در تاریخ همیشه افرادی بودند که با تصمیم های خود گاهی توانسته اند مسیر حرکتهای تاریخی را تحت تاثیرقرار دهند. اگرچه این تغییر مسیرها همیشه مثبت یا منفی نبوده اما بی شک موجب ایجاد نقاط عطفی شده که منشاء تحولات بعدی شده اند.
از جمله این تصمیم ها ، فرمان محمدرضا شاه در آخرین روزهای سال 1353 بود که خواستار تشکیل یک حزب فراگیر تحت عنوان "رستاخیز" در ایران شد. برای دیکتاتوری که تصور می کرد حکومت از درون پوسیده اش در اوج اقتدار است ، هرگز باور نکردنی بود که همین تصمیم موجب شود روند سقوط حکومت پهلوی سرعت بیشتری پیدا کند. بطوریکه تنها چهار سال بعد دودمان پهلوی با حرکت توفنده انقلاب اسلامی مردم ایران به باد فنا سپرده شد.
شاه مانند همه دیکتاتورهای تاریخ تصور می کرد می تواند از طریق ایجاد تمرکز بیشتر قدرت در یک حزب فراگیر حکومت را از تعارض های درون حکومتی که در آن دوران به اوج خود رسیده بود ، رها سازد . غافل از آنکه این اختلاف ها عمدتا بر سر کسب منافع بیشتر و چنگ اندازی به مقام های حکومتی بود. بنابراین صرفا با انحلال احزاب نمایشی "ملیون " ، "مردم " و" ایران نوین " نمی توان بر روی این رقابت های بنیان برانداز ، سرپوش گذاشت.
تشکیل حزب شاه فرموده رستاخیز و بدترازهمه اجباری کردن عضویت در آن ، آش "بسوی تمدن بزرگ" پهلوی را که تبلیغات آن گوش فلک را کرکرده بود ، چنان شور ساخت که صدای اربابان انگلیسی و آمریکایی شاه را هم در آورد.
اما شاه گوش شنوایی از مشاوران خود نداشت و تنها تصور می کرد احزاب دوقلوی مردم و ایران نوین هرکدام انعکاس دهندگان دیدگاه های انگلیسی و آمریکایی در ایران هستند. بنابراین اگر خود یک حزب سیاسی فراگیر تشکیل دهد می تواند از نفوذ انگلیسی ها و آمریکایی در کشور کم کند!! غافل از آنکه همین آدم های آلت دست انگلیس و آمریکا ارکان حزب رستاخیز را برعهده داشتند و خوب می دانستند خاستگاه رژیم پهلوی نه در میان مردم بلکه در لندن و واشنگتن است.
درچنین شرایطی رقابت های اسدالله علم و هویدا از یکسو و جمشید آموزگار و داریوش همایون از سوی دیگر بجای انکه در داخل احزاب رقیب جلوه گر شود، در جناح بندی های درونی حزب رستاخیر نمودار گشت. این مساله نه تنها موجب شد تعارض های درون حکومتی محمدرضا بیشتربه نمایش گذاشته شود ، بلکه درست سه سال بعد با برکناری هویدا از نخست وزیری و روی کارآمدن جمشید آموزگار در شهریور 1354 ، شرایط جدیدی در ایران حاکم شد که حکایت بیرون زدگی فساد درون حکومتی شاه داشت.
بنابراین بی شک می توان تاسیس حزب رستاخیز در 15 اسفند 1353 را به عنوان نقطه عطفی از شروع روند فروپاشی نظام پهلوی ازدرون دانست. این روند اگرچه در حدود چهار سال طول کشید ، اما بی شک برای کسانی که درباره دلایل فروپاشی نظام پهلوی درایران تحقیق می کنند بسیاردرس آموزوعبرت انگیز است .