعود رجوی به عنوان باقیمانده هسته مرکزی سازمان، از خطمشی ایدئولوژی قبلی سازمان دفاع کرد و جریان اصلی مجاهدین خلق را در درون زندان سازماندهی کرد. با آزادی زندانیان سیاسی در سال 1357، اعضای سازمان در بحبوحه انقلاب با حمله به اسلحهخانهها و پادگانها توانستند مقدار زیادی سلاح را به دست آورند. در همین زمان، فعالیت نیروها و هواداران سازمان در خارج از کشور نیز شدت گرفت و سازماندهی مجدد نیروها در داخل و خارج از کشور تقویت شد.
دوم. مواضع و عملکرد تروریستی سازمان در قبال انقلاب اسلامی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی 1357 سازمان خود را قطب و محور انقلاب میدانست و اعتقاد داشت نیروهای انقلابی حاکم، قادر به تحقق جامعه بیطبقه توحیدی و رهبری مبارزه ضدامپریالیستی نیستند و بنابراین مردم تنها باید از سازمان مجاهدین خلق پیروی کنند. بر این اساس، با وقوع هر یک از حوادث و بحرانهای پیدرپی در انقلاب، سازمان مجاهدین خلق بهرغم اعلام وفاداری لفظی به رهبر انقلاب، با تأکید مستمر و گسترده بر صلاحیت و پیشتازی انحصاری خود و زیر سئوال بردن جریانهای دیگر، واکنشهای متفاوتی با جریان اصیل انقلاب از خود بروز داد و برای به دست گرفتن قدرت در کشور، به نفوذ در اقشار مختلف مردم و جذب نیرو در نهادهای انقلابی پرداخت.(9) سازمان این کار را از طریق فرستادن نیروهای جدید به اردوهای سازندگی در روستاها و آموزشهای ایدئولوژیک در این اردوها و شناسایی و ردهبندی نیروها و سپس نفوذ عناصر مورد اعتماد خود به نهادهای انقلابی انجام داد. از سوی دیگر سازمان اقدام به ایجاد یک شبکه زیرزمینی مسلح، ظاهراً برای تأمین حفاظت خود، کرد و آموزش جنگهای چریکی را در خانههای امن خود در دستور کار قرار داد.
در این شرایط، نخستین مواضع سازمان در تقابل با مواضع نظام، حمایت آنان از شورشگری جداییخواهانه در کردستان، ترکمنصحرا و گنبد، طرح انحلال ارتش تشنجآفرینی در انتخابات مجلس خبرگان و عدم شرکت در رفراندوم قانون اساسی بود.(10) با وجود این، بهرغم اینکه آنان قانون اساسی نظام را نپذیرفته بودند اما در نخستین انتخابات ریاست جمهوری، رجوی از سوی سازمان، خود را به عنوان نامزد احراز منصب ریاست جمهوری معرفی کرد. اعلام کاندیداتوری رجوی با مخالفت افراد و گروههای مختلف مواجه شد و در نهایت امام با حکمی صریح نامزدی کسانی را که رفراندوم قانون اساسی را تحریم و در آن شرکت نکرده بودند ممنوع اعلام کردند. با وجود این، بهرغم ادامه کارشکنیهای سازمان در مقابل نظام نوپای اسلامی به آنان اجازه حضور در انتخابات نخستین دوره مجلس شورای اسلامی داده شد، اما هیچیک از دهها کاندیدای نمایندگی آنان از جمله رجوی به مجلس راه نیافتند. بنابراین، عدم موفقیت سازمان در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس و عدم اقبال مردمی به آنان، زمینه دیگری برای مظلومنمایی و اغتشاشات طولانیمدت سازماندهی شده خیابانی و فعالیتهای تروریستی سازمان را به وجود آورد.
از سوی دیگر با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، اگر چه سازمان مجاهدین خلق در اعلامیههای خود ضمن محکوم کردن تجاوز عراق، حضور نیروهای خود در جبههها را به تجویز مقامات کشور منوط کرد. در این راستا، سازمان خواهان واگذاری مسئولیت یک خط جنگ به صورت مستقل به سازمان بود تا از این طریق با به دست آوردن سلاح و مهمات و تدارکات جداگانه، زمینه انتقال آنان به سازمان مهیا شود.(11) از سوی دیگر سازمان در تحلیل درونسازمانی خود، جنگ ایران و عراق را جنگ ارتجاعی و ناعادلانهای میدانست که در صورت ادامه جنگ، عراق برنده آن خواهد بود.(12) بر این اساس، نیروهای سازمان در برخی جبهههای جنگ نیز تنها به تکروی و حرکات نمایشی و تبلیغی دست زدند و در مواردی نیز به جمعآوری اطلاعات و شایعهپراکنی در میان جنگزدگان یا عکاسی از نقاط مهم پرداختند که در نتیجه، پس از گذشت کمتر از یک ماه از جنگ، دادستان انقلاب اسلامی آبادان 41 نفر از اعضای مجاهدین را به اتهام جاسوسی بازداشت کرد. با وجود این، سازمان که پس از شکست در انتخابات مجلس به دلیل موضع مشترک با بنیصدر در تقابل با نیروهای مذهبی به بنیصدر نزدیک شده بود، همچنان خود را آماده حضور در جبههها معرفی کرد و اجازه حضور یا عدم حضور خود را در جنگ در صلاحیت بنیصدر و نه دادستانی انقلاب دانست.(13)
بعد از غائله 14 اسفند 1359 مجاهدین خلق به مهمترین متحد و پشتیبان بنیصدر تبدیل شد. این موضع سازمان با مخالفت با بیکفایتی سیاسی و عزل بنیصدر از ریاستجمهوری، زمینه ورود آنان به فاز مقابله مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی را به وجود آورد. بنابراین منافقین که مدتی قبل با فرمان خلعسلاح سازمان از سوی امام مخالفت کرده بودند، حرکت شبهنظامی خود را در قالب راهپیمایی میلیشیا به بهانه حمایت از بنیصدر گسترش دادند، تا اینکه در 30 خرداد 1360 رسماً به قصد کودتا و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران وارد عمل شدند. زمینههای دیگر ورود سازمان به فاز خشونتآمیز و تروریستی علیه نظام تحتتأثیر دو عامل جاهطلبی و خودخواهیهای رهبری سازمان برای حفظ خود و ضرورتهای سازمانی نیز به وجود آمد، زیرا که تشدید اختلافات درونسازمانی و گرایشهای گریز از مرکز در سازمان سبب نوعی تشدید تمرکز در سازمان و تشدید وجهه ایدئولوژیک آن شد و با رشد رادیکالیسم در سازمان، جنگ مسلحانه و فاز نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران را در دستور کار خود قرار داد.(14) در این شرایط، تصور سازمان این بود که مبارزه مسلحانه با همراهی مردم با آنان به سقوط حکومت منجر خواهد شد اما این مسئله محقق نشد و اولین اقدامات تروریستی آنان در تهران، حداقل 30 کشته و 200 مجروح بر جای گذاشت. بر این اساس، با عدم اقبال مردمی در همراهی با این اقدامات مسلحانه، سازمان برنامه خود برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران را در سه مرحله تدوین و عملیاتی کرد:
مرحله اول از 30 خرداد 1360 تا تابستان 1361 شامل بیآینده کردن نظام، بر هم زدن نظم و امنیت و ثبات نظام سیاسی و تثبیت نظامی سازمان و معرفی خود به عنوان آلترناتیو نظام جمهوری اسلامی ایران بود. بنابراین، در این مرحله سازمان با فرار رجوی و بنیصدر از ایران به پاریس و شکست فاز اول شورشگری اجتماعی، ورود به فاز نظامی و عملیاتهای متعدد تروریستی را در دستور کار خود قرار داد و تلاش کرد تا همزمان با تداوم فعالیتهای تروریستی در داخل کشور، ترور مسئولان عالیرتبه و مقامات و ائمه جمعه با نفوذ نظام را به منظور بیآینده کردن نظام پیگیری نماید. بنابراین، عملیات تروریستی 6 و 7 تیر، و 8 شهریور 1360، شهادت محمد کچویی، شهدای محراب (آیتالله مدنی، دستغیب، صدوقی و اشرفی اصفهانی)، شهید هاشمینژاد، آیتالله علی قدوسی و... انجام شد.(15)
مهمترین اقدامات تروریستی سازمان مجاهدین خلق
(در مرحله اول فاز نظامی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران)
6 تیر 1360 انفجار بمب به هنگام سخنرانی آیتالله خامنهای در مسجد اباذر تهران و مجروحیت شدید ایشان
7 تیر 1360 انفجار مرکز حزب جمهوری اسلامی ایران، شهادت 72 تن از مقامات عالیرتبه نظام از جمله آیتالله بهشتی
8 تیر 1360 ترور شهید محمد کچویی رئیس زندان اوین
8 شهریور 1360 انفجار دفتر ریاست جمهوری و شهادت محمدعلی رجایی رئیسجمهور و محمدجواد باهنر نخستوزیر
20 شهریور 1360 ترور آیتالله مدنی امام جمعه تبریز
7 مهر 1360 ترور آیتالله هاشمینژاد در مشهد
20 آذر 1360 ترور آیتالله دستغیب امام جمعه شیراز
26 فروردین 1361 ترور ناکام آیتالله احسان بخش امامجمعه رشت
11 تیر 1361 ترور آیتالله صدوقی امام جمعه یزد
23 مهر 1361 ترور آیتالله اشرفی اصفهانی امامجمعه کرمانشاه
29 بهمن 1361 ترورآیتالله واعظ طبسی امامجمعه مشهد (ترور ناکام ماند)
اقدامات تروریستی منافقین در این دوره تنها محدود به موارد فوق نبوده و با استناد به کتاب «جمعبندی یک ساله مقاومت مسلحانه»، مسعود رجوی در گزارش خود مدعی است که در مرحله اول از سال 1360 تا 1361، سازمان تعداد دوازده هزار نفر از نیروهای جمهوری اسلامی را به شهادت رسانده است. همچنین بیلان عملیات تخریب و انفجار منافقین در ایران با استناد به مصاحبه رجوی با رادیو «صدای مجاهد»، میانگین هر هفته 20 عملیات تخریب و انفجار تأسیسات دولتی و غیردولتی بوده است.(16)
از سوی دیگر سازمان برای معرفی خود به عنوان آلترناتیو نظام جمهوری اسلامی ایران، با جمع کردن بعضی از جریانات ضدانقلاب خارج از کشور به گسترش فعالیتهای سیاسی تبلیغاتی علیه نظام نیز دست زد و به تأسیس شورای ملی مقاومت در فرانسه مبادرت ورزید. در این شورا به همراه سازمان، حزب دمکرات کردستان، جبهه دمکراتیک ملی ایران، شورای متحد چپ، سازمان استادان متعهد دانشگاههای ایران، کانون توحیدی اصناف، سازمان اتحاد برای آزادی کار و سازمان اقامه و بعدها نیز حزب کار ایران و جنبش زحمتکشان گیلان و مازندران و اتحادیه کمونیستهای ایران (سربداران) حضور داشتند اما با توجه به تعداد اعضای محدود بسیاری از این سازمانها، سازمان مجاهدین خلق نقش پدرخوانده این شورا را داشت. بر اساس میثاق شورای ملی مقاومت، بنیصدر به عنوان رئیسجمهور نظام جمهوری دمکراتیک اسلامی و رجوی به عنوان نخستوزیر انتخاب شدند. با وجود این، تنها دو سال بعد، بنیصدر به سبب قدرتطلبی و مخالفت با سلطه کامل رجوی بر شورا، به بهانه عدم موافقت با انتقال شورا به عراق، جدایی خود را از شورای ملی مقاومت به صورت علنی اعلام کرد و در سال 1364 نیز با آغاز برخی گفتگوها میان حزب دمکرات کردستان و مقامات امنیتی ایران، رجوی این حزب را از شورای مقاومت اخراج کرد.
مرحله دوم اقدامات تروریستی سازمان از تابستان 1361 تا پایان سال 1362 بود. در این مرحله، سازمان با این تصور که مرحله اول برنامه سرنگونی نظام جمهوری اسلامی یعنی هدف قرار دادن رأس هرم قدرت در ایران با موفقیت سپری شده است، ضربه به بدنه نظام جمهوری اسلامی یا به تعبیر سازمان، «سرانگشتان رژیم» شامل پاسداران، بسیجیان و همچنین افراد انقلابی طرفدار نظام از عامه مردم را در دستور کار خود قرار داد. در چارچوب این استراتژی با توجه به اینکه بدنه نظام جمهوری اسلامی ایران متکی به آحاد مردم شکل گرفته بود، بنابراین هر یک از افرادی که نشانهای آشکار از حمایت جمهوری اسلامی را داشت به عنوان پاسدار و سرانگشت رژیم مورد هدف قرار میگرفت؛ چنانچه بر اساس نمونهای از فرمانها و خطوطی که به افراد تیمهای ترور سازمان داده میشد، به نشانههای زیر به عنوان مشخصههای سرانگشتان رژیم که باید ترور شوند اشاره شده است:
- افرادی که به نماز جمعه میروند
- کلیه افرادی که به مسکونیها و مغازههای مشکوک رفت و آمد دارند و تیپ حزباللهی دارند
- کلیه افرادی که از دادن وسایل نقلیه مثل ماشین و موتور و... به واحدهای نظامی مجاهدین خودداری میکنند... این افراد در صورت حداکثر سه بار ندادن وسیله نقلیه باید ترور شوند. اگر از هر پنجاه نفر که در جریان چنین مصادره انقلابی کشته میشوند سی نفرشان هم بیگناه باشند مسئلهای نیست (تحلیل هم این بود که مردم باید ماشین و موتورشان را در اختیار ما قرار دهند و اگر ندادند باید به زور آنها را بگیریم چون ما خون میدهیم و آنها هم باید بدهند)
- کلیه افرادی که تیپ ظاهری آنها مذهبی و حزباللهی است و پوتین و شلوار سربازی به تن دارند ترور شوند
- کلیه افرادی که در حین انجام ترور، کوچکترین حرکتی در جهت مخالفت و ایجاد موانع با واحدها انجام دهند چه لفظی (مثلاً بگویند مرگ بر رجوی و مرگ بر منافق) و چه عملی (مثلاً جلوی ماشین مانع حرکت شوند) باشد.
- تمامی مکانها و مغازهها، دستفروشیها و ماشینهایی که عکسهای [امام] خمینی و دیگر مقامات رژیم را دارند، باید ترور و منهدم شوند (واحدهای ترور به هر مغازهای که مشکوک میشدند وارد شده و از صاحب مغازه میخواستند عکسها را پایین بکشد و سپس وی را ترور میکردند)
- بعد از ترور، تیر خلاص حتماً باید زده شود و خانه به همراه اجساد به آتش کشیده شود.(17)
با توجه به تعریف چنین نشانههایی برای ترور به اصطلاح سرانگشتان رژیم توسط سازمان، عملاً اکثر ترورها شامل کشتار مردم عادی و غیرنظامی شد، چنانکه بر اساس گزارشهای سازمان از میان 2800 نفری که از 30 خرداد 1361 تا 30 خرداد 1362 به شهادت رسیدند تنها 40 نفر عضو سپاه پاسداران بودند و مابقی را شهروندان عادی غیرنظامی تشکیل میدادند. این مسئله بیشتر به دلیل ترورهای کور واحدهای ترور سازمان بود که رهگذران، صاحبان کسب و پیشه که صرفاً به دلایلی مانند نصب تصاویر حضرت امام خمینی(ره) و یا سایر مسئولان نظام در محل کسب خود و یا حضور در اماکنی مانند مسجد و یا پایگاههای بسیج و کمیته و سپاه و... یا داشتن ظاهر حزباللهی را هدف ترور قرار داده بود. در مجموع، با استناد به مصاحبه مسعود رجوی با نشریه عربزبان «المصور»، تعداد کل شهروندان ایرانی که از ابتدای ورود سازمان به فاز مسلحانه تا پایان سال 1362 به دست نیروهای سازمان به قتل رسیدند بیش از 6 هزار نفر اعلام شد.(18) بر اساس منابع سازمان این تعداد با احتساب کردستان و نوار مرزی، 7 هزار نفر بوده و بیلان عملیات و تخریب در سطح شهرها در این دوره نیز 1200 مورد بوده است.(19)
با وجود این، با انجام سه طرح کنترل گلوگاهها و معابر ورودی و خروجی، کنترل شهرهای بزرگ و طرح مالک و مستأجر که برای شناسایی تیمهای ترور منافقین در کشور صورت گرفت، سازمان که نتوانسته بود عنصر اجتماعی و حمایت تودهای را برای مقابله با نظام به دست آورد به انتقامگیری از مردم پرداخت. بر اساس آمار ادعایی سازمان از سال 1362 تا 1363 تعداد پنج هزار نفر از نیروهای جمهوری اسلامی در سطح شهرها و کردستان و منطقه نوار مرزی ایران و عراق توسط تیمهای ترور و گروههای عملیاتی نظامی ترور شدند و بر اساس بیلان عملیات تخریب سازمان، 900 عملیات تخریب نیز اجرا شد.(20) در این وضعیت با اجرای سه طرح مذکور توسط نظام و دستگیری تیمهای ترور، انصراف افراد تیمها به دلیل عدم اعتقاد به صحت خطوط و... تقریباً تمام افراد ترور دستگیر شده و یا فراری بودند و عملاً در اواخر سال 62 بدنه نظامی سازمان در داخل کشور از بین رفته و نیرویی برای ورود به عملیات وجود نداشت. با وجود این، علی زرکش معاون رجوی ورود به مرحله سوم اقدامات تروریستی را از سال 1363 به عنوان دستور کار سازمان اعلام کرد.(21)
در واقع سازمان با اعلام شروع مرحله سوم اقدامات تروریستی یعنی «سرنگونی رژیم» از سال 1363 به بعد، سه هدف تداوم فعالیتهای مسلحانه علیه نظام، قیام تودهای در شهرها به ویژه تهران و تمرکز بر آزادسازی منطقهای مرزی از ایران (به ویژه کردستان) و در نتیجه تشکیل ارتش خلق برای تصرف تهران را پیگیری میکرد. بدین منظور سازمان در سال 1363، باقیمانده نیروهای خود را از ایران خارج کرد و به کردستان عراق انتقال داد. سازمان به دلیل دستگیری تعداد زیادی از افراد هوادار آن در سالهای 1363 و 1364 در داخل ایران، عملاً با استقرار در پایگاههایی در کردستان عراق، از جمله پایگاههای «موسک»، «جلیلی»، «تدین» و «سلیمانیه»، جذب نیرو و آموزش نظامی آنان را در این منطقه پیگیری میکرد. همچنین سازمان با استقرار رادیو مجاهد و دستگاههای شنود در ارتفاعات سلیمانیه، ارتباطات بیسیمی نیروهای نظامی ایران را شنود میکرد. بر این اساس، عملاً با استقرار سازمان در کردستان در سال 64 و سپس انتقال مرکز فرماندهی مجاهدین در سال 1365 به عراق، سازمان رسماً به بخشی از ارتش متجاوز صدام تبدیل شد. در این زمینه سازمان از همان نخستین سال سکونت در فرانسه کوشیده بود تا در فضای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، نشان دهد که میخواهد با عراق همراهی کند؛ چنانکه رجوی در مصاحبهاش در آذر 1360 با مجله الوطن تأکید کرده بود که «مشکل شطالعرب ظاهر قضیه است. مشکل اصلی تهدیدهای (امام) خمینی برای صدور انقلاب به خارج است که باعث بروز جنگ شده است. به نظر ما شطالعرب متعلق به عراق است.»(22) این مواضع رهبری سازمان، زمینه ملاقات رجوی و طارقعزیز در سال 1361 در پاریس را به وجود آورده بود. در این شرایط، سازمان پس از فتح خرمشهر، هماهنگ با مواضع صدام اعلام کرد که با ادامه جنگ مخالف است و از این رو بیانیه صلحی را با معاون رئیسجمهور عراق در پاریس امضا کرد. با وجود این، نقطه عطف همکاری مشترک آنان با صدام در جنگ تحمیلی با اخراج مسعود رجوی از فرانسه در سال 1365 و استقرار مرکز فرماندهی مجاهدین خلق در عراق محقق شد.
با استقرار سازمان در عراق، همکاری مشترک منافقین و صدام در خلال جنگ تحمیلی در سالهای 1365 تا 1367 مبتنی بر اهداف و انگیزههای مشترک پیگیری شد. از یک سو دولت عراق علاقهمند بود که با جلب حمایت این سازمان، از شبکه فعالان و حامیان سازمان در داخل ایران برای اجرای عملیات خرابکارانه، انجام ترور شخصیتها و کسب اطلاعات و اخبار از اوضاع نظامی و اقتصادی کشور و تضعیف اراده مردم برای مشارکت در جبهههای جنگ استفاده کند و از سوی دیگر از نظر سازمان نیز عراق از نظر جغرافیایی بهترین و آسانترین مسیر برای نفوذ به داخل ایران بود و سازمان میتوانست با بهرهگیری از کمکهای مالی و تسلیحاتی دولت عراق، اقدامات خود را علیه ایران افزایش دهد. بر این اساس، نیروهای مجاهدین خلق با همکاری دولت عراق و با پشتیبانی و آموزش ارتش عراق، با ایجاد ارتش آزادیبخش ملی ایران در سال 1366 عملاً پایان استراتژی مبارزه مسلحانه شهری که از 30 خرداد 1360 به مدت 6 سال به عنوان خطمشی سازمان بود را اعلام کردند. بنابراین، شیوه عملیات تروریستی سازمان از شکل شهری و ترورهای انتحاری و جنگهای پارتیزانی در کردستان و جنگ شهری در شهرهای ایران به شکل جنگهای گردانی و حمله به پایگاههای مرزی ایران تغییر پیدا کرد. در این راستا پایگاههای نظامیای نیز به طور رسمی در نزدیکی مرزهای ایران، در اختیار آنها قرار گرفت که مهمترین آنان عبارت بودند از:
1. پایگاه اشرف (مقر اصلی سازمان): در حدود 100 کیلومتری مرز غربی ایران و 100 کیلومتری شمال بغداد در استان دیاله و 40 کیلومتری شهر خالص، این قرارگاه از سال 1365 توسط گارد ریاست جمهوری صدام به منافقین واگذار شده بود.
2. پایگاه انزلی: در حدود 120 تا 130 کیلومتری شمال شرقی بغداد و در حدود 40 تا 60 کیلومتری مرز عراق و ایران.
3. پایگاه بنیاد علوی: در نزدیکی شهر منصوریه در حدود 60 مایلی شمال شرقی بغداد و 60 کیلومتری شمال قرارگاه اشرف.
4. پایگاه حبیب: در بصره در جنوب عراق و محل استقرار بخشی از نیروهای ارتش صدام در جنوب عراق بود.
5. پایگاه همایون: در العماره در جنوب شرقی عراق، متعلق به سپاه چهارم ارتش صدام که به طور کامل به سازمان واگذار شده بود.
6. پایگاه فائزه: درشهر کوت، محل استقرار نیروهای ارتش صدام بود.
7. پایگاه مرکزی (پارسیان، حنیف، سعید محسن): در حدود 40 کیلومتری غرب بغداد، این پایگاه اصلیترین قرارگاه فرماندهی سازمان مجاهدین در عراق و اصلیترین محل استقرار مسعود و مریم رجوی بود که از سال 1366 در اختیار آنان قرار گرفته بود.
8. قرارگاه بدیع: در 30 کیلومتری غرب بغداد، این قرارگاه به توصیه سازمان اطلاعات و امنیت عراق و از طرف گارد ریاست جمهوری به سازمان واگذار شده بود.
9. قرارگاه جلولا: در 20 کیلومتری شهر جلولا، متعلق به ارتش صدام بوده و بخشی از آن به سازمان واگذار شده بود.
10. قرارگاه دبس: در حاشیه شهر کرکوک قرار داشت که مدتی محل اختفا و نگهداری مهمات سنگین و توپخانهای آنها بود و زمانی هم به عنوان محل نگهداری اسرا و افراد جدا شده از سازمان، از آن استفاده میشد.
11. قرارگاه ذاکری: این قرارگاه همان محل استقرار فرماندهی سپاه دوم ارتش صدام بود که اگر چه بعد از سقوط صدام به تصرف سازمان درآمد اما از سال 1366 در این محل پایگاه داشتند.
12. قرارگاهها و پایگاههای شهری (بیش از 15 پایگاه): این پایگاهها از شمالیترین ناحیه تا جنوبیترین نقطه عراق واقع شده بود.
13. قرارگاه خیابانی و ضابطی: در خروجی جاده کرکوک به سمت اربیل که از اواخر سال 1364 تا 1370 در اختیار سازمان بود.
14. قرارگاه خانقین: در حاشیه شهر خانقین و متعلق به گارد ریاست جمهوری صدام.
15. قرارگاه مرز اردن: این پایگاه از طرف مأموران امنیتی صدام برای تردد به اردن به سازمان واگذار شده بود.
بدین ترتیب با حمایت مالی و نظامی رژیم بعث عراق، واحدهای کوچک نظامی سازمان به سرعت سازماندهی و تجهیز شدند. منابع سازمان مدعیاند در سال 1366 و 1367 بعد از تأسیس ارتش هزاران نفر تلفات به نیروهای ایران وارد ساختند. بهرغم اینکه سازمان با ارائه آمارهای اغراقآمیزی مدعی است که در عملیات آفتاب، چلچراغ و فروغ جاویدان نیز هزاران نفر از رزمندگان جمهوری اسلامی را به شهادت رسانده است اما عملاً آنان با تلفات فراوانی مجبور به عقبنشینی شدند.(23)
سازمان در طول سالهای استقرار در عراق با اغراق در آمارهای عملیات نظامی و ترور تلاش داشت به بهانه گسترش این عملیاتها، امکانات بیشتری را به دست آورد. بر اساس مصاحبه نشریه الحیات با سرلشکر وفیقالسامرایی یکی از فرماندهان اطلاعات نظامی رژیم بعث عراق، رجوی پس از حضور در عراق ماهیانه علاوه بر تأمین هزینهها و احتیاجات سازمان بین 9 تا 10 میلیون دلار از رژیم عراق دریافت میکرد و پیش از جنگ کویت نیز ماهیانه 20 میلیون دینار عراقی از سازمان اطلاعات نظامی (استخبارات) میگرفت.(24)
از سوی دیگر، بهرغم گسترش فعالیتهای نظامی سازمان مجاهدین خلق در عراق در خلال سالهای 1365 تا 1367، آنها از طریق شورای ملی مقاومت در اروپا نیز به فعالیتهای سیاسی و تبلیغی علیه جمهوری اسلامی ادامه دادند. در این دوره، ساختار سیاسی سازمان توسط مریم رجوی اداره شده و فعالیتهای آن به بخشهایی از آمریکا، کشورهای اروپایی، آفریقا و خاورمیانه گسترش یافت. این فعالیتهای سیاسی از طریق قرارگاه اروپایی سازمان مجاهدین خلق در نزدیکی شهرک حومهای اورسورواز در استان سرژی پونتواز در فرانسه پیگیری میشد. این پایگاه که از سال 1360 به مقر فعالیتهای سازمان در اروپا تبدیل شده بود، محل استقرار مریم رجوی بوده و به همین دلیل در برابر «پادگان اشرف» در عراق به «پادگان مریم» در فرانسه مشهور شده است. این پادگان که تحرکات سیاسی و امنیتی سازمان در غرب را سازماندهی میکند، تاکنون کارویژههای زیر را برای سازمان داشته است:
1. مرکز و ستاد فرماندهی استراتژی جنگ مسلحانه و ارتش آزادیبخش ملی،
2. مرکز امن عناصر تئوریک و ایدئولوژیک سازمان که مسئولیت تبیین متدولوژی فرقهای و کنترل ذهن نیروهای سازمان در عراق و در غرب را دارد،
3. ستاد اصلی سیاسی سازمان یعنی شورای ملی مقاومت،
4. ستاد سازماندهی اجرایی در زمینههای تبلیغی، ارتباطی، اطلاعاتی، مالی و جاسوسی،
5. نماد قدرت سازمان در تبلیغات بیرونی و فعالیتهای سیاسی و دیپلماتیک پس از پادگان اشرف.(25)
سازمان مجاهدین خلق پس از پایان جنگ تحمیلی، فعالیتهای خود را با تمرکز بیشتر بر اقدامات سیاسی – تبلیغاتی در اروپا و آمریکا پیگیری کرد. با وجود این، مسعود رجوی از انحلال شاخه نظامی سازمان پس از پایان جنگ ایران و عراق خودداری کرد. از این رو، سازمان در عراق به ارتش خصوصی صدام تبدیل شد و در خلال جنگ دوم خلیج فارس (جنگ کویت) از نیروهای مجاهدین خلق در عملیات مروارید برای سرکوب قیام مردمی کردستان در شمال عراق استفاده شد. همچنین در سرکوب انتفاضه شیعیان جنوب عراق نیز مورد استفاده قرار گرفت و بدین ترتیب فعالیتهای تروریستی سازمان علاوه بر مردم ایران، ملت عراق را نیز دربرگرفت. از سوی دیگر حفظ شاخه نظامی سازمان، امکان برنامهریزی و اجرای اقداماتی مانند حمله و آتش زدن سفارتخانههای ایران در 13 کشور غربی در آوریل 1992 یا اقدامات تروریستی در داخل ایران و به ویژه حملات نظامی در فوریه 2000 را نیز ممکن ساخت.
سازمان مجاهدین خلق در خلال سالهای 1367 تا 1382 با تحولات درونی، ایدئولوژیکی و تغییر ساختار تشکیلاتی نیز همراه بود. این تحولات درونی با هدف مطیعسازی بیشتر نیروها و تبدیل رهبری جمعی سازمان (کادر مرکزی) به رهبری خاص (رجوی) و تبدیل وی به عنصری مقدس و دستنیافتنی صورت گرفت تا از این طریق فرمانروایی محض و بلامعارض در امر کنترل نیرو ممکن شود. در این میان در سال 1368 رجوی انقلاب ایدئولوژیک نوین سازمان را اعلام کرد و از این طریق اولاً رقبای بالقوه وی مقصر شکستهای آن در جنگ شمرده شده و حذف شدند. ثانیاً با موظف شدن همه اعضا به طلاق همسران خود کنترل فرقهای بر اعضای سازمان تشدید شد. علاوه بر این رجوی دستور داد که تمامی بچهها بدون والدینشان از عراق خارج و به غرب فرستاده شوند تا از این طریق اعمال کنترل و نظارت بر افراد و اطاعتپذیری آنان افزایش یابد. از سوی دیگر مریم رجوی در سال 1368 به عنوان مسئول اول سازمان منصوب شد و مسعود رجوی نیز به عنوان رهبر ایدئولوژیک اعلام شد.(26)
فاز جدید ترور و خشونت و تخریب از طریق بمبگذاری و خمپارهاندازی در سه نقطه تهران در خرداد 1377 آغاز شد و با ترور شهید اسدالله لاجوردی و سپس حمله و خمپارهاندازی به یکی از مراکز بسیج، و ترور سرلشکر صیاد شیرازی تداوم یافت. اما با بنبستهای مکرر و بحرانهای زنجیرهای سازمان و شرایط بینالمللی و منطقهای حاکم بر آن، سازمان مجبور شد در قالب پوششی شورای ملی مقاومت به نوعی «عقبنشینی تاکتیکی» دست زند و در سال 1381 با طرحی به نام «جبهه همبستگی ملی برای سرنگونی استبداد مذهبی» آمادگی خود را برای همکاری با دیگر نیروهای سیاسی اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی ایران اعلام نماید.(27)
سازمان در سال 2002 به افشای اطلاعاتی جعلی از برنامه هستهای ایران پرداخت و این مسئله زمینه تبلیغات رسانهای و فشارهای سیاسی و اقتصادی علیه ایران را تقویت کرد. این اطلاعات بر اساس برخی اسناد و شواهد موجود از طریق سازمان اطلاعات اسرائیل، موساد، به سازمان مجاهدین خلق منتقل شد تا با افشای آن توسط این سازمان، اهمیت آنها به عنوان منبعی برای تأمین اطلاعات از ایران افزایش یابد.(28) از سوی دیگر، سازمان در پروندهسازی آمیا در آرژانتین علیه ایران نقش داشت و علاوه بر این، چهار شاهد پرونده آمیا از اعضای این سازمان بودند.
یکی دیگر از مهمترین تحولات مربوط به سازمان مجاهدین خلق در این دوره، تحتتأثیر تغییرات معادلات منطقهای و جهانی و موفقیتهای دیپلماتیک ایران، افزایش فشارهای بینالمللی بر آن و قرار گرفتن آن در لیست گروههای تروریستی است. در این میان:
الف) بر اساس گزارش وزارت خارجه آمریکا به کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان در سال 1994، سازمان مجاهدین خلق یک فرقه ارزیابی شد که ماهیتی تروریستی دارد و در سال 1997 وزارت خارجه آمریکا بر اساس قانون ضدتروریسم مصوبه سال قبل، سازمان مجاهدین خلق را یک گروه تروریستی اعلام کرد.
ب) کمیسیون نظارت بر خیریههای بریتانیا تحقیقاتش را در مورد مؤسسه خیریه ایراناید و جمع کردن پول برای سازمان در سال 1996 شروع کرد و در سال 1997 مؤسسه خیریه ایراناید را منحل و حسابهای آن را مسدود کرد. علاوه بر این بریتانیا در سال 2000 بر اساس قانون ضدتروریسم مصوب همان سال، سازمان مجاهدین خلق را سازمانی تروریستی اعلام کرد.
ج) در 21 دسامبر 2001 دادگاه عالی آلمان، بیستوپنج مرکز مجاهدین خلق را در آلمان به خاطر کلاهبرداری و سوءاستفاده از بیمههای اجتماعی تعطیل کرد، زیرا میلیونها مارک آلمان از طریق این مراکز برای خرید سلاح استفاده شده بود.
د) در استرالیا نیز از سال 2001 سازمان در لیست سازمانهایی که باید داراییهایشان بلوکه شود قرار گرفت.
ه. ) اتحادیه اروپا در ماه می 2002 مجاهدین خلق را در لیست سازمانهای تروریستی قرار داد.
از سوی دیگر در این دوره تلاشهای فراوانی برای خروج سازمان از لیست گروههای تروریستی انگلیس و اتحادیه اروپا صورت گرفت که اخیراً به خروج نام آن از لیست گروههای تروریستی انگلیس و اتحادیه اروپا منجر شد.
سوم. عملکرد، استراتژی و تاکتیک سازمان پس از سرنگونی رژیم صدام
حمله آمریکا به عراق و سرنگونی رژیم صدام، فصل جدیدی در ماهیت، عملکرد، وضعیت کنونی و آینده سازمان مجاهدین خلق به وجود آورد. زیرا:
اولاً: با سقوط رژیم صدام، آنها میزبان خود و مهمترین متحد استراتژیک خود را از دست دادند.
ثانیاً: حمله آمریکا به عراق و تشکیل دولت جدیدی از مخالفین رژیم بعثی در این کشور، وضعیت بسیار پیچیده و مبهمی را فراروی این سازمان قرار داد.
ثالثاً: وضعیت درونی این سازمان و نیروهای آن در کمپ اشرف و چگونگی تعامل آمریکا، عراق و ایران با آنان نیز وضعیت کنونی نیروهای سازمان را با مشکل مواجه ساخت.
در این میان تحلیل سازمان مجاهدین خلق پیش از حمله آمریکا به عراق این بود که آمریکا به عراق حمله نخواهد کرد و احتمال حمله نظامی به ایران بیشتر از حمله به عراق است. بر این اساس سازمان باید با ارائه اطلاعات جدید علیه نظام ایران، زمینههای حمله به آن را فراهم کند.(29) پس از آغاز حمله به عراق مواضع سازمان در عراق مورد حملات هوایی و موشکی آمریکا قرار گرفت.(30) نیروهای آمریکایی پایگاههای سازمان را با این تصور که آنان بخشی از انبارهای پنهانی ذخیره تسلیحاتی صدام بوده و احتمال مقاومت نیروهای این سازمان در قبال حمله به عراق نیز ممکن است مورد حمله قرار دادند.(31) این حملات با حداقل تلفات نیروی انسانی همراه بود. سرانجام در 18 آوریل 2003 نیروهای مسلح سازمان تسلیم شده و خلعسلاح را پذیرفتند. پس از آن نیز تمامی اعضای سازمان در عراق، حدود 3800 نفر، در پایگاه اشرف محصور شده و با گرفته شدن اثر انگشت و DNA از آنان، مورد بازجویی قرار گرفتند. در ماه می 2003 نیز خلعسلاح و توقیف 2139 تانک و نفربر و توپخانه و بیش از 420 هزار پوند مواد انفجاری آنان عملی شد.(32) مسعود رجوی نیز از زمان حمله نیروهای آمریکایی ناپدید شد. با به قدرت رسیدن مخالفین رژیم بعثی، بازخوانی اسناد همکاریهای سازمان و صدام آغاز شد و پیشینه فعالیتهای مجاهدین خلق در موضوعات زیر مورد توجه دولتمردان جدید این کشور قرار گرفت:
1. مشارکت تشکیلات مجاهدین در قتلعام مردم و سرکوب اعتراضات داخلی عراق در زمان صدام
2. حیف و میل اموال عمومی مردم عراق در زمان صدام
3. پیوندهای سیاسی استراتژیک با صدام
4. سوءاستفاده از کمکهای بینالمللی به کودکان عراقی در زمان تحریمهای اقتصادی عراق (در برنامه نفت در برابر غذا)
5. مداخله در امور داخلی عراق
6. تعامل و همکاری با تروریستها در عراق
7. تلاش در جهت تشدید ناآرامیها و بحرانهای موجود
از سوی دیگر، پس از حمله آمریکا به عراق و کنترل پایگاههای سازمان به منظور جلبنظر دولت ایران و کاهش حساسیت افکار عمومی، فشارهای بینالمللی مقطعی بر آنها افزایش یافت. به طوری که:
- در سوم ژوئن 2003 پلیس فدرال استرالیا به ده مرکز سازمان در سیدنی، بریزبن و ملبورن حمله کرد.
- پلیس فرانسه در 17 ژوئن 2003 به مراکز سازمان در پاریس و سایر شهرها حمله و مریم رجوی و بیش از 150 نفر دیگر را به دستور قاضی بروگر، قاضی ضدتروریسم، دستگیر کرد و در 29 ژوئن مریم رجوی در دادگاه اولیه شش ساعت مورد بازجویی قرار گرفت.
- در 15 اوت 2003 دولت آمریکا با تصحیح لیست گروههای تروریستی این کشور، نام شورای ملی مقاومت ایران را نیز به عنوان نام دیگر سازمان مجاهدین خلق به این لیست اضافه کرد و در 11 سپتامبر 2003 نیز ریچارد بوچر در کنفرانس خبری تأکید کرد که «مجاهدین خلق یک گروه تروریستی است و به آنان اجازه فعالیت در عراق داده نخواهد شد.»
شورای حکومتی عراق در دهم دسامبر 2003 به اتفاق آرا به اخراج سازمان از عراق رأی دادند؛ (نیروهای آمریکایی از این مصوبه تبعیت نکردند) و علاوه بر این مقامات عراقی خواهان واگذاری مسئولیت پایگاه اشرف به ارتش عراق بودند که این مسئله نیز با مخالفت آمریکا مواجه شد. با وجود این، با تصویب قانون اساسی جدید عراق و منع حضور گروههای تروریستی در این کشور و همچنین برگزاری انتخابات پارلمانی و استقرار دولت مالکی، فشارهای سیاسی دولت و پارلمان عراق برای اخراج این گروه از عراق تشدید شد. در این زمینه دادگاه عالی جنایی رسیدگی به جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت عراق نیز سازمان مجاهدین را به ارتکاب جنایت علیه مردم عراق متهم کرد. هیأت دادستانی این دادگاه با ارائه مدارک موثق، اعلام کرد که در صدد بازگشایی دو پرونده علیه سازمان مجاهدین به اتهام ارتکاب جنایت قتل، آوارگی هزاران تن از شهروندان عراقی در شمال و جنوب این کشور و دریافت مبالغ هنگفتی از داراییهای عمومی عراق از رژیم بعثی و استفاده آن علیه مردم این کشور است.
قوه قضائیه عراق نیز اعلام کرده است که شکایاتی علیه سران این سازمان (مربوط به حدود 150 نفر) وجود دارد و احکام بازداشت چند نفر از اعضای سازمان از جمله عباس داوری (رابط سیاسی سازمان در قرارگاه اشرف)، مژگان پارسایی (فرمانده نیروهای رجوی در عراق) و صدیقه حسینی (مسئول اول سازمان) صادر شده است و تحقیقات همچنان ادامه دارد.(33) از سوی دیگر، از دسامبر 2007 میلادی صاحب اصلی زمین قرارگاه اشرف که در دوره حاکمیت صدام از عراق گریخته بود به عراق بازگشته و با پیگری اقدامات قانونی و دریافت حکم دادگاه عراق خواهان بازپسگیری بخشی از زمین این پایگاه شد که به طور غیرقانونی توسط صدام در اختیار سازمان قرار گرفته بود.(34) علاوه بر این، اعمال محدودیتها و پیگرد قانونی علیه سازمان با اعلام مصوبه هیأت وزیران عراق به اوج رسید. هیأت وزیران عراق با اعلام مصوبه زیر، اقدامات لازمالاجرایی را در مورد آنها تصویب کرد:
- ماده اول این مصوبه بر مصوبات قبلی در مورد سازمان مجاهدین خلق به عنوان یک سازمان تروریستی و ضرورت اخراج آن از عراق تأکید میکند.
- ماده دوم بر ضرورت قرار دادن سازمان مجاهدین خلق موجود در عراق تحت سیطره کامل حکومت عراق تا زمان اخراج آنها از این کشور تأکید داشته و در این راستا هرگونه تعامل با آنان را تنها بر اساس قوانین عراق مجاز میداند.
- ماده سوم هرگونه تعامل با سازمان تروریستی مجاهدین خلق از سوی سازمان یا حزب یا مؤسسه یا اشخاص (عراقی یا خارجی) داخل عراق را ممنوع اعلام کرده و نقضکنندگان این قانون را در زمره احکام قانون مبارزه با تروریسم محسوب کرده که مطابق این قانون به مراجع قضایی احاله خواهند شد.
- ماده چهارم بر ضرورت رفع مسئولیت نیروهای چندملیتی از سازمان مجاهدین و واگذاری کلیه نقاط بازرسی و نظارت ایجاد شده و به طورکلی امور مربوط به اعضای سازمان به مقامات ذیصلاح عراقی تأکید دارد.
- ماده پنجم فعالسازی دعاوی قضایی مطروحه علیه عناصر سازمان که مرتکب جرائم در حق فرزندان مردم عراق شدهاند را مورد تأکید قرار داده است.
- ماده ششم اقدام دولت عراق با همکاری کمیته بینالمللی صلیب سرخ برای ایجاد راهحلهای ریشهای برای مشکل حضور سازمان مذکور در عراق و اجرای مصوبات قبلی در خصوص اخراج آنان را مطرح کرده است.(35)
با وجود این، بهرغم اعمال فشارهای بینالمللی بر سازمان، نیروهای آمریکایی از منحل کردن تیم فرماندهی نظامی و ساختارهای سازمان سر باز زدند و مدیریت امور داخلی کمپ اشرف و کنترل بر اعضای سازمان را به سران سازمان واگذار کردند.(36) علاوه بر این، آنان قبلاً در 26 ژوئیه 2004 نیروهای سازمان در قرارگاه اشرف را به عنوان اشخاص تحتالحفظ تحت حمایت ماده (27) کنوانسیون چهارم ژنو قرار دادند و از این طریق بدون برداشتن نام سازمان از لیست گروههای تروریستی آمریکا، امکان انتقال جداگانه افراد آن به عنوان اشخاص حقیقی به سایر کشورها از طریق سازمان صلیب سرخ را به وجود آوردند. با وجود این، سازمان به منظور جلوگیری از فروپاشی درونی و امکان تسلیح مجدد آنان از سوی آمریکا برای مبارزه با ایران، بر ضرورت حضور اعضای خود در قرارگاه اشرف در یونیفرمهای نظامی تأکید کرده و در برابر تمامی اقداماتی که برای جابهجایی آنان به محل امن یا حتی فرستادن اعضایی که اقامت در کشورهای اروپایی دارند نیز مقاومت کرد.(37) اما با تشکیل یک اقامتگاه بینالمللی موقت (TIPF) در مجاورت قرارگاه اشرف، کسانی که از سازمان جدا شده و خواهان پناهندگی و انتقال به کشورشان بودند به آنجا پناهنده شدند. علاوه بر این پس از اعلام عفو عمومی ایران برای کسانی که از سازمان جدا شده و خواستار بازگشت به ایران هستند، تا سال 2008 حدود 380 نفر از اعضای سابق سازمان امکان یافتند به طور داوطلبانه توسط کمیته جهانی صلیب سرخ و وزارت حقوق بشر عراق جهت بازگشت به نزد خانوادهشان در ایران مورد حمایت قرار گیرند.(38)
در این شرایط، با تلاش و فشار دولت مالکی نیروهای آمریکایی پس از 5 سال در 30 آگوست 2008 (7 شهریور 1387) حفاظت از اردوگاه اشرف را به ارتش عراق واگذار کردند. همزمان دولت عراق اعلام کرد که به طور رسمی مهلت 6 ماهه را برای ترک عراق به اطلاع اعضای این سازمان رسانده است. سازمان مجاهدین با گسترش فشار دولت و پارلمان عراق با تلاش برای حفظ اردوگاه اشرف، تجمعات بسیاری در اروپا و به ویژه در ژنو برگزار کرد. همچنین این سازمان با ارتباطات گسترده با چهرههای سیاسی بعثی عراق به ویژه جبهه گفتمان ملی عراق به ریاست صالحالمطلق و برخی از چهرههای جبهه التوافق تلاش کرد تا تصمیم دولت عراق را در این زمینه الغاء کند. با وجود این، اعلام رأی دادگاه عالی عراق در 12 ژوئیه 2010 در مورد صدور حکم دستگیری 39 عضو سازمان از جمله مسعود و مریم رجوی به اتهام جنایت علیه بشریت و ارائه این حکم به وزارت کشور عراق و اینترپل و سپس درگیریهای پراکنده میان سازمان و ارتش عراق در آوریل 2011 سبب شد که دولت این کشور تأکید کند که آخرین مهلت برای خروج از عراق تا پایان سال 2011 میباشد.
سازمان از یک سو به دنبال پایگاههای جایگزین برای نیروهای خود در سایر کشورهای منطقه مانند اردن و... بوده و از سوی دیگر فعالیتهای تبلیغاتی شدیدی برای بهبود وضعیت حقوقی در کشورهای غربی را در دستور کار خود قرار داده است.
پس از دستگیری مریم رجوی در فرانسه در سال 2003، شانزده خودسوزی اعضا در شهرهای اروپایی و کانادا صورت گرفت که این مسئله در کنار سایر اقدامات تبلیغی و سیاسی سازمان و تغییر ملاحظات امنیتی و بینالمللی دولت فرانسه، سبب آزادی مریم رجوی و سایر اعضای سازمان شد.(39) از سوی دیگر، مریم رجوی با سفر به کشورهای اروپایی و سخنرانی در گردهمایی برخی جریانات اپوزیسیون ایرانی و حضور در پارلمان برخی از این کشورها در صدد جلب حمایت آنان از سازمان برآمد. سازمان توانست در دسامبر 2006 میلادی، رأی موافق دادگاه اروپایی را برای حذف این گروهک از فهرست سیاه تروریستی به دست آورد و بر اساس این حکم دیوان عدالت اتحادیه اروپا، خواستار پایان انسداد داراییهای این سازمان در کشورهای عضو اتحادیه اروپا شد. لذا در پایان اکتبر 2008 قضات بالاترین مرجع قضایی اتحادیه اروپا اعلام کردند که تصمیم به مسدود کردن داراییهای مجاهدین خلق لغو میشود.
علاوه بر این، سازمان پس از فعالیتهای بسیار در انگلیس و ظاهراً پس از یک جدال قضایی 7 ساله توانست با حکم دو نهاد عالی قضایی انگلیس، در 24 ژوئن 2008 از لیست گروههای تروریستی دولت انگلیس خارج شود. سپس نام سازمان از لیست گروههای تروریستی اتحادیه اروپا حذف شد و هماکنون نیز در تلاش است تا نام سازمان را از لیست گروههای تروریستی در آمریکا خارج کند.
در حالی که یکی از مهمترین اقدامات سازمان برای حفظ موجودیت این سازمان در عراق، همراهی با جریانات تروریستی نوبعثی و سلفی برای مقابله با ساختار سیاسی عراق جدید بود. از سوی دیگر سازمان با برخی از شاخههای القاعده در عراق نیز ارتباطاتی برقرار کرده است.(40) همچنین سازمان برای جلوگیری از اعمال فشارهای حقوقی- قضایی با پرداخت رشوه سه میلیون دلاری به یک قاضی عراقی، برخی از پروندههای قضایی مرتبط با اقدامات تروریستی خود را از بین برده است.(41)
از سوی دیگر سازمان، همکاری نظامی- اطلاعاتی با آمریکا را گسترش داده است. چنانکه گزارش گاردین در ژانویه 2005، تأکید کرده که پنتاگون با استفاده از نیروهای مجاهدین خلق به جعآوری اطلاعاتی در عراق پرداخته است. همچنین در فوریه 2005 بر اساس گزارش نیوزویک، دولت بوش با طراحی یک برنامه درصدد انتخاب تعدادی از اعضای سازمان و آموزش آنان به عنوان جاسوس برای کسب اطلاع از ایران و به ویژه پرونده هستهای آن است. علاوه بر این، بر اساس برخی گزارشها، نیروهای سازمان در درگیریهای داخلی عراق مانند سرکوب اعتراضات شهرک صدر مورد استفاده نیروهای آمریکایی قرار گرفتهاند.
چهارم. ارزیابی تواناییهای کنونی نظامی، سیاسی– تبلیغاتی و مالی سازمان
با توجه به وضعیت کنونی سازمان و تحولاتی که پس از سقوط رژیم صدام در عراق و در سایر کشورها در قبال آنها به وجود آمده است، توان عملیاتی و قابلیتها و پتانسیلهای این سازمان را میتوان در شرایط کنونی به صورت زیر مورد بررسی قرار داد:
1. توانایی عملیات نظامی
- اکثر نیروهای نظامی سازمان، از می 2002 خلعسلاح شدهاند و از 30 آگوست 2008 در قرارگاه اشرف در محاصره ارتش عراق قرار دارند و توانایی انجام عملیات مستقل در این کشور یا علیه ایران را ندارند.
- هماکنون در حدود 3500 نفر در اردوگاه اشرف مستقر هستند که در حدود 900 نفر از آنان زن هستند. سن متوسط این اعضا 48 سال است و تعداد قابل توجهی از آنان از مرز 50 سالگی گذشتهاند که توان عملیات نظامی را ندارند.(42)
- بر اساس گزارش دیدهبان حقوق بشر و سایر نهادهای بینالمللی مانند صلیب سرخ، اعضای سازمان در معرض فشارهای روانی بسیار قرار داشته و در انزوا نگه داشته شدهاند. تعداد بسیاری از اعضای سازمان قصد جدایی از آن را داشتهاند، چنانچه بر اساس گزارش مؤسسه «رَند» 70 درصد ساکنان اشرف بهرغم میل خود در اشرف هستند و در صورت ایجاد فرصت مناسب، آنجا را ترک میکنند. لذا آنان توان و انگیزه لازم برای انجام عملیات نظامی را ندارند.(43)
- اگر چه سازمان مجاهدین خلق در شرایط کنونی توانایی سازماندهی و انجام عملیات نظامی در خاک عراق یا علیه ایران را ندارند اما بر اساس شواهد موجود درباره ارتباط نظامی – اطلاعاتی آنان با آمریکا و انتقال برخی از سران ارشد از پایگاه اشرف به پایگاه نیروهای آمریکایی قبل از واگذاری مسئولیت آن به ارتش عراق، امکان حفظ ساختار نظامی سازمان وجود دارد. چنانچه در این زمینه حتی مسئولان آمریکایی تمایل خود را به سران ائتلاف 14 مارس لبنان برای انتقال عناصر مجاهدین خلق به مناطق مشخصی در لبنان برای مبارزه با حزبالله اعلام کردهاند تا از این طریق علاوه بر حفظ ساختار تشکیلات نظامی سازمان، زمینه استفاده از آنان در صورت بروز جنگ داخلی در لبنان وجود داشته باشد.(44) از سوی دیگر، وزارت دفاع آمریکا هرگز خواهان خلعسلاح کامل سازمان نیست. بنابراین امکان بسیج مجدد نیروها و مسلح شدن سازمان و تداوم فاز تروریستی فعالیت آن در صورت ایجاد شرایط مناسب وجود دارد.
2. تواناییهای سیاسی - تبلیغاتی
- اعضای سازمان، فعالیتهای سیاسی خود را از طریق شورای ملی مقاومت در اروپا و آمریکا پیگیری میکنند. آنان با تأسیس دفاتر ظاهراً مستقل و متعدد در کشورهای اروپایی و آمریکا، حمایتهای سیاسی دولتها، نمایندگان و برخی از محافل و گروهها را در این کشورها به دست میآورند.
- سازمان مجاهدین خلق با استفاده از دفاتر خود در کشورهای غربی، فعالیتهای تبلیغاتی را علیه نظام جمهوری اسلامی ایران در قالب برپایی گردهمایی، راهپیمایی و تجمعات انجام میدهد. آنها برای تبلیغات رسانهای بیشتر، از بیاطلاعی برخی از شهروندان غربی نیز سوءاستفاده کرده و حتی بودجه مالی حضور برخی از آنان در این تجمعات را پرداخت میکنند. چنانکه در یکی از تظاهراتهای نمایشی آنان در پاریس، دهها نفر دانشجوی لهستانی با بودجه مالی سازمانی به عنوان تفریح به پاریس رفته و در تظاهرات حضور داشتند.(45)
- یکی دیگر از مهمترین تواناییهای سیاسی – تبلیغاتی سازمان مجاهدین خلق، به قدرت لابیهای پارلمانی آن در جلب نظر برخی از نمایندگان مجالس دولتهای اروپایی و آمریکا اطلاق میشود. مهمترین مسئله در مورد قدرت لابیهای پارلمانی سازمان، بزرگنمایی حمایتهای نمایندگان اروپایی و آمریکایی، دروغپردازیهای آنان در این زمینه و حتی جعل امضای برخی از آنان است. این استراتژی سازمان پس از آنکه نماینده و معاون کمیته روابط خارجی پارلمان اروپا، بارونز نیکلسون، مدارکی را در مورد جعل امضای تعدادی از نمایندگان توسط سازمان مجاهدین خلق به بخش مبارزه با کلاهبرداری در پلیس انگلیس تحویل داد، به استراتژی ارائه اعداد و آمارهای بدون نام و امضا در مورد حمایت شخصیتهای سیاسی از آنها تغییر پیدا کرده است. لذا سازمان همواره در تبلیغات خود بر آمارهای کلی از حمایت از سازمان مانند بیانیه 350 نماینده بریتانیا، 700 عضو پارلمان اروپا، صدها سیاستمدار استرالیایی و اکثریت پارلمان بریتانیا، 320 نماینده ایتالیا و... تأکید میکند.(46)
- با وجود این، سازمان مجاهدین بهرغم سیاستهای تبلیغاتی وسیع در خارج از کشور، هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارد. اکثر مردم ایران، «منافقین» را موجودی تروریستی میدانند.(47)
3. تواناییهای مالی
- علاوه بر حمایتهای مالی گستردة رژیم صدام و برخی دولتهای منطقهای و غربی، بخشی از حمایتهای مالی با شیوههای گوناگون و از طریق بخش مالی- اجتماعی و تأسیس انجمنهای پوششی خیریه در کشورهای غربی و سوءاستفاده از کودکان تهیه میشود. بنابراین، سازمان تحت پوشش بنیادهای خیریه، اجازهنامه فعالیت مالی- اجتماعی برای جمعآوری کمکهای بنیادهای آوارگان یا پناهندگان، زنان، کودکان و جنگزدگان را در کشورهای اروپایی به دست میآورد.
- تعداد اعضای بسیاری از انجمنهای خیریه وابسته به سازمان، یک یا دو عضو است و اکثر این انجمنها وجود خارجی نداشته و تنها یک نفر از مسئولین سازمان در خارج از کشور، سرپرستی آن را بر عهده دارد.
- فعالیتهای بسیاری از این انجمنها پس از کلاهبرداریها و اخاذیهای شدید مالی توسط دادستانیهای محل، تحت تعقیب و پیگرد قرار گرفته و پس از شکایت از انجمن ایران اید در انگلستان یا انجمن کمک به ایران در آلمان، فعالیتهای این انجمنها با مشکل مواجه شده است. در این زمینه، یکی از علل اعلام شدة حمله وسیع پلیس فرانسه به مقر سازمان در پاریس در سال 2003 و دستگیری مریم رجوی به اتهام پولشویی و صرف هزینههای این انجمنها برای امور تروریستی بوده است.
- انجمنها و بنیادهای خیریه وابسته به سازمان در وقایعی مانند کریسمس، اعیاد مسیحی، زلزله بم و... با برپایی تجمعات بشردوستانه در کشورهای اروپایی و آمریکا مبالغ بسیاری را به دست میآورند.(48)
- علاوه بر بنیادهای خیریه، هماکنون چندین بنیاد پوششی نیز در فعالیتهای مالی سازمان همکاری میکنند. این بنیادها که با عناوین مختلفی فعالیت میکنند، معمولاً از اسامی آنان برای دریافت اجازهنامه فعالیت غیرانتفاعی مالی استفاده میشود.(49)
- بخش دیگری از هزینههای سازمان از طریق شراکت با باندهای فروش مواد مخدر و قاچاق انسان و پولشویی در اروپا تأمین میشود.
پنجم. روابط سازمان مجاهدین و قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای
یکی از مهمترین استراتژیهای سازمان مجاهدین خلق از ابتدای تأسیس تاکنون، برقراری ارتباط با دولتها، جنبشها و سازمانهای منطقهای و بینالمللی در راستای منافع و اهداف سازمان بوده است. این مسئله که یکی از علل اصلی تداوم فعالیتهای تروریستی سازمان تاکنون بوده است از طریق ارتباط با قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای پیگیری شده است. در این زمینه، به دلیل گرایشات مارکسیستی- لنینیستی سازمان، تمایل سازمان به شوروی از ابتدا وجود داشت به گونهای که بزرگترین چالشی که در اوایل سال 1358 میان نظام جمهوری اسلامی ایران و سازمان به وجود آمد، در ارتباط با دستگیری محمدرضا سعادتی، یکی از کادرهای اصلی سازمان، به دلیل جاسوسی برای شوروی، هنگام ارائه برخی اسناد و اطلاعات محرمانه ساواک در مورد سرلشکر مقربی به یکی از جاسوسان ک.گ.ب بود.(50)
در اواخر سال 1359 مسعود رجوی سفر مخفیانهای را به فرانسه از طریق مرز شرقی کشور انجام داد و تلاش کرد تا سازمان را به عنوان آلترناتیو نظام جمهوری اسلامی در میان کشورهای غربی مطرح کند.(51) بر این اساس، با ورود سازمان به مقابله مسلحانه علیه نظام در سال 1360، فرانسه میزبان سازمان شد و عملاً فرصتهای فراوانی را در اختیار سازمان قرار داد.
با خروج نیروهای سازمان از ایران و تداوم جنگ تحمیلی، رژیم صدام، متحد اصلی و استراتژیک آنها در منطقه شد و پایگاههای این سازمان نیز به عراق منتقل شد. صدام حمایتهای وسیع سیاسی، تبلیغاتی، نظامی و اقتصادی از سازمان را در دستور کار خود قرار داده بود، چنانکه بر اساس فیلمی که شبکه الجزیره در 30 دسامبر 2003 پخش کرد، ملاقاتهایی میان مقامات امنیتی صدام با مسعود رجوی وجود داشته که سازمان در ازای دریافت پول و سلاح، به ترور و کشتار اهداف تروریستی که توسط مسئولان سرویس امنیتی عراق انتخاب شده بودند مبادرت کرده است.(52) از سوی دیگر، اردن یکی دیگر از کشورهای منطقه خاورمیانه بود که سازمان ارتباطات نزدیکی با آن برقرار کرده بود. در پرتو ارتباط سازمان با رژیم بعثی عراق در خلال جنگ تحمیلی، روابط سازمان با اردن نیز توسعه یافته و سازمان با تأسیس دفتر خود در اردن، روابط نزدیک و خصوصی با ملکحسین برقرار کرد؛ به گونهای که انتقال اعضای سازمان از عراق به خارج، از طریق اردن صورت میگرفت. این روند در مورد انتقال فرزندان اعضای سازمان در جنگ دوم خلیج فارس در سال 1991 نیز اجرا شد.(53) از سوی دیگر روابط سازمان و اردن پس از سقوط رژیم صدام نیز ادامه یافت. در این زمینه، انتشار خبر اجازه مجدد بازگشایی و فعالیت دفتر مجاهدین خلق در اردن و پذیرش برخی از اعضای سازمان در سال 2007 و حضور 12 نماینده مجلس اردن و معاون رئیس مجلس نمایندگان این کشور در کنفرانس سازمان در پاریس، نشانه تداوم روابط برخی جریانات اردن با این سازمان بود.(54) با این حال وزارت امور خارجه اردن اعلام کرده است که هیچ ارتباط رسمی با این سازمان تروریستی پس از سال 1998 نداشته و آنان را به رسمیت نمیشناسد و حضور برخی مقامات اردنی در کنفرانس سازمان نیز هیچ ارتباطی با دولت این کشور ندارد.
سازمان مجاهدین خلق علاوه بر همکاری با عراق و اردن، تعاملاتی با سایر کشورهای منطقه خاورمیانه نیز داشته است. این کشورها پس از همکاری سازمان با عراق در جنگ کویت، سازمان را در انزوا قرار داده و هرگونه روابط با آن را در مواضع رسمی خود تحریم کردهاند و از این رو تنها همکاری برخی اشخاص و محافل خاص در تعدادی از کشورهای عربی مانند عربستان، امارات یا اردن و حمایت مالی از سازمان ادامه داشته است. از جمله بندر بنسلطان، دبیر شورای امنیت ملی عربستان چندی پیش 750 هزار دلار به سازمان کمک کرد.(55)
در این میان، همکاریهای سازمان و اسرائیل پس از اعلام مبارزه مسلحانه با جمهوری اسلامی- به دلیل هدف مشترک آنان برای مبارزه با نظام ایران- هماهنگ شده و تاکنون نیز به صورت پنهانی ادامه داشته است. در این میان، سازمان از حمایت برخی از مراکز صهیونیستی آمریکا مانند «انستیتوی واشنگتن برای سیاستگذاری خاور نزدیک» یا مؤسسه اینترپرایز که از نئومحافظهکاران و حامی اسرائیل هستند برخوردار شده است. این مؤسسات و به ویژه اشخاصی مانند مایکل لدین ، مجاهدین خلق را بهترین گزینه جایگزین برای حکومت ایران میدانند و با برگزاری گردهماییهای مختلف به دنبال تغییر رژیم ایران هستند.(56)
مهمترین مسئله در مورد روابط اسرائیل و سازمان مجاهدین خلق، ارائه اطلاعات دستکاری شده و جعلی هستهای ایران به سازمان مجاهدین از سوی سازمانهای اطلاعاتی اسرائیل است. این موضوع از سوی اسکات ریتر، بازرس پیشین تسلیحات هستهای در کتابش در سال 2006 به تصریح مطرح شده و منبع اصلی افشاگری کذب سازمان از تأسیسات هستهای ایران، منابع اطلاعاتی اسرائیل اعلام شدهاند. در واقع، اسرائیل از این طریق درصدد تقویت جایگاه تبلیغاتی سازمان به عنوان تغذیهکننده اطلاعاتی غرب علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و در نتیجه افزایش ارزش این سازمان برای غرب بوده است.(57) از سوی دیگر اسرائیل از طریق شرکت PRST ، که مرکز آن در تلآویو است، اقدام به تقویت پخش برنامههای سازمان از شبکه ماهوارهای کرده است.(58)
سازمان مجاهدین خلق با برخی کشورهای اروپایی نیز روابط ویژه و پیچیدهای داشته است. در این میان، به دلیل استقرار سازمان و شورای ملی مقاومت در فرانسه در خلال سالهای 60 تا 65 روابط گستردهای میان آنها و این کشور وجود داشته است؛ چنانچه رجوی در مذاکراتش با سپهبد طاهر جلیلحبوش، رئیس سازمان کل اطلاعات عراق، با اشاره به روابط دیرینهاش با فرانسه تأکید کرده است که: «همانگونه که اطلاع دارید من در سالهای 1981 تا 1986 در پاریس بودم. در آن سالها... به ما تروریست نمیگفتند؛ هر چند کاخ سفید و کاخ الیزه میدانستند. با کاخ الیزه هم ارتباط داشتم، میدانستند که چه کسی حزب جمهوری را در ایران منفجر کرد و چه کسی و چرا عملیات علیه رئیسجمهور و علیه رئیسالوزرای ایران انجام داد. آنها میدانستند و خوب هم میدانستند، ولی صفت تروریست هم به ما نزدند».(59) علاوه بر فرانسه، سازمان در انگلستان، ایتالیا، آلمان و کشورهای حوزه اسکاندیناوی، فعالیتهای سیاسی، تبلیغاتی و مالی داشته است. روابط آمریکا و سازمان مجاهدین خلق به علل مختلفی بسیار مبهم و پیچیده بوده است. بخشی از مهمترین تحولات روابط آمریکا و سازمان را میتوان به شرح زیر برشمرد:
- دولت آمریکا از سال 1987 به طور رسمی روابط و تماسهایی با سازمان مجاهدین خلق برقرار میکند. در این زمینه وزارت خارجه آمریکا هدف از این ارتباطات را کسب اطلاع از اوضاع ایران اعلام میکند.
- در 19 ژوئن 1988، 138 نفر از نمایندگان کنگره و 14 نفر از سناتورهای آمریکا طی نامهای به وزیر خارجه این کشور خواستار استفاده از سازمان مجاهدین خلق در اقدام علیه جمهوری اسلامی ایران شدند.
- هماهنگی عملیات فروغ جاویدان با دولت آمریکا از طریق سفر یکی از اعضای مرکزی سازمان (رضایی) به این کشور و حضور در یکی از کمیسیونهای تخصصی کنگره آمریکا سه روز قبل از عملیات در 22 ژوئیه 1988 صورت میگیرد.
- قسمتی از فرودگاه واشنگتن قبل از عملیات مرصاد به مدت 3 روز برای انتقال نیرو به عراق در اختیار سازمان قرار گرفت.
- افزایش همکاریهای اطلاعاتی- جاسوسی سازمان با آمریکا پس از پایان جنگ تحمیلی در دوره بوش پدر و عدم حمله به قرارگاههای آن در عراق در خلال حمله آمریکا به این کشور در جنگ کویت در 1991.
- در ژوئن 1992، 219 نفر از اعضای کنگره آمریکا خواستار حمایت دولت بوش از اقدامات سازمان در سرنگونی نظام جمهوری اسلامی شدند.
- در 4 نوامبر 1993 رجوی نامهای برای تبریک پیروزی کلینتون در انتخابات آمریکا میفرستد و کلینتون نیز در پاسخ نامه از رجوی به عنوان فردی دمکرات یاد میکند.
- در سال 1994 کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا از وزارت خارجه این کشور خواست تا گزارشی علنی و رسمی در مورد مجاهدین خلق ارائه دهد. این گزارش مجاهدین را فرقهای ارزیابی کرده که ماهیتی تروریستی دارد.(60)
- در اکتبر 1997 وزارت خارجه آمریکا بر اساس قانون ضدتروریسم سازمان مجاهدین خلق را یک گروه تروریستی اعلام کرد و هرگونه حمایت مادی از آن در آمریکا را ممنوع اعلام کرد.
- در سال 1999 وزارت خارجه آمریکا برخی گروههای وابسته به سازمان را نیز به لیست گروههای تروریستی اضافه کرد.
- در سال 2002، 150 عضو کنگره در نامهای به وزارت خارجه خواستار حذف نام سازمان از فهرست گروههای تروریستی شدند.
- 15 اوت 2003 دولت آمریکا شورای ملی مقاومت ایران را نیز به لیست گروههای تروریستی اضافه کرد.
- 28 اکتبر 2003 ریچارد آرمیتاژ معاون وزیر خارجه آمریکا در مقابل کمیته روابط خارجی سنا تأکید کرد که آمریکا نباید در عراق با یک گروه تروریستی خارجی [سازمان مجاهدین خلق] قرارداد آتشبس امضا میکرد.
- دسامبر 2003 آمریکا رأی شورای حکومتی عراق برای اخراج اعضای سازمان از این کشور را نپذیرفت.
- 9 ژوئیه 2004 سومین فرجامخواهی سازمان از دادگاه برای خروج از لیست گروههای تروریستی آمریکا نیز پذیرفته نشد.
- 26 ژوئیه 2004 اعضای مستقر در قرارگاه اشرف توسط ارتش آمریکا تحت حمایت ماده (27) کنوانسیون چهارم ژنو قرار گرفتند.
- 30 سپتامبر 2004 رئیس تیم تحقیقاتی آمریکا در مورد سلاحهای ممنوعه صدام، چارلز دولفر، گزارش داد که صدام حسین با سوءاستفاده از فروش غیرقانونی نفت در برابر غذا، میلیونها دلار به سازمان مجاهدین حقالعمل پرداخت کرده است.
- در ژانویه 2005 اخباری مبنی بر استفاده از مجاهدین خلق توسط آمریکا جهت جمعآوری اطلاعات در عراق منتشر شد.(61)
- در فوریه 2005 اخباری در مورد تلاش دولت بوش برای استفاده از نیروهای سازمان به عنوان جاسوس برای کسب اطلاع از ایران و به ویژه برنامه هستهای آن منتشر شد.(62)
- در سال 2006 اختلافات میان سازمان سیا، وزارت خارجه و پنتاگون در مورد چگونگی تعامل با سازمان مجاهدین ادامه یافت.
- در سال 2007 اخباری در مورد استفاده از نیروهای مجاهدین خلق توسط آمریکا در سرکوب ناآرامیهای نجف و شهرک صدر منتشر شد.
- 30 آگوست 2008 نیروهای آمریکایی مسئولیت حفاظت از پایگاه اشرف را به ارتش عراق واگذار کردند. با این حال بر اساس برخی اطلاعات موجود تعدادی از سران ارشد سازمان به پایگاه البلد آمریکا منتقل شدهاند.
- تحولات سیاسی – اجتماعی داخلی ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری در خلال سالهای 2009 و 2010، (1388 و 1389) زمینه توجه بیشتر برخی از مقامات آمریکایی برای سرمایهگذاری بر این سازمان را در راستای افزایش فشار بر ایران به وجود آورده است. این مسئله سبب شده است که اخیراً برخی از نمایندگان کنگره خواستار حذف نام سازمان از لیست گروههای تروریستی آمریکا شوند.
یک علت پیچیدگی و تناقض رفتار آمریکا در قبال سازمان مجاهدین خلق، رویکردهای متفاوت موافقین و مخالفین سازمان در آمریکاست.(63)
وزارت دفاع و برخی از سیاستمداران نومحافظهکار آمریکایی مهمترین موافقین سازمان مجاهدین خلق در آمریکا هستند. از نظر آنان:
- سازمان مجاهدین خلق جایگزین مناسب و دمکراتیکی برای حکومت ایران محسوب میشود. در واقع این نگاه برآمده از استراتژی تغییر رژیم ایران است.
- در یک نگاه کارکردگرایانه، این سازمان ابزار مناسبی در چانهزنی با ایران محسوب میشود.
- این سازمان تنها گروه نظامی اپوزیسیون ایران بوده که با همکاری آمریکا توانایی بیثباتسازی ایران را دارد.
- سازمان مجاهدین خلق، توانایی جاسوسی اطلاعاتی درباره ایران و به ویژه در قبال برنامه هستهای آن را دارد.
از سوی دیگر وزارت خارجه و سازمان سیا ظاهراً از مخالفین تغییر سیاست آمریکا در قبال سازمان و همکاری با آنان هستند. از نظر آنان:
- سازمان مجاهدین خلق جایگاه بسیار حاشیهای و ضعیفی داشته و از هیچگونه حمایت مردمی داخلی در ایران برخوردار نیست.
- سازمان به دلیل اقدامات تروریستی و ماهیت فرقهگونه، همچنان تهدیدی علیه اعتبار و وجهة بینالمللی آمریکا محسوب میشوند.
- اطلاعات ارائه شده توسط سازمان از نظر سازمان سیا غیرقابل اعتماد بوده و از دقت لازم نیز برخوردار نیست.
در مجموع، با توجه به ناکامی آمریکا در ایجاد وحدت در میان گروههای اپوزیسیون ایرانی، شکست طرحهای انقلاب مخملی در ایران و تردیدهای رهبران کاخ سفید از حمله نظامی به ایران، به نظر میرسد که بهرغم اختلافات موجود در آمریکا در قبال سازمان، زمینه توجه و سرمایهگذاری جدید بر گروه سازماندهیشدهای که پتانسیلهای لازم برای اقدامات تروریستی علیه حکومت ایران را دارند فراهم شده است. بر این مبنا این گروهک دوباره در میان نومحافظهکاران طرفدارانی پیدا کرده است.
ششم. چشمانداز فعالیتها و اهداف سازمان مجاهدین خلق
سران مجاهدین خلق در اواخر دوره ریاستجمهوری بوش پسر، ناگزیر شدند با رویکرد واقعبینانهتری به تحلیل شرایط سازمان و چشمانداز فعالیتها و اهداف آن بپردازند. بنابراین آنها در تحلیلهای خود در مورد شرایط سازمان و چگونگی ادامه حیات آن در اواخر دوره بوش به نتایج زیر دست یافتند:
اولاً: در داخل ایران امکان سقوط نظام از طریق نیروهای اپوزیسیون داخلی و اقدامات تروریستی وجود ندارد.
ثانیاً: پس از سقوط رژیم صدام و خلعسلاح نیروهای نظامی مجاهدین، امکان سرنگونی جمهوری اسلامی از این طریق ممکن نیست.
ثالثاً: امکان براندازی جمهوری اسلامی تنها از خارج و تنها از طریق حمله نظامی یک نیروی خارجی با مختصات زیر امکانپذیر است:
الف) این نیروی خارجی تنها آمریکا میتواند باشد،
ب) امکان جنگ تنها در دوران حکومت جورج بوش پسر در آمریکا میسر است و با پایان دوره ریاست جمهوری بوش و با به قدرت رسیدن هر جناحی در آمریکا امکان ادامه سیاستهای وی وجود ندارد و لذا امکان فعالیت سازمان مجاهدین خلق نیز از بین خواهد رفت.
با توجه به این جمعبندی، با پایان دوره ریاستجمهوری بوش، سازمان مجاهدین خلق عملاً در بنبست قرار گرفته بود. اما تحولات پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال 1388، این سازمان را از بنبست استراتژیک خارج و نسبت به تداوم فعالیتهای خود امیدوار کرد. در این راستا این سازمان با حمایت از آشوبهای خیابانی پس از انتخابات 1388 درصدد مداخله و مصادره به مطلوب اغتشاشات برآمد.
یکی از مهمترین تبلیغات سیاسی سازمان در غرب به ویژه پس از وقایع سال 1388 تلاش برای القای عدم وجود پایگاه مردمی نظام جمهوری اسلامی است. در این راستا آنان با تأکید بر حمایت از جریان رادیکالیسم سبز، بر افزایش مشکلات اقتصادی مردم تأکید کرده و درصدد بزرگنمایی برخی مشکلات داخلی و متزلزل نشان دادن نظام هستند. این مسئله به عنوان شاخصهای برای تشویق شدت عمل بیشتر دولتهای غربی در مقابله با سیاستهای نظام جمهوری اسلامی از سوی سازمان تبلیغ میشود.
یکی دیگر از مهمترین استراتژیهای کنونی مجاهدین خلق در مبارزه با نظام جمهوری اسلامی، تلاش برای تضعیف مهمترین ارکان مؤثر در حفظ نظام مانند ولایت فقیه، سپاه، بسیج و سایر سازمانهای دولتی یا مردمی است. آنها همراستا با دولتهای غربی با تأکید بر عدم حمایت مردمی از این نهادها، برخی اتهامهای بیاساس مانند مسئله گسترش سلاحهای کشتار جمعی و هستهای، نقض حقوق بشر، مداخله در امور داخلی سایر کشورها، مشارکت در اقدامات تروریستی و... را به این نهادها منتسب میکنند.
نتیجهگیری
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران سازمان مجاهدین خلق یکی از مهمترین گروههای تروریستی بود که با ورود علنی به فاز نظامی و آغاز جنگ مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی ایران از 30 خرداد 1361 تاکنون نه تنها 12 هزار نفر از مردم را قربانی اقدامات تروریستی خود کرد، بلکه به همکاری با رژیم صدام در جنگ تحمیلی علیه ایران پرداخت و در جریانسازی غرب علیه ایران نیز کمک کرد. با این وجود، با گستردگی عملکرد تروریستی این سازمان، دولتهای غربی نیز به ناگزیر آنان را در لیست گروههای تروریستی خود قرار دادند. اما با تغییر شرایط منطقهای و بینالمللی همراه با سیاستهای دوگانه غرب در قبال تروریسم، زمینههای خروج سازمان از لیست گروههای تروریستی کشورهای غربی به وجود آمد.
با توجه به فضای سیاسی – تبلیغاتی که کشورهای غربی به کمک گروههای مختلف ضدانقلاب داخل و خارج و از جمله سازمان مجاهدین خلق پس از تحولات داخلی دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری علیه ایران به وجود آوردهاند، توجه به ملاحظات زیر در سیاستهای داخلی و خارجی کشورمان در قبال سازمان مجاهدین خلق ضروری است:
1. افشای بیشتر ماهیت تروریستی سازمان: ارائه اسناد و شواهد موجود از فعالیتهای تروریستی سازمان مجاهدین خلق از جمله لیست 12 هزار نفری قربانیان اقدامات تروریستی سازمان از طریق فعالیتهای تبلیغاتی در سطح بینالمللی، افشای ماهیت درونی سازمان توسط افراد و گروههای جدا شده از سازمان و همچنین افشای موارد متعدد سوءاستفاده سازمان از برخی شهروندان غربی یا ایرانیان خارج از کشور.
2. اقدامات قضایی در رسیدگی به جنایات آنان: عملکرد تروریستی سازمان و اقدامات گستره آن در قالب جنایت جنگی، جنایت علیه بشریت، نقض گسترده حقوق بشر و حقوق بشردوستانه علیه مردم عراق و ایران با ارائه شواهد و اسناد موجود از طریق مجامع قضایی منطقهای و بینالمللی پیگیری شود.
3. بازگرداندن جداشدگان از سازمان به ایران: با توجه به تأکید مکرر ایران مبنی بر عفو عمومی اعضای غیرمجرم سازمان و تقیّد به نظارت مجامع بینالمللی و خانوادهها در استرداد آنان، میتوان روند بازگشت جداشدگان از سازمان به ایران را تقویت کرد.
4. افشای سیاستهای دوگانه غرب در برخورد با تروریسم و خروج مجاهدین خلق از لیست گروههای تروریستی: با توجه به خروج نام سازمان مجاهدین خلق از لیست گروههای تروریستی اروپا و تلاش اعضای آن برای خروج از لیست گروههای تروریستی آمریکا، جمهوری اسلامی ایران باید با تأکید بر سه دهه عملکرد تروریستی آن، به افشای مواضع دوگانه غرب در قبال مبارزه با تروریسم بپردازد.
فهرست منابع
1. غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیستوپنج ساله ایران، تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1372، ج 1، ص 397.
2. برای مطالعه بیشتر در مورد چگونگی، شکلگیری، اصول و ساختار سازمان مجاهدین خلق، نک: جمعی از پژوهشگران، سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام (1384-1344)، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1385.
3. سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام (1384-1344)، ج 1، ص 297.
4. حمید احمدی حاجیکلایی، جریانشناسی چپ در ایران، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1387، ص 309.
5. حسین احمدی روحانی، سازمان مجاهدین خلق، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، صص 35-31، همچنین نک: سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام، ج 1، صص 377-373.
6. برای مطالعه بیشتر در زمینه عملیاتهای نظامی سازمان در خلال سالهای 1357-1350، نک: علیاکبر راستگو، مجاهدین خلق در آینه تاریخ، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، صص 37-31، همچنین نک: محمدصادق کوشکی، تبار ترور، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، صص 61-55.
7. مظفر مهرآبادی، بررسی تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق ایران در سال 1354، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383.
8. محمدصادق کوشکی، پیشین، صص 58-57.
9. سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام (1384-1344)، ج 2، صص 349-348.
10. برای مطالعه بیشتر در مورد مواضع سازمان در قبال انقلاب اسلامی و روند بحرانسازی آنان در قبال نظام جمهوری اسلامی ایران نک: پیشین، صص 508-451.
11. رضا بسطامی، «سازمان منافقین (مجاهدین خلق) و جنگ ایران و عراق، مجله نگین ایران، فصلنامه مطالعات جنگ ایران و عراق، سال اول، شماره سوم، ص 91، زمستان 1381.
12. «منافقین و جنگ تحمیلی»، نشریه پیام انقلاب، سال چهارم، شماره 85، 7 خرداد 1362، ص 21.
13. رضا بسطامی، پیشین، ص 100.
14. علیاکبر راستگو، پیشین، صص 48-41.
15. برای مطالعه بیشتر در زمینه مهمترین اقدامات تروریستی منافقین علیه نظام جمهوری اسلامی ایران نک: محمدصادق کوشکی، پیشین، صص 403-331.
16. سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام (1384-1344)، خلاصه دوره سه جلدی، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص 277.
17. علیاکبر راستگو، پیشین، صص 52-51.
18. محمدصادق کوشکی، پیشین، ص 220.
19. سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام (1384-1344)، خلاصه دوره سه جلدی، ص 277.
20. پیشین.
21. علیاکبر راستگو، پیشین، ص 54.
22. «منافقین و جنگ تحمیلی»، نشریه پیام انقلاب، سال چهارم، شماره 89، 1 مرداد 1362، ص 26.
23. سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام، خلاصه دوره سه جلدی، صص 278، 326-307.
24. نشریه پیوند، شماره 3، آبان 1376، صص 21، 24 و 25، به نقل از پیشین.
25. «پادگان مریم رجوی (فرانسه – اورسورواز) از بیرون و از درون» بنیاد خانواده، سحر، نوامبر 2008.
26. برای مطالعه بیشتر در زمینه تحولات درونی ایدئولوژیکی و تغییر ساختار رهبری سازمان در خلال سالهای 1367 تا 1382 نک: علیاکبر راستگو، پیشین، صص 221-134، همچنین نک: سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام (1384-1344)، ج 3، صص 173-21.
27. سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام، ج 3، صص 406-367.
28. Ritter, Scott, "Target Iran: The Truth About the White House's Plan for Regime Change", Perseus Publishing, September, 2006.
29. «کرونولوژی سازمان مجاهدین و رهبری رجوی در جنگ سوم عراق»، ذرهبین، 20/1/1386، نک:
http://www.mojahedin.ws/article/title.php?arid=2.
30. Fletcher, Holly, "Mujahedeen-e-Khalgh", Council on Foreign Relations' April 18,2008.
31. Behind the Mujahedeen-e- Khalgh (MEK), Research Note, No 43,16 June 2003.
32. "White Paper: U.S. Policy Options for Iran and Iranian Political Opposition", Iran Policy Committee, September, 2005.
33. Iran Interlink Special Report from Baghdad Camp Ashraf and the Mojahedine- Khalgh,http://www. Iran-Interlink.org.
34. Ibid.
35. «جزئیات مصوبه هیأت وزیران عراق درباره سازمان تروریستی مجاهدین خلق»، خبرگزاری فارس، 1/4/1387.
36. Khalkhali Ali, "Mko Likely to Spread out in Small Cell Throughout the World", "diplomacy", September, 6, 2008.
37. Khodabandeh Massoud, Report of the Situation of Remaining Members of Mojahedine-Khalgh- in Camp Ashraf After Consultation with Iraqi Government officials, Iran Interlink, February 2008.
38. Ibid.
39. Zambelis Chris, "Is Iran"s Mujahedeen-e-Khalgh a Threat to the Islamist Regime?", The Jamestown Foundation, Terrorist Monitor, Vol. VI, Issue II, May 29, 2008.
40. مصاحبه سیدعمار حکیم با خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، ایرنا، 13/6/1387.
41. «رشوه دادن منافقین برای فرار از محاکمه»، جامجم، 9 مهر 1387.
42. هادی شعبانی، «هجده سال زندگی در قرارگاه اشرف، ناگفتههای عضو سابق گروهک منافقین»، سایت تحلیلی عصر ایران، 11 مرداد 1387.
43. Jeremiah Goulka, Lydia Hansell, Elizabeth Wilke Judith Larison, 'The Mujahedin-Khalgh in Iraq: A Policy Corundrum, Rand Corporation, 2009.
44. حمید غریافی، «سازمان مجاهدین خلق؛ سپر حفاظتی اسرائیل در برابر حزبالله»، ایران دیدهبان، 21/12/1385، به نقل از السیاسه چاپ لندن.
45. «سوءاستفاده منافقین ازدانشجویان لهستانی»، خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا، 8/4/1387.
46. خدابنده، مسعود، چه کسانی از مجاهدین دفاع میکنند»، نشریه مقاومین (نجاتیافتگان)، اوت 2004.
47. Pedde Nichola, Op. Cit.
48. Kessler Glenn, "Charity Event May Have Terrorist Link", The Washingtonpost 29, January 2005.
49. برای اطلاع از اسامی و ویژگیهای دهها سازمان و بنیاد پوششی سازمان نک: علیاکبر راستگو، پیشین، صص 355-348، همچنین نک:
Dealey Sam, "Terrorist Plan De Fundraiser," The Hill, 21 January 2005.
50. سرلشکر مقربی از افسران رده بالای ارتش پهلوی بود که در حدود سی سال فعالیت برای ک.گ.ب جاسوسی میکرد. برای مطالعه بیشتر نک: کوشکی، محمدصادق، تبار ترور، صص 168-166. همچنین نک: سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام، ج 2، صص 450-417.
51. سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام، ج 2، ص 575.
52. تاریخچه سازمان مجاهدین خلق ایران، فرقه رجوی به رهبری مریم و مسعود رجوی، ایران اینترلینک، پیشین.
53. علیاکبر راستگو، پیشین، ص 318 و همچنین نک: بهاره ایرانی، «آینه، مجاهدین در ظرف کشورهای منطقه آمریکای لاتین و آفریقا»، نک:Mojahedin.w.s.January 8,2008.
54. پدرام امینی، «مسئله اردن و منافقین»، کانون هابیلیان، 1388.
55. حمایت شاهزاده سعودی از منافقین، نک: پایگاه خبری آفتاب، 24 تیر 1386.
56. بیژن نیابتی، «راهحل سوم»، 27 فروردین 1384، نک: http://didgah.net/2
57. Ritter, Scott, Cp. Cit.
58. «تداوم همکاری منافقین با رژیم صهیونیستی»، نک:
http://www.nejatngo.org/fa/post.aspx?id=7034.
59. مسعود رجوی، برای قضاوت تاریخ، انگلیس، ایران اینترلینک،1383، صص 114-113، به نقل از سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام، ج 2، ص 643.
60. U.S. State Department Report on The People's Mojahedin of Iran,1994.
61. Borger, Julian and Ian Traynor, "New U.S.Ponders Attack on Iran: Hard Liners in Pentagon Ready to Neutralise Nuclear Threat Posed by Tehran, The Guardian, 18 January 2005.
62. Dickey Christopher and Hosenball Mark and Hirsh Michael, "Looking for A few Good Spies", Newsweek 14, February 2005.
63. برای مطالعه بیشتر در مورد رویکردهای متفاوت موافقین و مخالفین در آمریکا نسبت به منافقین نک:
- Cafarella Nichola, "Mujahedeen-e-Khalg (MEK) Dossier", Center for Policing Terrorism, March 15, 2005.
- Abedin Mahan, "Mojahedin-e-Khalg: Saddam's Iranian Allies", Terrorism Monitor, Vol.1, Issue 8, December 2003.
تروریسم علیه انقلاب، حمیدرضا اسماعیلی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، زمستان 1390، ص 103 تا 146