در این بخش سراغ جدیدترین کتابها با عنوان «پهلوی اول از سقوط تا کودتا» اثر رضا مختاری اصفهانی و «ایران از کودتای سوم اسفند 1299 تا سقوط رضاشاه» نوشته ایرج رودگرگیا رفتهایم. همچنین برای تحلیل این قرارداد نیم نگاهی نیز به کتاب «تاریخ روابط خارجی ایران از قاجار تا سقوط رضاشاه» تالیف علیرضا امینی کردهایم.
ایران، قبل از جنگ جهانی دوم، تحت نفوذ سیاست استعماری انگلیس بود و قدرت متمرکز رضاخان، اداره مملکت را با استبداد تمام برعهده داشت. با روی کار آمدن آتاتورک در ترکیه، با تحریک انگلستان و برای این که شوروی در حلقه محاصره قرار داشته باشد، در هفدهم تیرماه 1316 ش برابر با هشتم ژوئیه 1937 م، پیمان دوستی و عدم تجاوز بین ایران، ترکیه، افغانستان و عراق در کاخ سعدآباد تهران به امضا رسید. به موجب این پیمان، این دولتها متعهد شدند که سیاست خارجی هماهنگی داشته باشند و در مقابله با خطر کمونیسم که هر یک از دولتهای آنان را تهدید کند، همدیگر را مورد حمایت قرار دهند. همچنین دولتهای عضو ضمن این که نباید در امور داخلی هم دخالت کنند، باید در کلیه اختلافات بینالمللی که با منافع آنان مربوط است، مشورت کنند و علیه هم، عملیات تجاوزکارانه نداشته باشند. اما در عمل، این پیمان، تو خالی و پوچ بود و ایران خود همکاری وسیعی با آلمان که شریک شوروی بود، داشت و کارشناسان آلمانی در مؤسسههای بسیاری در ایران خدمت میکردند.
در این بخش سراغ جدیدترین کتابها با عنوان «پهلوی اول از سقوط تا کودتا» اثر رضا مختاری اصفهانی و «ایران از کودتای سوم اسفند 1299 تا سقوط رضاشاه» نوشته ایرج رودگرگیا رفتهایم. همچنین برای تحلیل این قرارداد نیم نگاهی نیز به کتاب «تاریخ روابط خارجی ایران از قاجار تا سقوط رضاشاه» تالیف علیرضا امینی کردهایم.
این دو کتاب جدید در تفسیر و ترسیم دوره رضاخان نگاهی نیز به پیمان سعدآباد داشتهاند و صفحاتی را به آن اختصاص دادند، اما کتاب امینی نگاه عمدهای به روابط این عصر و قراردادهای منعقد شده دارد. از همین رو این کتاب را نیز از نظر دور نداشتیم.
رابطهای که از سوءظن آغاز و به تفاهم ختم شد
مختاری در کتاب «پهلوی اول از سقوط تا کودتا» با اشاره به تلگراف تیمورتاش، وزیر دربار نگونبخت پهلوی اول به محمدعلی فروغی، نخستوزیر درباره لزوم اتحاد کشورهای حوزه شرق مینویسد: «ایران در دوره پهلوی، رابطه پرنوسان را با همسایگان خود تجربه کرد. رابطهای که از سوءظن آغاز و به تفاهم ختم شد. ایران تا سال 1311 ه.ش سعی کرد مسائل فی مابین، از جمله اختلافات ارضی و مرزی را حل کند. تجربه روابط سه کشور همراه با سایه دخالت انگلستان و شوروی بود. به قدرت رسیدن هیتلر در آلمان و تبدیل این کشور به یک قدرت اقتصادی-نظامی، نیروی سومی را وارد عرصه بینالملل کرد. سالها پیش از این (1306)، تیمورتاش در تلگرافی به محمدعلی فروغی، نظر خود را درباره اتحاد ممالک شرقی که به اطلاع شاه هم رسیده بود، چنین بیان کرد: «... نظر دولت این است که کلیه ممالک شرقی باید وحدت معنوی داشته و هیچ نوع ارتباطات و تعهدات با ممالک دیگر آنها را از سیاست مساعدت به همدیگر نباید منصرف کند و به طوری باید وحدت شرقیه مستحکم شود که ممالک غربیه از این وحدت حساب ببرند. طبیعی است که همچو سیاستی مستلزم صمیمیت و صداقت ممالک شرقیه نسبت به همدیگر است، علیالخصوص که ایران، ترکیه {و} افغانستان به قدری گرفتاری و کار در داخله مملکت خود دارند که حتی فکر تجاوزی را به کسی ندارند....» (ص 421)
نویسنده کتاب «پهلوی اول از سقوط تا کودتا» با اشاره به مرگ تیمورتاش و مفاد پیمان سعدآباد آورده است: «چند سالی پس از مرگ تیمورتاش که این سه دولت اختلافات خود را حل کرده و عراق نیز به آنها پیوسته بود، سنگ بنای اولین پیمان همکاری منطقهای در خاورمیانه گذاشته شد. حاصل این نزدیکی پیمان سعدآباد در اواخر خرداد 1316 است. پیمان سعدآباد با حضور توفیق رشیدبیک، وزیر امورخارجه ترکیه، ناجی الاصل، وزیر خارجه عراق، سردار فیض محمدخان، وزیرخارجه افغانستان و عنایتالله سمیعی، وزیر خارجه ایران به امضاء رسید. چهار کشور «سیاست عدم مداخله مطلق در امور داخلی یکدیگر» را به عنوان اولین اصل پذیرفتند. همچنین متعهد شدند «مصونیت حدود مشترک یکدیگر را کاملا محترم بشمارند.»
مشورت در کلیه اختلافات بینالمللی که با منافع مشترک آنها» مربوط میشد، دیگر تعهد امضاکنندگان پیمان بود. مبادرت نکردن به عملیات تجاوزکارانه یکی از همپیمانان، «خواه به تنهایی و خواه به معیت یک یا چند دولت دیگر» از مهمترین تعهدات پیمان سعدآباد بود. این عملیات در پیمان با تعاریفی چون «اعلان جنگ»، «تهاجم به وسیله قوای مسلح یک مملکت حتی بدون اعلان جنگ به خاک مملکت دیگر»، «حمله به وسیله قوای بری و بحری یا هوایی حتی بدون اعلان جنگ به خاک یا به سفاین و یا هواپیماهای مملکت دیگر» و «کمک یا همراهی مستقیم به متجاوز» اعلام شد. امضاکنندگان اما بر مبنای منشور جامعه ملل میتوانستند در عملیات نظامی علیه همپیمانان خود وارد شوند. جلوگیری از «تشکیل و یا عملیات دستجات مسلح» برای «اخلال نظم و امنیت» و «یا برای واژگون ساختن طرز حکومت دیگر» از دغدغههایی بود که تمامی امضاکنندگان با آن درگیر بودند.»
پیمان سعدآباد؛ سد دفاعی انگلیس
نگاهی به سطوری که از پیمان سعدآباد در کتاب مختاری منعکس شده، دربرگیرنده نکتهای است که برای تحلیل این قرارداد میتوان بر آن تمرکز کرد. نکته قابل توجه این جمله «امضاکنندگان اما بر مبنای منشور جامعه ملل میتوانستند در عملیات نظامی علیه هم پیمانان خود وارد شوند.» است. جملهای که شاید اصل این پیمان را که تلاش در جلب دوستی کشورهای همسایه دارد را زیر سوال میبرد!
رودگرگیا در کتاب «ایران از کودتای سوم اسفند1299 تا سقوط رضاشاه» با تاکید بر نقش بریتانیا در بسته شدن این پیمان مینویسد: «این پیمان حکم سد دفاعی انگلیس را در مقابل حمله احتمالی شوروی به خاورمیانه و مستعمره زرخیز هندوستان داشت و در حقیقت با امضای این پیمان دو سر کمربند دفاعی - امنیتی انگلیس به دو کشور شوروی کشیده شده بود در خاک ایران به یکدیگر وصل شد. با انعقاد این پیمان بخشهایی از خاک ایران در غرب به ترکیه و قسمتی در شرق به افغانها و اروندرود به کشور تازه تاسیس عراق واگذار شد.» (ص 614)
پیمانی که در مشرق بیسابقه بود؟
مختاری برای تفسیر پیمان سعدآباد سراغ نظرات رجال عصر رضاخان از جمله مهدیقلی هدایت(مخبرالسلطنه) رفته و در نقد این پیمان آورده است: «رهبران چهار کشور امضاکننده پیمان سعدآباد را «ائتلاف دول شرقی» نامیدند و آن را برای «صلح و همکاری معاضدت صمیمانه و مفید» موثر دانستند. در این رابطه نیز هدایت به مانند بسیاری از مواقع منتقد و خردهگیر است. او پیمان را حاصل توافق رضاشاه و آتاتورک میداند و در شرح و نقد آن مینویسد: «البته اینگونه معاهدات چشم رقیب را میگشاید و غالبا دیر نمیپاید. ظن غالب این است که این اجتماع از صحبت پهلوی و غازی ریشه بسته باشد. نمیدانم منافع خیالیاش بیشتر است یا مضرات فعلی یا آن که نحویون چنین کردند، ما هم چنین میکنیم. شاه در نطق خود در مجلس یازدهم گفت پیمان سعدآباد در مشرق بیسابقه بود و در این هنگام که امور عالم مشوش است، مدد بزرگ به بقای صلح خواهد بود. موقع امتحان هم به زودی به دست آمد. این گونه پیمان در مشرق تظاهر مشت است در مقابل سندان. پیمانهای خیلی قویتر نتیجه نداد در میدان سیاست امروزه...»
مختاری سپس به مقدمات این قرارداد در خاورمیانه میپردازد و با اشاره به قرار دادن این کشورها به مانند یک حلقه آهنین در برابر روسیه مینویسد: «با انقراض سلسله قاجار حکومت پهلوی در ایران روی کار آمد. در ترکیه امپراطوری عثمانی از هم پاشید و آتاتورک قدرت را در دست گرفت. در عراق هم حکومت دست نشانده ملکفیصل را بر سر کار آوردند. در افغانستان هم نیز حکومت امانالله را که تصور میکردند، تحت نفوذ آنها نخواهد رفت را برداشتند تا بعد حکومتی به میل خود روی کار آورند. پس از اینکه این قبیل حکومتها را بوجود آوردند و پا برجا گردید، دولت انگلستان به این فکر افتاد که از این کشورها حلقهای آهنین در جنوب روسیه به وجود آورد. لذا ضروری بود که بین ایران و ترکیه و عراق و افغانستان موجبات حسن تفاهم و دوستی فراهم شود و اختلافات بین آنها را برطرف سازند.»
سود و زیان پیمان سعدآباد برای ایران
علیرضا امینی نیز در کتاب «روابط خارجی ایران» از دریچه سود و زیان پیمان سعدآباد به آن نگریسته و معتقد است که این پیمان نه تنها سودی برای کشور نداشته، بلکه زیانهای بسیاری داشته است. در سطوری از این کتاب درباره ضررهای این پیمان میخوانیم: «پیمان سعدآباد هم از لحاظ مادی و هم از نظر سیاسی به زیان دولت ایران و به نفع کشورهای ترکیه، افغانستان و عراق بوده است؛ زیرا قسمتی از ارتفاعات آرارات که دارای موقعیت سوقالجیشی مهمی بوده به ترکیه واگذار شد. در تعیین خط مرزی ایران و عراق نیز رضاشاه منابع نفتی غرب ایران و نصف شط العرب را که طبق اصول و مقررات بینالمللی که خط تالوگ است به عراق واگذار کرد تا از بابت عبور کشتیهای نفتکش از آبادان، ایران مبالغ هنگفتی به دولت عراق تحتالحمایه انگلیس بپردازد.»
امینی سپس در ادامه در تفسیر چنین پیمان زیانآوری و نقش غیرقابل انکار بریتانیا در انعقاد آن مینویسد: «باید به تحلیل این مساله پرداخت که این چه نوع سیاست خارجی بود؟ چرا با فشار دولت دیگری قرارداد امضاء شد؟ قراردادی که با فشار دیگران امضاء شد چه تضمینی در آن وجود دارد که منافع ملی را در نظر گرفته باشد؟ همه اینها بیانگر بیسیاستی دستگاه دیپلماسی خارجی رضاشاه بوده است. در واقع باید متذکر شویم که سیاست خارجی رضاشاه در قبال این پیمان حتی در برخورد با همسایگان تازه به دوران رسیده و نو پا هم نمیتوانست آنگونه که خود میخواست ارتباط برقرار نماید و یا تصمیمی اتخاذ کند.»
هفتاد و هفت سال از پیمان سعدآباد میگذرد، پیمانی که تا کنون تجزیه و تحلیل دقیقی از جزئیات آن از سوی اهل تاریخ صورت نگرفته و کتابهای اندکی نیز به این پیمان پرداختهاند. از طرفی در جدیدترین آثاری که در تفسیر دوره رضاشاه قلم زدهاند، نیز این مساله به صورت سطحی و با نگاه غیرکارشناشانه رصد شده است. با این همه پیش زمینهها و بستر این پیمان با جرح و تعدیلهایی که در تقسیم بخشهایی از خاک ایران صورت گرفته، تنها نقطه پررنگ این پیمان بوده که نظر مورخان را جلب کرده است. آنها بسیاری از مشکلات ما با کشورهای همسایه از جمله جنگ تحمیلی ایران و عراق، مشکل حقآبه ایران و افغانستان بر سر رود هیرمند ناشی از سلطه انگلیس برای رسیدن به این پیمان میدانند. مشکلی که با نگاهی عمیق تا کنون مورد کندوکاو قرار نگرفته، در حالی که آثار مخرب این پیمان تا به امروز از میان نرفته است.