ﻣﺠﻤﻮﻋـﻪای از ﻋﻮاﻣـﻞ ﺑﻴﻦاﻟﻤﻠﻠﻲ، منطقه¬ای و داﺧﻠﻲ ﺑﻪﺻﻮرت ﻣﻜﻤﻞ و زﻧﺠﻴﺮوار، در توسعه سازمان نظامی ایران و همچنین اتخاذ سیاست خارجی تهاجمی و افزایش روحیه ماجراجویانه در سیاست خارجی سلطنت پهلوی دوم تاثیر داشته است. این وضعیت در سطح بین المللی از استراتژیهای کلان قدرتهای بزرگ در منطقه خاورمیانه و زیرسیستم خلیج فارس نشات می گرفت.
جوان و تاریخ- مقالات
مقدمه
در بررسی وضعیت سیاسی، اقتصادی و نظامی دو دهه پایانی سلطنت محمدرضا پهلوی، همه تحلیلگران و تاریخ نگاران بر روی متغیر توسعه ناگهانی ﺳـﺎزﻣﺎن ﻧﻈـﺎﻣﻲ اﻳـﺮان در حوزههای ساختاری، سازمانی و همچنین افزایش بیسابقه قراردادهای خرید تسلیحات و تجهیزات نظامی اتفاق نظر دارند. احتیاط علمی ایجاب می نماید که در بررسی عوامل و متغیرهای موثر بر این موضوع، به عوامل و متغیرهای دو سطح داخلی و خارجی اشاره نماییم. به عبارت دیگر، ﻣﺠﻤﻮﻋـﻪای از ﻋﻮاﻣـﻞ ﺑﻴﻦاﻟﻤﻠﻠﻲ، منطقهای و داﺧﻠﻲ ﺑﻪﺻﻮرت ﻣﻜﻤﻞ و زﻧﺠﻴﺮوار، در توسعه سازمان نظامی ایران و همچنین اتخاذ سیاست خارجی تهاجمی و افزایش روحیه ماجراجویانه در سیاست خارجی سلطنت پهلوی دوم تاثیر داشته است.[1] این وضعیت در سطح بین المللی از استراتژیهای کلان قدرتهای بزرگ در منطقه خاورمیانه و زیرسیستم خلیج فارس نشات می گرفت. مهم ترین پیامد اﺳﺘﺮاﺗﮋی ﺷﺮق ﺳﻮﺋﺰ اﻧﮕﻠﺴﺘﺎن و تصمیم خروج این کشور از منطقه راهبردی خلیج فارس تا سال 1971 ، ایجاد ﺧﻸ ﻗﺪرت در ﺧﻠﻴﺞﻓﺎرس بود. درواقع در فضای قطب بندی حاکم بر جنگ سرد و نزاع ایدئولوژیک بین دو ابرقدرت شرق و غرب، بدون شک جای خالی انگلستان- به عنوان متحد امریکا- می توانست فضای امنیتی و ژئوپلتیکی مناسبی برای رقیب امریکا یعنی اتحاد جماهیر شوروی در این منطقه راهبردی باز نماید. از اینرو ایران به عنوان باثبات ترین کشور و متحد منطقه ای امریکا ، ماموریت حفاظت از منافع امریکا در خلیج فارس را بر عهده گرفت ولذا ما شاهد توسعه جنون وار سازمان نظامی ارتش شاهنشاهی ایران در دهه آخر حکومت پهلوی دوم هستیم
خروج انگلیس از خلیج فارس و خلاء ژئوپلتیکی قدرت
در سال 1968 میلادی، نخست وزیر انگلستان «هارولد ویلسون»[2] با اتخاذ راهبرد شرق سوئز در مجلس عوام این کشور اعلام نمود که به دلایل مختلف اقتصادی و سیاسی، از جمله گسترش جنبشهای استعماری، مشکلات اقتصادی در مدیریت امور مستعمرات و ... می بایست از سرزمینهای شرق کانال سوئز از جمله خلیج فارس عقب نشینی نماید.[3] با توجه به مواجهه عمیق امریکا و شوروی در حوزه های مختلف ژئوپلتیکی در دوران جنگ سرد، نگرانی عمیقی در بین استراتژیستهای امریکایی از خلاء قدرت پیش آمده در منطقه استراتژیک خلیج فارس ایجاد شد و امریکا را بر آن داشت تا جهت کنترل و محدودسازی نفوذ شوروی در خلیج فارس و جلوگیری از گسترش جنبهشهای کمونیستی در این منطقه، راهبرد استفاده از ظرفیتها و پتانسیلهای قدرتها و دولتهای متحد خود در منطقه را در دستورکار سیاست امنیتی خود قرار دهد . البته در یک راهبرد کلان امریکایی ها اعتقاد داشتند که به دلیل ضعفهای ساختاری و اقتصادی دولتهای این منطقه همواره می بایست یک ابرقدرت در منطقه به عنوان قدرت هژمون، مسئول تنظیم مناسبات سیاسی، امنیتی و نظامی منطقه را برعهده داشته باشد.[4] البته طبق اظهار نظر مقامات امریکایی و با توجه به تجربه ای که از حضور نظامی خود در ویتنام جهت مقابله با حکومتهای کمونیستی داشتند؛ امریکا هیچ تمایلی برای حضور مستقیم در منطقه خلیج فارس نداشت و با افزایش توانمندهای نظامی و امنیتی متحدان خود در منطقه، سعی در محدودسازی کمونیسم داشت. [5] هنری ﻛﻴﺴﻴﻨﺠﺮ وزیر امورخارجه امریکا در این ارتباط اظهار داشته بود که «امریکا هیچ گاه اﺷﺘﺒﺎﻫﺎت ﮔﺬﺷﺘﻪ درﺑﺎره ی ﻣﺴﺌﻠﻪی وﻳﺘﻨﺎم و اﻋﺰام ﻧﻴﻢ ﻣﻴﻠﻴـﻮن ﺳـﺮﺑﺎز را دﻳﮕـﺮ ﺗﻜـﺮار نخواهد کرد.»[6]
جنگ نیابتی امریکا در خلیج فارس
همزمان با روی کارآمدن ریچارد نیکسون در امریکا در سال 1968 و طرح دکترین دو ستونی، زمینه های لازم برای تقویت بنیه نظامی ایران فراهم آمد. طبق این دکترین، ایران به عنوان ستون نظامی و امنیتی منطقه و عربستان به عنوان ستون اقتصادی این دکترین، عهده دار نقش نیابتی خود در حفاظت از منافع غرب و امریکا در منطقه خلیج فارس شدند[7] و جالب اینکه این سیاست امریکا با ذوق زاید الوصف مقامات ایران و به ویژه شخص محمدرضا پهلوی مواجه شد. شاه اعتقاد داشت سرنوشت ایران این گونه رقم خورده است که امریکا وزن و نقش منطقه ای ایارن را بپذیرد و نقش ژاندارمی را به ایران محول نماید.[8] ازاینرو بدیهی بود که درراستای ایفای این نقش، نوسازی سازمان و ساختار ارتش ایران در اولویت اساسی قرار می گرفت و به جنگ افزارهای پیشرفته ای جهت مقابله با تهدیدات امنیتی مجهز می شد. البته توهمات شخصی محمدرضا پهلوی نیز به این وضعیت دامن می زد؛ به اعتقاد شاه ایران، خلیج فارس دیگر کانونی برای بازیهای سیاسی و امنیتی قدرتهای بزرگ نیست و بالطبع ایران باید خلا قدرت موجود پس از خروج انگلستان از خلیج فارس را پر نماید.[9] از نظر شاه این قابلیت با خریدهای
سرسامآور تجهیزات نظامی متعارف توسط ایران محقق خواهد شد؛ وی در این مسیر حتی به خریدهای بیهوده تجهیزات نظامی توجهی نمی کرد و در پاسخ سوال هویدا، نخست وزیر وقت، مبنی بر پوسیدن بسیاری از تجهیزات در انبارهای ارتش ایران، ضمن اﺷـﺎره ﺑـﻪ ﺳـﺮﻋﺖ روﻧـﺪ ﺗـﺴﻠﻴﺢ وﺧﺮﻳﺪﻫﺎی ﻧﻈﺎﻣﻲ اﻳﺮان، ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ: «ﭼﺎره ﻧﺪارﻳﻢ. ﺳـﻌﻲ ﻛﻨﻴﺪ درﺑﺎره اﺳﺘﻔﺎده از آﻧﻬﺎ ﭼﻴﺰ ﻳﺎد ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ.»[10]
محمدرضا پهلوی در راستای استراتژی مهار کمونیسم معتقد بود که ارتش ایران با ارتقای ظرفیتهای نظامی و تسلیحاتی خود تنها قدرتی است در منطقه که توانایی ایجاد بازدارندگی در مقابل کمونیسم را دارد.[11] دقیقاً به خاطر همین نقش نیابتی ایران بود که ایران با تمامی کشورهای تحت نفوذ شوروی در منطقه خاورمیانه مشکلی جدی داشت و در راس آنها مصر به رهبری جمال عبدالناصر رقیب اصلی محمدرضا پهلوی قرار داشت. کشورهای لیبی و جمهوری دمکراتیک یمنی جنوبی نیز از جمله کشورهایی بودند که به عنوان تهدید کننده منافع امنیتی ایران معرفی شده بودند.[12] همین رقابتهای امنیتی ایران را در یک مسابقه تسلیحاتی ناتمامی وارد نموده بود. اظهارات وزﻳﺮ اﻣﻮر ﺧﺎرﺟﻪ اﻳﺮان ﻋﺒﺎﺳﻌﻠﻲ ﺧﻠﻌﺘﺒﺮی در ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﺑﺎ روزﻧﺎﻣﻪی واﺷﻨﮕﺘﻦ ﭘـﺴﺖ در ﺳﺎل 1973 میلادی در توجیه این مسابقه تسلیحاتی اﻇﻬﺎر داﺷﺖ: «اﻳﺮان ﺑﺎ ﺑﻲﻣﻴﻠﻲ وارد ﻣﺴﺎﺑﻘﻪ ﺗﺴﻠﻴﺤﺎﺗﻲ در ﺧﻠﻴﺞﻓﺎرس ﺷﺪه اﺳـﺖ و آن ﻫـﻢ ﺑـﻪ ﻋﻠـﺖ ﺳﺮﻋﺖ ﻳﺎﻓﺘﻦ و اﻓﺰاﻳﺶ زﻳﺎد ﺳﻼحﻫﺎﻳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﻮروی ﺑﻪ ﻋﺮاق ﺗﺤﻮﻳﻞ ﻣﻲدﻫﺪ.»[13] اردﺷﻴﺮ زاﻫﺪی ﺳﻔﻴﺮ اﻳﺮان در آﻣﺮﻳﻜﺎ ﻧﻴﺰ در ﻣﺼﺎﺣﺒﻪای ﺑﺎ ﻛﺎرﺷﻨﺎﺳﺎن ﻧﻈـﺎﻣﻲ در اردﻳﺒﻬـﺸﺖ ﻣـﺎه 1357 ﺑﺎ اﺷﺎره ﺑﻪ رﻗﺎﺑﺖ ﺗﺴﻠﻴﺤﺎﺗﻲ در ﻣﻨﻄﻘـﻪی ﺧﺎورﻣﻴﺎﻧـﻪ، اﻋـﻼم ﻛـﺮد «ﻛـﻪ اﻳـﺮان راﻫـﻲ ﺟـﺰ ﻧﻴﺮوﻣﻨﺪی ﻧﺪارد.«[14] البته ناگفته نماند که افزایش شدید درآمدهای نفتی ایران در دهه پایانی حکومت خود، به روند تبدیل شدن ایران به زرادخانه تسلیحات امریکایی دامن زد ﻮ تواﻧﻤﻨـﺪی اﻗﺘـﺼﺎدی اﻳـﺮان در ﻧﺘﻴﺠﻪی ﻓﺮوش ﻧﻔﺖ ﻛﻪ -ﺣﺘﻲ ﻋﻨﻮان رﻫﺒﺮ ﺟﻬﺎن ﭼﻬﺎرم ﻳﺎ ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﺛﺮوﺗﻤﻨﺪ ﺻﺎدرﻛﻨﻨﺪه ﻧﻔـﺖ را ﺑﺮای آن ﺑﻪ ارﻣﻐﺎن آورد-[15]، ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪ ﻛﻪ هزﻳﻨﻪﻫﺎی ﻧﻈﺎﻣﻲ از 1972 ﺗﺎ 1977 ﺑـﻴﺶ از 600 ﺑﺮاﺑـﺮ اﻓﺰاﻳﺶ ﻳﺎفت و متعاقب آن واردات تسلیحات نظامی از آﻣﺮﻳﻜﺎ ﻧﻴﺰ 10 ﺑﺮاﺑﺮ شد.[16]
در مجموع به عنوان یک ارزیابی کلی باید گفت که باتوجه به وابستگی تمام عیار حکومت پهلوی به ویژه در حوزه های سیاست خارجی و امنیتی به متحد خود یعنی ایالات متحده امریکا، دولت ایران در راستای تکمیل پازلهای بازی امریکا در خایج فارس، با ایفای گری نقش ژاندارمی منطقه علاوه بر برگشت دلارهای نفتی امریکا، به زرادخانه و پایگاه نظامی امریکا در منطقه تبدیل شد تا با تحکیم پایه های نفوذ امریکا در ایران، زمینه طراحی و عملیاتی نمودن سایر طرحهای استعماری امریکا درمنطقه خلیج فارس مهیا شود.
پی نوشتها:
[1] محمد جعفر چمنکار، «علل توسعه ی سازمان نظامی دولت پهلوی دوم» ، مجله مطالعات تاریخ فرهنگی ، زمستان 1389 ، شماره 6 ، ص 22- 23
[2] Harold Wilson
[3] ﻧﻮﻳﻞ ﺑﺮاون ، «ﺗﺎرﻳﺦ ﺟﻬﺎن در ﻗﺮن ﺑﻴﺴﺘﻢ»، ﻣﺮﺗﻀﻲ ﻛﺎﻇﻤﻲ ﻳﺰدی، ﺗﻬﺮان، ﭘﺎژﻧﮓ، 1375، ص 226
[4] ک. پ. ﻣﻴﺮزا ، «ﺳﻴﺎﺳﺖﻫﺎی ﺑﻴﻦاﻟﻤﻠﻠﻲ در اﻗﻴﺎﻧﻮس ﻫﻨﺪ»، ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻗﺪﻳﻤﻲﭘﻮر، ﺗﻬﺮان، داﻧﺸﮕﺎه ﺗﻬﺮان، ﻣﺮﻛـﺰ ﻣﻄﺎﻟﻌـﺎتﻋﺎﻟﻲ ﺑﻴﻦاﻟﻤﻠﻠﻲ، 1355 ، ص 9.
[5] «آﻣﺮﻳﻜﺎ در دﻓﺎع ﺧﻠﻴﺞﻓﺎرس درﮔﻴﺮ ﻧﻤﻲﺷﻮد»، آﻳﻨﺪﮔﺎن، 18/3/1531، ص 1
[6] آﻧﺪرهـ ﻓﻮﻧﺘﻦ ، «ﻳﻚ ﺑﺴﺘﺮ و دو رؤﻳﺎ، ﺗﺎرﻳﺦ ﺗﻨﺶزداﻳﻲ»، ﻋﺒﺪاﻟﺮﺿﺎ ﻫﻮﺷﻨﮓ ﻣﻬﺪوی، ﺗﻬﺮان، ﻧﺸﺮ ﻧﻮ، 1366، ص 197
[7]رﻳﭽﺎرد ﻧﻴﻜﺴﻮن ، «ﻓﺮﺻﺖ را درﻳﺎﺑﻴﻢ، وﻇﻴﻔﻪ آﻣﺮﻳﻜﺎ در ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺑﺎ ﻳﻚ ﻗﺪرت»، ﺣﺴﻴﻦ وﺻﻲﻧﮋاد، ﺗﻬﺮان، ﻃـﺮح ﻧـﻮ، 1371، ص 264
[8] سخنرانی محمدرضا پهلوی در ﻣﺮاﺳﻢ داﻧﺸﻜﺪه ی ﺳﺘﺎد ارتش، 1345، ش 7، ص 5،
[9] مصاحبه محمدرضا پهلوی در تاریخ 30 /10/1347
[10]ﻣﺸﺮوح ﻣﺤﺎﻛﻤﻪ و ﻣﺘﻦ ﻣﺪاﻓﻌﺎت ﻫﻮﻳﺪا، اﻃﻼﻋﺎت، 19/1/1345، ص 8 .
[11]ﻣﺤﻤﺪرﺿﺎ ﭘﻬﻠﻮی ، «ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺗﺎرﻳﺦ»، ﺣﺴﻴﻦ اﺑﻮﺗﺮاﺑﻴﺎن، ﺗﻬﺮان، ﻧﺎﺷﺮ ﻣﺘﺮﺟﻢ ﻛﺘﺎب، بی تا، ص 270
[12] محمد جعفر چمنکار، پیشین، ص 32
[13]ﻣﺮﻛﺰ اﺳﻨﺎد ﻣﺆﺳﺴﻪ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﺗﺎرﻳﺦ ﻣﻌﺎﺻﺮ اﻳﺮان، ﺷﻤﺎره 1/448ـ905ـ541، اداره ﻛﻞ اﻃﻼﻋﺎت و ﻣﻄﺒﻮﻋﺎت درﺑﺎر ﺷﺎﻫﻨﺸﺎﻫﻲ.
[14]اردﺷﻴﺮ زاﻫﺪی، «راﻫﻲ ﺟﺰ ﻧﻴﺮوﻣﻨﺪ ﺑﻮدن ﻧﺪارﻳﻢ»، رﺳﺘﺎﺧﻴﺰ، 29/2/1357، ص 2.
[15]«اﻳﺮان ﻗﺪرت ﺟﻬﺎﻧﻲ»، مجله ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺟﻬﺎن، 1353، س 2، ش 1، ص 29
[16]ﻣﺎرک ﺟﻲ ﮔﺎزﻳﻮروﺳﻜﻲ، «ﺳﻴﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﻲ آﻣﺮﻳﻜﺎ و ﺷﺎه؛ ﺑﻨﺎی دوﻟﺘﻲ دﺳﺖ ﻧﺸﺎﻧﺪه در اﻳﺮان»، ترجمه فریدون ﻓﺎﻃﻤﻲ، ﺗﻬﺮان،1376، صص 50-53