پس از پایان جنگ جهانی دوم و افول قدرت استعمارگران اروپایی و آغاز روند استقلال طلبی ملتها، دو ابرقدرت شوروی و آمریکا، نظامی دو قطبی را در مناسبات بین الملل به وجود آوردند. هر یک از این دو ابرقدرت سعی داشت که در جریان رقابت با دیگری؛ کشورهای جهان سوم بیشتری را تحت سلطه خود درآورند. در این رقابت ایران نیز شاهد حوادث متعددی بود خصوصاً اینکه اولین رویارویی دو قطب بر سر مسئله آذربایجان در ایران صورت گرفته بود. در این دوران زمینه استعمار سنتی که در آن استعمارگران مستقیماً کشورها را تحت سلطه خود در میآوردند از بین رفته بود و قدرتهای امپریالیستی با ایجاد حکومتهای دست نشانده اهداف گذشته خود را دنبال میکردند. حکومت ایران وابسته به بلوک غرب بود و این وابستگی در همه زمینهها بروز میکرد. حکومتهای عراق، ترکیه و پاکستان هم در وابستگی به بلوک غرب با ایران هم جهت بودند و این شرایط زمینه را برای استفاده هر چه بیشتر آمریکا و انگلیس در جهت رقابت استعماری با شوروی فراهم کرد.
1ـ چارچوب دوران جنگ سرد و موقعیت منطقه
جنگ سرد به دورانی از روابط بین المللی بین دو یا چند کشور گفته میشود که در آن برخورد ارتشها و درگیری با سلاحهای گرم صورت نمیگیرد ولی در اثر وخامت روابط آنها، انواع تحریکات و اقدامات مغایر با روابط عادی زمان صلح انجام میپذیرد. در چنین وضعیتی هر یک از طرفین جنگ سرد تلاش مینماید تا سیاستهایی برای تقویت خود و تضعیف طرف دیگر اتخاذ نماید ولی عملاً وارد «جنگ» نمیشود (علی بابایی، 1369: 379).
پایان جنگ جهانی دوم با دو عامل مهم همراه بود. یکی شروع دوره سلاحهای اتمی و دیگر آغاز دوران رقابت جهانی آمریکا و شوروی و مسابقه آنها در گسترش قدرت و نفوذ خود بر جهان. جنگ سرد در این دوران نه تنها مقابله دو قدرت بزرگ و مظهر ایدئولوژیهای کمونیسم و سرمایهداری بود؛ بلکه به طور مستقیم در سرنوشت بسیاری کشورها تأثیر گذاشت و مسیر حیات سیاسی آنها را تغییر داد.
نخستین برخوردها بین دو ابرقدرت در محاصره برلین در 1948 و جنگ کره در 1950 روی داد. از طرف دیگر در این دوران به خاطر افول قدرتهای استعمارگر سابق و ترویج ایدئولوژیهای ناسیونالیستی و سوسیالیستی در جهان، موجی از جنبشهای آزادی بخش و انقلابی در کشورهای جهان سوم شکل گرفت که هدف آنها رهایی از سلطه استعمار و کسب استقلال بود. آمریکاییها این جریانها را به تحریکها و توطئههای شوروی نسبت داده و در صدد سرکوب آنها و جلوگیری از گسترش اندیشه سوسیالیسم برآمدند (اخترشهر، 1483: 228).
پس از مرگ استالین و دگرگونی در سیاست خارجی شوروی، این تز که «هر که با ما نیست علیه ماست»، کنار نهاده شد و از طرف دیگر در سیاست خارجی آمریکا نیز دگرگونیهایی رخ داد. در نیمه دهه 1950، «جان فاستردالس» وزیر خارجه آمریکا، سیاست تندروی را نسبت به اتحاد شوروی پیگیری میکرد، در این فضا همه دنیا به عرصه رقابت تبدیل شده بود و در این میان خاورمیانه نیز با توجه به موقعیت مهم و استراتژیک آن از این منازعه برکنار نماند.
پس از جنگ جهانی دوم، افزایش چشم گیر در تولیدات نفت خاورمیانه، اهمیت این منطقه را دو چندان ساخت. از نظر جغرافیایی، این منطقه در مسیر راههای منتهی به آفریقا و جنوب آسیا قرار دارد و در صورت بروز جنگ جهانی کنترل آن ناحیه توسط هر طرف میتواند برگ برنده مهمی باشد. در خلال جنگ جهانی دوم اگر متفقین کنترل خاورمیانه و نفت ایران را در دست نداشتند به نظر بسیاری از مورخین جنگی، بعید بود که بتواند جنگ را پیروزمندانه در سال 1945 به پایان برساند (فونتن، 1366: 185).
انگلیس، که پیوسته روسیه را از پیش روی بسوی سرزمینهای جنوبی و هند بازداشته بود؛ در این دوران قدرت گذشته را از دست داده بود و توان لازم برای مقابله با روسیه را نداشت. پس از انقلاب اکتبر 1917، گر چه رهبران کمونیست به ظاهر عدول خود را از سیاستهای تزاری اعلام داشتند، ولی در باطن هیچ گاه چشم طمع از آبهای گرم جنوب برنداشتند.
مجموع این شرایط، یعنی فضای جنگ سرد و رقابت ابرقدرتها، نفوذ جنبشهای کمونیستی و ضد امپریالیستی در کشورهای جهان سوم و همچنین رقابت دیرینه غرب با روسیه در این منطقه، غرب را وادار کرد که یک سد نظامی اطراف شوروی و اقمار آن تشکیل دهد تا هر نوع کوشش آنها را برای تجاوز از محدودههایشان را بلافاصله کنترل و سرکوب نماید (رودنسون، 1982: 164).
اولین پیمان غرب برای مقابله با کمونیسم، «سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو)» بود که به منظور حفظ امنیت اروپای غربی در مقابل قدرت نظامی شوروی و بلوک شرق در سال 1949 تأسیس گردید. اعضای این پیمان را: بلژیک، کانادا، دانمارک، فرانسه، جمهوری فدرال آلمان، یونان، ایسلند، ایتالیا، لوگزامبورگ، هلند، نروژ، پرتغال، اسپانیا، ترکیه، انگلستان و آمریکا، تشکیل میدادند؛ که با عضویت یونان و ترکیه در این پیمان در سال 1952، دامنه وسعت آن تا مدیترانه پیش رفت.
پیمان دیگر، «سازمان پیمان آسیای جنوب شرقی (سیتو)» بود که در سال 1954 در «مانیل» پایتخت فیلیپین بین سه کشور پاکستان، تایلند و فیلیپین و همچنین استرالیا و زلاندنو و سه کشور دیگر که در امور آسیای جنوب شرقی ذیعلاقه بودند یعنی آمریکا، بریتانیا و فرانسه به امضا رسید که هدف آن دفاع از آسیای جنوب شرقی بود. هر یک از اعضای این سازمان قبول کردند که حمله به هر یک از اعضا در این منطقه به منزله تهدید صلح و امنیت کشور خودشان خواهد بود و متعهد شدند که در چنین وضعیتی به اقدام دسته جمعی همت گمارند. دولت آمریکا تعهدات خود را فقط منحصر به مقاومت در برابر حملات کمونیستی نمود. «سیتو» به ابتکار آمریکا به عنوان همتای «ناتو» در منطقه جنوب آسیا ایجاد گردید و بخشی از سیاست سدسازی بر اطراف شوروی و چین کمونیست بود. در نتیجه این سیاست غرب، دامنه این کمربند توسط پاکستان و ترکیه به منطقة خاورمیانه کشیده شد و با توجه به اهمیت این منطقه ضرورت تشکیل یک پیمان را بیشتر ساخت.
2ـ بازیگران تشکیل دهنده پیمان بغداد
2ـ 1ـ آمریکا
آمریکا زمینه سازی برای ایجاد پیمان را بر عهده داشت. دالس وزیر خارجه این کشور تلاش برای انعقاد پیمان دفاعی خاورمیانه را که میبایست مکمل آتلانتیک شمالی باشد را آغاز کرد. با اینکه آمریکا در این پیمان نقش مهم پشت پرده را بر عهده داشت اما هیچ گاه رسماً اسناد آن را امضا نکرد. گالمن سفیر آمریکا و ناظر آن در نشست شورا، دو دلیل را برای توجیه قصد آمریکا در کنار ماندن از پیمان بغداد ارائه داد: الف) عضویت آمریکا میتوانست مصر و متحدان عرب را وادار سازد که از پیمان بیشتر فاصله بگیرند (جمال عبدالناصر با طرح شعار وحدت اعراب و عدم تعهد با این پیمان به شدت مخالف بود)، ب) اتحاد آمریکا با عراق که از اعضای جامعه عرب بود اسرائیل را بر آن میداشت تا خواستار انعقاد پیمان دو جانبه نظامی شود. انعقاد پیمان با اسرائیل میتوانست اعراب، من جمله عراق را به رد اتحاد با آمریکا وا دارد و آنها را به سوی شوروی سوق دهد (فونتن، 1366: 184). از طرف دیگر شرکت مستقیم آمریکا، مخالف شدید شوروی و کشورهای بیطرف را دربر داشت. با این حال آمریکا تا آخر به عنوان ناظر در این پیمان حضور داشت (جعفری ولدانی، 1367: 222).
2ـ 2ـ انگلستان
این کشور در پی کاهش قدرت و نفوذ و شکستهای مکررش با تعهد دفاع از خاورمیانه میخواست دوباره جای پایی در این منطقه داشته باشد و از در عقب وارد شود. در تاریخ 4 آوریل 1955 (14 فروردین 1334) رسماً به پیمان بغداد پیوست و سرپرستی پیمان به عهده این کشور واگذار شد. در نتیجه رابطه انگلیس با کشورهای عضو پیمان نزدیکتر بود. در واقع پیمان مزبور علاوه بر دلایل دفاعی در برابر شوروی ـ که در درجه دوم اهمیت قرار داشت ـ منظورش حفظ کشورهای تحت نفوذ انگلیس از خطرات احتمالی بود (هوشنگ مهدوی، 1380: 238).
2ـ 3ـ عراق
در سیاست عراق در طی سالهای 1950 دو عامل مسلط وجود داشت: یکی جهت گیری رژیم سلطنتی به جانب غرب که منجر به شکل گیری پیمان بغداد شد و دیگری بالا رفتن درآمد نفت. رهبران عراق با وجود چنین ثروتی امکان ایفای یک نقش فعال را در دنیای عرب به دست آوردند و به صورت مخالفان اصلی رهبری مصر و ناصریسم در دنیای عرب درآمدند. «نوری سعید» نخست وزیر رژیم سلطنتی در سال 1954 پارلمان را ساقط کرد و سانسور مطبوعات را برقرار ساخت و به شدت با کمونیستها و ناصریستها و ملیون داخلی به مخالفت برخاست. نوری سعید در سال 1955 عراق را به پیمان بغداد ملحق ساخت و این در زمانی صورت گرفت که ناصر، مصر را از وجود نیروهای انگلیسی پاک میکرد و بلندگوی آزادی خواهان عرب شده بود (یادگاری، بیتا: 167).
2ـ 4ـ ترکیه
در سراسر دوره جنگ سرد، ترکیه به علت موقعیت خود در جناح جنوب شرقی ناتو، نقش کلیدی در استراتژی غرب بازی کرد. اهمیت عمده این کشور از این بابت بود که جغرافیای آن این اجازه را به غرب میداد تا راههای دریایی شوروی از دریای سیاه به مدیترانه را ببندد (کمپ، 1383: 120). حکومت لائیک ترکیه شدیداً در زمینه خارجی متأثر از غرب است. از این رو کشور به اتفاق عراق، هسته اولیه پیمان بغداد را شکل دادند.
2ـ 5ـ پاکستان
مدتی پس از استقلال پاکستان از هند اختلافات بین این دو کشور آغاز شد و این کشور علاوه بر مسائل داخلی هم از جانب هند و هم افغانستان مورد تهدید بود و تلاش برای فائق آمدن بر این تهدیدهای از اهداف اساسی سیاست خارجی این کشور به شمار میآمد. ظاهراً پیوستن به بلوک غرب، مؤثرترین روشی بود که سیاستمداران پاکستانی برای مقابله با مشکلات خود با هند و افغانستان اتخاذ نمودند (ازغندی، 1376: 379). در سال 1333 پاکستان یک قرارداد دفاعی با آمریکا به امضا رساند و اندکی پس از آن به پیمان دفاعی جنوب شرقی آسیا (سیتو) پیوست و یکسال بعد عضو پیمان سنتو شد. پاکستان با حرارت و جدیت بیشتری نسبت به سیتو به پیمان بغداد پیوست: زیرا همواره خواستار ایجاد روابط ویژهای با کشورهای اسلامی بود و اعتقاد داشت که اتحاد شوروی حکم یک تهدید جدی برای خاورمیانه را دارد (زایرنیک، 1377: 187).
2ـ 6ـ ایران
حکومت پهلوی در ایران از همان آغاز تحت حمایت و نفوذ قدرتهای غربی بود. سیاست انگلیسیها در آن زمان ایجاد یک دولت مقتدر و قوی در ایران بود که بتواند از نفوذ کمونیسم به ایران و افغانستان و عراق و هند جلوگیری کند و لذا «رضا خان» با هدایت انگلیسیها روی کار آمد (هوشنگ مهدوی، 1380: 22).
در سالهای پس از جنگ جهانی دوم هم زمینه برای رخنه ابرقدرت جدیدی به نام آمریکا در ایران به وجود آمد. چون که ایرانیها هنوز نظر مساعدی نسبت به ایالات متحده آمریکا داشتند و خاطره مستشاران آمریکایی مثل «شوستر»، «لانسینگ» و «میلسپو» حمایت در برابر شوروی در سازمان ملل متحد و تشویقهای «جورج آلن» در بازپس گرفتن آذربایجان و «موافقت نامه نفت با شوروی» در اذهان زنده بود. ایرانیان، آمریکا را نیروی سومی میپنداشتند که حاضر است آنها را در برابر فشارهای همسایگان شمالی و جنوبی حمایت کند.
آغاز سیاست آمریکا در جلوگیری از نفوذ کمونیسم را میتوان ایستادگی دولت آمریکا در برابر شوروی در مورد تخلیه ایران دانست (هوشنگ مهدوی، 1380: 141). در این دوران، موجی از استعمارستیزی و مبارزه با وابستگی در برخی کشورهای جهان سوم به راه افتاده بود. در ایران زمان دکتر مصدق، نهضت ملی شدن صنعت نفت و سیاست موازنه منفی دنبال شد و در «کنفرانس باندوگ» نوید آزادی ملتهای آسیایی و آفریقایی سر داده میشد. و کانال سوئز زیر یوغ انگلستان، ملی اعلام گردید و رژیمهای خودکامه خاورمیانه، یکی پس از دیگری سرنگون میشدند، شاه با پشت کردن به سیاست سنتی موازانه منفی تنها برای حفظ موجودیت خود که سخت نگران آن بود، ایران را وارد پیمان نظامی بغداد کرد و به رغم تمایل قاطبه ملت ایران، آن را چنان به بلوک غرب وابسته ساخت که به کلی آزادی عملش را از دست داد؛ و از این سیاست غلط هیچ نتیجهای جز ضرر عاید ملت نگردید و پیمان بغداد طی بیست و سه سال بیهودگیاش را ثابت کرد (هوشنگ مهدوی، 1380: 221).
پس از کودتای 28 مرداد و تشکیل کنسرسیوم که منافع اقتصادی و تجاری آمریکا را در ایران تأمین میکرد آمریکا به موازات آن متوجه اهداف سیاسی ـ نظامی و امنیتی گردید. بر این اساس، در پی انعقاد قراردادهای متعدد سیاسی ـ نظامی و ایجاد اتحادیههای نظامی با کشورهای طرفدار غرب، در سال 1955 بر اساس تز (کمربند امنیتی) و تکمیل حلقه رابطه سیتو و ناتو، شرایط ایجاد و توسعه پیمان بغداد را بین ایران و ترکیه و عراق و پاکستان و انگلستان فراهم کرد. با پیوستن ایران به این پیمان، اهداف سیاسی اقتصادی و امنیتی آمریکا را تکمیل میکرد و زمینه نفوذ همه جانبه آمریکا را فراهم مینمود. هدایت ایران به سمت عضویت در این پیمان ابتکار آمریکا بود و پیروزی مهمی برای گسترش و نفوذ سلطه آمریکا در ایران به شمار میآمد (اخترشهر، 1484: 68). دولتهای غربی یا در واقع انگلستان و آمریکا، گمان میکردند با امضای این پیمان یک پیروزی بزرگ سیاسی به دست آوردهاند که مکمل پیروزی در ساقط کردن حکومت دکتر مصدق خواهد بود (فونتن، 1366: 185).
3ـ زمینهها و مراحل انعقاد پیمان
پیمان بغداد در 24 فوریه 1955 بین ترکیه و عراق در شهر بغداد به امضا رسید. متن پیمان از این قرار است: «نظر به اینکه روابط دوستانه و برادرانه موجود بین عراق و ترکیه پیوسته در حال توسعه است و به موجب عهدنامه دوستی و حسن جواری، طرفین تصدیق کردند که صلح و امنیت بین دو کشور تفکیک ناپذیر از صلح و امنیت جهانی و به خصوص ملل خاورمیانه بوده و این امر اساس سیاست خارجی آنها را تشکیل میدهد. به خاطر مسئولیتهای بزرگی که از لحاظ عضویت در سازمان ملل متحد به منظور استقرار صلح و امنیت در ناحیه خاورمیانه برای آنها ایجاد شده و انجام اقدامات مقرر در ماده 51 منشور ملل متحد را بر عهده آنها گذاشته است. لزوم انعقاد یک پیمانی که هدفهای بالا را تأمین کند تشخیص داده و برای این منظور نمایندگان مختار را به ترتیب ذیل معین کردهاند:
عراق
یک. اعلیحضرت فیصل دوم پادشاه عراق، دو. نوری سعید نخست وزیر، سه. برهانالدین باش وزیر امور خارجه
ترکیه
یک. جلال بایاد رئیس جمهور ترکیه، دو. عدنان مندرس نخست وزیر، سه. فؤاد کویرلو وزیر امور خارجه،
نمایندگان مزبور در مراتب ذیل موافقت حاصل کردند:
ماده 1ـ با در نظر گرفتن مفاد ماده 51 منشور سازمان ملل متحد کشورهای امضاء کننده این پیمان در امور دفاعی و امنیت خود با یکدیگر همکاری خواهند کرد. اقداماتی که دو کشور مزبور برای انجام این همکاری به عمل خواهند آورد؛ ممکن است موجب عقد پیمان مخصوصی بین آنها گردد.
ماده 2ـ برای آنکه همکاری بین دو کشور که در ماده 1 قید شده صورت حقیقت به خود بگیرد و انجام آن عملی گردد. هیئتهای صلاحیت دار دو کشور امضاء کننده به مجردی که پیمان حاضر وارد مرحله اجرا گردد اقداماتی را که میبایست انجام پذیرد تعیین خواهند کرد. این اقدامات هنگامی که به تصویب دول کشورهای امضاءکننده برسد قابل اجرا خواهند بود.
ماده 3ـ کشورهای امضاءکننده تعهد میکنند که از هر گونه مداخله در امور داخلی یکدیگر اجتناب کنند. نمایندگان کشورهای مزبور مسائل فیمابین را طبق منشور ملل متحد از طریقی صلح آمیز بین خود حل و فصل خواهند کرد.
ماده 4ـ کشورهای امضاءکننده اعلام میکنند که پیمان موجود با سایر تعهدات بین المللی که هر یک از آنها با کشورهای ثالثی دارند، تناقض ندارد. این پیمان به هیچ وجه از تعهدات بین المللی کشورها نخواهد کاست. کشورهای امضاء کننده متعهد میشوند که به هیچ قرارداد بین المللی که با پیمان موجود سازگار نباشد وارد نشوند.
ماده 5ـ این پیمان برای قبول عضویت کشورهای عضو جامعه عرب و یا هر کشور دیگری که جداً در امر صلح و امنیت این منطقه علاقهمند باشد و از طرف هر دو کشور امضاءکننده به رسمیت شناخته شود آماده است. عضویت کشورها در پیمان از تاریخی که پذیرش آنها در وزارت خارجه عراق ثبت شود رسمیت خواهد داشت.
ماده 6ـ وقتی که حداقل 4 کشور عضویت پیمان را بپذیرند یک شورای دائمی با عضویت وزراء کشورها در حدود مقاصد پیمان تشکیل خواهد یافت.
ماده 7ـ این پیمان برای مدت 5 سال قابل اجراست و میتوان آن را برای دورههای پنج ساله دیگر تمدید نمود هر یک از کشورهای امضاءکننده میتواند با تسلیم اطلاع کتبی شش ماه قبل از انقضاء هر یک از دو دوره مذکور در بالا کناره گیری خود را از پیمان اعلام دارد. در این صورت پیمان برای سایر امضاکنندگان معتبر خواهد ماند.
ماده 8ـ این پیمان به امضای دو کشور عراق و ترکیه برسد و مراسم امضاء آن هرچه زودتر در آنکارا انجام گیرد. پیمان مزبور بلافاصله پس از امضاء دو طرف قابل اجرا خواهد بود
طبق ماده 5 پیمان بغداد ورود به این پیمان برای کشورهای ذی نفع در منطقه آزاد گذاشته شده است. از همین راه انگلستان در 30 مارس، پاکستان در 23 سپتامبر و ایران در 11 اکتبر همان سال وارد پیمان بغداد شدند (علی بابایی، 1369: 148).
در ارزیابی علل ضرورت تأسیس پیمان همکاری بغداد (سنتو) تنها تأکید بر فضای جنگ سرد و منافع و سیاست آمریکا در خاورمیانه کافی نمیباشد. بلکه نقش تجارب تاریخی و فرهنگ ضد کمونیستی این کشورها در ایجاد این پیمان ضد روسی را باید در نظر داشت. این کشورها از فکر ایجاد چنین اتحادیهای استقبال کردند؛ چرا که این پیمان سرآغاز جدیدی در تحکیم روابط بین این کشورها داشت.
رضاشاه پس از به قدرت رسیدن برای تحقق برنامههای اصلاحی خود و رفع اختلافات با همسایگان و بهبود بخشیدن روابط با آنها را در اولیت قرار داد. لذا با عقد قراردادهای متعدد اقدام به حل و فصل اختلافات با همسایگان از جمله ترکیه نمود. روابط سیاسی اراین و ترکیه که به شکل جدید و صمیمانهتری نسبت به امپراتوری عثمانی توسط رضاشاه و آتاتورک پایه گذاری شده بود، در سالهای پس از جنگ دوم چه به صورت دو جانبه و چه در چارچوب همکاریهای درون «سنتو» و «سازمان همکاری عمران منطقهای» ابعاد گستردهتری پیدا کرد و با بازدیدهای مکرر شاه ایران و رؤسای جمهور ترکیه و سایر مقامات کشورهای یکدیگر، استحکام بیشتری یافت (ازغندی، 1376: 375).
از زمان جدایی پاکستان از هند و تأسیس این کشور در سال 1326 (1947) روابط ایران با این کشور بر اساس حسن همجواری بسیار دوستانه بوده است. حکومت ایران بلافاصله پس از اعلام استقلال توسط «محمد علی جناح»، «جمهوری اسلامی پاکستان» را به رسمیت شناخت و روابط دیپلماتیک آغاز گردید. با پیوستن ایران به این پیمان روابط دو کشور وارد مرحله جدیدی شد. از این زمان به بعد همسویی سیاسی حکومتهای این دو کشور در زمینه روابط خارجی که در همپیمانی دو کشور در پیمان سنتو قوام و تجلی مییافت محور اساسی روابط دو کشور را تشکیل میداد (ازغندی، 1376، 380).
وظیفه «کمیته نظامی سنتو» تحکیم امنیت نظامی کشورهای منطقه و همکاری در مسائل دفاعی بود که از نمایندگان نظامی پنچ کشور تشکیل میشد. این پنج نفر که گروه دائمی معاونان نظامی سنتو را تشکیل میدادند طرحهای نظامی را هماهنگ میکردند و برنامههای آموزش نظامی و مانورهای مشترک را ترتیب میدادند. وظیفه «کمیته اقتصادی سنتو» که از کمیتههای فرعی ارتباطات، بهداشت، کشاورزی، تحقیقات و آموزش علمی و گروه مشاورین توسعه مواد معدنی تشکیل میشد، هماهنگ کردن همکاریهای اقتصادی بین کشورهای عضو و ایجاد موجبات توسعه و تقویت منابع مشترک مالی و اقتصادی بود.
به علت وجود کوههای عظیم و نمک زارها و شن زارهای وسیع بین کشورها از جمله مشکلاتی که کشورهای عضو پیمان با آن روبرو بودند. مشکل برقراری ارتباط بود. افتتاح اولین شبکه راه آهن میان ایران و ترکیه، ترمیم و توسعه جادههای اصلی و ایجاد یک شبکه مستقیم میکرو ریو در سال 1342 که ارتباط پایتخت و شهرهای اصلی این سه کشور را با یکدیگر و با لندن برقرار میکرد؛ در رفع مشکلات ارتباطی تا اندازهای کمک نمود (ازغندی، 1376، 377). از اینرو کشورهای منطقهای این پیمان با توجه به دارا بودن پیوندهای جغرافیایی و سوابق تاریخی و سنتهای مشترک فرهنگی، به تبع کشورهای اروپایی و تلاش آنها برای تأسیس اتحادیههای اقتصادی علاقهمندی خود را به گسترش همکاریهای بازرگانی و اقتصادی، خارج از چارچوب همکاریهای دوجانبه و سنتو اعلام نمودند. بدین منظور در تیرماه 1343 ابتدا چندین بار ملاقاتهایی بین وزرای خارجه و اقتصاد سه کشور ایران، پاکستان و ترکیه انجام گرفت و سپس کنفرانس عالی سران سه کشور با شرکت جمال گورسل رئیس جمهور ترکیه، ایوب خان رئیس جمهور پاکستان و محمدرضا شاه در استامبول تشکیل و ضمن تصویب گزارش وزیران خارجه سه کشور و تهیه یک اعلامیه 11 مادهای، تأسیس «سازمان همکاریهای عمران منطقهای را اعلام نمودند. در چارچوب (RCD) طرحهای مشترک اقتصادی مختلفی بین این کشورها به اجرا درآمد.
«سازمان پیمان مرکزی» علاوه بر هدفهای دفاعی، بعضی اهداف اقتصادی و عمرانی را نیز عهدهدار بوده و از بطن پیمان مذکور «سازمان عمران منطقهای» به وجود آمد و به منظور احداث جاده، راه آهن، بنادر و ایجاد امکانات ارتباط و مخابرات، تأمین بهداشت و همکاریهای علمی و ارتقاء سطح کشاورزی و دامداری بین کشورهای عضو فعالیت میکرد. کمیته RCD به منظور بررسی مسائل مربوط به روبط بازرگانی و همکاری اقتصادی هر شش ماه یکبار بین سه کشور تا سال 1459 که این سازمان رسماً منحل شد تشکیل میشد (ازغندی، 1376: 382).
4ـ موضع گیریها در قبال پیمان
همان طور که گذشت زمینه و علت اصلی شکل گیری این پیمان رقابت ابرقدرتها در منطقه بود. دالس وزیر خارجه دولت آیزنهاور پس از دیدار از خاورمیانه به این نتیجه رسید که دفاع از منطقه در درجه اول، به خود کشورهای منطقه مربوط میشود. بنابراین آمریکا و انگلیس به کشورهای کمربند شمالی یعنی پاکستان و ایران و ترکیه و عراق روی آوردند. زیرا اولاً ترس از روسها در این مناطق شدیدتر بود. ثانیاً رژیمهای حاکم بر این کشورها بیشتر از دیگران در برابر غرب تمکین میکردند (شرابی، 1375: 169). مخالف اصلی این پیمان در درجه اول کشورهای عرب بودند که امضای این پیمان تعادل سیاست بین اعراب را به کلی به هم میزد. کمک نظامی غرب به عراق تحت عنوان متحد که قاعدتاً برای دفاع در مقابل شوروی بود رقبای دیرینش (سوریه، مصر و عربستان) را نگران ساخت (درینیک، 1368: 140).
کشورهای عرب بر پیمان بغداد خرده میگرفتند که با قرار گرفتن عراق در صفوف آنها، بر همبستگی کشورهای عرب خدشه وارد آمده است. ناسیونالیستهای عرب از این جهت مخالفت میکردند که پیمان بغداد در طرفداری از غرب منعقد شده بود. به تصور جمال عبدالناصر ممالک عرب با امضای این پیمان در دامان امپریالیسم غرب افتاده بودند و عربستان نیز به خاطر رقابت موروثی با سلسه هاشمی که بر عراق و اردن حکومت میکردند مخالفت خود را پنهان نمیداشت (منسفیلد، 1349: 127).
جمهوری عربی مصر پس از پیوستن ایران به پیمان بغداد، همراه با حکومت انقلابی عبدالکریم قاسم در عراق (پس از کودتا علیه رژیم سلطنتی عراق) به دشمنی با ایران پرداخت. دشمنی مصر با حکومت ایران به قطع مناسبات سیاسی بین دو کشور در سال 1339 منجر گردید. علاوه بر این ناصر از شیخ نشینهای خلیج فارس خواست که سیاست جهانی و منطقهای خود را به منظور تحقق آرمانهای مشترک ملت عرب با جمهوری عربی مصر هماهنگ کنند. مخالف دیگر این پیمان طبیعتاً شوروی بود، چرا که این پیمان به منظور مقابله با آن منعقد شده بود. دولت شوروی پس از پیوستن ایران به این پیمان، سه یادداشت اعتراض آمیز برای دولت ایران فرستاد. مولوتوف وزیر امور خارجه اتحاد شوروی در 19 مهر 1334 (22 اکتبر 1955) در یادداشت خود به کاردار ایران در مورد الحاق این کشور به پیمان بغداد نوشت: «ملحق شدن ایران به این دسته بندی نظامی با علاقه به تحکیم صلح و امنیت در خاورمیانه سازگار نبوده و با حسن همجواری ایران با اتحاد جماهیر شوروی و تعهدات معلومه قرارداد ایران متناقض میباشد». ولی دولت ایران با حمایت آمریکا فعالیت خود را در این پیمان ادامه داد و در پاسخ اظهار داشت که: «اگر چه ایران خاک خود را مبدأیی برای حمله به اتحاد شوروی قرار نخواهد داد و پایگاه هستهای علیه اتحاد شوروی در آن ایجاد نخواهد شد ولی بر اساس استقلال و حاکمیت خود با هر دولتی که بخواهد هر گونه قراردادی که ناقض منشور ملل متحد نباشد امضا میکند (کولایی، 1379: 77). به هر حال با انعقاد قرارداد نظامی ایران ـ آمریکا اتحاد شوروی آن را موجب تبدیل ایران به پایگاه نظامی آمریکا خواند. در جریان جنگ تبلیغاتی شوروی علیه شاه و دولت ایران، آیزنهاور برای اعلام حمایت از شاه به ایران سفر کرد؛ در این سفر رهبران دو کشور بر نقش برجسته سنتو در تأمین صلح و امنیت منطقه تأکید کردند از این دیدگاه سنتو سدی در برابر خطر دائمی تجاوز و خرابکاری بود که به شوروی نسبت داده شد.
احساس خطر شوروی از این جهت بود که در آن زمان هنوز موشکهای قاره پیما ساخته نشده بود. پایگاه برای هواپیماهای آمریکایی و فرستندههای رادیو برای تبلیغات ضد شوروی و امکانات وسیع برای فعالیت عوامل و جاسوسان آمریکایی و انگلیسی در میان مسلمانان مناطق جنوبی امپراتوری اهمیت بسزایی داشت (هوشنگ مهدوی، 1380: 233). در داخل کشور هم مخالفتها از طرف گروههای متعدد ابزار شد که معروفترین آن اقدام فدائیان اسلام برای ترور حسن علاء عامل پیوستن به این پیمان بود و نتیجه این شد که رژیم به این حرکتها اعتنایی نکرد. فدائیان اسلام دستگیر و اعدام شدند (حسینیان، 1484: 92).
5ـ سرانجام پیمان بغداد
پیمان بغداد دامنه جنگ سرد را به خاورمیانه کشانید. این پیمان به عنوان یک اتحادیه نظامی ـ اطلاعاتی ضد روسی که در دهه 30 تأسیس شده بود پس از پایان جنگ سرد و آغاز مرحله جدیدی از تنش زدایی اعتبار و اهمیت خود را از دست داد. در ژوئیه 1958 که رژیم سلطنتی عراق به وسیله کودتا از بین رفت، این کشور عملاً از پیمان بغداد خارج شد و در 25 مارس سال 1959 تصمیم خود را به طور رسمی مبنی بر کناره گیری از پیمان بغداد اعلام داشت. این کودتا توسط گروهی از افسران آزاد به رهبری ژنرال عبدالکریم قاسم صورت گرفت. در واقع رژیم پادشاهی عراق چوب عضویت در پیمان بغداد را خورد که بر اساس محور لندن ـ بغداد تشکیل یافته بود و درست نقطه مقابل عقاید پان عربیسم جمال عبدالناصر و مبارزهاش با امپریالیسم غرب قرار داشت، سیاستی که در آن زمان مورد پسند و ستایش ملتهای غرب بود (هوشنگ مهدوی، 1376: 253).
روز 19 اوت 1959 سایر اعضای پیمان بغداد، اعلام داشتند که نام پیمان بغداد به «سازمان پیمان مرکزی» تغیر یافته و مرکز آن نیز به آنکارا پایتخت ترکیه منتقل گشته است. در اوایل دهه 60 سه کشور مسلمان عضو سنتو از قدرتهای غربی دلسرد شدند و درصدد برآمدند مناسبات خود را با شوروی بهبود بخشند. ایران احساس میکرد که به حد کافی جنگ افزار از متحدان غربی دریافت نمیدارد و در جنگ سردش با جمهوری متحد عربی (مصر) حمایت معنوی لازم را از غرب دریافت نکرده است. ترکیه نیز از نگرش غرب در قبال منازعه با یونان بر سر قبر شکوه داشت و پاکستان نیز با تلخی مشاهده میکرد که چگونه متحدان غربی آن، یعنی آمریکا و انگلیس ساز و برگ نظامی در اختیار هند قرار میدهند (زایرنیک، 1377: 187). زمانی که آمریکا درکمیته نظامی بغداد حضور یافت، اظهار داشت که این مشارکت صرفاً برای مقابله با تهدید کمونیسم بوده و هیچ تصدی دال بر درگیر شدن در مسائل خارج از منطقهای بر آن مترتب نیست. به دنبال آن نیز وزیر دفاع انگلیس اعلام کرد که آمریکا و بریتانیا از منطقه پیمان بغداد صرفاً در برابر تجاوز شوروی حمایت خواهند کرد. با اینکه سه کشور در پیمانهای نظامی غرب عضو بودند (ترکیه در ناتو و سنتو، ایران در سنتو و پاکستان در سنتو و سیتو) و شدیداً تحت تأثیر سیاست خارجی آمریکا قرار داشتند و با برخورداری از حمایت این کشور، انتظار گسترش بیش از پیش همبستگیهای فرهنگی و همکاریهای بازرگانی بین سه کشور نمی رفت.
مشکل اساسی در سازمان همکاری عمران منطقهای این بود که اقتصاد آنها تولیدات و محصولات مشابهی ارائه میداد و بدین خاطر نمیتوانست مکمل یکدیگر باشند و بیشتر نقش رقیب را بازی میکردند ضمن اینکه تقسیم کار جهانی و کنترل تولید کشورهای جهان سوم توسط انحصارات بینالمللی به ناکارآمدی تجاری و اقتصادی این کشورها و تشدید وابستگی آنها به آمریکا میافزود. مع الوصف سنتو نمیتوانست در استحکام مبانی دوستی و تفاهم متقابل بین سه کشور عضو که از مشترکات فرهنگی و مذهبی و پیوندهای جغرافیایی برخوردار بودند، مفید افتد و با بهره گیری از آن سه کشور، برای ایجاد یک سازمان موازی به نام همکاری منطقهای برای توسعه مبادرت ورزند (زایرنیک، 1377: 188).
شماری از منتقدان معتقد بودند که پیمان در ازای دور نگه داشتن شوروی از خاورمیانه، موجب افزایش نفوذ آن گردید. به درستی روشن نیست که این پیمان تا چه اندازه توانست جلوی نفوذ شوروی را در منطقه بگیرد و فقدان آن تا چه اندازه میتوانست به تحقق مطامع مسکو به این ناحیه کمک کند. با توجه به مرز طولانی این منطقه با اتحاد شوروی که امتداد آن به چند صد مایل میرسد این احتمال میرفت که در نبود مانع بازدارندهای، انقلابهای موفقیتآمیز کمونیستی سراسر خاورمیانه را درنوردد. بدون تردید ایجاد اسرائیل در قلب سرزمینهای عرب و تداوم حمایت آمریکا از آن تنها عامل مهمی بود که درهای جهان عرب را به روی شوروی گشود و مقدم بر پیمان بغداد واقع گردید (زایرنیک، 1377: 188). با این اوصاف دولت پاکستان با صدور اعلامیهای در 12 مارس 1979 از این پیمان خارج شد. وزارت امور خارجه ایران نیز در تاریخ 20/12/1357 (چند روز پس از پیروزی انقلاب) طی اعلامیهای دلایل خود را برای خروج از پیمان این گونه بیان کرد: «بر همگان پوشیده نیست که پیمان سعدآباد در زمان خود ثابت کرد که تنها حافظ منافع امپراتوریهایی که قصدی جز استعمار و استثمار مردمان منطقه و منافع سرزمین آنها را داشتهاند نبوده است و پیمان سنتو که در زمان خود با همان مقاصد و نظرات تعبیه شده است ثابت کرد که نتوانسته است تفصیلی مؤثر و قابل اتکاء و اعتماد برای کشورهای مهم عضو منطقه در بر داشته باشد و تنها مانند پیمان سعدآباد متضمن منافع ابرقدرتها بوده است. از همین رو به نظر وزارت خارجه، دولت ایران نمیتواند متعهد مفاد قراردادی باقی بماند که منافع مردم ایران و همپیمانان او را حفظ و حمایت نمیکند و به ضرر و زیان مردم منطقه است.
هم پیمان گرامی ما پاکستان نیز عقایدی مشابه و نظیر همین فکر را ابراز میدارد و بر این عقیده استوار است که مفاد پیمان نتوانسته و نخواسته است مشکلاتی که برای پاکستان از زمان استقلال به وجود آمده حل نماید بلکه خطرات بین المللی بزرگی را متوجه آن کرده است».
در یادداشت وزارت امور خارجه به سفارتهای کشورهای مزبور در تهران آمده است: «از آنجا که انقلاب عظیم ملت ایران پیروی از یک رویه مستقل مبتنی بر اصول منشور ملل متحد و اتخاذ سیاست عدم تعهد واقعی در روابط بین المللی را الزام آور ساخته است، لذا دولت ایران کناره گیری خود را از این پیمان اعلام میدارد». پیمان سنتو در فروردین 1358 رسماً منحل شد و سازمان عمران منطقهای نیز در دی 1359 به طور رسمی منحل گردید.
نتیجه گیری
علت اصلی ناموفق بودن پیمان بغداد (سنتو) به جهت آن بود که کشورهای عضو گمان میکردند که پیوستن به این پیمان موجب تقویت کشور و فراهم آمدن زمینه رفع مشکلات و برخورداری از حمایت همهجانبه غرب میشود، در حالی که آمریکا و انگلیس هدفی جز دستاویز قرار دادن این کشورها برای رسیدن به اهداف استعماری و توسعه سلطه خود نداشتند و لذا بدون اینکه نتیجهای برای کشورهای عضو داشته باشد منحل گردید و چه بسا زمینه سرنگونی حکومتهای وابسته را فراهم کرد. چنانچه این چنین پیمانهایی بر مبنای شناخت درست کشورها از اوضاع داخلی و خارجی و درک صحیح منافع و زمینههای همکاری و قرابتهای فرهنگی و جغرافیایی صورت بگیرد مطمئناً میتواند منافع کشورهای عضو را تأمین نماید. اتعقاد چنین پیمانهایی وجود حکومتهای مستقلی را میطلبد که به دور از مداخلات استعماری کشورهای امپریالیست، با درک درست شرایط،اقدام به برقراری پیمانهایی در جهت منافع ملی کشورشان نمایند. درحالیکه عضویت در پیمان بغداد در درجه اول به منظور خوش خدمتی حکومتهای وابستهای که حکومت خود را مدیون قدرتهای استعماری بودند صورت گرفت، نه در جهت تأمین منافع کشورهایشان. و لذا نتیجهای جز ناکامی و زیان را برای این کشورها در بر نداشت.