«تاریخچه حسینیه ارشاد» عنوان کتابی است که آقای دکتر ناصر میناچی یکی از بنیانگزاران حسینیه ارشاد به عنوان «مجموعه مصاحبه ها، دفاعیات و خاطرات ناصر میناچی» در سال جاری به بازار کتاب عرضه کرده اند. با توجه به اهمیت نقش ایشان در این موسّسه دینی – فرهنگی، انتظار آن می رفت ایشان، خاطرات گذشته خود را در ارتباط با دکتر شریعتی و تحولات صورت گرفته در حسینیه ارشاد برای دوستداران تاریخ و سایر علاقه مندان ارائه دهد و اکنون این کار را کرده است. اهمیت این مسأله منهای نقش حسینیه ارشاد در سالهای 45- 52 از آن جا بود که پس از انقلاب و به دنبال شهادت استاد مطهری توسط کسانی که خودشان مدعی پیروی از دکتر شریعتی بودند، نوعی نگاه منفی نسبت به وضعیت حسینیه ارشاد به خصوص مدیریت داخلی آن که مسؤولیت آن با آقای میناچی بود، پیش آمد. اصل این مسأله از آن جا ناشی می شد که در جریان اختلافات داخلی حسینیه ارشاد، آقای مطهری در اواخر سال 49 از آن مرکز به قهر جدا شد و به رغم برگزاری جلسات فراوان برای اصلاح مسائل پیش آمده، آقای مطهری حاضر به بازگشت به حسینیه نشد. اندکی بعد از انقلاب، نامه های آقای مطهری در ارتباط با آن مسأله به چاپ رسید و روشن شد که مشکل از کجا نشأت گرفته است. در بیشتر این اسناد، آقای مطهری، شخص میناچی را به عنوان مقصر اصلی شناخته بود. بسیاری از کسانی هم که در اطراف آقای مطهری بودند، چنین مطلبی را از ایشان به صراحت نقل کرده اند و می توان گفت اندک تردیدی در این مسأله نبوده و نیست که حسینیه ارشاد که زمانی محل برگزاری سخنرانی تعداد زیادی از روحانیون بود، در پی رفتار آقای میناچی، به عنوان مرکزی اختصاصی برای دکتر شریعتی درآمد و نه تنها آقای مطهری که صرف نظر از نقش وی در اصل تأسیس حسینیه، سخنران راتب آن بود، بلکه دیگر روحانیون هم به دلایل مختلف و برخی هم به هواداری آقای مطهری، پایشان از حسینیه بریده شد. البته موارد اندک را باید استثناء کرد. اکنون آقای میناچی نه تنها خاطرات بلکه عنوان کتابش را دفاعیات نیز گذاشته و بنا را بر آن گذاشته است تا به هر آنچه که در باره وی و یا به نوعی در باره دکتر شریعتی گفته شده است پاسخ دهد و از خودش دفاع کند. بسیاری از این مطالب پیش از این در نشریه «ارشاد» از حسینیه ارشاد یا در مطبوعات دیگر چاپ شده اما مطالب تازه هم در آن هست و خوشحالیم که به هر حال ایشان خاطرات خود را بیان کرد و منبع جدیدی برای شناخت هرچه بهتر وضعیت حسینیه ارشاد و نقش آن در اختیار داشته باشیم. این کتاب با توجه به اهمیت آن، ویرایش جدی تری می خواست که امیدواریم این کار برای چاپ بعدی انجام شود. بخش اول کتاب شامل دو فصل است و موضوعات ریز این دو فصل عبارت است از: فصل اول و دوم: آغاز فعالیت حسینیه ارشاد، انتخاب نام آن اساسنامه و آیین نامه، خاطرات سالهای با استاد مطهری، نخستین جلسه با حضور دکتر شریعتی، شریعتی معلم آزادی، سایر یاران و سخنرانان حسینیه و نشریات دوره جدید. بخش دوم نیز مشتمل بر دو فصل است با این عناوین: تدارک انتقال بخشی از فعالیت های تبلیغاتی حسینیه ارشاد به خارج از کشور، تلاش در انجام تحقیقات علمی دینی حج و فعالیت های تبلیغاتی حسینیه. همسفری حج با دکتر شریعتی، سخنرانی های شریعتی در حج، غوغای مصوبه ضوابط و مقدمه حذف دکتر شریعتی. بخش سوم کتاب هم دو فصل است: تناقضات عینی و علنی در جلد سوم کتاب نهضت امام خمینی (صص 159 – 175). تناقضات آشکار در نوشته های آقایان روحانی و جعفریان (176 – 176). پاسخ گویی به شرح وقایع سرائی آقای جعفریان در کتاب جریان ها و سازمان های مذهبی – سیاسی (185 – 219). شریعتی و ساواک خراسان، اتهامات و شایعه سازی علیه شریعتی با اتهام سنی گری و وهابیت، واکنش ها به سخنان دکتر شریعتی، حسینیه در مقابل فشارها و تهدیدها. بخش چهارم کتاب هم در سه فصل تنظیم شده است: آغاز برنامه های مصوب دکتر شریعتی و کلاس های تاریخ ادیان و اسلام شناسی. امتناع استاد مطهری از سخنرانی در تاسوعا و عاشورا، نظرات شریعتی و حسینیه، بازگشت آقای مطهری، نظر استاد مطهری درباره شریعتی، اعتراضات آقای مطهری به هیئت مدیره، استیصال دکتر شریعتی و پناه بردن به خدا، تعطیلی حسینیه. سابقه بحث مارکسیسم، انسان اسلام و مکتب های مغرب زمین، مسأله بازگشت به خویش، خروج شریعتی از ایران، تاریخچه حسینیه ارشاد و نقش دکتر شریعتی، مصاحبه با حجت الاسلام دعایی، رنج نامه ای از دکتر شریعتی، نقد و بررسی اسناد ساواک در مورد دکتر شریعتی. اینها عناوین اصلی مباحثی است که آقای دکتر میناچی بیان کرده اند. آنچه برای نویسنده این سطور اهمیت دارد نکات ریز و جالبی است که آقای میناچی در ارتباط با حسینیه بیان کرده اند. این نکات می تواند روشنگر ابعادی از ماجرا باشد که علاقمندان به تاریخ این دوره مشتاق حل و فصل آنها هستند. آقای میناچی بخشی از کتاب را به نقد مطالبی که نویسنده این سطور در ارتباط با دکتر شریعتی، زمانی در نشریه صبح و بعدها در کتاب «جریان ها و سازمان های مذهبی – سیاسی سالهای 1320 – 1357» نوشته، اختصاص داده است. بنده از این نقد استقبال کرده و امیدوارم در چاپ جدید کتاب از مطالب مطرح شده استفاده کنم. البته پیش از این از برخی از مطالب ایشان که در نشریه ارشاد منتشر کرده بودند، در همان کتاب، استفاده کرده ام. گفتنی است که تاکنون بعد از انتشار پنچ چاپ از کتاب جریان ها، نقدهای فراوانی بر آن نوشته شده که بنده بدون آن که پاسخ مستقل بدهم تلاش کرده ام در چاپ جدید از آنها استفاده کنم. تفاوت من با آقای میناچی در این است که من باید از تاریخ دفاع کنم و ایشان از نقش خودشان در حسینیه ارشاد. بنابرین ایشان، حَکَم نهایی نیستند، بلکه خوانندگان و مشتاقان این مباحث باید در این باره قضاوت کنند. به علاوه من مورخ هستم اما ایشان مدیر حسینیه ارشاد که البته حقوق هم خوانده اند. بسیاری از اخبار و منقولاتی که برای ایشان ارزش نقل ندارد یا منبع خبر را نمی پسندند، برای بنده نهایت اهمیت را دارد. به این نکته هم باید توجه داشت که بسیاری از مباحثی که در این کتاب طرح شده تنها شاهد صدق آنها، خود ایشان هستند. مطمئنا بنده آن مطالب را چنان که ایشان برخی از مطالب منقول من از دیگران را «کذب محض» دانسته اند، تکذیب نمی کنم، اما به لحاظ حقوقی می دانم (و ایشان هم می داند) که انسان، آن هم کسی که خودش مدعی یا متهم است، نمی تواند شاهد درستی مدعاهای خود باشد، حتی اگر آن مطالب به واقع درست باشد. به عکس ایشان، بنده مطالب خودم را از دهها منبع و مصدرنقل کرده ام و حتی در آن صورت هم قضاوت های خودم را با شاید و اما پیش برده ام و جای تحقیق و تتبع بیشتر را در مطالبی که صورت تاریخی دارد باقی گذاشته ام. گلایه نویسنده این سطور، تنها برخوردهای تندی است که آقای میناچی در لابلای عبارات کتابشان نسبت به اینجانب بیان کرده و خارج از حیطه ادب نقد است. عباراتی شبیه این که، مطالب وی «مغایر با شؤون روحانی» است یا نسبت دادن «شهوت تاریخ نگاری» و «احتمالا عنصر حسادت و انتقام جویی» و تعابیری از این دست و تندتر از آن است که به یقین دور از شأن استاد میناچی است که دست کم درس های اخلاق زیادی را در حسینیه ارشاد گذرانده اند و سالها پای منبر علما نشسته اند. نسبت دادن این سخن به بنده که گفته ام هر فردی که لباس روحانی داشته باشد واجب الاطاعه است (ص 204)، از همان دست نسبت هایی است که ایشان در ابراز آن باید احتیاط اخلاقی می کردند. اینجانب تلاش خواهم کرد آنچه را که ایشان بیان کرده اند، درست یا نادرست در چاپ جدید کتاب جریان ها رعایت کرده و اگر چیزی را واقع بینانه و درست دیدم، در آنجا مطرح کنم. اینها مربوط به مطالب تاریخی است. اما به لحاظ فکری، ایشان باید توجه داشته باشد که بخشی از مطالب من مربوط به انتقاد از دیدگاه های تاریخی دکتر شریعتی در مباحثی چون تشیع علوی و صفوی و مباحثی از این دست است. برای نمونه و به اعتقاد من، دکتر با حمله به دوره صفوی، آن هم بدون آن که تخصصی در دوره صفوی داشته باشد، ضربه جبران ناپذیری به فرهنگ شیعه، فرهنگ ملی ایران و افتخارات جاودانه آن زد. سایه این حملات دست کم تا ده سال پس از انقلاب وجود داشت اما خوشبختانه بعدها تغییر کرد و حتی امروزه برخی از نزدیکترین شاگردان دکتر کنگره های جهانی برای مکتب اصفهان در دوره صفوی برگزار می کنند و به حق، به کار خود هم افتخار می کنند. به جز بحث صفویه، نکات فراوان دیگری هم هست که البته جای طرح ایشان در اینجا و در مقابل ایشان نیست. این افزون بر آن است که بنده نسبت به بسیاری از گفته ها و نوشته ها و تأثیرگذاری های دکتر در شرایط آن روز ایران، آنچه را درست دانسته ام، به صورت مثبت ابراز عقیده کرده ام. خداوند به همه کسانی که با خلوص عمر خویش را وقف تبلیغات دینی و گسترش اخلاق انسانی – الهی می کنند توفیق روز افزون عنایت فرماید. بنده به نوبه خود از انتشار این کتاب بسیار خشنودم. زیرا تا قبل از این که ایشان سخن بگوید احتمال می دادم که نتوانسته ایم به همه ابعاد آن دوره و نقش حسینیه پی ببریم. اما اکنون می دانیم که گفتنی ها گفته شده است. بخش حسینه ارشاد و حج مطالب تازه ای دارد که مع الاسف با نقل برخی از مطالب اشتباه از دکتر شریعتی در معرفی شماری از اماکن مدینه، قدری مشکل دار شده است. ارائه متن کامل «ضوابطی» که آقای مطهری و دیگر اعضا برای سخنرانان حسینیه تدوین کردند (صص 120 – 123) جالب است. در بند ششم این متن آمده است: هیئت علمای دینی حسینیه ارشاد از چند مجتهد با تقوا و آشنا به مقتضیات عصر و کوشا در راه تحقق اهداف اسلامی این موسسه تشکیل می شود که به دعوت و انتخاب هئیت مدیره این مسؤولیت را بر عهده می گیرند. این شرط و شروط دیگر تنها می توانست برخاسته از تعلق خاطر عمیق استاد مطهری به مرجعیت و اجتهاد و پرهیز از نفوذ افکاری باشد که حاضر به پذیرش اجتهاد دینی اصیل حوزوی نیست؛ چیزی که متأسفانه برای مدیریت حسینیه اهمیتی نداشت و فقط و فقط آنجا جای شریعتی بود و بس. به همین دلیل آقای میناچی و همفکران مشاورش به عنوان این که این مصوبه با غلاظ و شدادی است آن را به کناری نهادند و سبب شدند تا حسینیه خارج از چهارچوبی که آقای مطهری می خواست حرکت کند. آقای میناچی و همایون گفتند که حاضرند همه مصوبه ها را بپذیرند مشروط بر آن که شریعتی خارج از آن دانسته نشود (ص 125) اما روشن بود که آقای مطهری نظر دیگری داشت. چون پول از همایون و مدیریت از میناچی بود این استاد مطهری بود که باید کنار می رفت و رفت. آقای میناچی که در عمل زمینه بیرون راندن آقای مطهری را فراهم کرده، اقدام خود را ناشی از خواست دانشجویان و مشتریان حسینیه ارشاد می داند که علاقه مند به دکتر بودند (ص 133). این در حالی بود که با همه دست و پازدن های آقای میناچی، نمی توان انکار کرد که آقای مطهری حقی در حد عضو مؤسس در حسینیه برای خود قائل بود اما میناچی با زد و بند و استفاده از فضای موجود در حسینیه و افرادی که در اطرافش بودند، آقای مطهری را از این مجموعه کنار گذاشت و مجبورش کرد تا چنین متفکری گوشه انزوا گزیند. گزارش مشروح جلسه منزل آقای صادق که با حضور آقایان مطهری و هاشمی و بهشتی و باهنر و خزعلی و تنی چند نفر دیگر با حضور دکتر بود، اشکال آقایان را به اجمال مطرح کرده و پاسخ مشروحی را از دکتر آورده است. به نوشته ایشان، آقایان «به نحوه فعالیت های ایدئولوژیکی دکتر شریعتی متعرض بودند و ضمن نفی مطالب بعضی از منتقدان ایراد اصلی را متوجه دکتر شریعتی دانسته و معتقد بودند که ایشان بایستی در طریق حفظ حریم روحانیت در طرح مسائل اختلافی و بحث انگیز قبلا با علمای دین مشورت کنند تا اولا از هر گونه لغزش دینی و اعتقادی مصون بماند و در ثانی با فراهم نمودن موجباتی ... تا حدودی جلو معترضان و ردیه نویسان را بگیرند (ص 149). سپس پاسخ مشروح شریعتی را آورده و به هر حال این که ظاهرا جلسه به نتیجه ای نرسیده است. به طور کلی آقای میناچی در این بخش و بخش های بعدی تلاش می کند تا به اتهاماتی که در نامه های برجای مانده از استاد مطهری در ارتباط با او مطرح شده پاسخ دهد. این مطالب منجربه بیان شرح و تفصیلاتی در باره مسائل داخلی حسینیه شده و این بخش مهمی از این کتاب را به خود اختصاص داده است. به رغم این همه نامه و سند از آقای مطهری در باره ستمی که در حسینیه بر او رفته است، آقای میناچی در این کتاب اظهار کرده اند: آن کسانی که استاد مطهری را زجر می دادند امثال ما و دکتر شریعتی نبودیم، بلکه عده ای از روحانیون مخالف ایشان بودند». (ص 458). این در حالی است که آقای خامنه ای بر اساس آنچه خود آقای میناچی از ایشان نقل کرده (ص 468) گفته اند که: میناچی به عنوان مدیر داخله حسینیه انتخاب شده بود، عملا دست آقای مطهری و دیگران را از همه کارهای داخلی حسینیه کوتاه کرده بود. به هر حال، نویسنده این سطور به عنوان فردی علاقه مند به تاریخ از بابت کتابی که آقای میناچی در شرح خاطراتشان نوشته اند خشنودم و صمیمانه موفقیت ایشان را در مسیر حق آرزو می کنم.