علی باباچاهی سال 1321 در استان بوشهر شهر کنگان به دنیا آمد. او که در بوشهر اقامت داشت ، شعرهایش در مجلات تهران ، با نام مستعار « ع . فریاد » چاپ میشد اما وقتی یکی از شعرهای این شاعر جوان در مجله امید ایران به عنوان « بهترین شعر هفته » به چاپ میرسد ، باباچاهی از نو به جلد اسم اصلی خود برمی گردد و شعرهایش را به امضای خودش در مجلات پایتخت به چاپ می رساند. مجله تکاپو به سردبیری علی باباچاهی در پاییز 1346 در بوشهر منتشر شد . در سال 1348 باباچاهی به قول خودش با « دختری از ایل بختیاری » که مشغول تدریس در مدارس بوشهر است ازدواج می کند . او اکنون صاحب یک پسر و یک دختر است که هر دوی آنها تحصیلات دانشگاهی خود را گذرانیده اند.
از صلح
محکوم به خوشبختی
پس مار زیبایی فوق العاده ای دارد
عین فشار آب که سوراخ می کند صف شمشادها را
و چاقو از گردن آهو هم باریکتر است
وقتی فرو نمی رود در کتف سنگ
فقط می برد سر دخترکی را که به عکس خودش
در چشم پلنگ نگاه کرده
آدم خوشبخت با درخت سوخته چه نسبتی دارد؟
با مار فوق العاده چطور؟
قهر بلد نیست
وقتی از کوه پایین می آمدم
صلح در لوله های تفنگ به دنبال خودش می گشت
در عصر های مختلف بسیار
و من سیب به سیب / انار به انار محکوم به خوشبختی بودم
در عصرهای مختلف بسیار
از تانک آتش گرفتهای پرسیدم
سر باز مجروحی گفت _ نگفت
با اسکناس نیم سوخته هم می توان گل خشکیده ای خرید
در عصرهای مختلف بسیار.