در نواحى شمال شرقى خراسان طایفه قادریه(نقشبندیه)به مخالفت با حاکم خراسان قیام کردند و در همان زمان در جنوب ایران نیز صاحب داعیهاى به نام سید على محمد باب در لباس مذهبى و به عنوان ارشاد و هدایت خلق قیام کرد. سید على محمد فرزند سید رضا شیرازى مدتى در عتبات در مجلس درس حاجى سید کاظم حاضر مىشد و بعد از چندى به بوشهر رفت و به ریاضت پرداخت و براى تسخیر ارواح، مدت چهل روز به آفتاب سوزان بوشهر به ذکر ادعیه و اوراد اشتغال ورزید و اندکى بعد به کوفه رفت و 40 روز در مسجد کوفه معتکف شد و از آنجا سوداى ریاست و پیشوایى مذهب در مغز او پیدا شد.
جوان و تاریخ- کافه هنر
هنوز فتنه آقا خان محلاتى به کلى خاتمه نیافته بود که محمد شاه با بروز فتنههاى جدیدى مواجه گردید.در نواحى شمال شرقى خراسان طایفه قادریه(نقشبندیه)به مخالفت با حاکم خراسان قیام کردند و در همان زمان در جنوب ایران نیز صاحب داعیهاى به نام سید على محمد باب در لباس مذهبى و به عنوان ارشاد و هدایت خلق قیام کرد. سید على محمد فرزند سید رضا شیرازى مدتى در عتبات در مجلس درس حاجى سید کاظم حاضر مىشد و بعد از چندى به بوشهر رفت و به ریاضت پرداخت و براى تسخیر ارواح، مدت چهل روز به آفتاب سوزان بوشهر به ذکر ادعیه و اوراد اشتغال ورزید و اندکى بعد به کوفه رفت و 40 روز در مسجد کوفه معتکف شد و از آنجا سوداى ریاست و پیشوایى مذهب در مغز او پیدا شد. سپس به مکه رفت و سرانجام به بوشهر برگشت. در آنجا جمعى از مردم ساده لوح بىعقیده و لاابالى را گرد آورد و خود را مظهر نامهى خلق و بقیة اللّه و بالاخره امام دوازدهم و باب علم الهى خواند.عمال زیرک حکومت هند انگلیس-که در پى چنان بهانههایى براى برپا کردن آشوب در ایران بودند-سید را وسیلهى تبلیغات سیاسى خود قرار داده تا حدى که امکان داشت از مردم ساده لوح و طماع به عنوان مرید دور او گرد آوردند و باب بعضى از مریدان چربزبان خود را به شیراز فرستاد و شروع به تبلیغات دینى نمود و در آن شهر نیز عمال انگلیسى در پرده به مقاصد باب کمک کردند.حسین خان آجودانباشى صاحبامتیاز،حکمران فارس،بعضى از هواداران و مبلغین باب را در شیراز دستگیر نمود و تحت شکنجه قرار داد و باب را به شیراز دعوت نمود و مجلسى از روحانیون شیراز تشکیل داد و باب را به مباحثه با علما دعوت کرد.در آن مجلس فقها و علماى شیراز باب را مورد تمسخر قرار داده، عقاید او را که معجونى از احادیث سست و ضعیف و روایات و امثال تاریخى و قصص و افسانههاى عامیانه بود، با ادلهى فقهى و براهین عقلى رد کردند و برخى از فقها گفتههاى او را به خبط دماغ و اختلال حواس منسوب نمودند. صاحباختیار، باب را به زندان انداخت ولى اندکى بعد هواداران باب به قوه پولهاى گزافى که از طرف عمال کمپانى هند در اختیار آنان گذاشته شده بود، منوچهر خان معتمد الدوله حکمران اصفهان را به استخلاص باب واداشتند.وى عدهاى سوار به شیراز فرستاد و باب را به عنوان آنکه باید به تهران اعزام گردد،به اصفهان برد و تحت حمایت خود نگاه داشت و اندکى بعد او را مخفى نمود و چنان شهرت داد که وى گریخته است.غیبت باب از انظار و توجه روزافزون حکمران اصفهان نسبت به این امر و برخى عوامل و مقتضیات اجتماعى آن عصر بر اهمیت موقع باب افزود و مریدان او بیش از پیش به حمایت و طرفدارى او برخاستند و تا سال 1263 هجرى که معتمد الدوله در اصفهان حکومت داشت،باب در نهایت راحتى به سر مىبرد و چون معتمد الدوله به سال 1263 هجرى وفات یافت،به امر محمد شاه باب را بازداشت و در قلعهى چهریق اردبیل زندانى کردند.موضوع ظهر باب در آغاز امر،بیش از یک داعیهى مذهبى نبود ولى توجه زیاد زمامداران آن عصر به آن امر و به خصوص حمایت معتمد الدوله از باب،آن را به صورت یک مسئلهى سیاسى و اجتماعى قابلملاحظه درآورد و اندکى بعد از گرفتار شدن باب،در دوران پادشاهى ناصر الدین شاه،شورشهاى سخت به وسیلهى طرفداران باب به ظهور رسید و توطئههایى براى قتل شاه و صدراعظم ایران به وسیله بابیان چیده شد وکمکم آن مسئله دستآویزى براى اغراض شخصى و مقاصد سیاسى درباریان و حکام ولایات شد و بازار اتهام به کفر و زندقه رواج یافت و-به شرحى که خواهد آمد-درباریان فاسد العقیده و اطرافیان طماع و مغرض و احتمالا بیگانهپرست ناصر الدین شاه،آن امر را وسیلهى اجراى مقاصد سوء خود و از کار انداختن مردم وطندوست قرار دادند و در مواقع لازم آن را مانند یک حربهى برنده براى قطع زبانهاى منقد و خاموش کردن افکار و عقاید مردم روشنفکر تجددخواه آن زمان و زمامداران مصلح و خیرخواه به کار بردند و بالاخره موضوع دعوى باب با مسائل اجتماعى و سیاسى و اغراض شخصى توأم گردید.