تحریف تاریخ و غفلت از حقایق و به فراموشی سپردن نقش شخصیت هایی چون شهید مطهری در پیدایش و نشاط نخستین حسینیه ارشاد، دور از عدل و انصاف است... و بی تردید اگر موقعیت علمی و معنوی و اجتماعی شهید مطهری نبود، پول های آقای همایون و قانون شناسی آقای میناچی نمی توانست جریان اسلامی تأثیرگذار و پرارزشی را بنیان نهد. اسناد موجود در ساواک، بانی اصلی تأسیس حسینیه ارشاد را «مرتضی مطهری» معرفی می کند...
بنیان گذار حسینیه ارشاد کیست؟
من با مرحوم ناصر میناچی مقدم از آغاز فعالیت «حسینیه ارشاد» در چادری در جاده شمیران، آشنا شدم، بانی آشنایی من با ایشان شهید آیت الله مرتضی مطهری بود که روزی در دیداری، از تأسیس یک مؤسسه دینی جدید، آن هم ـ موقتا و فعلا! ـ در زیر چادر یا خیمه ای بزرگ در «چالهرز» خبر داد و دعوت کرد که شب به آنجا بروم و در جلسه شرکت داشته باشم؛ آن شب به «چالهرز» رفتم؛ سخنران جلسه خود شهید مطهری بود و پیشنماز هم مرحوم حجت الاسلام سید علی شاهچراغی؛ بعد از پایان جلسه که دیروقت بود، آقای ناصر میناچی پرسید شب کجا می روید؟ گویی احساس کرد من جایی ندارم که در آن وقت شب، به آنجا بروم! دعوت کرد که به خانه او بروم که رفتم و شب میهمان او بودم که در آن زمان و یا برای من، ویلای جالبی بود... حرکت ادامه یافت و بعدها من در جلسات حسینیه ارشاد، چه در دوران شکوفایی سخنرانی های جذاب خطیب نامی، مرحوم فخرالدین حجازی و چه در دوران خطبه های علمی و متین شهید مطهری و چه در زمان سخنان انقلابی رفیق شفیق، دکتر علی شریعتی، شرکت داشتم و درواقع، پس از «مسجد هدایت» آیت الله طالقانی در خیابان اسلامبول، پاتوق دوم ما، حسینیه ارشاد شد...
با پیشرفت امور، آیت الله مطهری بنده را برای «همکاری علمی» در موسسه دعوت نمود که به علت اقامت در قم و عدم امکان حضور مستمر در جلسات هیأت علمی، آن را نپذیرفتم، اما پیشنهاد ایشان را در مورد نوشتن مقاله ای تحقیقی درباره «مسلمین جهان» پذیرفتم که در کتاب «محمد خاتم پیامبران» ـ در کنار مقالات اساتید بزرگوار و با اشراف شهید مطهری ـ به چاپ رسید... در سفرهای «کاروان حج حسینیه ارشاد» باز به دعوت شهید مطهری به عنوان «عضو هیأت علمی کاروان»، در سه سفر شرکت نمودم که هم سفرهایمان شخصیت هایی چون مرتضی مطهری، صدر بلاغی، محمدتقی شریعتی، سید غلامرضا سعیدی، شیخ عبدالله نورانی، مهندس حسیبی، مهندس معین فر، دکتر علی شریعتی، احمد آرام، دکتر نکوفر، سید علی شاهچراغی، فخرالدین حجازی و افراد دیگری از این نوع بودند و آقای میناچی «مدیر کاروان» بود.
این سفرها علاوه بر مسائل عبادی و معنوی، از لحاظ ارتباطات با شخصیت های مختلف جهان اسلام و حضور در جلسات «رابطه العالم الاسلامی» و بازدید از «دانشگاه اسلامی مدینه منوره» و غیره، بسیار مهم و پربار بود و بخش عمده این فعالیت ها ناشی از آشنایی پیشین من با رهبران حرکت های اسلامی دنیای اسلام و علمای اهل تسنن در بلاد مختلف بود که بعضی از آنها، به دعوت ما، در جلسات «حسینیه ارشاد» حضور می یافتند و بعضی از آنها سخنرانی هم می کردند که برخی از آنان «سیدی عباسی» رهبر بعدی «جبهه نجات اسلامی الجزایر»، «ابراهیم» شخصیت برجسته سنگال، «عبدالله الخنیزی»، مولف کتاب «ابوطالب مومن قریش»، سید جواد فضل الله (برادر آیت الله سید محمد حسین فضل الله) و خلیل حامدی معاون «جماعت اسلامی پاکستان» و بعضی از رهبران اخوان المسلمین سوریه، عراق و مصر و اردن و سودان، در آن زمان بودند... شهید مطهری از این دیدارها بسیار مشعوف می شد و مرا تشویق می کرد که به این ارتباطات بیشتر ادامه بدهم و در همین راستا من با مراجعه به دفتر شیخ صالح القزا، مدیر «رابطه العالم الاسلامی» ـ با معرفی شیخ خلیل حامدی، مسئول بخش عربی جماعت اسلامی پاکستان ـ توانستم فهرست کامل تمامی آدرس های مراکز اسلامی جهان را بگیرم که نسخه ای از آن را در اختیار مدیریت حسینیه ارشاد قرار دادم تا بعدها بتوانند از آن استفاده کنند...
... در آن زمان، درواقع روابط ما با کل حسینیه ارشاد حسنه بود تا اینکه اختلافی بین شهید مطهری و برادرمان دکتر علی شریعتی توسط عناصر فرصت طلب، ایجاد شد و سرانجام منجر به «کناره گیری اجباری» شهید مطهری گردید که سرآغاز سقوط معنوی ـ علمی حسینیه ارشاد بود و متأسفانه طبق اسناد موجود و نامه های شهید مطهری که بنده بعضی از آنها را سال ها پیش منتشر کرده ام، این امر توسط مدیریت حسینیه، برنامه ریزی و اجرا شد و به یقین دکتر علی شریعتی که خود به من گفت، نه تنها نقشی در آن نداشت بلکه قلبا از این امر ناراضی بود... این بود که به تدریج، و با کنار رفتن علما و روحانیون و محدود شدن دکتر شریعتی، از حسینیه ارشاد که تبدیل به یک جریان سازنده شده بود، فقط ساختمانی به جای ماند که با همت آقای ناصر میناچی، این ساختمان، اداره می شد... و کتابخانه آن هم به زودی در کنار آن ساخته می شد که نامبرده خیلی به تکمیل و اتمام آن اهتمام داشت و اگر هم تکمیل و افتتاح گردد، یکی از کتابخانه های معتبر تهران خواهد بود...
من در این یادداشت، قصد بسط علل و عوامل پیدایش اختلاف و افول تدریجی حسینیه ارشاد را ندارم و «صاحبان قضیه» هم به رحمت خدا رفته اند، ولی نکته ای که همواره مورد توجه حقیر بوده و بارها و بارها آن را در جرائد و مطبوعات با سند و مدرک نوشته و یادآور شده ام، به فراموشی سپردن نقش اصلی و اساسی شهید مطهری در تأسیس، بنیان گذاری و اداره امور علمی حسینیه ارشاد است... متأسفانه اخیرا در بعضی جرائد خواندم که آقای میناچی، بنیان گذار(!) حسینیه ارشاد با همکاری مرحوم همایون و مرحوم دکتر علی آبادی بود! در حالی که طبق دستخط موجود از شهید مطهری، بنیان گذار و مؤسس اصلی حسینیه ارشاد خود ایشان بود و آقای میناچی هم به عنوان مدیر امور مالی و اداری آنجا انتخاب شده بود و امور مالی علاوه بر کمک های مردمی، «توسط مرحوم همایون» تأمین می شد و پشتوانه اصلی ساخت و اداره آن بود.
تحریف تاریخ و غفلت از حقایق و به فراموشی سپردن نقش شخصیت هایی چون شهید مطهری در پیدایش و نشاط نخستین حسینیه ارشاد، دور از عدل و انصاف است... و بی تردید اگر موقعیت علمی و معنوی و اجتماعی شهید مطهری نبود، پول های آقای همایون و قانون شناسی آقای میناچی نمی توانست جریان اسلامی تأثیرگذار و پرارزشی را بنیان نهد. اسناد موجود در ساواک، بانی اصلی تأسیس حسینیه ارشاد را «مرتضی مطهری» معرفی می کند که بعدها آقایان دیگر، به تبع ایشان در این امر شرکت یافتند. یکی، دو سند را اینجا عینا می آورم تا دوستانی که تاریخ می نویسند، حق هیچ کس را ضایع نکنند، چه شهید مطهری باشد و چه دیگران. ... با توجه به این دو سند ـ علاوه بر سندهای دیگری که ضرورتی ندارد در اینجا نقل شود ـ بانی نخستین و درخواست کننده اصلی برای تأسیس حسینیه ارشاد شخص شهید مطهری بوده که آقایان همایون و میناچی به تبع، به ایشان ملحق شده اند و متأسفانه آنطور که خود شهید مطهری به اینجانب نقل می کرد، در مراحل پایانی اخذ مجوز، نام ایشان از طرف مدیریت(!!) حذف و نام مرحوم دکتر علی آبادی را که سابقه ای درباره این قبیل مسائل علمی ـ فرهنگی ـ مذهبی نداشت، اضافه کرده اند که از لحاظ «قانونی»! مشکلی در مورد کمبود عضو مؤسس، به وجود نیاید!..
توضیح این امور، در خاطرات اینجانب درباره حسینیه ارشاد آمده است که با درگذشت آقای میناچی، فعلا از چاپ آن ـ که آماده شده بود ـ خودداری خواهم کرد... و البته «مباحثات مکتوب ما و ایشان» چند سال قبل در سایت «بازتاب» آمده است که تکرار قسمت هایی از آن در سایت آقای میناچی هم نقل شده است:
غفرانک ربنا والیک المصیر.
تصحیح و توضیح
در بخش ویژه نامه «حسینیه ارشاد» در شماره 76 مجله وزین «آسمان»، مورخ 12/11/92، نکاتی مطرح شده بود که توضیحات کوتاهی، برای تصحیح تاریخ، ضروری به نظر می رسد.
1ـ در مقاله جناب حسین سخنور مطلب مربوط به کارشکنی های آقای میناچی و تخریب طرح اصلاحی با حضور آقایان هاشمی و باهنر و شریعتی، در مشهد، نقل قولی از آیت الله سید علی خامنه ای است و مربوط به خود اینجانب نیست.. مشروح مطلب ایشان در این زمینه قبلا در روزنامه ها منتشر شده بود و من فقط سطوری از آن را در مصاحبه خود با «ایران» آورده بودم.
2ـ مطلب برادر عزیز و ارجمند جناب آقای دکتر سید محمد مهدی جعفری، درباره اینکه آقای «میناچی در اختلاف بین مطهری و شریعتی نقشی نداشت»! متأسفانه منطبق با واقعیت ها نیست. بلکه عامل اصلی ایجاد این اختلاف، شخص آقای میناچی بود و مخالفت شهید مطهری با مرحوم دکتر شریعتی، صرفاً جنبه علمی داشت. همانطور که آقای جعفری خود آن را یادآور شده اند.
اما، به علت تصرفات و مداخلات فردی و همه جانبه آقای میناچی، در همه امور و مخالفت شهید مطهری با این روش غیرمنطقی، نامبرده تشخیص! داد که باید به نحوی از شهید مطهری گذر کند و دور شود و بهترین راه هم ایجاد اختلاف بود که سرانجام به گفته جناب آقای پرویز خورسند ـ از اخراجی های حسینیه ـ که خود شاهد عینی ماجر بوده، آقای مینای به شهید مطهری می گوید: «شما دیگر تشریف نیاورید! چون هیأت مدیره این را تصویب کرده است»!
و البته معنی و مفهوم «هیأت مدیره» را هم همه می دانیم.
3ـ برادرمان آقای جعفری اشاره کرده اند که گویا آقای میناچی در دوران وزارت با اینجانب که نماینده منصوب حضرت امام خمینی(ره) در وزارت ارشاد بودم در امور مشورت می کرد که متأسفانه باز با حقیقت وفق نمی دهد چراکه نامبرده نه تنها هیچگونه مشورت و همکاری با اینجانب به عمل نمی آورد، بلکه یکی از معاونین خود را به «قم» فرستاده بود که امام اینجانب را از ادامه کار در وزارت ارشاد «معاف» بدارد که مسئولین دفتر معاون محترم را اجازه نمی دهند که با امام ملاقات کند!
4 ـ آقای میناچی در آخرین نوشته های خود متأسفانه و در اوج بی تقوایی می نویسد که اینجانب «کارمند قراردادی! وزارت ارشاد» بوده ام! که کذب محض است ـ و قرارداد ارشاد برای اخذ حقوق! بود که به پیشنهاد نامبرده که یک امر اداری ضروری است امضاء کردم ولی همه می دانند که بنده یک ریال هم از وزارت ارشاد حقوق دریافت نکرده ام و آنچه را که امور مالی ارشاد به حساب بنده ریخته بود، یکجا به «جبهه و جهاد» تقدیم و اهدا کردم که خبرش در روزنامه «اطلاعات» در همان ایام منتشر گردید.
5 ـ شنیدم که برادر عزیز جناب احسان شریعتی در سخنرانی خود، آرزو کرده که روزی «شریعتی و میناچی به حسینیه ارشاد برگردند»! در حالیکه ایشان چندی پیش در مصاحبه ای رسما اعلام نموده بود که آقای میناچی درخواست نامبرده و خانواده محترم دکتر شریعتی را برای اختصاص دفتری در ساختمان حسینه ارشاد، برای نشر آثار وی رد کرده و نپذیرفته بود و آقای احسان خود از این روش گله مند بوده، آن وقت چگونه می توان دکتر شریعتی را به حسینیه بازگرداند؟
6 ـ باز جناب سخنور در قسمت دوم مقاله خود نکاتی هم از قول جناب رهنما و آقای میناچی، در مورد درخواست های شهید مطهری نقل کرده اند که گویا ایشان خواستار التزام عملی! خانواده های سخنرانان در حسینیه ارشاد با شئون اسلامی بوده و از سوی دیگر گویا در بند 2 درخواست ایشان؟ آمده بوده که «آقای میناچی و آقای علی آبادی باید استعفا بدهند». که این ادعاها به طنز بیشتر شباهت دارد تا به حقیقت و واقعیت. و ظاهراً مدیریت (!) حسینیه برای متهم ساختن شهید مطهری به خودخواهی و زورگویی! آنها را مطرح ساخته و نقل کرده است که مطلقاً صحت ندارد.
7 ـ از برادرمان فاضل میبدی هم باید گله مند بود که در مقاله خود حتی حاضر نشده از شهید مطهری در این رابطه نامی ببرد. آن وقت این دوستان از انحصارطلبی یا «خودی» گرایی دیگران، گله مندند!