از موقعی که جنگ دوم جهانی آغاز شد تا دو سال بعد از آن صنعت نفت ایران مواجه با اشکالات بسیاری گردید. پیشرفتهای سریع قوای آلمان در اروپا موجب شد که بازارهای اروپایی شرکت نفت از دست آن برود و صادرات ایران محدود به بازارهای شرقی گردد. در سال 1940 که ایتالیا وارد جنگ شد دریای مدیترانه میدان نبردهای دریایی گشت و حمل نفت با کشتی مشکل شد.
در روز 6 آذر 1322 شمسی و در میانه جنگ دوم جهانی، کنفرانس چهار روزه رهبران سه کشور عضو متفقین یعنی فرانکلین روزولت رییسجمهوری وقت امریکا، وینستون چرچیل نخستوزیر وقت انگلیس و ژوزف استالین رییس وقت اتحاد جماهیر شوروی، در تهران آغاز به کار کرد.سران متفقین در این کنفرانس که در سفارت شوروی در تهران برگزار شد، درباره طرح عملیات نهایی برای درهم شکستن نیروی مقاومت آلمانیها توافق کردند. در روز 12 خرداد 1323 چند ماه پس از برگزاری این کنفرانس، شهرداری تهران اعلام کرد سه خیابان پایتخت را به نام این سه رهبر متفقین نامگذاری میکند.این عکس چرچیل، روزولت و استالین در ایوان سفارت اتحاد جماهیر شوروی در تهران، از معروفترین تصاویر تاریخ معاصر ایران و جنگ دوم جهانی است.
از موقعی که جنگ دوم جهانی آغاز شد تا دو سال بعد از آن صنعت نفت ایران مواجه با اشکالات بسیاری گردید. پیشرفتهای سریع قوای آلمان در اروپا موجب شد که بازارهای اروپایی شرکت نفت از دست آن برود و صادرات ایران محدود به بازارهای شرقی گردد. در سال 1940 که ایتالیا وارد جنگ شد دریای مدیترانه میدان نبردهای دریایی گشت و حمل نفت با کشتی مشکل شد. غرق کشتیهای نفتکش سبب شد که حمل نفت ایران با انگلستان در 1940 به کلی متوقف شود و هر کشوری سعی میکرد احتیاجات نفتی خود را از نزدیکترین نقطه ممکن که مسافتش کوتاهتر و خطر غرق شدن کشتیها هم کمتر باشد به دست آورد. در نتیجه بروز این مشکلات میزان استخراج نفت ایران رو به تقلیل رفت و در سال 1941 تقریباً به شش و نیم میلیون تن رسید.
از همان اوایل جنگ دولت ایران به شرکت تذکر داد که کاهش استخراج که موجب کسر درآمد خواهد بود باید به یک وسیلهای جبران گردد. اولیای دولت انگلستان و مدیران شرکت خطر عدم رضایت ایران را خیلی زود احساس کرده و در صدد چارهجویی برآمدند.
چند ماه پس از آغاز جنگ، لردکدمن در آخرین سفرش به تهران آمده و به دولت پیشنهاد کرد که برای دوره جنگ و بدون رعایت کاهش استخراج مبلغ معینی به طور دربست به دولت ایران پرداخته شود. دولت این پیشنهاد را قبول کرد ولی برای تعیین مبلغ مدتی بین دولت ایران و شرکت مذاکرات جریان داشت تا اینکه بالاخره به چهار میلیون لیره در سال قطع گردید. این مبلغ از حداکثر درآمد دولت در سالهای قبل از جنگ هم زیادتر بود و شرکت در مقابل فشار دولت تسلیم شد. از سال 1940 تا آخر سال 1944 شرکت سالی چهار میلیون لیره را به دولت پرداخت و ضمناً مقرر گردید که اگر افزایشی در استخراج روی دهد به طوری که درآمد دولت طبق مواد امتیازنامه از مبلغ چهار میلیون لیره تجاوز کند مبلغ بیشتری عاید دولت گردد.
فاصله بین آغاز جنگ و هجوم ارتش متفقین به ایران در شهریور 1320 فرصت بسیار مناسبی را برای ایران پیش آورد که نظریات خود را به شرکت بقبولاند و بسیاری از مطلعین عقیده داشتند که اگر توجه تولید تنها معطوف به افزایش درآمد نبود بلکه به سایر نکات هم توجهی میشد دولت میتوانست به سهولت اشتباهات گذشته خود را جبران کند و لااقل تعدیلی در مدت امتیاز یا محدود کردن حوزه امتیازیه بنماید. متأسفانه این فرصت گرانبها هم از دست رفت و استفادهای از آن نشد.
تردیدی نیست که حمله ارتش متفقین به ایران در شهریور 1320 در درجه اول برای این بود که راهی برای رساندن مهمات جنگی به روسیه به دست آورند ولی ضمناً نمیتوان انکار کرد که حفظ صنعت نفت ایران برای متفقین هم نقش عمدهای را در این تهاجم داشته است و برای آنکه خوانندگان به اهمیت فوقالعاده نفت پی برند شرح زیر از کتاب خاطرات جنگ سر وینستن چرچیل (جلد سوم صفحه 423) نقل میشود:
"احتیاج به رساندن مهمات جنگی و هر نوع لوازم و تدارکات دیگر به دولت شوروی و مشکلات عظیمی که راه دریای منجمد شمالی در برداشت توأم با امکانات سوقالجیشی آینده، به طور آشکار ایجاب میکرد که ارتباط کامل با روسیه از طریق ایران برقرار گردد. معادن نفت ایران یک عامل مهم جنگی محسوب میشد. یک میسیون فعال و کثیرالعده آلمانی خود را در تهران مستقر کرده بود و آلمانیها شهرت و آبروی بنیادی برای خود تحصیل کرده بودند. منکوب کردن شورش عراق و اشغال سوریه از طرف قوای انگلیس و فرانسه که هر دو کار پس از زحمت و نگرانی بسیار به نتیجه رسید نقشه خاوری هیتلر را از بین برده بود. ما فرصت را برای عملیات مشترک با روسها با خوشی تلقی کرده و به آنها پیشنهاد کردیم که اقدامات مشترکی بنماییم. من درباره شروع به کار با ایران نگرانیهایی داشتم ولی دلایلی که برله آن اظهار میشد جای بحثی باقی نمیگذاشت. من خوشوقت بودم که ژنرال ویول در هندوستان است و میتواند عملیات نظامی را سرپرستی و هدایت کند. در تاریخ یازدهم ژویه 1941 کمیته هیئت وزیران از رؤسای ستاد تقاضا کرده بود که اقدامات نظامی مشترک با روسها را در ایران تحت مطالعه قرار دهد و در صورتی که دولت ایران از اخراج جماعت آلمانی که اکنون در ایران استخدام شدهاند امتناع نماید نظر بدهد. در تاریخ هیجدهم ژویه روسای مزبور توصیه کردند که در مذاکرات با دولت ایران ما نظر جدی و محکمی اتخاذ کنیم. این نظر قویاً مورد تأیید ژنرال ویول هم بود که روز پیش تلگرافی به مضمون زیر به وزارت جنگ مخابره کرده بود:
نظر تساهلی که نسبت به ایران میخواهد اختیار کنید برای من مفهومی ندارد. برای دفاع هندوستان واجب است که آلمانیها را هم اکنون از ایران خارج نماییم. غفلت در این باره موجب تکرار همان وقایعی خواهد شد که در عراق رخ داد و ما نتوانستیم به زحمت و به موقع با آن مقابله نماییم. نهایت لزوم را دارد که با روسها در ایران تشریک مساعی بشود و اگر دولت کنونی ایران حاضر نیست که تسهیلاتی در این باب فراهم نماید باید جای خود را به حکومتی بدهد که این کار را خواهد کرد. مادام که جنگ روس و آلمان به جایی نرسیده باید بیدرنگ برای حصول مقصود حداکثر فشار اعمال گردد. در تاریخ 21 ژوئیه من در جواب ژنرال ویول تلگراف کرده و به او گفتم هیئت وزیران فردا وضع ایران را مطالعه خواهد کرد. من به طور کلی با نظر شما موافق هستم و میل دارم که اولتیماتومی از طرف انگلیس و روس به ایرانیان داده شود که یا آلمانها را بدون معطلی اخراج کنند و یا به انتظار عواقب باشند، مسأله این است که اگر ایرانیان امتناع نمایند چه قوائی ما برای پیکار خواهیم داشت. رؤسای ستاد پیشنهاد کردند که عملیات محدود به جنوب باشد و برای این کار ما دست کم یک لشکر که از طرف نیروی هوایی کوچکی یاری شود لازم داشتیم تا بتوانیم معادن نفت را تصرف کنیم. حفظ امنیت داخلی هم نداشتیم. در خاتمه روسای مزبور گفته بودند که اگر طی سه ماه آینده نیرویی باید به ایران اعزام شود جانشین آنها را باید از نیروی خاورمیانه تأمین نمائیم. در تاریخ 22 ژویه وزیر خارجه (سرانتونی ایدن) نظر خود را در این باره به شرح زیر برای من فرستاد: امروز صبح درباره فشار به ایران من مطالعات بیشتری کردم. هر چه بیشتر راجع به امکان اجرای این مسأله مطالعه میکنم آشکارتر میگردد که همه چیز مربوط به توانایی ما در تمرکز دادن قوای کافی در عراق است تا بدان وسیله قادر به حفظ معادن نفت ایران باشیم بسیار خطرناک به نظر میرسد قبل از اینکه از لحاظ نظامی ما توانایی چنین کاری را داشته باشیم حتی به فشار اقتصادی هم مبادرت نمائیم زیرا شاه کاملاً متوجه ارزش معادن نفت برای ما هست و اگر ملاحظه کند که ستیزی با ما در بین هست محتمل است که قدم اول را او بر دارد گزارشهایی که ظاهراً مورد اعتماد باشد، به ما رسیده که ایرانیان در مرزهای روسیه و عراق و در ناحیه معادن نفت تمرکز نیرو دادهاند. امیدوارم باسرع اوقات مساعی لازمه به کار برده شود که قوای ما در عراق تقویت یابد. اگر ما بتوانیم چنین کاری را قبل از آنکه روسها در جنوب دچار شکست سختی شوند انجام دهیم امید آن هست که بتوانیم اراده خود را بدون اعمال قوه به ایرانیان تحمیل نماییم. ولی نباید اقدامات دیپلماسی ما از تجمع نیروی نظامی ما سبقت گیرد والا نتیجه آن بسی وخیم خواهد بود. عامل دیگری هم در کار است که لزوم افزایش نیرو را در عراق ایجاب مینماید. اگر روسیه دچار شکست شود ما باید حاضر باشیم که معادن نفت ایران را خودمان اشغال نمائیم زیرا در چنین صورتی فشار آلمانیها به ایرانیان برای اخراج ما قابل تحمل نخواهد بود."
نقل مطالب فوق آشکار میسازد که نفت ایران چه اهمیت بسزایی در جنگ داشته و علت تهاجم ارتشهای بیگانه به ایران تا چه حد مربوط به نفت بوده است.
هنگامی که ژاپن وارد جنگ شد وضع نفت ایران شکل دیگری پیدا کرد زیرا در مدت کوتاهی ژاپنیها توانستند جزایر اندونزی و کشور برمه که هر دو منبع مهمی برای تحصیل نفت متفقین بود از دست آنها بگیرند و معادن نفت ایران تنها منبعی بود که میتوانست احتیاجات متفقین را در شرق تأمین نماید. علاوه بر این در سال 1942 که عملیات جنگی در آفریقای شمالی شدت یافت و ارتشهای متفقین برای تصرف شمال آفریقا نبرد را آغاز کردند نفت ایران عامل مهمی در پیشرفت آنها بوده. اندک مدتی قبل از آغاز جنگ شرکت نفت کارخانهای برای تهیه بنزین هواپیمایی (معروف به یکصد اوکتان) سفارش داده و به آبادان وارد کرده بود. کارخانه مزبور در سال 1940 به کار افتاد ولی در 1942 معلوم شد که دستگاه مزبور کافی برای رفع همه احتیاجات جنگی نیست و لذا در ایام جنگ اضافاتی به دستگاه مزبور شد و به اندازهای توسعه یافت که در سال 1944 آبادان توانایی این را پیدا کرد که سالی یک میلیون تن بنزین هوایی به عمل آورد. تهیه این مقدار بنزین هوایی باعث شد که قسمت عمده مصرف نیروی هوایی انگلیس و آمریکا در خاورمیانه و خاور دور از آبادان تحصیل گردد و علاوه بر این مقادیر زیادی هم بنزین هواپیمایی به روسیه فرستاده میشد که احتیاجات شورویها را تأمین میکرد.
در 1942 ارتش متفقین جزیره سیسیل را در جنوب ایتالیا تصرف و اشغال کردند، راه دریایی مدیترانه به روی متفقین باز شد و فرآوردههای نفتی ایران نقش بزرگی را در مراحل آخر جنگ به عهده داشت. احتیاجات روزافزون متفقین به مواد نفتی ایران از سال سوم جنگ به بعد همواره رو به تزاید رفت به طوری که در سال 1944 میزان استخراج از سیزده میلیون تن هم تجاوز کرد و در سال 1945 به هفده میلیون تن و سال بعد از آن به نوزده میلیون تن هم رسید.
در آغاز جنگ شرکت نفت دارای نود و سه کشتی نفتکش بود که تقریباً نصف این کشتیها در ایام جنگ غرق شد و اگر چه شرکت نفت فواید سرشاری از فروش نفت برد ولی ضایعات آن هم کم نبود که بعدها از طریق مختلف جبران گردید. در اوایل جنگ که استخراج نفت از معادن ایران کاهش عمدهای یافت کلیه عملیات ساختمانی و توسعه معادن متوقف گردید و تمام توجه شرکت معطوف به این بود که وسایل دفاعی و حفظ معادن و پالایشگاه را تأمین کند، اطراف ایستگاههای تلمبه واقع در مسیر خط لوله را سیمهای خاردار کشیده و حصارهای فلزی در سر تمام چاههای نفت نصب کرده و ورود و خروج افراد به پالایشگاه آبادان با پروانه مخصوص انجام میگرفت مقدماتی برای بیمصرف ساختن چاههای نفت فراهم شده بود که اگر معادن به دست آلمانها بیفتد بتوانند در مدت کمی چاهها را خراب نمایند و پس از آنکه در سال 1940 پالایشگاه بحرین مورد تعرض واقع گشت چراغهای آبادان را شبها خاموش کرده و تمام شهر در سرتاسر جنگ تاریک بود، تنها عملیاتی که در سالهای اول جنگ صورت گرفت و کمک به توسعه صنعت نفت نمود یکی ساختن دستگاه بنزین هواپیما در آبادان و دیگری ایجاد خط لولهای بین معدن گچساران و آبادان بود. طول این خط 264 کیلومتر و قطر لوله هم سی سانتیمتر و نیم بود که در نتیجه آن معدن مزبور شروع به استخراج کرد و سالی دو میلیون تن نفت به آبادان میفرستاد. پس از آنکه ارتشهای روس و انگلیس در شهریور 1320 (ماه اوت 1941) به ایران حمله کرده و نقاط مختلف را اشغال کردند اقدامات حفاظتی در نواحی معادن و به خصوص در آبادان توسعه بسیار یافت. روی پالایشگاه آبادان پوششی از پالونهای متعدد تعبیه کردند و در اطراف پالایشگاه وسایلی ایجاد کردند که در موقع لزوم بتوان با پردهای از دود تمام سطح پالایشگاه را پوشاند. کمی دورتر از پالایشگاه یک پالایشگاه دروغی از حلبی با شعلههای فروزان ساختند که دشمن را گمراه کنند و توپهای ضد هوایی در نقاط مختلف قرار دادند و هواپیماهای جنگنده در فرودگاه حاضر ساختند و به طور خلاصه وسایل دفاعی را از هر لحاظ آماده ساختند.
برای آنکه بتوانند مقادیر زیادی بنزین هواپیما به روسیه حمل کنند کارخانه حلبیسازی آبادان را به سرعت توسعه داده و محصول آن را دو برابر کردند. در نقاط مختلف شمال، مخازن نفت و بنزین اضافی ساختند تا اتومبیلهای ارتش متفقین که حاصل لوازم و مهمات به روسیه بودند بتوانند مصرف خود را در همه جا حاضر داشته باشند و خط لولهای هم برای حمل بنزین بین اهواز و اندیمشک به همان منظور کشیدند.
از سال دوم جنگ که معلوم شد نفت ایران باید مقادیر زیادی فرآوردههای نفتی را برای متفقین تهیه کند توسعه عملیات شرکت دوباره آغاز شد و دولتهای انگلیس و آمریکا تصمیم گرفتند که لوازم کار را به ایران ارسال دارند. اولین اقدامی که شد این بود که وسایل استخراج از معدن آغاجاری شروع شد. یک خط لولهای به قطر سی سانتیمتر و نیم از آغاجاری به آبادان کشیده شد و در سال 1944 به کار افتاد. سال بعد معدن نفت سفید شروع به استخراج کرد و خط لولهای به قطر بین 25 و سی سانتیمتر از معدن مزبور به نقطهای بین اهواز و شوشتر که موسوم به "ویس" است کشیده شد و به خط لوله بین مسجد سلیمان و آبادان متصل گردید. در آبادان هم دستگاههای جدید برای تهیه بنزین هواپیما و سایر فرآوردهها آماده و فراهم شد و گنجایش پالایشگاه آبادان که قبل از جنگ سالی ده میلیون تن بود در سال 1945 به سالی هفده میلیون تن بالغ گشت. احتیاج مبرمی که به بنزین هواپیمایی برای مقاصد جنگی بود از این جا معلوم میشد که در سال 1942 یکی از مدیران شرکت نفت عازم آمریکا گردید که دستگاهها و کارخانههای مربوط به آن را خریداری کند. پس از آنکه ماشینها و لوازم کار را خریداری کرد و به ایران حمل کرد تمام لوازمات مذکور در اقیانوس اطلس غرق گردید و از میان رفت برای بار دوم و سوم نیز همین کار تکرار شد و سه مرتبه کشتیهایی که لوازم کار را حمل میکردند غرق شد تا بالاخره در دفعه چهارم دستگاههای لازم به آبادان حمل شد و به مقصد رسید.
این توسعه عملیات متضمن استخدام کارکنان جدید بود و چون در ایام جنگ کارمندان متخصص کمیاب بودند شرکت عده لازم را از چک اسلواکی، دانمارک، یونان، سویس و فلسطین استخدام کرد و به ایران آورد که با عجله زیاد برنامه جنگی را به اتمام رساند و در همان حال بر عده مستخدمین ایرانی شرکت افزوده شد. در اوایل جنگ که بیشتر عملیات جدید شرکت متوقف شده بود برنامه ساختن خانه و سایر وسایل رفاه کارکنان هم قطع شده بود. همین که برنامه توسعه عملیات برای مقاصد جنگی شروع و بر عده کارکنان شرکت افزوده شد جمعیت آبادان رو به فزونی گذاشت و قضیه منزل و مسکن بینهایت مشکل گشت و عدم رضایت بین کارکنان ایرانی شرکت هم روز به روز تزاید مییافت تا اینکه بالاخره منجر به اعتصاب عمومی شد. بسیار گفته و نوشتهاند که ایران در موقع جنگ "پل پیروزی" متفقین بوده است و برای تأیید مطلب در اختیار داشتن راه ترانزیت ایران را برای رساندن ملزومات و مهمات به روسیه شوروی شاهد میآورند ولی متأسفانه دیده نشده که کسی به اهمیت واقعی نفت ایران در جنگ گذشته پی برده باشد و به طرز شایستهای آن را بیان نماید. شاید بیگانگان از روی عمد تشریح و تفصیل آن را جایز ندانستهاند و ایرانیان هم این اندازه حاضر نبودهاند که به خود زحمت داده و اهمیت آن را بستایند. به عقیده نویسنده، ارزش نفت ایران در جنگ جهانی برای متفقین اگر زیادتر از پل پیروزی نبود مسلماً قدر و قیمت و اهمیت آن کمتر از آن هم نبوده است.